eitaa logo
تفسیر المیزان
9.6هزار دنبال‌کننده
181 عکس
39 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 تفسیر آیه6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ذلك بانه كانت تاتيهم رسلهم بالبينات فقالوا ابشر يهدوننا...6⃣ 🔸ايـن آيـه علت آن عذاب انقراض و عذاب آخرت را بيان مى كند، و به همين آيه را بدون عطف آورد تـا بـه مـنـزله جـوابـى از سوالى فرضى باشد، گويا سائلى پرسيده: چرا آن عـذابـهـا بـر سـر آن اقـوام نـازل شـد؟ در جـواب فـرمـوده بـاشـد: ، ايـن نـزول عـذاب بـراى آن بـود كـه آنـهـا چـنـين و چنان كردند، پس كلمه  اشاره به عذابهايى است كه در آيه قبل ذكر شده بود. بيان بهانه مشرك كفار در همه اعصار بر و اگر از مسأله آمدن رسولان و دعوت آنان تعبير كرد به جمله (كانت تاتيهم - هميشه به سوى آنان مى آمدند)، و نيز از كفر كفار و سخنان ايشان تعبير كرد به  و ، و ، كـه بـه مقابله دلالت بر نداشتن استمرار دارد، بدين جهت بـود كـه بفهماند كلمه و بهانه كفار در همه اعصار يك چيز بوده و بر سر همان يك كلمه پافشارى هم داشتند، و آن كلمه عبارت بود از عناد و لجبازى، و بنابراين، آيه شريفه در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: (تلك القرى نقص عليك من انبائها و لقد جاءتهم رسـلهـم بـالبـيـنـات فـمـا كـانـوا ليـومـنـوا بـمـا كـذبـوا مـن قبل كذلك يطبع اللّه على قلوب الكافرين). و نـيـز در مـعـنـاى آيـه شـريـفـه زير است كه مى فرمايد: (ثم بعثنا من بعده رسلا الى قـومـهـم فـجـاوهـم بـالبـيـنـات فـمـا كـانـوا ليـومـنـوا بـمـا كـذبـوا بـه مـن قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين). (فقالوا ابشر يهدوننا) - كلمه  هم به يك نفر اطلاق مى شود و هم بر جمع، و مـراد از آن در اينجا معناى دوم است ، به دليل اينكه دنبالش مى فرمايد: (يهدوننا - مـا را هـدايـت كـنند) و اگر كلمه  را نكره (بدون الف و لام) آوردند، به منظور تحقير هدايتگران بوده، و استفهام در آيه انكارى است، مى فرمايد از در انكار پرسيدند: آيا افرادى از بشر كه هيچ برترى بر ما ندارند ما را هدايت كنند؟ و ايـن سـخن از ايشان به جز كبر ورزى منشاء ديگرى نداشته، علاوه بر اين، اكثر اين امت هـا كه هلاك شدند، وثنى مذهب بودند، و منكر نبوت، كه اساس دعوت انبيا است، و بـه هـمـيـن جـهـت خـداى تـعـالى جـمله (فكفروا و تولو) را متفرع كرد بر جمله (ابشر يهدوننا)، و فهماند كه كفر و اعراض خود را بر اساس تكبر خود بنا كردند. معناى جمله (و استغنى الله) و مراد از استغناى خداى سبحان (و اسـتـغـنـى اللّه ) - كـلمـه  بـه مـعـنـاى طـلب بـى نـيـازى اسـت، و اسـتـعـمـال آن در مـورد خـداى تـعـالى بـه ايـن مـعـنـا نـيـسـت، چـون خـداى عـزوجـل غـنى بالذات است، بلكه به معناى اظهار بى نيازى است، و بدين جهت اظهار بى نيازى كرده كه بت پرستان علم و نيرو و استطاعت را خاص خود دانسته، مى پنداشتند كه هـمـيـن كـمالات جمع آنان را از فنا نگه مى دارد، و بقا را براى آنان تضمين مى كند گويا عالم وجود بى نياز از ايشان نيست، همچنان كه در جاى ديگر قرآن از آنان حكايت كرده كه گـفتند: (ما اظن ان تبيد هذه ابدا) و نيز فرموده: (و لئن اذقناه رحمه منا من بعد ضراء مسته ليق ولن هذا لى و ما اظن الساعه قائمه). و مال اين اعتقاد در حقيقت به اين است كه خدا به آنان احتياج دارد، و احتياجى كه دارد در دست اينان است، و بنابراين، مراد از جمله (و استغنى اللّه) همان بلاى انقراض كفار خواهد بود، كه جمله (فذاقوا و بال امرهم) نيز بر آن دلالت مى كرد. علاوه بر اين، انسان طبعا خودپسند است، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى رهين مـنـت اوسـت، و او حـق حـرمـتـى نـزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را هر جا كه باشد مورد احـسـان قـرار دهد، مثل اينكه خداى تعالى احتياج دارد به اينكه سعادت او را تاءمين نموده و بـه وى احـسـان كـنـد، هـمـچـنـان كه آيه زير نيز به پندار باطنى انسان اشاره نموده مى فرمايد: (و ما اظن الساعه قائمه و لئن رددت الى ربى لاجدن خيرا منها منقلبا)، و نيز فرموده: (و ما اظن الساعه قائمه و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى). و مـال ايـن پـنـدار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بـخـواهـنـد وظـيفه خداست، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان اسـت، بـنـابـر ايـن، مـراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله (فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم) استفاده مى شود. 🔸ادامه دارد👇
🔹ادامه دارد👇 🔸پـس دو وجـه در مـعـناى استغناى خداى تعالى آورديم، و معناى دوم عمومى تر است، به هر حال چه آن مراد باشد و چه اين، از جمله مورد بحث عظمت و قدرتى استفاده مى شود كه بر هـيـچ كـس پـوشيده نيست، و اين جمله در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (ثم ارسـلنـا رسلنا تترا كلما جاء امه رسولها كذبوه فاتبعنا بعضهم بعضاو جعلناهم احاديث فبعدا لقوم لا يومنون). و بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از جمله مورد بحث اين است كه خداى تعالى بى نياز از استدلال و اقامه برهان است و در نتيجه اتمام حجت بر آنان به بيشتر از اين است كه آنان را ارشاد نموده به سوى ايمان رهنمون شود. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـراد ايـن اسـت كـه خـداى تـعـالى از اطـاعـت و عـبادت آنان از ازل تا ابد بى نياز است، براى اين كه او غنى بالذات است. ولى اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مى كنيد چندان دلچسب نيست. (و اللّه غـنـى حميد) - اين جمله جاى تعليل مضمون آيه را گرفته، و آيه را چنين معنا مـى دهـد: خـداى تـعـالى در ذاتـش غـنـى و در افـعـالش مـحـمود است پس آنچه بر سر كفار بـيـاورد، يـعـنـى چـشـانـدن و بـال امـر آنـان، و تـعـذيـبـشـان بـه عـذاب اليـم در مـقـابـل كـفـر و اعـراضـشـان، هـمـه از مـقـتـضـاى غـنـاى او و عدل او است، چون به جز مقتضاى عمل خود آنان را به آنان برنگردانيده. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰زعـم الذيـن كـفـروا ان لن يـبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبون بما عملتم و ذلك على اللّه يسير7⃣ 🔸در ايـن آيـه ركـنـى ديـگر از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند، و آن اين است كه بت پـرسـتـان بـا انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند، چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است، مـنكر شدند خود دين را هم منكر گشته اند، تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد، چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد. و در آيـه مـورد بـحـث مـنظور از (الذين كفروا) عموم بت پرستان است كه يك دسته آنان مـعـاصر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم بودند، و از آن ميان نيز جمعى در مكّه و اطـراف آن زنـدگـى مـى كـردنـد. ولى بـعـضـى از مـفسرين گفته اند: منظور تنها مشركين اهل مكّه است. و در جـمـله (قـل بـلى و ربـى لتـبـعـثـن ثـم لتـنـبـون بـمـا عـمـلتـم ) بـه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم دستور فرموده از پندار مشركين پاسخ دهد، و در جـواب ايـنـكه پنداشتند (ان لن يبعثوا بفرمايد بلى و ربى لتبعثن - به پروردگارم سـوگـنـد كـه به طور يقين مبعوث خواهيد شد) و در اين جمله مطلب به چند وسيله تأكيد شده، يكى كلمه بلى يكى سوگند  يكى لام تاكيد، و چهارم نون تأكيد ثقيله. و كـلمـه  در جمله  تراخى و بعديت را مى رساند، البته بعديت برحسب رتبه كلام، و در اين جمله اشاره اى هم به غرض بعث شده، و آن غرض رسيدگى به حساب خلق است، و معناى جمله (و ذلك على اللّه يسير) اين است كه مبعوث كردن مردم و خبر اعمالشان را به ايشان دادن، براى خداى تعالى آسان است، و هيچ دشوارى ندارد، و اين رد اعتقاد مشركين است كه مسأله بعث را محال دانسته مى گفتند: ممكن نيست خداى تعالى چـنـيـن كـارى بـكـند، و دليلى به جز استبعاد نداشتند. و در جاى ديگر قرآن از اين آسانى بعث به مثل (و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه) تعبير آورده، فرموده: او كـسـى اسـت كـه خـلق را بـدون سـابـقـه و از هيچ بيافريد، و سپس دوباره او را برمى گرداند، و برگرداندنش بر او آسان تر است. و دليـل بـر ايـنكه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صـدر آيـات نـام برد، يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همه آن اسـمـاء و صـفـات كـلمـه  اسـت، كـه مـعـنـايـش دارنـده تـمـامـى صـفـات كمال است. از ايـنـجـا روشـن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود (و ذلك عليه يسير)، و چرا نام جلاله را آورد؟ خـواسـت تـا به علت حكم اشاره كرده باشد، و فرموده باشد اگر گفتيم: معاد براى خدا آسـان اسـت، بـراى ايـن بود كه او اللّه است، پس ‍ جمله مورد بحث يك حجت برهانى است، نه صرف ادعا. اشاره به آياتى كه در آنها براى وقوع و تحقق قيامت قسم ياد شده است مـفـسـريـن گـفته اند: آيه مورد بحث سومين آيه اى است كه پيغمبر گراميش را براى وقوع معاد وادار به سوگند به پروردگار خود كرده، يكى ديگر از آن موارد آيه زير است كه مـى فـرمـايـد: (و يـسـتـنـبـونـك احـق هـو قـل اى و ربى) و يكى ديگرش اين است كه مى فـرمـايـد: (و قـال الذيـن كـفـروا لا تـاتـيـنـا السـاعـه قل بلى و ربى لتاتينكم)، و سومى آنها آيه مورد بحث ما است. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
💢معرفی کانال بررسی حجاب از منظر کارشناسان مذهبی و اندیشمندان جهان اسلام 🛑برای دیدن نکات ناب در مورد به آدرس زیر دعوتید🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/1873543463Cbca5fd4ebf
🌺 تفسیر آیه 8⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فامنوا باللّه و رسوله و النور الذى انزلنا و اللّه بما تعملون خبير8⃣ 🔸ايـن جـمـله نـتـيـجـه گـيـرى از مـضـمـون آيـه قـبـلى اسـت، بـه دليـل ايـنـكـه حـرف  در اولش آمده، مى فرمايد: وقتى مسلم شد كه شما به طور يـقـين مبعوث خواهيد شد، و شما را به ريز و درشت آنچه كرده ايد خبر خواهند داد، پس واجب اسـت بر شما كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد و نيز به آن نورى كه بر رسولش نـازل كـرده كـه هـمـان قرآن باشد كه با نور ساطع خود شما را به سوى صراط مستقيم هدايت نموده و شرايع دين را بيان مى كند، ايمان بياوريد. در جمله (و النور الذى انزلنا)، التفاتى از غيبت  به تكلم با غير  بـكـار رفـتـه، و شـايـد نـكـتـه ايـن التـفـات تـكـمـيـل حـجـت بـاشـد، و بـخواهد حجت قبلى را از راه شهادت كه بهتر عذر را قطع مى كند تـكـمـيـل نـمـايـد، چـون خـيـلى فـرق هـسـت بـيـن ايـنـكـه بـگـويـيـم (و النـور الذى انـزل) كـه يـك جمله خبرى است، و اينكه بفرمايد: (و النور الذى انزلنا) كه ديگر جـمـله خـبـرى نـيـسـت بـلكـه شـهـادتـى اسـت از خـداى تـعـالى بـرقرآن كتابى آسمانى و نازل از ناحيه او، و معلوم است كه شهادت تاكيدش از صرف خبر بيشتر است. مـمـكن است در اينجا بپرسى كه: چه فايده اى در شهادت است بامشركين منكر اين هستند كه قـرآن كـلام خـداى تـعـالى اسـت و از نـاحـيـه او نـازل شـده و اگـر كـفـار ايـن مـعـنـا را قـبـول داشـتـند همان حجت گذشته براى اثبات معاد كافى بود، و احتياجى به اين التفات نداشت؟ در پـاسـخ مـى گـويـيـم: قـبل از اين آيات خداى تعالى چند نوبت به وسيله تحدى انكار مـشـركـيـن را بـاطـل كـرده و فـرموده بود: اگر شك داريد كه اين قرآن از ناحيه خداست، و احتمال مى دهيد خود محمد كه يك فرد بشر است آن را ساخته و پرداخته باشد، شما مشركين هـم بـشـريـد، و عـرب هـم هـسـتـيـد، يـك سـوره و حـداقـل يـك آيـه بـه مـثـل آن بـيـاوريـد، پس در مقام آيه چنين بهانه اى در كار نيست، و براى اقامه حجت شهادت مـوكـدتـر از صـرف خـبـر اسـت و حـتـى از خـبـرى كـه مدلل است، نيز موكدتر است. (و اللّه بـمـا تعملون خبير) - اين جمله علم خداى تعالى را به ياد آنان مى آورد، علمش بـه دقائق اعمال آنان، مى خواهد دستور  را به اين وسيله تأكيد كند، و معناى آن ايـن اسـت كـه: ايمان بياوريد، و در ايمان آوردن خود كوشش هم بكنيد، براى اينكه خدا بـه دقـائق اعـمـالتـان عـالم اسـت، هـرگـز از هـيـچ يـك از آن اعمال غافل نمى ماند، و او به طور قطع جزاى اعمالتان را مى دهد. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات9⃣و 🔟 سوره از تفسير شریف المیزان 🔰يوم يجمعكم ليوم الجمع ذلك يوم التغابن...9⃣ 🔸كـلمـه  ظـرف اسـت بـراى جـمله قبلى كه مى فرمود: (به طور قطع مبعوث مى شـويـد...) و مـنـظـور از  روز قيامت است كه مردم همگى جمع مى شوند، تا خـداى تـعالى بينشان فصل قضا كند، همچنان كه فرمود: (و نفخ فى الصور فجمعناهم جـمـعـا). و مسأله جـمـع شـدن بـراى روز قـيـامـت در قـرآن كـريـم مـكـرر آمـده، و امثال آيه زير آن را تفسير مى كند و مى فرمايد: (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون) و نيز مى فرمايد: (فاللّه يحكم بينهم يوم القيمه فيما كانوا فـيـه يـخـتـلفـون ) و مـى فـرمـايـد: (ان ربـك هـو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون )، كه همه اين آيات اشاره دارند به اينكه جمع شدن مردم در قيامت به منظور فصل القضاء و داورى است. (ذلك يوم التغابن ) - راغـب مـى گـويـد: كـلمـه  (كـه تـغـابـن مـصـدر بـاب تـفـاعـل آن اسـت) بـه معناى اين است كه وقتى با كسى معامله مى كنى از راهى كه او متوجه نشود كلاه سر او بگذارى (اگـر مـى خـرى پـول كـمـتـرى بـدهـى، و اگـر مـى فـروشـى پول بيشترى بگيرى). 🔸 چه روزى است؟ و چه كسانى معنبون مى شوند؟ 🔸آنـگاه مى گويد: منظور از (يوم التغابن) كه در قرآن آمده روز قيامت است، چون در آن روز بـراى هـمـه مـردم كشف مى شود كه در معامله اى كه آيات زير بدان اشاره نموده مغبون شـده اند، و اينكه آن آيات: (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه - بعضى از مردمند كه جان خود را در برابر خو شنوديهاى خدا مى فروشند)، (ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم... - خدا از مؤمنين جانهايشان را خريدارى كرده... و الذين يشترون بعهد اللّه و ايـمـانـهم ثمنا قليلا - آن هايى كه با عهد خدا و سوگندهاشان بهاى اندكى به دست مى آورند). در روز قـيـامـت براى همه اين معامله گران كشف مى شود كه مغبون شده اند، آن كس كه معامله نـكـرده مـى فـهمد كه از معامله نكردن مغبون شده، و آن كس كه در معامله اش بهاى اندك دنيا بـه دسـت آورده مـى فـهـمـد كـه از معامله كردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود. و از بـعـضـى از مفسرين وقتى سوال شده كه  به چه معنا است ؟ گفته انـد: بـه مـعـنـا اسـت كـه در آن روز تمام اشياء بر خلاف معيارها و مقاديردنيايى ظهور مى كنند. و اينكه در آغاز كلامش گفت تغابن به معناى كلاه گذارى است، وقتى درست است كه تغابن در آيـه را بـه ايـن مـعـنـا بـگيريم كه كفار معامله سودبخش را رها نموده معامله زيان آور را اخـتيار كردند، و هر چند اين معنا معناى خوبى است، ولى با كلمه  نمى سازد، چون اين كلمه از باب مفاعله است، و مغبون كردن هر دو طرف يكديگر را مى رساند. و آن وجه دوم كه از بعضى نقل كرد وجه دقيق ترى است، و آيات زير هم آن را تأييد مى كـنـد: (فـلا تـعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين)، (لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد، و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون). و مـقـتـضـاى اين وجه عموميت تغابن است، يعنى بنابراين وجه بايد گفت كه: هم كفار در قـيـامت تغابن دارند و هم مؤمنين، تغابن مومنين براى آن است كه وقتى آن قره العين هاى در جـوار رحـمـت حـق را مـى بـيـنـنـد، نـاراحـت مـى شـونـد كـه چـرا بـيـشـتـر عـمـل نـكـردنـد، و امـا كـفـار تـغـابـنـشـان بـراى اسـت كـه چراعمل نكردند، و وجهى كه بين دو طايفه مشترك است،است كه چرا در دنيا آنطور كه بايد روز قيامت را نشناختند. ولى اين وجه هم مثل وجه قبلى با معناى تغابن نمى سازد، براى معناى تغابن مغبون كردن يكديگر است. البته در اين ميان وجه سومى هم هست، و آن اين است كه تغابن را تنها مخصوص گمراهان بـدانيم و بگوييم: اين دسته دو طايفه هستند كه هر يك به دست ديگرى مغبون مى شوند، يـكـى طـايـفه گمراه كننده، ديگرى گمراه شونده، طايفه گمراه كننده غابن هستند، زيرا پيروان خود را وادار به دنياپرستى و ترك آخرت و در نتيجه وادار به گمراهى نموده، آنـان را مـغـبـون مـى سـازند، و مغبون هستند، براى اينكه همان پيروان ضعيف، ايشان را با پـيـروى كـوركورانه خود كمك نموده، استكبارشان را بيشتر مى كنند، پس هر دو طايفه هم غابن اند و هم مغبون. 🔸ادامه دارد👇
🔸ادامه👇 🔸وجـه چـهـارمـى هـم هـسـت كـه طـبـق آن روايـت هـم وارد شده، و آن اين است كه بگوييم تمامى بـنـدگـان خـدا چـه خوب و چه بد در بهشت سهم و منزلى و در دوزخ هم منزلى دارند، بنده اگـر اطـاعـت خـدا كـنـد بـه مـنـزلى كـه در بـهـشـت بـرايـش فـراهـم شـده داخـل مـى شـود، و اگـر نـافـرمـانـى خـدا را بـكـنـد، داخـل مـنـزلى كـه در آتـش دارد مـى شـود، و روز قـيـامـت مـنـزلهـاى بـهـشـتـى اهـل دوزخ را بـه اهـل بـهـشـت مـى دهـنـد، و مـنـزل دوزخـى اهـل بـهـشـت را بـه اهـل دوزخ مـى دهـنـد، پـس در قـيـامـت اهل بهشت دوزخيان را مغبون نموده، مؤمنين غابن و كفار مغبون مى شوند. بعضى از مفسرين بعد از ايراد اين وجه گفته اند: تغابن در خود آيه با جمله (و من يومن باللّه... و بئس المصير) تفسير شده، ولى ما آنطور كه بايد ظهورى در آيه نديديم، كه چگونه آيه تغابن را تفسير نموده است. و امـا جـمـله (و مـن يـومـن بـاللّه و يـعـمـل صـا لحـا... و بـئس المـصـيـر) از آنـجـا كه در طول اين تفسير مكرر معنا شده، ديگر به معنايش ‍ نمى پردازيم. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بحث روایتی آیات 1⃣الی🔟 سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸در صـحيح بخارى از ابو هريره از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت آورده كه فرمود: هيچ بنده اى داخل بهشت نمى شود مگر آنكه منزلى را كه در دوزخ دارد مى بيند منزلى را كه اگر نافرمانى كرده بود بدانجا مى رفت، و براى اين مى بيند تا شكرش بـيـشـتـر شود، و هيچ بنده اى داخل آتش نمى شود، مگر آنكه آن منزلى كه در بهشت دارد، و اگر خوبى مى كرد بدانجا منتقل مى شد، مى بيند تا حسرتش بيشتر شود. مؤلف: در اين معنا روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه وارد شده كه بعضى از آنها در تفسير اوائل سوره مومنون گذشت. و در تـفـسـيـر بـرهـان از ابن بابويه به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق عليه السلام روايـت آورده كـه فـرمـود: مـنـظـور از  روزى اسـت كـه اهـل آسـمـان و زمـيـن بـه هـم بـر مـى خـورنـد، و مـنـظـور از (يوم التناد) روزى است كه اهل دوزخ اهل بهشت را نداء مى كنند كه: (افيضوا علينا من الماء او مما رزقكم اللّه - كمى از آن آب و يـا از آنـچـه خـدا روزيـتـان كـرده بـه مـا افـاضـه كـنـيد)، و منظور از  روزى است كه اهل بهشت اهل آتش را مغبون مى كنند، و منظور از   روزى است كه مرگ را مى آورند و ذبح مى كنند، ديگر كسى دچار مرگ نمى شود. مؤلف: و در ذيـل آيـات اول سـوره مـورد بـحـث عـده اى از روايـات وارد شـده كـه آيات را مربوط به شؤ ون ولايت دانسته، مانند روايتى كه مى گويد: منظور از ايمان و كفر ايمان به ولايت و كفر به آن در روز اخذ ميثاق است، و روايتى كه مى گويد: مراد از بينات ائمه هـدى عـليـهـم السـلم هـسـتـند، و رواياتى كه مى گويد: مراد از نور، امام است، و بايد دانـسـت كـه همه اين روايات به باطن آيات نظر دارند، و به هيچ وجه جنبه تفسير الفاظ آيه را ندارند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 1⃣1⃣الی 8⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن خدا و كسى كه به خدا ايمان آورد خدا دلش را هدايت مى كند و خدا به هر چيزى دانا است1⃣1⃣ 🔸و خـداى را اطـاعـت كنيد و رسول را هم در هر فرمانى كه مى دهد اطاعت كنيد كه اگر اعراض كـنـيـد او مـسؤ ول نيست، زيرا به عهده رسول ما بيش از اين نيست كه پيام مرا به روشنى به شما برساند2⃣1⃣ 🔸اللّه مـعـبـودى كـه جـز او مـعـبـود بـه حـقـى نـيـسـت و بـايـد مـومـنـان تـنـهـا بـر اللّه توكل كنند3⃣1⃣ 🔸هان اى كسانى كه ايمان آورديد! بعضى از همسران و فرزندان شما دشمن شمايند از آنان بـر حذر باشيد و اگر عفو كنيد و از خطاهايشان بگذريد و بديهايشان را نديده بگيريد كارى خدايى كرده ايد چون خداى تعالى هم غفور و رحيم است4⃣1⃣ 🔸جـز ايـن نـيـست كه اموال و اولاد شما فتنه و مايه آزمايش شمايند و نزد خدا اجرى عظيم هست5⃣1⃣ 🔸پس تا آنجا كه مى توانيد از خدا بترسيد و بشنويد و اطاعت كنيد و اگر انفاق كنيد براى خـودتـان بـهـتـر اسـت و كـسـانـى كـه مـوفـق شـده بـاشـنـد از بخل نفسانى خويشتن را حفظ كنند چنين كسانى رستگاراند6⃣1⃣ 🔸اگر به خدا قرضى نيكو بدهيد خدا آن را برايتان چند برابر مى كند و شما را مى آمرزد كه خدا شكرگزار و حليم 7⃣1⃣ 🔸عالم غيب و شهادت و عزيز و حكيم است8⃣1⃣ ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات 1⃣1⃣الی8⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸در ايـن آيـات به بيان غرض سوره شروع نموده است، چون آياتى كه گذشت گفتيم همه جـنـبه مقدمه و زمينه چينى را دارد، و غرض ‍سوره و ادارى مردم به انفاق در راه خدا، و صبر در برابر مصائبى است كه در خلال مجاهدات در راه او مى بينند. و در مـيـان هـمه اين اغراض اول مسأله مصيبت ها، و صبر در برابر آنها را ذكر فرموده تا ذهن شنونده براى تاثر از سفارشات بعدى به انفاق آماده تر و صافتر گردد، و ديگر عذرى باقى نماند. ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مـا اصـاب مـن مـصـيـبـه الا بـاذن الله و مـن يـومـن بـاللّه يـهـد قـلبـه و اللّه بكل شى ء عليم1⃣1⃣ 🔰كـلمـه  بـه مـعـناى صفت و حالتى است در انسان كه در اثر برخورد به هر حـادثـه بـه او دسـت مـى دهـد، چـيـزى كـه هـسـت بـيـشـتـر در مـورد حـوادث نـاگـوار اسـتـعـمـال مـى شـود، حـوادثى كه با خود ضرر مى آورد و كلمه  به معناى اعلام رخـصـت و عدم مانع است، و همواره ملازم با آگهى اذن دهنده نسبت به عملى است كه اجازه آن را صادر مى كند، وبعضى اين كلمه را به معناى علم گرفته اند صحيح نيست. پس از آنچه گفته شد چند نكته روشن گرديد: مقصود از اذن كــه فـرمود هيچ مصيبتى نمى رسد مگر به اذن اذن تكوينى است نه اذن لفظى و نه اذن تشريعى. نكته اول اينكه: اذن در آيه اذن لفظى نيست، بلكه اذن تكوينى است، كه عبارت است از بـكار انداختن اسباب، و يا به عبارت ديگر برداشتن موانعى كه سر راه سببى از اسباب است، چون اگر آن مانع را بر ندارد سبب نمى تواند اقتضاى خود را در مسبب بكار گيرد، مـثـلا آتـش، اقـتضاى حرارت و سوزاندن را دارد، و مى تواند مثلا پنبه را بسوزاند، ولى به شرطى كه رطوبت بين آن و بين پنبه فاصله نباشد، پس برطرف كردن رطوبت از بـين پنبه و آتش با علم به اينكه رطوبت مانع است و برطرف كردنش باعث سوختن پنبه است، اذنى است در عمل كردن آتش در پنبه و به كرسى نشاندن اقتضايى كه در ذات خود دارد، يعنى سوزاندن. و در عـرف عـام مـعمول بود كه كلمه  را مختص به مواردى مى دانستند كه ماذون له (كـسـى كـه ديـگـرى بـه او اذن داده ) از عقلا باشد. چون عامه، معناى اعلام را در مفهوم اذن شـرط مـى دانستند، مثلا مى گفتند: (من به فلانى اذن دادم كه چنين و چنان كند) و هرگز نـمى گفتند: من به آتش اذن دادم كه پنبه را بسوزاند)، چون فكر مى كردند آتش شعور نـدارد، و نـمـى شود چيزى را به آن اعلام نمود، و نيز نمى گفتند: (من به اسب اجازه دادم بدود). ولى قـرآن كـريم در اين موارد نيز استعمال كرده، در مورد عقلا فرموده: (و ما ارسلنا من رسـول الا ليـطـاع بـاذن اللّه)، و در مـورد غـيـر عـقـلا فرموده: (و البلد الطيب يخرج نـباته باذن ربه) و بعيد نيست اين تعميم براساس باشد كه قرآن كريم علم و ادراك را مـخـتـص ‍ ذوى العـقـول نـمـى دانـد، بـلكـه چـنـيـن افاده مى كند كه علم و ادراك در تمامى مـوجـودات جـريـان دارد، هـمـچنان كه در تفسير آيه شريفه (قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ء) گفته شد. و بـه هر حال عمل از هيچ عامل و اثر از هيچ موثرى بدون اذن خداى سبحان تمام نمى شود، پـس هـر سـببى را كه فرض كنى موانعى دارد كه نمى گذارد در مسبب خود اثر كند، و اذن خداى تعالى به عمل كردن آن همين است كه آن موانع را بردارد، و هر سببى را فرض كنى كـه در سـبـبـيت تمام باشد، يعنى هيچ مانعى جلوگير عملش نباشد، باز عملكردش به اذن خـدا است و اذن خدا در آن اين است كه مانعى بر سر راهش نگذاشته باشد، پس تاثير چنين سـبـبـى هـم مـلازم بـا اذن خدا است، در نتيجه هيچ سببى بدون اذن او در مسبب خود اثر نمى گذارد. نكته دوم اينكه: مصائب عبارت است از حوادثى كه آدمى با آن مواجه بشود، و در آدمى آثار سـوء و نـاخـوشـايندى بجاى گذارد، و اينكه گونه حوادث مانند حوادث خوب به اذن خدا مى رسد، براى اينكه اذن خداى تعالى تمامى موثرها را فرا گرفته، هر اثرى به اذن او از موثرش صادر مى شود. نكته سوم اينكه: اين اذن، اذن تشريعى و لفظى يعنى حكم به جواز نيست، بلكه اذنى اسـت تـكـوينى، پس اصابه مصيبت همواره با اذن خدا واقع مى شود، هر چند كه اين مصيبت ظلمى باشد كه از ظالمى به مظلومى برسد، و هر چند كه ظلم از نظر تشريع ممنوع است، و شـرع بـه آن اذن نـداده اسـت. و بـه هـمـيـن جـهـت اسـت كـه بـعـضـى از مصائب را نبايد تـحـمـل كـرد، و صـبـر در بـرابـر آنها جائز نيست، بلكه واجب است آدمى در برابرش تا بتواند مقاومت كند، مثل ظلمهايى كه به عرض و ناموس آدمى و يا جان آدمى متوجه مى شود. و از ايـن جا روشن مى شود كه آن مصائب كه قرآن مردم را به صبر در برابرش خوانده، مـصـائبـى نـيـسـت كـه دسـتـور مـقـاومـت در بـرابـرش ‍ را داده و از تـحـمـل آن نـهـى فـرمـوده، بـلكـه مصائبى است كه خود انسان در آن اختيارى ندارد، نظير مصائب عمومى عالمى، از قبيل مرگ و ميرها و بيماريها، و اما مصائبى كه اختيار انسان ها در آن مـدخـليت دارد، از قبيل ظلمهايى كه به نحوى با اختيار سر و كار دارد، در صورتى كه به عرض و ناموس و جان آدمى متوجه شود، بايد به مقدار توانايى در دفع آن كوشيد. 🔸ادامه دارد👇
🔹ادامه👇 🔸مفاد جمـله: (و مـن يؤمن بالله يهد قلبه) و رابطه بين اعتقاد به عموميت علم و مشيت خدا با سكون و آرامش قلبى (و من يومن بالله يهد قلبه ) - از ظاهر سياق بر مى آيد كه جمله ما اصاب من مصيبه الا باذن اللّه مى خواهد بفرمايد: خداى تعالى به حوادثى كه براى انسان ناخوش آيند و مـكـروه است، هم علم دارد و هم مشيت، پس هيچ يك از اين حوادث به آدمى نمى رسد، مگر بعد از عـلم خـدا و مـشـيـت او، پـس هـيـچ سـبـبـى از اسـبـاب طـبـيـعـى عـالمـى مـسـتـقـل در تـاثـيـر نـيـسـت، چون هر سببى كه فرض كنى جزو نظام خلقت است كه غير از خـالقش ربى ندارد، و هيچ حادثه و واقعه اى رخ نمى دهد مگر به علم و مشيت ربش، آنچه او بخواهد برسد ممكن نيست نرسد، و آنچه او نخواهد برسد ممكن نيست برسد. و ايـن حـقـيـقـتـى اسـت كه قرآن كريم آن را به لسانى ديگر بيان نموده و فرموده: (ما اصـاب مـن مـصـيـبـه فـى الارض و لا فـى انـفـسـكـم الا فـى كـتـاب مـن قبل ان نبراها ان ذلك على اللّه يسير). پـس خـداى سبحان كه رب العالمين است لازمه ربوبيت عامه اش اين است كه او به تنهايى مـالك هـر چـيـز بـاشـد، و مـالك حـقـيـقـى ديگرى غير او نباشد، و نظام جارى در عالم هستى مـجـمـوعـى از انـحاى تصرفات او در خلقش مى باشد، پس هيچ متحركى و هيچ چيز ساكنى بـدون اذن او حـركـت و سـكـون نـدارد، و هـيـچ صـاحـب فـعـلى و هـيـچ قابل فعلى جز با سابقه علم و مشيت او فاعليت و قابليت ندارد، و علم و مشيت او خطاء نمى كند، و قضايش ردخور ندارد. پـس اعـتـقـاد بـه ايـنـكـه خـداى تـعـالى اللّه يـگـانـه اسـت، اعـتـقـادات مـذكـور را بـه دنـبـال دارد، و انـسان را به آن حقايق رهنمون شده، قلب را آرامش مى بخشد، به طورى كه ديـگـر دچـار اضـطـراب نـمـى شـود، چـون مـى دانـد اسـبـاب ظـاهـرى مـسـتـقـل در پـديد آوردن آن حوادث نيستند، زمام همه آنها به دست خداى حكيم است، كه بدون مصلحت هيچ حادثه ناگوارى پديد نمى آورد، و همين است معناى جمله (و من يومن باللّه يهد قلبه ). ولى بعضى از مفسرين گفته اند: معناى آن اين است كه هر كس به توحيد خدا ايمان آورد و در بـرابـر دسـتـوراتش صبر كند، خداى تعالى قلبش را به گفتن (انا لله و انا اليه راجـعـون) هـدايت مى كند. ولى اين وجه درست نيست، براى اينكه صبر را در معناى ايمان اخذ كرده. بـعـضـى ديـگر گفته اند: معنايش اين است كه هر كس به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را به سـوى آنـچـه كه بايد بكند هدايت مى كند، در نتيجه در موارد ابتلا به گرفتاريها صبر مـى كـنـد، و در مـوارد عطايا شكر مى كند، و اگر ستمى به او برود طرف را مى بخشد. و اين وجه قريب به همان معنايى است كه ما براى جمله كرديم. (و اللّه بـكـل شـى ء عـليـم) - جمله تأكيد استثناى گذشته است ، ممكن هم هست اشاره بـاشـد بـه آنـچـه آيه سوره حديد افاده مى كرد، و مى فرمود: (ما اصاب من مصيبه فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراها). ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a