📝#یادداشت| توضیح و نقدی بر مبنای تبعیت دلالت از اراده
✍احسان چینی پرداز
◽️مرحوم مظفر در کتاب اصول فقه بعد از اثبات وضعی بودن دلالت لفظی، و رد هر دو احتمال عقلی یا طبعی بودن دلالت، وارد در بحث اقسام دلالات شده و « دلالت لفظی» را به عنوان مقسم، تقسیم می کنند به دلالت تصوری و تصدیقی.
◽️ایشان بعد از بیان تقسیم به بررسی آنپرداخته و بنابر مبنای تبعیت دلالت از اراده، دلالت را منحصر در دلالت تصدیقی مراد جدی دانسته و این چنین استدلال می کنند:
◽️بنابر مکانیزم فاعلیت بالقصد، فعل اختیاری انسان تابع غرض و غایتی است و الا لغو است.جعل و اعتبار هم یکی از افعال اختیاری انسان است لذا تابع غرض و مصلحتی صورت میگیرد
◽️حال باید گفت غرض از جعل علامات توسط انسان، تفهیم معانی است. یعنی غرض از جعل الفاظ و غیر الفاظ – مانند تابلو ها – تفهیم مراد جدی است.
◽️با توجه به این نکته معلوم میشود واضع دوال را در حالی که صادر از متکلم جاد باشد برای معانی وضع کرده است و غرض او از وضع و اعتبار دلالت لفظ بر معنا، صورت گرفتن تفهیم و تفهم بوده است.
◽️پس در صورتی که این غرض نباشد یعنی دال صادر از متکلم جاد نبوده و غایتی به نام تفهیم نباشد، دلالتی هم نخواهد بود بلکه در این مرحله اصلا دلالتی وضع نشده است فضلا از اینکه محقق شود.
◽️البته نبود دلالت منافات با انتقال ذهن به معنای آن لفظ ندارد اما این انتقال چیزی جز تداعی معانی نبوده و عقلائی نیست لذا است که اثری عقلائی و عملی هم بر آن مترتب نمیشود و هیچ حجیتی هم ندارد.
◽️با این توضیح مشخص میشود که دوال در دلالت تصوری و تصدیقی مراد استعمالی، غرض وضع را ندارند پس هیچ عاقلی – از جمله واضع – وضعی برای الفاظ در این مرحله نکرده است لذا وضعی نشده و دلالتی هم نیست.
◽️به عبارت دیگر مرحوم مظفر می فرمایند در صورتی که دو قسم اول را هم دلالت بدانیم کأن دلالت لفظیه را دلالت ذاتی و عقلی دانسته ایم. زیرا در این صورت می گویم که « دال به هر صورتی که باشد دلالت بر معنای خود دارد» این جمله یعنی دلالت حقیقتا در ظرف واقع وجود دارد – مانند دلالت دخان بر وجود نار – حال فرق ندارد که این دال چگونه حاصل شود – متکلم جاد باشد یا نباشد- بلکه به صرف وجود آن دلالت رخ می دهد. این یعنی دلالت لفظیه را تحت دلالت عقلیه و ذاتیه دیدن. که البته مفروض، وضعی بودن دلالت لفظی است.
◽️در نتیجه چنین بیانی است که برخی قائل به طبعی بودن دلالت لفظی می شوند. زیرا وضعی بودن دلالت الفاظ ملازم با تبعیت دلالت از اراده است و البته این مبنا ثمراتی دارد و آنها نمی توانند ملتزم به آن ثمرات باشند. لذا قائل به طبعی بودن دلالت شده تا کلا خود را از این مشکل رهایی دهند!
♨️نقدی مختصر بر این مبنا
◽️همانطور که خود مرحوم مظفر در المنطق تصریح کرده اند تا زمانی که دلالت لفظ بر معنای موضوع له صورت نگیرد نه دلالتی به معنای تضمنی و نه دلالتی به معنای التزامی و نه _به طور کلی_ دلالتی به معنای مجازی رخ خواهد داد.
◽️زیرا دلالت لفظ بر جزء معنا و نیز بر غیر معنا خود متفرع بر دلالت لفظ بر معنای موضوع له است.
◽️مثلا در دلالت تضمنی تا زمانی که دلالت لفظ کتاب بر موضوع له آن اتفاق نیفتد دلالتی به جزء معنا یعنی جلد کتاب صورت نمیگیرد با اینکه مراد متکلم جزء موضوع له است. همین طور در استعمال مجازی، تا زمانی که لفظ دلالتی بر معنای حقیقی نداشته باشد به مجاز پی برده نمیشود زیرا از طریقه علقه بین مجازی و حقیقی است که معنای مجازی در ذهن نقش می بندد. با این توضیح معنا نمی دهد که دلالت لفظ بر موضوع له دلالت نباشد و صرفا تداعی معانی باشد.
◽️در واقع اگر قرار باشد دلالت تابع اراده شود دیگر طولیتی بین معنای حقیقی و معنای مجازی وجود ندارد بلکه باید گفت اصلا استعمال مجازی معنا ندارد و هر مستعمل فیه ای معنای حقیقی می باشد زیرا مجازیت معنای مجاز به متاخر بودن از معنای حقیقی است.
♨️جالب اینکه با مبنای تبعیت دلالت از اراده، تبادر هم بی معنا میشود:
◽️موطن تبادر دلالت تصوری است. چه اینکه تبادر به معنای انسباق معنا به ذهن است در حالی که هیچ قرینه ای وجود نداشته باشد سواء صادر از متکلم جاد باشد یا نباشد. به عبارت دیگر تبادر کاشف از ارتباط و مسانخت بین لفظ و معنا است و تنها شرط این کاشفیت، علم به لغت است. با اینکه علم به لغت شرط دلالت تصوری است پس موطن تبادر، دلالت تصوری است.
◽️با این حال اگر دلالت تصوری را دلالت ندانیم پس تبادر هم دلالت نیست و دیگر تبادری نداشته و نهایتا از حجیت ساقط می باشد. جالب اینکه اگر ما بقی علامات حقیقت و مجاز هم بازگشت به تبادر بکند، با این توضیح تمام علامات حقیقت و مجاز مخدوش میشود!
♨️البته لوازم این مبنا بیش از آنی است که بیان شد اما به همین مقدار بسنده می کنم.
📌برگرفته از دروس استاد علی فرحانی
#اصول_فقه #پای_درس_استاد
@almorsalaat
📝#یادداشت| مطهری #بخوانیم یا مطهری #بشویم ؟؟؟
✍محسن ابراهیمی
▫️شهید مطهری در کلام امام خمینی و رهبر انقلاب، از دو جنبه مورد رجوع و استفاده است.
▫️یک جنبه آثار ایشان است. آثار ایشان به گفته امام خمینی، برای عارف و عامی سودمند است و نباید گذاشت که فراموش شود و به تعبیر رهبر انقلاب، این آثار هنوز بهروز و پاسخگوست.
▫️آنچه از مراجعه به آثار ایشان بدست می آید، یک جهانبینی و یک اسلام شناسی صحیح و بی بدیل است.
▫️اما شهید مطهری وجهه دیگری هم دارد و آن شخصیت شهید است. شخصیت او مشتمل بر علم، معنویت، زمانشناسی، تکلیفگرایی، فقاهت، اجتهاد، فلسفه و ... است.
▫️بخش معظمی از تاکیدات رهبر انقلاب خصوصا خطاب به طلاب، توجه به این نکته است که ما برای هر دورانی نیاز به شهید مطهری ها داریم و حوزه علمیه، باید شهید مطهری تربیت کند با همان توانمند ها و روحیات.
▫️اما برای شهید مطهری شدن، صرف خواندن کتاب های او کفایت نمی کند. بلکه باید سیره علمی و عملی او را مورد تحقیق قرار داد تا بدست آید که شهید مطهری #چگونه شهید مطهری شده است؟
▫️آنچه به نظر میرسد این است که تحصیل عمیق #علوم_پایه حوزوی همچون فقه و اصول و فلسفه و همچنین معنویت، دو رکن اساسی در تشکیل شخصیت شهید است.
▫️او نزد امام #اسفار و نزد علامه #شفا را که از کتب اصلی فلسفه هستند، خوانده است. او در حوزه علمیه، مطول و کفایه و اسفار و شفا تدریس کرده است. در کنار آن به طور وحشتناکی اهل مطالعه کتب مختلف بوده است. همچنین از آثار او و بیانات اطرافیان او بدست می آید که معنویت از ابعاد اصلی زندگی او بوده است.
▫️خلاصه اینکه علاوه بر خواندن آثار شهید مطهری، خصوصا طلاب باید سعی کنند که شهید مطهری بشوند و خواندن همین فقه، اصول و فلسفه رایج (البته عمیق و محتوایی) از شروط لازم مطهری شدن است. هر چند کافی نیست.
۹۹/۱۰/۱۰
#اندیشه_مطهر #کلام_ولی
#در_مدرسه_امام_خمینی
@almorsalaat
🌀#یادداشت| انقلاب علمی زیربنای انقلاب خمینی(ره)
▫️در کلاس درس کتاب #لاضرر امام خمینی (ره) در محضر استاد علی فرحانی به مختار امام در تفسیر روایت لاضرر رسیدیم. امام به عنوان مقدمه، شئون سه گانه اجتماعی پیامبر (تبلیغ، حکومت و قضاوت) را بیان و در ضمن آن نظر #ابداعی خود را در تقسیم احکام بیان کردند. ایشان میفرمایند پیامبر(ص) از آن جهت که مبلغ است، احکام الهی را #بیان می دارند اما وقتی در جایگاه سلطنت و اداره حکومت قرار میگیرند، خودشان احکام را #انشاء می کنند.
▫️استاد جوانبی از اهمیت این نگاه را تبیین و بیان داشتند که این نظریه یکی از مبانی #ولایت_فقیه است و با این نگاه است که بیان می کنیم نظریه ولایت فقیه ایشان بی سابقه است.
▫️این نکته به ذهنم آمد که همیشه انقلاب های اجتماعی، مسبوق به یک انقلاب علمی هستند و بر مبانی آن #انقلاب_علمی شکل میگیرند.
▫️انقلاب ایران فقط برخاسته از قوت مدیریت و رهبری امام و نارضایتی ملت ایران از ظلمها و ناکارآمدی حکومت منحوس پهلوی نبود. بلکه این انقلاب برخاسته از یک انقلاب علمی در عرصه شناخت اسلام بود.
▫️امام ابتدا در اسلام شناسی خود معتقد شدند که مدل حکومت اسلامی در عصر غیبت، ولایت فقیه و حکومت تنها راه اقامه اسلام است، آنگاه برای تحقق این نظریه، انقلاب اسلامی را به کمک ملت ایران محقق کردند.
▫️نظریه ولایت فقیه نیز مبتنی بر اندیشه های مبنایی ایشان در فقه، اصول و عرفان بود.
▫️هرچند قوت رهبری امام بینظیر بود و هرچند که ظلم و ناکارآمدی پهلوی، بیداد میکرد، اما انقلاب نیازمند به یک پشتوانه علمی بود. اینگونه نبود که مانع اصلی سایر علما، عدم توانمندی در مدیریت و رهبری باشد، بلکه مبانی علمی ایشان توان حمایت از انقلاب را نداشت.
▫️صاحبان آن مبانی و اندیشه های ناکارآمد و گاها سکولار، همانطور که آن روز امام و انقلاب را یاری نکرد، امروز نیز در گوشههای حوزه و گاهی در وسط میدان حوزه، نقش مانع را دارند.
▫️نکته ای که به ذهن می رسد، این است که امتداد این انقلاب نیز تنها از رهگذر شناخت مبانی امام (ره) و ساخت اجزای حکومت بر اساس آن مبانی می گذرد. در غیر اینصورت، سوخت کافی برای تداوم انقلاب وجود نخواهد داشت.
▫️حتی با علم به مباحث روبنایی و مطالعه نتایج این اندیشه (به عنوان مثال صحیفه امام خمینی، روبنا و محصول اندیشه امام خمینی است) نمی توان این انقلاب را امتداد و توسعه داد و خلاهای آن را نمی توان پر کرد.
▫️خلاصه اینکه باید فقه، اصول و عرفان امام و به عبارت بهتر، مکتب فکری امام با همه ابعاد را شناخت و بر آن اساس، اسلام را آموخت و آنگاه نرم افزارهای اداره حکومت را تولید کرد.
▫️بر اساس این اندیشه، در کانال #المرسلات سعی کرده ایم در محضر استاد علی فرحانی، نظام فکری امام خمینی (ره) را با همه ابعاد بشناسیم و در حد وسعمان آن را بشناسانیم.
✍محسن ابراهیمی ۹۹/۱۱/۱۴
#حوزه_انقلابی #دهه_فجر
#در_مدرسه_امام_خمینی
@almorsalaat
#یادداشت
❇️وجدانیات؛ یک مشترک لفظی
📝سجاد انتظار
📚دانش معرفت شناسی امروزه به عنوان پیش نیاز جدی دانش فلسفه مطرح است و فلاسفه معاصر اهتمام جدی به طرح مباحث مربوط به ذهن دارند و معتقدند بدون شناخت #ذهن، نمی توان #عین را شناخت. با مرور مباحث این دانش و مقایسه آن با منطق اسلامی می توان اذعان کرد که بخش معظم و محوری مباحث این دانش را بررسی مواد قیاس تشکیل می دهد که با عنوان #مبادی_اقیسه در علم منطق طرح شده است. گرچه در کنار آن ها مسائل دیگری نیز که بی ربط با مباحث کلام جدید و نیز مباحث زبان شناسی نیستند مورد بررسی قرار می گیرد.
🔍همین جهت اشتراک باعث می شود که پرسشی به مدافعین دانش معرفت شناسی متوجه شود و آن اینکه چه تفاوتی بین علم منطق و علم معرفت شناسی وجود دارد در حالی که جدی ترین مباحث منطقی که به باب برهان و مبادی برهان مربوط است بعینه در معرفت شناسی نیز مطرح می شود؟ تفاوت های گوناگونی بین دانش منطق قدیم و معرفت شناسی جدید می توان شناسایی کرد اما یکی از تفاوت های جدی که در رابطه با این دو علم قابل ذکر است اختلاف آن ها در سعه و ضیق مبادی اقیسه است. رویکردی که در دانش معرفت شناسی برای حل مسائل این دانش وجود دارد باعث می شود که دایره مبادی اقیسه به شدت محدود شود.
📌از نگاه دانش معرفت شناسی، بشر در نقطه آغاز حرکت فکری، در دنیایی تاریک و بدون سرمایه ای مطمئن برای طی مسیر قرار دارد و هر چه در دست او است در معرض خطا است بنابراین ابتدائی ترین کاری که باید بکند این است که ضمانتی را برای پیوند علمی بین خود و واقع بجوید آنگاه بر اساس آن به افزایش دایره اطلاعات خود همت بگمارد. در این موقعیت، تنها راه چاره را اتکاء به #علم_حضوری می داند و سپس در تلاش است تا بین ادراکات حضوری و حصولی خود پلی ارتباطی برقرار کند. در این فرآیند به طور طبیعی تنها بین دو دسته از ادرکات خود با علم حضوری می تواند پیوند ایجاد کند که عبارت اند از #اولیات و #وجدانیات؛ و در نتیجه هر آن چه که غیر آن ها است گزاره های نظری و نیازمند اثبات خواهند بود. این در حالی است که در نگاه منطق اسلامی سرمایه های ابتدائی بشر محدود به این دو نیست بلکه شش دسته از گزاره های یقینی می توانند او را در سیر فکری پشتیبانی کنند.
📌اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود. تفاوت دیگری که به تبع این نوع زاویه دید ایجاد می شود تفاوت #محدوده گزاره های اولیات و وجدانیات نیز هست. یعنی بر اساس رویکرد معرفت شناسانه اولیات و وجدانیات که خود با تلاش فکری به ضمانت انطباق با واقع می رسند (و همین مقدار تلاش، مرهون سیر متمادی فکری برای بشر است!) محدوده ای از گزاره ها را در بر می گیرند که لزوما منطبق با محدوده این دسته از گزاره ها در نگاه منطقی نیست. این تفاوت را می توان از کیفیت بازگشت این گزاره های حصولی به علم حضوری –بر اساس اعتقاد معرفت شناسان- به دست آورد.
🖌در این جا ما به عنوان نمونه به تفاوت بین وجدانیات در دانش معرفت شناسی با وجدانیات در دانش منطق بر اساس کیفیت بازگشت این دسته از گزاره ها به علم حضوری می پردازیم. (همین مساله در اولیات نیز مطرح است که بررسی آن با توجه به تفاوت های حاکم بر این دو دسته از گزاره ها فرصت دیگری را می طلبد.)
🔍پیش از این بحث لازم است تذکری کوتاه داده شود که از نگاه منطقی، سرمایه های فکری بشر شش دسته است که هر کدام از آن ها نیز مشتمل بر عده ای از گزاره ها هستند. همه این گزاره ها #یقینی و #بدیهی هستند اما یقینی بودن آن ها از یک سو به معنای هم عرض بودن آن ها نیست و از سوی دیگر هم عرض نبودن آن ها دلیل بر غیر یقینی بودن برخی از آن ها نمی باشد. در نگاه منطقی برخی از یقینیات تاخر رتبی از برخی دیگر دارند و نخستین رتبه، از آن اولیات است که مبدا سایرین است اما ضمانت تطابق همه آن ها یقین (حصولی) است و بازگشت به علم حضوری بی معنا است؛ به تعبیر دیگر ضمانت انطباق آن ها را باید درون خود آن ها جست و به تعبیر دقیق تر ضمانت انطباق (معرفت شناختی) دغدغه منطقی نیست.
📍اما در نگاه معرفت شناختی، وجدانیات چگونه ضمانت تطابق می یابند و کیفیت آن چگونه است؟! همانطور که گفتیم از نگاه دانش معرفت شناسی، تنها نقطه قابل اتکا دانش حضوری است بنابراین وجدانیات نیز برای بهره مندی از ضمانت تطابق باید با دانش حضوری پیوند بیابند. این پیوند به این شکل توضیح داده می شود که مزیت وجدانیات در این است که حاکی و محکی این گزاره ها هر دو درون نفس حضور دارند و انسان می تواند به هر دو آن ها به صورت حضوری اشراف داشته باشد؛ زیرا مفاهیم و صور نفسانی پدیده هایی ذهنی اند و مطابَق آن ها نیز پدیده های درونی مانند ترس و درد و... هستند بنابراین نفس می تواند به هر دو اشراف داشته باشد؛
📍این خصوصیت باعث می شود که انطباق مفهوم بر مصداق نیز توسط فاعل شناسا به صورت حضوری و بدون واسطه مفاهیم احراز شود بر خلاف موارد دیگر از ادرکات که همواره، مفهوم درون نفس و مصداق خارج از آن قرار دارد. با توجه به این توضیح باید توجه داشت که در نسبت با وجدانیات ما با سه پدیده درون نفسانی مواجهیم که هر سه آن ها با علم حضوری درک می شوند: 1-حاکی(مفهوم) 2-محکی(مصداق) 3-محاکات (انطباق)
📍مطابق این توضیح پس از تحدید دایره یقینیات، تحدید دیگری در دایره وجدانیات اتفاق می افتد به این صورت که تنها گزاره هایی از وجدانیات، ضمانت انطباق بر واقع را حائز اند که معلوم حضوری در نفس برقرار و مستدام باشد. وجدانیات گزاره هایی هستند که در قسم دانش حصولی شمرده می شوند اما از پدیده های درون نفسانی و معلوم به علم حضوری حکایت می کنند؛ این ملاک ما را ناچار می کند که تنها گزاره هایی را واجد ضمانت انطباق بدانیم که محکی آن ها #همزمان، به صورت معلوم حضوری در نفس باقی باشد تا بتوان انطباق آن ها را رصد کرد! در غیر این صورت هر گونه احتمال دخالت نفس و تصرف آن در محتوای گزاره وجود دارد!!
📍تحدید دیگری که بر اساس توضیح فوق اتفاق می افتد در #متعلق همین مقدار از گزاره های وجدانی است. از آن جا که باید محکی با علم حضوری درک شود تا انطباق مفهوم بر آن نیز به صورت حضوری احراز شود، ناچار اگر در متعلق گزاره ای وجدانی پدیده ای مادی و جسمانی قرار داشته باشد آن بخش از معلوم ضمانت انطباق را نخواهد داشت؛ به طور مثال همه می دانیم که علم انسان نسبت به درد دندان از جمله گزاره های وجدانی است اما مطابق توضیح فوق تنها علم به اصل درد دارای ضمانت انطباق است ولی دندان به عنوان یک جزء از بدن چنین ضابطه ای ندارد. بدن یک پدیده جسمانی است که حضور جمعی ندارد بلکه امتداد جسمانی دارد و به همین جهت تنها به علم حصولی قابل درک است.
📍در مقابل این تحدید ها، معیار فوق #توسعه ای نیز از جهت دیگر در محدوده گزاره های وجدانی ایجاد می کند. این توسعه بر اساس تحت پوشش قرار گرفتن مشاهدات عرفا –حداقل در محدوده شهود نفس و شئون آن- توسط عنوان وجدانیات است زیرا اگر همزمان با شهود نفس، ذهن نیز گزاره ای حصولی از آن بسازد آن گزاره نیز ضمانت انطباق را دارا است گرچه پس از اتمام شهود، آن گزاره نیز از اعتبار می افتد؛ بنابراین مشاهدات عرفا نیز جزء بدیهیات شمرده می شوند!
با توجه به این توضیحات می توان ادعا کرد که اصطلاح وجدانیات در دانش معرفت شناسی تنها یک مشترک لفظی با این اصطلاح در دانش منطق است چرا که این حجم از تفاوت در دایره این گزاره ها از تفاوت اصل معنای یقینیات و وجدانیات خبر می دهد و با مراجعه به عبارات منطقیین در مبادی اقیسه می توان این تفاوت اساسی را لمس کرد.
🔍اگر بخواهیم در مقام نقد این نگرش سخن بگوییم باید اذعان کنیم که همه این تفاوت ها در حقیقت نقض هایی نسبت به خود این نگرش هستند؛
1️⃣یک منطقی وجدانیات را به منظور استفاده در قالب قیاس و برهان در ضمن مبادی اقیسه بر می شمارد؛ آیا می توان گفت که اعتبار استدلالی که در آن از گزاره ای وجدانی استفاده شده است تنها محدود به لحظاتی است که علم حضوری به معلوم در نفس باقی باشد و پس از آن، اعتبار این استدلال منقضی می شود؟!
2️⃣آیا در نگاه یک منطقی، تنها ادراک حصولی درد به پشتوانه علم حضوری به آن بدیهی است و منشا درد امری نظری است!؟ یعنی آیا درد وجدانی و دندان نظری است!؟ آیا برای تشخیص نوع درد و تفکیک درد معده از دندان نیاز به برهان هست!؟ آیا مقتضای این تفسیر از وجدانیات این نیست که مفاد گزاره های مختلفی مانند «من دندان درد دارم» «من سر درد دارم» «من معده درد دارم» یکسان باشد؟چرا که فقط علم به اصل درد بدیهی است...
3️⃣آیا مشاهدات عرفا می توانند در قالب قیاس و به عنوان یکی از مبادی بدیهی آن به کار می روند؟! آیا باید گفت که این دست از مسائل نیز مشمول قاعده قد یکون الشئ بدیهیا لکن یجهله الانسان؟! در این صورت تمام حقیقت عالم را باید در زمره مبادی اقیسه بر شمرد!
4️⃣ابهام جدی این روش تحلیل در این جا است که تمام ابعاد یک گزاره وجدانی که از اقسام علم حصولی است به صورت علم حضوری توضیح داده می شود؟! یعنی حاکی و محکی و حتی انطباق آن ها بر هم نیز به صورت حضوری توضیح داده می شود؛
♻️حقیقت ماجرا این است که این سبک تحلیل از اساس با هویت علم حصولی تضاد دارد. اگر علم حصولی به صورت صحیح تلقی و تصویر شود جایی برای این رویکرد باقی نمی گذارد. توضیح این مطلب نیازمند قلم فرسایی بیشتر است اما به منظور طرح اصل مدعا به دو نکته جدی اشاره کرده و تفصیل مطلب را به عبارات فلسفی موکول می کنیم:
🔰نکته نخست این است که در علم حصولی، رابطه فاعل شناسا با مفهوم و مصداق آن یک #رابطه_طولی است. در این رابطه طولی مفهوم و مصداق به صورت هم عرض و در یک رتبه در برابر فاعل شناسا قرار نمی گیرند بلکه وساطت مفهوم بین فاعل شناسا و مصداق اجازه دسترسی مستقیم به مصداق نمی دهد؛ بنابراین تصویر فوق در وجدانیات برای تصحیح انطباق آن ها گمانی بیش نیست. انسان هیچ گاه در علم حصولی به صورت مستقیم به مصداق دسترسی ندارد و همیشه از پس پرده مفاهیم است که به اشیاء می نگرد؛ در این رابطه، تفاوتی بین این که مصداق درون نفس باشد یا بیرون از آن وجود ندارد زیرا اگر پدیده ای درون نفس نیز باشد اما با علم حصولی به آن نگریسته شود همین ارتباط طولی، انسان را در زندان علم حصولی منحصر می کند.
🔰دقت بیشتر به این نکته ما را مضطر به این تصدیق خواهد کرد که انسان در رتبه نخست ادراکات خود، هیچ گونه دسترسی به خارج بدون وساطت مفاهیم ندارد و همین امر انسان را در رتبه نخست ادراکاتش به موجودی رئالیست به صورت افراطی در عین پایبندی به ایده آلیسم به صورت افراطی بدل می کند. البته تردیدی نیست که در رتبه های متاخر، امکان خطا مطرح می شود که در دانش فلسفه این مساله مورد اهتمام است.
🔰نکته دیگر که جدی تر از نکته گذشته است (به این دلیل که از مساله ای جدی تر نتیجه گیری می شود) این است که رابطه مفهوم و مصداق را که با کلمه انطباق از آن یاد می شود نباید همانند خود مفهوم یا خود مصداق، پدیده ای مستقل و یا حتی ربطی در نظر گرفت چرا که این ارتباط اساسا ارتباطی #عینی نیست بلکه خود مفهوم نیز امری مستقل و عینی نیست و اساسا مفهوم بودن مفهوم و انطباق بر چیزی دو پدیده غیر از هم نیستند؛ فلاسفه صدرائی در مبحث #وجود_ذهنی که از نتایج مستقیم بحث #اصالت_الوجود است تشریح کرده اند که مفاهیم دارای دو اعتبار هستند که بر اساس یکی از این دو، مفهوم امری عینی است و بر اساس دیگری مفهوم امری نسبی و قیاسی است. آن چه که انطباق مفاهیم بر مصادیق را تامین می کند تنها و تنها حیثیت نسبی و قیاسی آن ها است که امری اعتباری، غیر اصیل و بی اثر است و ابدا به علم حضوری درک نمی شود بلکه همین جهت است که علم حصولی را برای انسان به ارمغان می آورد به گونه ای که اگر این جهت در انسان نمی بود جاهل به تمام معنا می شد.
❇️البته پر روشن است که این جهت نیازمند تدقیق و تامل در معنای صحیح مبحث اصالت الوجود، وجود ذهنی و ارتباط این دو با هم است؛ اما متاسفانه هر دو این بحث ها در فلسفه معاصر مورد بی مهری گرفته اند. مبحث اصالت الوجود با تمام زوایای دقیقش مورد کنکاش قرار نمی گیرد و در عین حال مبحث وجود ذهنی از رسوبات اصالت الماهیه شمرده می شود!!! این در حالی است که علامه طباطبایی رحمه الله علیه این بحث را در بدایه الحکمه به طور کامل در جایگاه خود حفظ کرده است و در نهایه الحکمه ضمن یک ارتقاء، آن را از فروع اصالت الوجود بر شمرده است.
📝#یادداشت| مقدمات مفوته در نگاه اصولیین
📌 بر اساس دروس استاد علی فرحانی
◽️یکی از مباحث بسیار مهم علم اصول مبحث مقدمه واجب است. اگرچه اصولیین نسبت به ثمره این باب نزاع های داشته اند اما فارغ از این مساله که نوشته ای جداگانه می طلبد از دو نکته نباید غفلت شود. اولا ملاک داخل یا خارج بودن مباحث، ضابطه مساله اصولی است و نه ثمره فقهی و فتوایی. ثانیا دأب اصولیین در این باب طرح مباحث بسیار پرثمر و بسیار مهم فقهی است که نباید از آنها غافل شد.
◽️اصولیین بعد از تعریف واجب غیری و نفسی، به معنای تبعیت در واجب غیری می پردازند. برخی تبعیت را به معنای مجاز می دانند یعنی مقدمه بالعرض و المجاز متصف به وجوب میشود. برخی تبعیت را به تاخر زمانی معنا کرده اند یعنی وجود مقدمه موخر از ذی المقدمه است اگرچه مشهور تبعیت را علی-معلولی می دانند و قائل اند واجب نفسی است که وجوب را به واجب غیری اعطاء می کند.
◽️اما طبق تصریح برخی از اصولیین، قول اول خلط بین بیان مختار و تحریر محل نزاع است زیرا شامل قول قائلین به وجوب مقدمی نمیشود در حالی که تحریر محل نزاع باید پوشش دهنده جمیع مسالک باشد و قول دوم منافی با تفرع مقدمه بر ذی المقدمه بوده و نسبت به قول سوم باید گفت بنابر مکانیزم صدور افعال اختیاری وجوب غیری و نفسی هر دو معلول یک علت فاعلی به نام انسان هستند و بین آن دو رابطه علی و معلولی برقرار نیست.
◽️محقق اصفهانی که به مساله مکانیزم فاعلیت مختار، در علم اصول اهمیت زیادی می دهند به این وسیله تبیین می کنند که همانند وجوب نفسی؛ صدور ایجاب غیری هم نتیجه یک سلسله مکانیزم افعال اختیاری است که در صدر آن تصور مصلحت یعنی تصور وصول به ذی المقدمه وجود دارد و همین معنای تبعیت و افتقار واجب غیری نسبت به واجب نفسی است. پس هم علت هر دو؛ انسان بوده و هم ایجاب غیری متفرع بر ایجاب نفسی است.
◽️اما یکی از مباحث بسیار پرثمر در باب مقدمه واجب، مقدمات مفوته است:
گاهی واجبات زمانی، مقدماتی دارند که اگر اتیان نشوند مکلف نمی تواند ذی المقدمه را اتیان کند و لذا فوت آنها موجب فوت واجب میشود، حال اشکال این است که اگر مقدمات واجب الامتثال نباشند عدم اتیان آنها، موجب عدم قدرت بر امتثال ذی المقدمه میشود اما از طرفی اگر مقدمات واجب باشند در حالی که وجوب نفسی فعلیت ندارد، تبعیت وجوب غیری از بین می رود. آنچه این اشکال را مضاعف می کند اوامر کثیری است که در ادله نسبت به مقدمات مفوته وارد شده است و همین امر موجب میشود که اگر اصولی بخواهد مقدمات مفوته را خارج از محل نزاع بداند، در فقه دچار تردید و توقف میشود.
◽️یکی از راه حل ها مطرح در این باب، مبنای کبروی شیخ مبتنی بر انکار تقسیم واجب به مطلق و مشروط است. شیخ قائل است، هم ثبوتا و هم اثباتا در شریعت مقدس هیچ قیدی نمی تواند راجع به وجوب و هیئت باشد. بلکه جمیع قیود قیود واجب و ماده هستند. اگرچه قیود ماده یا مفروضه التحقق و یا لازم التحصیل بوده و قید بودن زمان برای واجب هیچ ملازمه ای با لزوم تحصیل آن ندارد. از این رو وجوب ذی المقدمه محقق بوده و مقدمه تابع آن وجوب پبدا می کند. در اینجا یکی از استدلالات متعدد شیخ بر اثبات مدعی خود بر این اساس است که احکام تابع مصالح و مفاسد واقعیه هستند و وجوب تنها و تنها فعل اختیاری مولا است که طریقی برای تحصیل مصلحت واقع است. به عبارت دیگر امتثال عبد تابع مصالح و مفاسد می باشد. از این رو اگر به علتی فعلیت امر ساقط شود اما مکلف با علم به مصلحت واقع؛ آن را تحصیل کند حتی اگر امر فعلیت یابد نیازی به اعاده و قضاء نیست.
در واقع اگر قید زمان دخیل در وجوب باشد، دخیل در مصلحت نیست بلکه قید فعل اختیاری مولا (ایجاب) است. در این صورت مکلف می تواند نماز را در خارج از آن وقتی که مولا فرموده بخواند و در صورت استیفاء جمیع شروط دیگر، امتثال کامل است. اما نمی توان به چنین لازمه ای متعبد شد لذا قیود قیود راجع به ماده اند.
البته در مقابل؛ مرحوم آخوند می فرمایند اگر زمان قید واجب باشد وجوب از مدت ها پیش وجود داشته است و از مولا هم بعث صادر شده است اما به علت اینکه قدرت بر امتثال متوقف بر حصول زمان است؛ تا موقع حصول زمان بعث معلق خواهد بود.با اینکه بنابر قاعده البعث یلازم الانبعاث، این بعث خاصیت خود یعنی انبعاث را نداشته و لذا حین حصول زمان واجب، مولا می بایست دوباره امر کند و امر اول او لغو بوده است ثانیا از ناحیه مکلف هم امکان ندارد که با وجود احراز بعث؛ به آن ترتیب اثر ندهد و به طور کلی این مطلب با سازمان مراتب حکم سازگاری ندارد.
مرحوم مظفر بالتبع محقق اصفهانی هر دو کلام را صحیح و قابل جمع می داند و می فرمایند قید زمان نمی تواند راجع به هئیت و وجوب باشد بلکه راجع به ماده و واجب است. از طرفی قاعده « البعث یلازم الانبعاث» هم صحیح است اما هیچ ملازمه ای با قید بودن زمان برای وجوب ندارد. زیرا با اینکه زمان قید واجب است اما تا وقت واجب نیاید و مکلف قدرت بر تحصیل مصحلت پیدا نکند از مولا هم بعثی صادر نمیشود و به خاطر همین مانع، وجوب ذی المقدمه هم فعلیت پیدا نمی کند اگر چه_بنا بر قول به وجوب مقدمی_محذوری بر وجوب شرعی مقدمه مفوته نیست.
✍️احسان چینی پرداز
#اصول
#پای_درس_استاد
@almorsalaat
♻️#طلبه_موفق| جهل بهتر از علم ناقص
🔰 حجت الاسلام عباس افروزی/ خاطره ای از اولین جلسۀ کلاس مناهج استاد علی فرحانی
🔸یادم هست در اولین جلسه ای که استاد شیخ علی فرحانی تدریس کتاب شریف «مناهج» را شروع کردند، مطلبی را فرمودند که آن زمان ذهنم را درگیر کرده بود و نمی توانستم آن را درست بفهمم و هضم کنم.
🔹ایشان در بین نکاتی که به عنوانِ مقدمۀ شروع تدریس کتاب مناهج بیان می کردند فرمودند: یکی از اسباب مظلومیت بُعد علمی حضرت امام «ره» و مطرح نشدن عظمت علمی ایشان در فضای حوزه های علمیه، کامل و همه جانبه فرانگرفتن مبانی علمی و نظام فکری ایشان توسط شاگردان و مروّجینشان بوده است.
🔅 بعد به عنوان یک قاعده کلی فرمودند: اساسا وقتی یک نظام راقی و پیشرفته عرضه می شود - چه در زمینۀ علم اصول، چه فلسفه، چه عرفان و هر علم دیگر- تا زمانی که متعلّم یک دور کامل آن علم را فرانگیرد و چفت و بست های همۀ ابواب را به صورت یک نظام منسجم در ذهن نچیند و نهایات را به بدایات برنگرداند، آن شاگرد هر چقدر هم سعی کند نمی تواند تصویر صحیحی از آن نظام راقی ارائه دهد و ترویج و دفاعیه اش از آن نظام علمی در نهایت نتیجۀ عکس خواهد داد. لذا جهل او به آن نظام علمی خیلی بهتر است از ناقص فراگرفتن آن.
‼️ قبول و درک این مطلب بر من خیلی سنگین و سخت بود. آخر فراگرفتن یک نظام صحیح و درست ولو کامل و همه جانبه نباشد، بهتر است از جهل نسبت به آن. قطعا بهره ای از آن نظام صحیح بردن و جرعه ای از آن دریا نوشیدن بهتر است از اینکه اساسا آن مسائل آن نظام صحیح هیچ چیز را صید نکرده باشد و در سواحل علم حیران و سرگردان پرسه بزند!
🔸همچنان قبول این مطلب بر بنده سنگین بود (آخر حسنِ علم و قبحِ جهل ذاتی است نه إقتضاء و نه لا إقتضاء) چطور جهل و وارد نشدن در نظام فکری راقی بهتر از ناقص یادگرفتن آن!؟
🔹تا اینکه به حسب اتفاق شبی مقدمۀ کتاب شریف «کسر اصنام الجاهلیه فی الردّ علی الصوفیه» را مطالعه می کردم. آنجا مرحوم ملاصدرا «أعلی الله مقامه» خیلی زیبا توضیح می دهند که یکی از علل انحراف و پدید آمدن فرقه های ضالّه، کسانی است که به شوق فهم حقایق و معارف دینی وارد حوزه می شوند اما به علل متعدد درس ها را ناقص یاد می گیرند و سؤالاتشان برطرف نمی شود. بعد از گذشت زمان گمان می برند که حق و حقیقت را فهمیده و با فهم ناقص خود شروع به ترویج دین و اشکال گرفتن به سخنان علمای حق می کنند.
🔸نکتۀ جالب این بود ایشان صریحا می فرمایند که بعضی افراد اساسا ایمان تقلیدی و آشنایی با واسطه و دورادورشان با معارف دینی خیلی بهتر است از اینکه علوم و معارف دین را ناقص بفهمند.
🔻و باز شبی به حسب اتفاق رساله ای خواجه نصیرالدین طوسی «رضوان الله تعالی علیه» به اسم «رسالۀ فی الإعتقاد الذی لابدّ لکلّ مکلّف منه» می خواندم که آنجا نیز ناقص فهمیدن مسائل و عدم تفکیک حیثیات را موجب گمراهی شمرده است و تقلید و تعبّد را بسی بهتر از فهم ناقص دانسته است: «لهذا زجر السّلف البحث و التفتيش عن الكلام فيه، و إنّما زجروا عنه ضعفاء العوام، و أمّا أئمة الدّين فلهم خوض غمرة الإشكالات، و منع العوام جرى مجرى منع الصّبيان عن شاطئ دجلة خوفا من الغرق، و رخّصوا الأقوياء فيه رخصة الماهر في صنعة السّباحة، إلّا أنّ هنا موضع غرور و مزلّة قدّم و هو أنّ كلّ ضعيف في عقله راج من اللّه تعالى في كمال عقله، و نظر نفسه أن يقدر على إدراك الحقائق كلّها، و أنّه من جملة الأقوياء، فرّبما يخوضون فيغرقون في بحث الجهات من حيث لا يشعرون».
♨️با خواندن این عبارات، کمی سختیِ هضم آن مطلبی که استاد درمورد ضرر ناقص فهمیدن نظام علمی فرموده بودند برطرف شد. اما در عین حال که مضمون عبارت ملاصدرا و خواجه و مطلب استاد مناط واحد داشتند، اما هنوز ذهنم از قبول این مطلب و تصدیق آن سرباز می زد و وحدت مناط را با دلائل گوناگون رد می کرد. چراکه آنجا بحث عوام است و تقلید (نه جهل) و اینجا بحث از علما و مدرّسین حوزه است و جهل.
🔸تا اینکه به عبارتی از شهید مطهری «رضوان الله علیه» در کتاب آشنائی با قرآن، ج2، ص:89 برخوردم که مستقیم دست روی موضوع گذاشته و به صورت یک کلی، ضرر علم ناقص از جهل بیشتر می دانند و از عبارت شیخ الرئیس «رضوان الله تعالی علیه» و اشعار دیگران شاهد می آورند:
🔻«ما دو جور جهل داريم: جهل بسيط و جهل مركّب. جهل بسيط آن است كه انسان چيزى را نمى داند ولى خودش هم مى داند كه نمى داند. اينگونه جهل زود برطرف مى شود، زيرا وقتى انسان چيزى را نداند، و بداند كه نمى داند، در مقام دانايى آن برمى آيد و يا لااقل به حرف ديگران گوش مى دهد كه اگر حقيقت است بپذيرد. بالاخره اين جهل خيلى خطر ندارد.
🔻ولى جهل مركّب آن است كه انسان نمى داند ولى نمى داند كه نمى داند. اينگونه جهل علاج ناپذير است، چون غرور نمى گذارد جهل برطرف شود؛ چنانكه اغلب مدعيان روشنفكرى اينچنين اند و به دليل اينكه هيچ نمى فهمند اين ادعا را دارند! بو على سينا در كتاب اشارات جمله اى دارد و به طورى كه يادم مى آيد مى گويد: «ايّاكَ وَ فَطانَةً بَتْراءَ» بترس از زرنگى ابتر، يعنى از زرنگى ناقص و نيمه زرنگى. منظور اين است كه انسان خوب است يا ساده باشد و يا عاقل و فهميده كامل. آدمهاى ساده خودشان هم معمولًا مى فهمند كه ساده هستند ولى افراد نيم زرنگ كه در بعضى موارد زرنگ هستند خيال مى كنند خيلى زرنگند و همواره كارهاى خود را خردمندانه مى دانند. اينگونه افراد احمقترين مردم و گرفتارترين آنها هستند. غزالى جمله اى دارد كه مى گويد: همه چيز وجود ناقصش از عدم محض بهتر است جز علم و دانش. يعنى مثلًا سلامتى و يا مال و ثروت اگر انسان هر مقدارى داشته باشد از آنكه هيچ نداشته باشد بهتر است ولى علم و دانش اينگونه نيست. انسان #كم_سواد از #بی_سواد #بدتر است چون خيال مى كند خيلى باسواد است و هيچ گاه دنبال تكميل آن نمى رود. اين بيت گويا از سنايى است كه مى گويد:
رنجش هر کسی ز یک چیز است
رنجش من ز نیم دیوانه است
اين شاعر مى گويد: عقل هم نظير علم است. يا انسان بايد ديوانه كامل باشد و يا عاقل كامل. نيمه عاقل و نيمه ديوانه از ديوانه كامل ضررش بيشتر است.
🔅روشن است که مراد از آوردن این عبارات به دست آوردن مناط است و خود عبارات مد نظر نیست. مثلا عبارت شهید درمورد منافقان روشنفکر است که یقولون أَنؤمن کما آمن السفهاء!
#پای_درس_استاد #اندیشه_مطهر #در_مدرسه_امام_خمینی #یادداشت
@almorsalaat
♻️#یادداشت| داستان ملاصدرا و اخباریها
✍حجتالاسلام عباس افروزی
🔰اگرچه چند روزی از بزرگداشت بزرگمرد عرصۀ علم و عمل جناب صدرالمتالهین شیرازی می گذرد، لکن خوب است با ذکر داستانی مقداری از جامعیت علمی ایشان در علوم مختلف اسلامی را یادآوری کنیم. قبل از بیان داستان، اجمالا کتابی را که این داستان در آنجا نقل شده است (شناخت در قرآن) را معرفی کرده بعد به ذکر داستان می پردازیم.
🔹شهید مطهری «ره» بعد از مراجعت به قم به درخواست امام «ره» و طلاب قم، تدریسی تحت عنوان «معارف قرآن» را در مسجد سلماسی برای طلاب دایر کردند. اولین موضوعی که رتبتاً بر دیگر موضوعاتِ معارف قرآنی تقدّم داشت موضوعِ شناخت بود. بنابراین ایشان درس معارف قرآن را با بحث شناخت در قرآن آغاز کردند. در مقدمه کتاب چنین آمده است:
🔸«در سال ۱۳۵۴ جمعی از فضلای حوزه عملیه قم طی طوماری از استاد مطهری درخواست کردند که به قم آمده و به تدریس بپردازد. در همین ایام امام خمینی «ره» نیز طی نامه ای از نجف از ایشان خواستند که برای تقویت حوزه علمیه قم لااقل هفته ای چند روز در این حوزه تدریس داشته باشند. به همین جهت از سال ۱۳۵۵ آیت الله مطهری معمولاً روزهای چهارشنبه تا جمعه در قم چند درس عمومی و خصوصی در حوزۀ علمیۀ قم داشتند که با استقبال کم نظیری روبرو شد به طوری که گاهی شاگرد و استادِ آن شاگرد و استادِ آن استاد در این دروس شرکت می کردند.... یکی دیگر از این درس ها درسِ «معارف قرآن» بود که استاد قصد داشتند موضوعات متعددی را در آن تدریس نمایند، مانند شناخت از نظر قرآن، جامعه و تاریخ در قرآن، قرآن در قرآن، خدا در قرآن، معاد در قرآن و... .
🔹اینک به بیان داستان بپردازیم؛ شهید مطهری بحثی را درمورد سرگذشت مسالۀ شناخت بین ادیان و فرق دینی مطرح می کنند و ذیل آن به داستان برخورد ملاصدرا با برخی از اخباریون را می پردازند:
🔻«ملاصدرا خودش یک مرد محدّث است. شرح اصول کافی اش نشان می دهد که ضمن اینکه فیلسوف است مرد محدّثی هم هست؛ علاوه بر این خیلی اهل زیارت و مکه رفتن و از این حرفها بوده به طوری که هفت سفر رفت مکه.
🔻یک سفر رفته بود کربلا یا نجف. اخباریین به اعتبار اینکه این هم یکی از محدثین است آمدند به دیدنش. از او پرسیدند شما چندهزار حدیث حفظ هستید؟ (چون آنها همۀ اهمیتشان این بود که این می گفت من پنج هزار حدیث حفظم، آن می گفت من ده هزار حدیث حفظم، دیگری می گفت من پانزده هزار حدیث حفظم؛ این می گفت با سندش حفظم، آن می گفت بی سندش حفظ هستم. فضیلت همین بود؛ حفظ کردن.) گفت من حدیثی حفظ نیستم. گفتند چطور می شود؟!
🔻ملاصدرا گفت حالا ممکن است یک حدیثی بفرمایید استفاده کنیم. حدیثی را اینها خواندند. بعد معنی حدیث را از اینها پرسید. یک معنی ای کردند. بعدش خودش یک معنی دیگری کرد. گفت حالا اگر حدیث را این جور معنی کنیم چطور است؟ گفتند این بهتر است.بعد یک معنی دیگری کرد، گفت حالا اگر این جور معنا کنیم چطور است؟ گفتند این که از آن هم بهتر است . یک معنی سومی کرد، گفت حالا اگر این جور معنی کنیم چطور است؟ گفتند این از همه بهتر است. چهار پنج تا معنی در طول یکدیگر کرد؛ هر معنی که کرد گفتند این از آن قبلی بهتر است. بعد فوراً حدیثی را روایت کرد با سندش، گفت روَی فلانٌ عن فلانٍ عن فلانٍ عن المعصوم که «حدیثٌ تَدری خًیرٌ مِن أَلفٍ تَرویه» یک حدیث معنایش را بفهمی از هزار حدیث روایت کنی بهتر است». (شناخت از نظر قرآن، ص: ۴۵)
#بزرگداشت_ملاصدرا
#اندیشه_مطهر #فلسفه #روایات
@almorsalaat
🌀#یادداشت| صدا و سیما توهین آشکار به حوزه علمیه را جبران کند.
▫️طبق قانون اگر در روند مناظرات انتخاباتی که از رسانه ملی پخش می شود هرکدام از نامزدهای ریاست جمهوری به سازمان، نهاد یا اشخاص حقیقی و حقوقی توهین، تهمت و بیانی خلاف واقع و خلاف قانون ابراز کنند باید صدا و سیما فرصت مناسب را در اختیار نهاد یا فرد مذکور قرار دهد که از خود دفاع و آن مطلب را برای افکار عمومی تکذیب و تبیین کند.
▫️در اولین مناظره که ۱۵ خرداد برگزار شد آقای مهرعلیزاده برای تخریب جناب حجه الاسلام والمسلمین رئیسی در کمال بی مسئولیتی و بی اخلاقی سیستم آموزشی متقن و پرسابقه حوزه های علمیه را زیر سوال بردند.
▫️آن هم سیستم علمی عمیق و پرمحتوای که محل سربرآوردن اندیشمندان و فلیسوفان و علامه ها و اساتید نام آوری بوده که کتب علمی آنها منشا و زیربنای رشد علمی جهان غرب در گذشته بوده است و در معاصر تولیدگر اندیشه ها و معرفت های علمی در حوزه علوم انسانی است که اندیشه های مختلف غربی در مقابل آنها زبان کندی برای هماوردی داشته اند.
▫️طوری که بسیاری از دانشمندان بزرگ غربی با صدای بلند تنها تمدن قدرتمند در مقابل خود را تمدن اسلامی به رهبری نرم افزاری حوزه های علمیه اعلام کرده اند و اندیشه های غربی را در حل نیازها و بحران های متعدد بشر رو به افول و ناکارآمد و تفکر ناب اسلامی را رقیب جدی برای این عرصه های بسیار پیچیده علمی می دانند ...
▫️بعید می دانیم جناب مهرعلیزاده این حرف را بدلیل عدم اطلاع از سیستم علمی عالم پرور حوزه زده باشند. این حرف خلاف واقع و خلاف قوانین رسمی آموزشی کشور توهینی آشکار به علم، اندیشه، و اندیشمندان بزرگ تحصیل کرده این نظام آموزشی تمدن ساز است. لذا حداقل توقع از ایشان عذرخواهی رسمی از همان تریبون و انتظار از صدا و سیما این است که طبق قانون فرصتی را در اختیار حوزه علمیه قرار دهد که در باب این مساله توضیحاتی ارائه دهد.
▫️البته در این زمینه حوزه های علمیه هم مقداری مقصر هستند که قبلا مطالباتی را مطرح کرده ایم و مجدد به این مساله خواهیم پرداخت.
✍شیخ علی امیری ۴۰۰/۳/۱۶
#حوزه_علمیه #انتخابات_۱۴۰۰
@almorsalaat
☀️ #یادداشت| مختصری در باب نظریه روح المعنی از منظر امام خمینی (ره)
🖊 سید محمد هاشمی
🔺 یکی از مباحث مهم امام در ادامه موضع مهم ایشان پیرامون اعتباری بودن وضع الفاظ، مساله #روح_المعنی است. این نظریه که توسط امام در نقاط مختلفی استفاده شده و ریشه در نگاه برخی اندیشمندان پیشین نیز داشته است قرابتی جدی با تصویر مرحوم #علامه_طباطبایی در نحوه وضع الفاظ برای معانی در تفسیر #المیزان دارد. ایشان توجه به این فرآیند در وضع الفاظ را، راه حل بسیاری از اشتباهات در اندیشه و فهم - خصوصا در معارف غیر مادی - می داند. برای مثال برخی در وصف پروردگار به رحیم و رحمان تصور کرده اند که چون در ذات این اوصاف نوعی از رقّت و تغیرِ حالت درونی نهفته و این نوع تحولات در ذات واجب محال است صدق این معانی بر واجب صرفا مجازی است. مرحوم امام در پاسخ معتقد است اساسا الفاظ برای غایات و حقایق عامه وضع شده اند و خصوصیات افراد تقییدی در آن معانی ایجاد نمی-کند:
«و بعضىها در مطلق اين نحو از اوصاف از قبيل خذ الغايات و اترك المبادى قائل شدهاند- كه اطلاق اينها بر حق به لحاظ آثار و افعال است نه به لحاظ مبادى و اوصاف است. پس، معنى «رحيم» و «رحمن» در حق، يعنى كسى كه معامله رحمت مىكند با بندگان. بلكه معتزله جميع اوصاف حق را چنين دانستهاند يا نزديك به اين. و بنابراين، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است. و در هر صورت، مجاز بودن بعيد است، خصوصا در «رحمن» كه بنابراين امر عجيبى بايد ملتزم شد. و آن اين است كه اين كلمه وضع شده براى معنايى كه استعمال در آن جائز نيست و نمىشود، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است. تأمّل. و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفتهاند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه. پس بنابراين، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ «رحمت» نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده، و الّا در اصل وضع دخالت ندارد..» (آداب الصلاة، متن، ص: 249)
🔺 ایشان سپس در جواب به اشکال مقدر به این نظریه که آن را تنها در صورتی که اولیاء و انبیاء واضع باشند صحیح میدانند، تحلیلی در باب وضع الفاظ و اعتبار ارائه می کند که در کلیت شناخت اعتباریات نزد ایشان نیز سودمند است.
🔺به عقیده ایشان فرآیند وضع یک لفظ به این گونه است که برای هر واضعی در ابتدا نوعی توجه به جهت حقیقی موضوع له مطرح بوده است یعنی واضع در هنگام وضع لفظ «نور» برای آنچه از حقیقت خارجی نور می دیده، جهت روشنایی آن را مورد نظر قرار داده است و به جهات عدمی و ظلمانی آن بی توجه بوده است لذا لفظ «نور» هرگز مقید به نورِ مادی خارجی که مشوب به جهات عدمی است نمی شود و از این رو می توان آن را حقیقتا در انوار غیرمادی نیز استعمال کرد. لذا نظریه روح المعنی را می توان حتی در عمق تسامحات عرفی در فرآیند اعتبار نیز توضیح داد:
«واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقه مجرّده را در نظر نگرفته است، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّده مطلقه است. مثلا، لفظ «نور» را كه مىخواسته وضع كند، آنچه در نظر واضع از انوار مىآمده اگر چه همين انوار حسّيّه عرضيّه بوده- به واسطه آن كه ماوراء اين انوار را نمىفهميده- ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت، كه اگر از او سؤال مىكردند كه اين انوار عرضيّه محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست» (آداب الصلاة، متن، ص: 250)
🔺 بر این اساس نیازی نیست که واضع تمام مصادیق آن معنا را در زمان خود درک کرده یا حتی به آن معتقد باشد بلکه فرآیند وضع چنین وسعتی را در رابطه لفظ و معنا ایجاد می کند. نکته جالب آن که مرحوم امام بر اساس این تحلیل، صدق الفاظ عرفی وضع شده بر معانی ای که از جهت وجودی در مراتب بالاتری قرار دارند را نزدیکتر به حقیقت و غرض اولیه عرف می داند:
«ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فى الحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظى ايضا احاطة بمعنى آخر و هو وجه السّرّ الوجودى الّذى يعرفه المحقّقون و هو غير الأوضاع اللّفظيّة نعم لو كان الألفاظ موضوعة لأرواح المعانى او ارواح المعانى مرادة للحقّ من كلامه لكان تلك الأحاطة حقّا كما الأمر كذلك.» ( تعليقات على شرح «فصوص الحكم» و «مصباح الانس»، ص: 232)
🔺نتیجه این صورت بندی، راهگشایی بسیار اساسی در فهم معارف و معانی مجرد قرآنی و روایی ایجاد کرده و از سوی دیگر گشایشی جدی برای انتقال مرتبه بندی شده معارف الهی می آفریند. این نگاه شیوه ای مهم در القای معارف الهی را نیز به دنبال دارد. بر این اساس در تعلیم معارف تنها کافی است ذهن ها را نسبت به حیثیات عدمی مفاهیم پالایش نماییم، تا بتوانیم حقیقت ناب غیرمادی را در ذهن مخاطبان تصویر کنیم.
🔺 این نظریه در مساله روح المعنی، در مجموعه اندیشه امام در اعتباریات تاثیر مهمی دارد ایشان پس از این مساله «صحیح و اعم» و تصویر «مرکبات اعتباری» را نیز بر همین اساس تبیین می نمایند و معتقدند حتی در وضع الفاظ برای اختراعات عادی بشر، هرگز لفظ به قید ماده و شکل خاصی از آن اختراع – مثلا تفنگ یا هواپیما – محدود نمی شود بلکه از ابتدا خصوصیات ماده و صورت دخلی در وضع الفاظ ندارند:
و لذا ترى: أنّ تكامل الصنعة كثيراً ما يوجب تغييراً في موادّها أو تبديلًا في شأن من شؤون هيئتها، و مع ذلك يطلق عليها اسمها كما في السابق، و ليس ذلك إلّا لأخذ الهيئة و المادّة لا بشرط؛ أي عدم لحاظ مادّة و هيئة خاصّة فيها. (تهذيب الأصول، ج1، ص: 109)
#در_مدرسه_امام_خمینی
@almorsalaat
#یادداشت
🌐عاشورا پایگاه پرقدرت رسانه ای اسلام
🔰حجت الاسلام علی امیری
🔸در عصر کنونی بیش از هر زمانی جنگ، جنگ اراده ها و جنگ رسانه هاست. هر جبهه و اندیشه ای به دنبال هدایت افکار عمومی جهان به سمت اهداف خود است.
🔸مقدمه و گام اول پیروزی در این میدان پرهیاهو و پر رقیب جلب توجه انسان های بیشتری است. همه با نمادها، تابلوها و برندهای خاص خود به دنبال یارگیری هستند.
🔸بلاشک پایگاه اساسی و پرقدرت رسانه ای اسلام در طول تاریخ و به ویژه در عصر کنونی"عاشورای حسینی" است. ترکیبی از شعائر ونمادهای دلربا، عواطف و احساسات زیبا، عقلانیت و ارزشهای بلند انسانی ... قدرت نفوذ آن به قدری زیاد است که تقریباً در هیچ کشوری در جهان نیست که پرچم ارباب و فرمانده دلها و خردها برافراشته نباشد.
🔸زیبایی ها و جلوه های خیره کننده این فرهنگ عظیم به حدی است که از مذهب شیعه و دین اسلام عبور و پیروان بسیاری را از میان ادیان و مکاتب دیگر به خود اختصاص داده است.
🔸نفوذ آن به حدی در میان جهانیان پیش می رود که طبق روایات متقن، امام زمان عج در بدو ظهورشان خود را با امام حسین ع معرفی می کنند. چون آن روز ارباب برای همه شناخته شده و قابل احترام است که حضرت با افتخار، خود را با ایشان به جهانیان می شناساند.
🔸این دستگاه بزرگ ارزشی، مقابل منافع ضد انسانی استکبار است. لذا رسانه های دشمن با انواع شگردها به ما حمله می کنند که چرا فرهنگ حسینی را زنده نگه می دارید؟؟ بیچاره ها نمی دانند این عشق حسین ع است که ما را زنده نگه داشته است نه ما یاد او را.
#محرم #عاشورا
@almorsalaat
🌀#یادداشت| #قاعده: نباید مستلزم #فقه_جدید شود.
🔰یکی از نکاتی که در استنباطات فقها به چشم می خورد این است که فتوایی که بدست می آید و روشی که اتخاذ می شود نباید مستلزم #فقه_جدید شود. چرا که در اینصورت همین استلزام، موجب بطلان طریق و فتوا می گردد.
🔰در عبارات زیر برخی از تصریحات فقها به این مسئله ذکر شده است
📝أمّا في الطائفة الدالّة على وجوبهما للشكّ في الزيادة و النقيصة فلإجمال أخبارها، و إعراض الأصحاب عنها، مع أنّ العمل بها بما هو أظهر معانيها يوجب #فقها_جديدا. (محقق نائینی، کتاب الصلاه ج2 ص329)
📝و أنت خبير بأنّه مستلزم #لفقه_جديد و اختلال فيه، و لم يختلج ذلك التعارض و العلاج في ذهن #فقهاء_الشريعة، و ليس مبنى فقه الإسلام على نحوه، و هو #كاف في فساد هذا التوهّم. (امام خمینی المکاسب المحرمه ج1ص331)
📝و هناك حقيقة مرّة، و هي انّ التأكيد على حجية قول الصحابي لأجل انّ حذفه من الفقه السنّي يوجب انهيار صرح البناء الفقهي الذي أشادوه، و تغيّر القسم الأعظم من فتاواهم، و حلول فتاوى أُخر محلّها ربما استتبع #فقهاً_جديداً لا أُنس لهم به (آیت الله سبحانی، الانصاف ج2 ص550)
📝...في غاية الإشكال، لعدم استلزام القول بالضمان #فقها_جديدا، فإنّ التفويت من موجبات الضمان. و معدومية عمل الحر لا تقتضي سقوطها عن المالية كما مرّ مفصّلا (آیت الله مروج، هدی الطالب ج1 ص85)
📝بل مقتضى ذلك حتى مع الاستقلال المجمع على خلافه، و على تقديره فلا ينبغي حصرها في الأمور المذكورة، بل هي إلى عدم الحصر أقرب منه. بل فتح هذا الباب يقتضي #فقها_جديدا لا ينطبق على أصول الإمامية (جواهر الکلام ج38 ص210)
📝مع أنّ التمسّك بعموم «نفي الضرر» في موارد الفقه من دون انجباره بعمل بعض الأصحاب يؤسّس #فقهاً_جديداً (مکاسب شیخ، ج3 ص220)
📝أمّا أدلّة حمل فعل المسلم و قوله على الصّحة فيشكل التّعويل عليها و إثبات الآثار الواقعيّة لاستلزامه #فقها_جديدا كما لا يخفى فلا بدّ من أن تحمل على مجرد عدم التفسيق (سید یزدی، حاشیه المکاسب ج1 ص36)
📝و ما هو شأن اللزوم استقرار الضرر و عدم التمكن من رفعه، و هنا عدم التمكن من رفعه، إلاّ أنّ اعمال قاعدة الضرر في الفقه بهذا الترتيب يؤسس #فقها_جديدا كما عن غير واحد من الاعلام. ( محقق اصفهانی، حاشیه المکاسب ج4 ص389
📝و لكن لا يخفى أنّ مثل هذا المشي في الفقه يورث #فقها_جديدا، يعرض عنه المخالف و المؤالف، فتمام النظر في زماننا هذا إلى كيفية مشيهم، في الأخذ بما عملوا به و طرح ما طرحوا (محقق عراقی، شرح تبصره ج2 ص141)
و لكن العمل بحديث الرّفع في كثير من أمثال المقام غير معهود بل لعلّ العمل بها يستلزم #فقها_جديدا (سید احمد خوانساری، جامع المدارک ج2 ص164)
📝فإنّ إلقاء الإطلاقات و العمومات على أصحاب الكتب و الأصول إلى ما شاء اللَّه، مع بيان مقيّداتها و مخصّصاتها منفصلةً ببيان مستقلّ لأغراض و مصالح، منها فتح باب الاجتهاد و الدراسة، و فيهما من البركات و تشييد أركان الدين إلى ما شاء اللَّه، ففيها يكون تقييد المطلق و تخصيص العامّ رائجاً هيّناً عليه بناء فقه الإسلام، و رفع اليد عنه مستلزم لتأسيس #فقه_جديد (امام خمینی، کتاب الطهاره ج1 ص459)
📝بل لو بني على العمل بما أعرض عنه الأصحاب لحصل لنا #فقه_جديد، فالمتعين تأويله أو طرحه (سیدمحسن حکیم، مستمسک عروه ج5 ص 91)
⁉️اینکه مایز #فقه_جدید از #فقه_سنتی و تمایز آن با #فقه_پویا و تاثیر فهم و سیره فقهای سابق در اجتهاد چیست؟ ظاهرا مسئله ای مهم است که حدود و ثغور آن باید تبیین شود.
✍️محسن ابراهیمی 1400/7/20
@almorsalaat
📝#یادداشت| آیت الله اعرافی قلب تحول را فعال کردند.
1️⃣ تحول واقعی به نحو کلی به این معناست که حوزه علمیه به عنوان اصلی ترین و شاید تنها نهادی که اسلام عزیز را در تمام ابعاد مورد شناخت و کاوش قرار می دهد، بتواند متناسب با هر مقطعی از تاریخ پاسخ مناسب دین به سوالات اساسی بشر را از منابع استخراج و به نحو کارآمد و نظاممندی در اختیار جوامع اسلامی و تمام بشریت قرار دهد. بتواند اندیشه ها و دانش اسلامی را برای فرد سازی، خانواده سازی، جامعه سازی با ملاحظه عنصر زمان و مکان در اختیار قرار دهد. و در بعد انسانی مصلحان و راهبران پخته و پیشرو را برای اقامه دین و عملیاتی کردن آن نظاماتِ مستنبط، تربیت کند.
2️⃣ ساختار هویتی حوزه علمیه با تمام مراکز علمی جهان متفاوت است. در مکاتب غربی و شرقی، متفکرین بر اساس نوع نگاه خود به عالم هستی و بر اساس یک ضوابط تجربی و تاریخی هر حرفی را بخواهند بدون هیچ محدودیتی بر زبان و قلم جاری می کنند. مدتی بر اساس آن نظریه رفتارهای فردی و اجتماعی مدیریت می شود. اندیشمند بعدی می آید حرف دیگری را به کرسی می نشاند و ما شاهد ظهور «ایسم های» بسیار زیادی هستیم که می آیند و بعد جبر میدان، ناکارآمدی آنها را نشان می دهد، کنار می روند و ایسم بعدی ...
▫️اما در فضای فکر اسلامی به جهت عالم الغیب و الشهاده دانستنِ خداوند و محدود دانستن فهم بشری، لااقل در حوزه علوم انسانی و اندیشه هایی که به سعادت و شقاوت انسان مرتبط است باید به نحو اجتهادی از متن بیانات خداوند متعال و معصومین (ع) استنباط شود. لذا با این نگاه حجت محور متفکر، اسلامی نمی تواند با شناخت محدود خود با نظریات -من درآوردی- برای بشریت نسخه بپیچد.
▫️لذا در نهاد علمی حوزه کسی می تواند تولید نهایی علم کند و نسخه بپیچد که مقدمات لازم را طی کرده باشد و به درجه اجتهاد رسیده باشد تا بتواند با کار علمی با ضابطه به تولید نظامات علم اسلامی بپردازد. و یکی از معانی بیان رهبری معظم انقلاب که فرمودند < تحول در حوزه از بالا باید اتفاق بیفتد> بخاطر همین بافت هویتی حوزه است.
3️⃣ در طول تاریخ و در همه جای دنیا اگر علم و دانش رشد کرده است - فارغ از ارزش گذاری- همه و همه نتیجه تضارب آرا، برخورد نگاه های متفاوت علمی، مباحثات و جنگ قلم ها بوده است. در دنیای غرب آنقدر کتاب روی کتاب نگاشته شد،آنقدر کرسی ها و تریبون های علمی فعال شد و آنقدر مقاله روی هم تلنبار شد که در نهایت یک رژیم علمی-فکری (فارغ از درست و غلط بودن آن) تولید شد و نمود تمدنی هم پیدا کرد.
✅ آیت الله اعرافی با فهم درست از مقدمات مذکور و با درک عمیق از فضای مدیریتِ دانش، آن هم دانش حوزوی با آن ملاحظات هویتی دست به اقدامی زدند که دقیقا سبب فعال شدن قلب تحول در حوزه علمیه شده است و آن راه اندازی دروس خارج فقه معاصر در مسائل مختلف فردی، حکومتی و اجتماعی ... است. و ایشان با تسلط کامل بر مولفه های میدان، در تنگه احد تولید علم ایستادند.
▫️اگر این کار که به سطح اجرا هم رسیده است، بیش از پیش تقویت شود و همه نخبگان حوزوی و اساتید دغدغه مند به کمک این کار بشتابند، زمینه ای فراهم شده و خواهد شد که چشمه های جوشان تولید علم و اندیشه و حل مسائل اسلام اجتماعی به طور سیستماتیک و گسترده از گوشه و کنار حوزه علمیه فواره بزند و در مدت نهچندان دوری شاهد حوزه علمیه غنی، پاسخگو، مولد و تحولی خواهیم بود.
✍️حجت الاسلام علی امیری ۰۰/۷/۲۲
#تحول_در_حوزه
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b