eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
💢ملاک نویسندگی در حوزه علمیه 🔰 آیت الله شهید مطهری 🔹اين بنده از حدود بيست سال پيش که قلم به دست گرفته، مقاله يا کتاب نوشته‌‌‌‌‌ام، تنها چيزي که در همه نوشته‌‌‌‌‌هايم آن را هدف قرار داده‌‌‌‌‌ام حلّ مشکلات و پاسخگوئي به سؤالاتي است که در زمينه مسائل اسلامي در عصر ما مطرح است. 🔹نوشته‌‌‌‌‌هاي اين بنده، برخي فلسفي، برخي اجتماعي، برخي اخلاقي، برخي فقهي و برخي تاريخي است. با اينکه موضوعات اين نوشته‌‌‌‌‌ها کاملا با يکديگر مغاير است، هدف کلي از همه اينها يک چيز بوده و بس. 🔹دين مقدّس اسلام يک دين ناشناخته است. حقايق اين دين تدريجا در نظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسي گريز گروهي از مردم، تعليمات غلطي است که به اين نام داده مي‌‌‌‌‌شود. 🔹اين دين مقدّس در حال حاضر بيش از هر چيز ديگر از ناحيه برخي از کساني که مدعي حمايت از آن هستند ضربه و صدمه مي‌‌‌‌‌بيند. 🔹هجوم استعمار غربي با عوامل مرئي و نامرئيش از يک طرف، و قصور يا تقصير بسياري از مدعيان حمايت از اسلام در اين عصر از طرف ديگر، سبب شده که انديشه‌‌‌‌‌هاي اسلامي در زمينه‌‌‌‌‌هاي مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گيرد. بدين سبب اين بنده وظيفه خود ديده است که در حدود توانايي در اين ميدان انجام وظيفه نمايد. 🔹همچنانکه در برخي از نوشته‌‌‌‌‌هاي خود يادآور شده‌‌‌‌‌ام، انتشارات مذهبي ما از نظر نظم، وضع نامطلوبي دارد. بگذريم از آثار و نوشته‌‌‌‌‌هائي که اساسا مضر و مايه بي‌‌‌‌‌آبروئي است، آثار و نوشته‌‌‌‌‌هاي مفيد و سودمند ما نيز با برآورد قبلي نيست، يعني بر اساس محاسبه احتياجات و درجه‌‌‌‌‌بندي ضرورتها صورت نگرفته است؛ هر کسي به سليقه خود آنچه را مفيد مي‌‌‌‌‌داند مي‌‌‌‌‌نويسد و منتشر مي‌‌‌‌‌کند، بسي مسائل ضروري و لازم که يک کتاب هم درباره آنها نوشته نشده است و بسي موضوعات که بيش از حد لازم کتابهائي درباره آنها نوشته شده است و هي پشت سر هم نوشته مي‌‌‌‌‌شود. 🔹اينکه راه علاج چيست؟ ساده است. هسته اولي اين کار اصلاحي را همکاري و همفکري گروهي از اهل تأليف و تصنيف و مطالعه مي‌‌‌‌‌تواند بوجود آورد. 🔹ولي متأسفانه غالبا ما آنچنان شيفته و عاشق سليقه خود هستيم که هر کدام فکر مي‌‌‌‌‌کنيم تنها راه صحيح همان است که خود ما يافته‌‌‌‌‌ايم. من گاهي به برخي از اهل تأليف، اين پيشنهاد را عرضه کرده‌‌‌‌‌ام، اما آنها بجاي استقبال، رنجيده و اين را نوعي تخطئه سليقه خود تلقي کرده‌‌‌‌‌اند. 🔹اين بنده هرگز مدعي نيست که موضوعاتي که خودش انتخاب کرده و درباره آنها قلمفرسائي کرده است لازم‌‌‌‌‌ترين موضوعات بوده است، تنها چيزي که ادعا دارد اين است که به حسب تشخيص خودش از اين اصل، تجاوز نکرده که تا حدي که برايش مقدور است در مسائل اسلامي «عقده گشائي» کند و حتي الامکان حقايق اسلامي را آنچنانکه هست ارائه دهد، فرضا نمي‌‌‌‌‌تواند جلوي انحرافات عملي را بگيرد، باري حتي الامکان با انحرافات فکري مبارزه نمايد و مخصوصا مسائلي را که دستاويز مخالفان اسلام است روشن کند؛ و در اين جهت «الاهمّ فالاهمّ» را- لااقل به تشخيص خود- رعايت کرده است. 🔹در سه چهار سال اخير، قسمت زيادي از وقت خود را صرف مسائل اسلامي مربوط به زن و حقوق زن کردم، بسياري از آنها به صورت سلسله مقالات در برخي جرائد و مجلات و يا به صورت کتاب منتشر شد. 🔹از اينرو وقت خودم را صرف اين کار کردم که احساس کردم جريان، تنها اين نيست که عملا انحرافاتي در اين زمينه پديد آمده است، جريان اين است که گروهي در سخنرانيها، در سر کلاس مدارس، و در کتابها و مقالات خود، نظر اسلام را درباره حقوق و حدود و وظايف زن به صورت غلطي طرح مي‌‌‌‌‌کنند و به مصداق «خود مي‌‌‌‌‌کشي و خود تعزيه مي‌‌‌‌‌خواني» همانها را وسيله تبليغ عليه اسلام قرار مي‌‌‌‌‌دهند و متأسفانه توده‌‌‌‌‌ اجتماع مسلمان ما با منطق اسلام در اين موضوعات- مانند بسياري از موضوعات ديگر- به هيچوجه آشنا نيست. لهذا با کمال تأسف افراد زيادي را اعمّ از زن و مرد نسبت به اسلام، بدبين ساخته‌‌‌‌‌اند. 🔹اين بود که لازم دانستم منطق اسلام را در اين زمينه روشن کنم تا بدانند نه تنها نتوان ايرادي بر منطق اسلام گرفت، بلکه منطق مستدل و پولادين اسلام درباره زن و حقوق زن و حدود و وظائف زن بهترين دليل بر اصالت و حقانيت و جنبه فوق بشري آن است. 📚 عدل الهی، مقدمه، ص 16 @almorsalaat
✅ آیا نوشتن، هنگام گوش دادن درس مفید است؟ 🔰آیت الله شهید مطهری ◽️آقاياني که درس را مي‌‌‌‌‌نويسند توجه دارند که نوشتن اين عيب را دارد که مجال تفکر را از انسان مي‌‌‌‌‌گيرد، يعني در حالي که انسان مشغول نوشتن است مثل يک ضبط صوت مي‌‌‌‌‌شود و نمي‌‌‌‌‌تواند مطلب را جذب کند. ◽️در حالي که دارد بحث مي‌‌‌‌‌شود اگر گوش کنيد و فکر کنيد مفيدتر است، همان رسمي که طلبه‌‌‌‌‌هاي قديم داشتند و خيلي رسم خوبي بود. ◽️نوشتن در هنگام درس در قم هيچ معمول نبود. ابتدا در مشهد معمول شد و بعد، از مشهد به قم سرايت کرد. اين، فکر انسان را ضعيف مي‌‌‌‌‌کند و نمي‌‌‌‌‌گذارد که فکر قوي شود. ◽️طلاب قديم کوشش مي‌‌‌‌‌کردند که در پاي درس، آن را جذب کنند و فکر کنند و به ذهن بسپارند؛ بعد که مي‌‌‌‌‌رفتند، شب درس را مي‌‌‌‌‌نوشتند. گو اينکه ممکن بود مقداري از مطالب از آنها فوت شود ولي همان مقدار که مي‌‌‌‌‌ماند خيلي بهتر بود، حتي اگر دو ثلث مطلب يا نصف مطلب مي‌‌‌‌‌ماند. اين ارزشش بيشتر بود از اينکه همه را پاي درس بنويسند. خصوصاً حالا که ضبط صوت هست اگر کسي بخواهد مي‌‌‌‌‌تواند بعد از درس از آن استخراج کند. ◽️حال نه اينکه اگر کسي بنويسد من ناراحت مي‌‌‌‌‌شوم، از نظر من فرقي ندارد؛ براي راهنمايي عرض کردم. ◽️اينها مسائلي است که انسان تا درباره آنها فکر نکند و فکرش ورزيده نشود آنها را درک نمي‌‌‌‌‌کند. 📚مجموعه آثار ج11 ص 192 @almorsalaat
💠نماز شب میرزا علی آقای شیرازی 🔰استاد آیت الله مطهری 🔘يک مرد بسيار بسيار بزرگ از نظر معنويت، مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي اصفهاني رضوان اللَّه عليه است که يکي از بزرگترين اهل معنايي است که من در عمر خودم ديده‌‌‌‌‌ام. 🔘يک شب ايشان در قم مهمان ما بودند و ما هم به تبع به منزل يکي از فضلاي قم دعوت شديم. بعضي از اهل ذوق و ادب و شعر نيز در آنجا بودند. در آن شب فهميدم که اين مرد چقدر اهل شعر و ادب است و چقدر بهترين شعرها را در عربي و فارسي مي‌‌‌‌‌شناسد! ديگران شعرهايي مي‌‌‌‌‌خواندند البته شعرهاي خيلي عادي؛ شعرهاي سعدي، حافظ و ... ايشان هم مي‌‌‌‌‌خواند و مي‌‌‌‌‌گفت اين شعر از آن شعر بهتر است، اين مضمون را اين بهتر گفته است، کي چنين گفته و ... 🔘شعر خواندن آنهم اينجور شعرها که گناه نيست، امّا در شب شعر خواندن مکروه است. خدا مي‌‌‌‌‌داند وقتي آمديم بيرون، اين آدم به شدّت داشت مي‌‌‌‌‌لرزيد. گفت من اينقدر تصميم مي‌‌‌‌‌گيرم که شب شعر نخوانم آخرش جلوي خودم را نمي‌‌‌‌‌توانم بگيرم. مرتب‌‌‌‌‌ اسْتَغْفِرُاللَّهَ رَبِّي وَ اتوبُ الَيه‌‌‌‌‌مي‌‌‌‌‌گفت، مثل کسي که معصيت بسيار بزرگي مرتکب شده است. العياذباللَّه اگر ما شراب خورده بوديم، اينقدر مضطرب نمي‌‌‌‌‌شديم که اين مرد به واسطه يک عمل مکروه مضطرب شده بود. اين‌‌‌‌‌جور اشخاص چون محبوب خدا هستند از ناحيه خدا يک نوع مجازاتهايي دارند که ما و شما ارزش و لياقت آن جور مجازاتها را نداريم. 🔘هر شب اين مرد اقلًا از دو ساعت به طلوع صبح بيدار بود و من معني شب زنده داري را آنجا فهميدم، معني «شب مردان خدا روز جهان افروز است» را آنجا فهميدم، معني عبادت و خداشناسي را آنجا فهميدم، معني استغفار را آنجا فهميدم، معني حال و مجذوب شدن به خدا را آنجا فهميدم. 🔘آن شب اين مرد وقتي بيدار شد که اذان صبح بود. خدا مجازاتش کرد. تا بيدار شد ما را بيدار کرد، گفت: فلاني! اثر شعرهاي ديشب بود! روحي که چنين ايمان مستحکمي دارد، يک چنين ضربه کوچکي هم که بر آن وارد مي‌‌‌‌‌شود يعني يک چنين حمله کوچکي هم که از مقامات داني آن بر مقامات عالي‌‌‌‌‌اش وارد مي‌‌‌‌‌شود، آن مقامات عالي عکس العمل نشان مي‌‌‌‌‌دهند، ناراحتي نشان مي‌‌‌‌‌دهند، حتي مجازات نشان مي‌‌‌‌‌دهند که ببين! بي مجازات نمي‌‌‌‌‌ماند! آدمي که در شب مرتب شعر بخواند، دو ساعت وقت خودش را صرف شعرخواندن کند، لايق دو ساعت مناجات کردن با خداي متعال نيست. 📚 آزادی معنوی، ص121 @almorsalat
💠 مقاله اعتباریات اصول فلسفه از شاهکارهای علامه طباطبایی است که تقریبا شالوده علم اصول را هم زیر و رو می کند / بازگشت همه اعتباریات به حقایق 🔰آیت الله شهید مطهری 🔺بحثي که آقاي طباطبائي در مقاله اعتباريات کتاب اصول فلسفه کرده‌‌‌‌‌اند- که از شاهکارهاي آقاي طباطبائي همين بحث مقاله اعتباريات ايشان است که تقريبا شالوده علم اصول را هم زيرورو مي‌‌‌‌‌کند- اين است که مي‌‌‌‌‌گويند تمام اعتباريات اقتباس از حقايق است به اين معني که انسان اين حقيقت را مجازا در جاي ديگر به کار مي‌‌‌‌‌برد. ايشان مي‌‌‌‌‌گويد روح تمام اعتبارات مجاز است. 🔺مثلا وقتي شما مي‌‌‌‌‌گوييد «رأيت اسدا يرمي» شما تصوري از شير داريد با آن خصوصياتش، با آن هيبت و عظمت و شجاعتش که اين شير خودش مصداق واقعي دارد که همان حيوان بياباني است؛ آن وقت مي‌‌‌‌‌آييد همين تصوري را که از اسد داريد روي انسان مي‌‌‌‌‌خوابانيد. 🔺... سکاکي در اينجا يک نظريه بسيار دقيق روانشناسانه دارد که ديگر بعد از او محققين پذيرفتند. سکاکي گفت اين حرف اشتباه است که بگوييم مجاز استعمال لفظ است در غير ما وضع له. ... اينطور نيست که ما فقط لفظ را برداشته‌‌‌‌‌ايم و در غير مورد خودش استعمال کرده‌‌‌‌‌ايم، بلکه لفظ را با معنايش برداشته‌‌‌‌‌ايم و در اينجا آورده‌‌‌‌‌ايم. او گفت هر استعاره‌‌‌‌‌اي فرد ادعائي است؛ يعني وقتي من مي‌‌‌‌‌گويم «رأيت اسدا يرمي» نه اين است که اسد را از معناي خودش تخليه کرده‌‌‌‌‌ام و فقط لفظ «اسد» را آورده‌‌‌‌‌ام روي زيد،... نه، اگر آن طور باشد که اصلا لفظي ندارد. لطفش به اين است که اين، حقيقت ادعائي است؛ يعني لفظ اسد را با همان تصوري که از معناي اين لفظ دارم آورده‌‌‌‌‌ام و زيد را مصداق معني لفظ قرار داده‌‌‌‌‌ام؛ نه اينکه لفظ را از معنايش جدا کرده‌‌‌‌‌ام و فقط لفظ را آورده‌‌‌‌‌ام در اينجا. بعد هم مي‌‌‌‌‌گويد حسن و زيبايي و لطافت و فصاحت و بلاغت همين است که يک فرد را به طور ادعا مصداق يک معني قرار مي‌‌‌‌‌دهم نه اينکه لفظ آن معنا را برمي‌‌‌‌‌دارم و روي اين به کار مي‌‌‌‌‌برم؛ 🔺که آقاي بروجردي به دنبال همين حرف سکاکي بود که مي‌‌‌‌‌گفت انسان در استعاره يک جمله را بجاي دو جمله به کار مي‌‌‌‌‌برد. مثلا وقتي شما مي‌‌‌‌‌گوييد «رأيت اسدا يرمي»؛ اين به منزله اين است که اول گفته‌‌‌‌‌ايد «زيد اسد» و بعد گفته‌‌‌‌‌ايد «رأيت هذا الاسد يرمي»؛ يعني در اينجا دو معني را القاء کرده‌‌‌‌‌ايد؛ اول آمده‌‌‌‌‌ايد اين را مصداق او قرار داده‌‌‌‌‌ايد، بعد گفته‌‌‌‌‌ايد او را ديدم که تير پرتاب مي‌‌‌‌‌کرد. منتها اگر انسان آن کار را بکند ديگر از لطفش مي‌‌‌‌‌افتد؛ لطفش به اين است که بگويد: «رأيت اسدا يرمي». 🔺به هر حال ايشان (علامه طباطبائي) به طور کلي مي‌‌‌‌‌گويد تمام اعتباريات از حقايق اخذ شده است. 🔺مثلا مالکيت يک امري است اعتباري. مالکيت اجتماعي امري اعتباري است. مگر بشر قدرت دارد که مفهوم مالکيت را به طور ابتدا به ساکن خلق کند؟! اصلا ذهن چنين قدرتي ندارد. ذهن صورتساز است، عکسبردار است. ذهن تا حقيقت مالکيت را در جايي ديگر درک نکرده باشد نمي‌‌‌‌‌تواند مفهوم مالکيت اعتباري را بسازد. 🔺حقيقت مالکيت اين است که يک شي‌‌‌‌‌ء بتمام وجوده متعلق به وجود ديگر باشد. ذهن‌‌‌‌‌ اين تعلق شي‌‌‌‌‌ء به حاقّ وجود خودش [به وجود ديگر] را که همان مالکيت حقيقي است درک مي‌‌‌‌‌کند و از اينجا مفهوم مي‌‌‌‌‌سازد. وقتي که مفهوم ساخت بعد برايش افراد مجازي مي‌‌‌‌‌سازد؛ يعني جايي را که يک شي‌‌‌‌‌ء واقعا به حاقّ وجودش تعلق به وجود ديگر ندارد. به منزله آن جايي فرض مي‌‌‌‌‌کند که شي‌‌‌‌‌ء واقعا به حاقّ وجودش تعلق به وجود ديگر دارد. 🔺انسان ابتدا در درون خودش تعلق قواي خودش را به خودش، تعلق احساسهاي خودش را به خودش درک مي‌‌‌‌‌کند و چون در آنجا تعلق يک تعلق واقعي است، يعني قواي نفس و ادراکات نفس به حقيقت وجودشان تعلق دارند به نفس، اين است که مالکيت را در آنجا به عين حقيقتش درک مي‌‌‌‌‌کند. 🔺اينکه من مي‌‌‌‌‌گويم دست من، فکر من، گرسنگي من، درد من، لذت من، اين اضافه‌‌‌‌‌هاي به «من»، اول در آنجا پيدا مي‌‌‌‌‌شود، بعد در اشيائي هم که تعلقشان تعلق اعتباري است اين مفهوم را به کار مي‌‌‌‌‌برم و مي‌‌‌‌‌گويم: لباس من، خانه من، کتاب من، ... 🔺بنابراين نه اين است که ذهن آمده و مفهوم مالکيت را خلق کرده است، بلکه ذهن در اينجا باز تابع يک وجود حضوري بوده است. اول در آنجا اين مفهوم را ساخته است و بعد فرد ادعائي را مصداق آن قرار داده است. اين مطلب همان است که ما مي‌‌‌‌‌گوييم اين مالکيت، اعتباري است؛ يعني اين فرد، فرد ادعائي مالکيت حقيقي است که مالکيت حقيقي براي خود مصداقهايي در عالم دارد. 📚 شرح مبسوط ج1 ص 287 @almorsalaat
💢 گرایش سلوکی و معنوی شهید مطهری 🔰رهبر معظم انقلاب 🔅من لازم مى دانم و بارها هم اين نكته را گفته ام كه همه طلاب و همه اهل منبر، يك دور آثار آقاى مطهرى را بخوانند. مرحوم شهيد مطهری گرايش سلوكى و معنوى هم داشت؛ يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى امام، يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى مرحوم علامه طباطبايى، يك مقدار هم بعدها با بعضى از اهل دل و اهل حال مأنوس و آشنا شده بود. ايشان اهل گريه و تضرع و دعاى نيمه شب بود؛ بنده از نزديك اطلاع داشتم. در آثار ايشان اين رشحه معنوى، توحيدى و سلوك كاملًا مشهود است. 83.04.15 💠💠💠💠 💢 آمیزش عرفان و معنویت 🔰رهبر معظم انقلاب ، پايه و دستگاهى بوده كه انسان را به دين، خدا و معرفت دينى نزديك مى كرده است. فلسفه براى نزديك شدن به خدا و پيدا كردن يك معرفتِ درست از حقايق عالم وجود است؛ لذا بهترين فلاسفه ما- مثل ابن سينا و ملّا صدرا- هم بوده اند. اصلًا آميزش عرفان با فلسفه در فلسفه جديد- يعنى فلسفه ملّا صدرا- به خاطر اين است كه فلسفه وسيله و نردبانى است كه انسان را به معرفت الهى و خدا مى رساند؛ پالايش مى كند و در انسان اخلاق به وجود مى آورد. ما نبايد بگذاريم فلسفه به يك سلسله ذهنيّات مجرّد از معنويت و خدا و عرفان تبديل شود. راهش هم تقويت ؛ يعنى راهى كه ملّاصدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است كه انسان را وادار مى كند هفت سفر پياده به حج برود و به همه زخارف دنيوى بى اعتنايى كند. البته نمى خواهيم بگوييم هركس در اين دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنياست؛ نه، اما اين راه خوبى است. راه فلسفه بايد راه تديّن و افزايش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ اين را بايد در آموزش فلسفه، در تدوين كتاب فلسفى، در درس فلسفى... رعايت كرد. اهل فلسفه اى كه ما قبلًا ديده بوديم، همه همينطور بودند؛ كسانى بودند كه از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقيه افرادى كه در زمينه هاى علمىِ حوزه كار مى كردند، بهتر و زبده تر و شفّافتر بودند.82.10.29 💠💠💠💠 💢 التَّقْوَى مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى 🔰امام صادق (ع) 🔅قَالَ الصَّادِقُ ع اتَّقِ اللَّهَ وَ كُنْ حَيْثُ شِئْتَ وَ مِنْ أَيِّ قَوْمٍ شِئْتَ فَإِنَّهُ لَا خِلَافَ لِأَحَدٍ فِي التَّقْوَى وَ التَّقْوَى مَحْبُوبٌ عِنْدَ كُلِّ فَرِيقٍ وَ فِيهِ اجْتِمَاعُ كُلِّ خَيْرٍ وَ رُشْدٍ وَ هُوَ مِيزَانُ كُلِّ عِلْمٍ وَ حِكْمَةٍ وَ أَسَاسُ كُلِّ طَاعَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ تَعَالَى يَحْتَاجُ إِلَيْهِ كُلُّ فَنٍّ مِنَ الْعِلْمِ وَ هُوَ لَا يَحْتَاجُ إلا إِلَى تَصْحِيحِ الْمَعْرِفَةِ بِالْخُمُودِ تَحْتَ هَيْبَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُلْطَانِهِ وَ مَزْيَدُ التَّقْوَى يَكُونُ مِنْ أَصْلِ اطِّلَاعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى سِرِّ الْعَبْدِ بِلُطْفِهِ فَهَذَا أَصْلُ كُلِّ حَقٍّ وَ أَمَّا الْبَاطِلُ فَهُوَ مَا يَقْطَعُكَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ أَيْضاً كُلُّ فَرِيقٍ فَاجْتَنِبْ عَنْهُ وَ أَفْرِدْ سِرَّكَ لِلَّهِ تَعَالَى بِلَا عِلَاقَةٍ (مصباح الشريعة، ص: 60) @almorsalaat
📌«النبی اولی بالمومنین من انفسهم» در شأن ولی امر و حاکم شرع است/ اسلام برای اجتماع، حق و اصالت قائل است 🔰شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف 💢پس به دليل اينكه اجتماع، خودش وجود دارد چون تركيب وجود دارد و به دليل اينكه اجتماع وحدت دارد و به دليل اينكه اجتماع مسير و خط سير دارد؛ تكامل دارد، عمر دارد، حيات و موت دارد و نمى‏تواند نداشته باشد، اجتماع حقوق دارد. 💢پس حرف اصالت فردى‏ها كه بكلى اجتماع را امرى اعتبارى مى‏دانند غلط است. 💢ما در قرآن آيه‏اى داريم: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيغمبر اولى‏ بر مؤمنين است از خودشان، يعنى پيغمبر بر مؤمنين حقى دارد كه از حق خود مؤمنين بر مؤمنين بيشتر است؛ يعنى شما مالك نفس خودتان هستيد، مالك ثروت خودتان هستيد، مالك احترام و آبروى خودتان هستيد، ولى پيغمبر يك مالكيتى دارد بر نفس و مال و حيثيت شما كه از مالكيت شما بر خود شما قوى‏تر است. چرا؟ 💢براى اينكه شما مالك نفس يا ثروت خودتان نيستيد كه هرجا بخواهيد در آن تصرف كنيد، حتى مالك حقيقت خودتان هم نيستيد. در حديث است كه مؤمن عِرضش در اختيار خودش نيست. ولى پيغمبر مالك نفس مؤمنين هم هست، يعنى آنجا كه مصلحت بداند نفس مؤمنين را هم مى‏تواند فدا كند. 💢اما اينكه پيغمبر اولويت دارد بر مؤمنين از نفس خودشان، يعنى چه؟ اين حقى كه دارد، بر كه دارد و به نفع كه؟ اين حقى كه خدا براى پيغمبر قائل شده است، به نفع چه كسى قائل شده است؟ آيا به نفع شخص پيغمبر قائل شده است؟ يعنى خدا براى پيغمبر اين حق را قائل شده است كه او همه مؤمنين را فداى نفس خودش بكند؟ 💢نه، پيغمبر ازآن‏جهت كه ولىّ امر مسلمين است، ازآن‏جهت كه سرپرست اجتماع مسلمين است، ازآن‏جهت كه نماينده كامل مصالح اجتماع است، خدا اين حق را به او داده است كه در آنجا كه مصلحت اجتماع بداند، فرد را فداى اجتماع كند. هيچ كس چنين حرفى نزده است كه پيغمبر اين حق را به نفع شخص خودش دارد؛ معنى ندارد. 💢اولًا پيغمبر از نظر شخص خودش احتياجى به مردم نداشت كه بخواهد مردم را فداى زندگى شخصى خودش بكند، و ثانياً احدى چنين حرفى نمى‏زند. 💢آيا اين حقى كه پيغمبر دارد، فقط مال شخص پيغمبر است؟ 💢نه، به امام هم منتقل مى‏شود؛ يعنى امام هم بعد از پيغمبر سرپرست و نماينده اجتماع مى‏شود و اين حق به‏او منتقل مى‏گردد. 💢آيا اين حق منحصر به پيغمبر و امام است يا به هركسى كه از ناحيه خدا حكومت شرعى داشته باشد، به نيابت از پيغمبر و امام منتقل مى‏شود؟ 💢اين حق به او هم منتقل مى‏شود. 💢اينها دليل بر اين است كه اسلام براى اجتماع حق قائل است، چون براى اجتماع اصالت و حيات قائل است، و واقعاً اجتماع يك وحدتى دارد و اعتبار مطلق نيست. 📚اسلام و مقتضیات زمان، ج اول، ص 201 @almorsalaat
📌دوست نزدیکتر از من به من است 🔰شهید آیت الله مطهری 🔅صدر المتألّهين ... در بسياري از کتابهايش و از جمله در اسفار و در کتابهاي ديگر شايد بيشتر از اسفار تصريح مي‌‌‌‌‌کند که قيام صور نفسانيه به نفس از قبيل قيام فعل به فاعل است نه از قبيل قيام عرض به موضوع، و مي‌‌‌‌‌گويد همان نسبتي که ميان باري تعالي و مخلوقات هست عينا همان نسبت ميان نفس و ادراکات خودش برقرار است. 🔅باري تعالي در عين اينکه به يک معنا در مرتبه ذاتش هيچ شيئي از اشياء بر او صدق نمي‌‌‌‌‌کند به يک معناي ديگر عين همه اشياء است. «بسيط الحقيقة کل الاشياء» و در عين حال «ليس بشي‌‌‌‌‌ء منها» . «و هو معکم اينما کنتم» (حديد/ 4). «هو الأوّل و الاخر و الظّاهر و الباطن» (حديد/ 3). از نظر اشياء اگر ما نگاه بکنيم اشياء «او» نيستند ولي «او» اشياء هست. مي‌‌‌‌‌گويد در اينجا تناقضي هم نيست. اشياء «او» نيستند ولي او اشياء هست. «اين» آن نيست ولي آن «اين» هست. 🔅اين نظير مسأله‌‌‌‌‌ «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (ق/ 16) است. «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» معنايش چيست؟ مگر مي‌‌‌‌‌شود يک چيز به چيز ديگر نزديکتر باشد از خود آن چيز؟! چنين چيزي محال است. از دو امر مباين الوجود مگر مي‌‌‌‌‌تواند يکي از آنها نزديکتر باشد به ديگري از خود آن ديگري؟ مگر مي‌‌‌‌‌تواند دست من از خود کتاب به کتاب نزديکتر باشد؟ 🔅بلي، به يک نحو مي‌‌‌‌‌تواند معنا داشته باشد و آن اينکه يک چيز از خود کتاب بيشتر خود کتاب باشد. اين است آن تصور بسيار لطيفي که اينها در باب بسيط الحقيقة دارند. وقتي که يک شي‌‌‌‌‌ء از خود يک شي‌‌‌‌‌ء بيشتر خود او باشد و بيشتر مقوم ذات او باشد آن وقت اين معنا صدق مي‌‌‌‌‌کند که او از خودش به خودش نزديکتر است: «دوست نزديکتر از من به من است». ممکن است سعدي تصورش از اين سخن فقط يک تصور خيالي شاعرانه باشد ولي به نظر دقيق فلسفي اين مطلب درست است. 📚 شرح مبسوط منظومه ص392 @almorsalaat
📌وظایف حوزه های علمیه ✳️وظايف فعلي‌‌‌‌‌ 🔰شهید آیت الله مطهری 💢 آنچه فعلا در امکان آقايان مدرسين است و از هم اکنون بايد شروع به کار شود: 1. کلام جديد. با توجه به اين که کلام علمي است که دو وظيفه دارد: يکي دفاع و ردّ شبهات و ايرادات به اصول و فروع اسلام، و ديگر بيان يک سلسله تأييدات براي اصول و فروع اسلام (کلام قديم تماما متوجه اين دو قسمت است) و با توجه به اين که در عصر ما شبهاتي پيدا شده که در قديم نبوده و تأييداتي پيدا شده که از مختصات پيشرفتهاي علمي جديد است و بسياري از شبهات قديم در زمان ما بلاموضوع است همچنان که بسياري از تأييدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از اين رو لازم است کلام جديدي تأسيس شود. 🔺در کلام جديد حداقل مسائل زير مورد بحث قرار مي‌‌‌‌‌گيرد: الف. فلسفه دين، علل پيدايش آن از نظر روان‌‌‌‌‌شناسان و جامعه‌‌‌‌‌شناسان، نظريات مختلفي که در اين زمينه داده شده و همه نقض و طرد شده است، مسئله فطرت ديني و بحث عميق انساني درباره فطرت و فطريات، آينده دين و مذهب، مهدويت در اسلام. ب. وحي و الهام از نظر علوم رواني جديد (مسئله نبوت). ج. بررسي مجدد ادلّه توحيد با توجه به ايرادات و شبهاتي که ماديين جديد بر براهين توحيد از آن جمله برهان نظم و برهان حدوث و برهان وجوب و امکان و غيره کرده‌‌‌‌‌اند و با توجه به تأييدات جديد در همه آن زمينه‌‌‌‌‌ها، و همچنين بحث اساسي درباره شبهات ماديين در همه زمينه‌‌‌‌‌ها خصوصا در زمينه عدل الهي و عنايت الهي. د. بحث امامت و رهبري از جنبه اجتماعي با توجه به مسائل مهمي که امروز در مسائل مربوط به مديريت و رهبري گفته شده است و با توجه به مسائل مربوط به جنبه معنوي امامت و انسان کامل در هر زمان. ه. مسائل خاص حضرت رسول و قرآن و شبهاتي که در اين زمينه شده است. 2. فلسفه تاريخ با توجه به مکاتب قديم و جديد از نظريه ابن خلدون گرفته تا نظريه توين‌‌‌‌‌بي در زمان حاضر و مخصوصا نظريه مارکسيسم. در اين بخش، ازاسلام و مقتضيات زمان نيز بحث مي‌‌‌‌‌شود. 3. فلسفه اخلاق مشتمل بر بيان همه فلسفه‌‌‌‌‌هاي اخلاق قديم و جديد، مذهبي و غيرمذهبي و تدوين يک فلسفه اخلاق متقن اسلامي و به طور کلي بحثي در تعليم و تربيت اسلامي. 4. اقتصاد اسلامي با تبيين مشخصات اقتصاد سرمايه‌‌‌‌‌داري و اقتصاد سوسياليستي و وجوه اشتراک و افتراق اقتصاد اسلامي با هر يک از آنها. 5. فلسفه اجتماع از نظر تطبيقي و بيان اصول اجتماعي اسلام و جامعه ايده‌‌‌‌‌آل اسلامي. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران ص 207 @almorsalaat
📌بزرگترین حسنه حکیم سبزواری چه بود؟ 🔰استاد شهید مطهری 💢حاج ملاهادی سبزواری، بعد از ملاصدرا مشهورترين حكماى الهى سه چهار قرن اخير است. حاجى سبزوارى در سال 1212 در سبزوار متولد شد. هفت ساله بود كه پدرش مرد. در ده سالگى براى تحصيل به مشهد مقدس رفت و ده سال اقامت كرد. شهرت حكماى اصفهان او را به اصفهان كشانيد. در حدود هفت سال از محضر ملا اسماعيل دربكوشكى اصفهانى استفاده كرد و ضمناً در همان وقت دو سه سالى اواخر دوره حكيم نورى را درك كرد. سپس به مشهد مراجعت كرد و چند سالى در مشهد به تدريس پرداخت. آنگاه عازم بيت اللَّه شد. در مراجعت اجباراً دو سه سالى در كرمان اقامت كرد. در مدت اقامت كرمان براى اين كه نفس خود را تربيت كند و رياضت دهد، سعى كرد ناشناخته بماند و در همه مدت به كمك خادم مدرسه به خدمت طلاب قيام مى كرد. بعد دختر همان خادم را به زنى گرفت و رهسپار سبزوار شد. قريب چهل سال بدون آنكه حتى يك نوبت از آن شهر خارج شود در آن شهر توقف كرد و به كار مطالعه و تحقيق و تدريس و تأليف و عبادت و رياضت نفس و تربيت شاگردان پرداخت تا عمرش به پايان رسيد. 💢از نظر تشكيل حوزه گرم فلسفى و جذب شاگرد از اطراف و اكناف و تربيت آنها و پراكندن آنها در بلاد مختلف، بعد از حكيم نورى كسى به پايه حكيم سبزوارى نمى رسد. صيت شهرتش در همه ايران و قسمتهاى خارج ايران پيچيد. طالبان حكمت از هر سو به محضرش مى شتافتند. شهر متروك سبزوار از پرتو وجود اين حكيم عاليقدر قبله جويندگان حكمت الهى گشت و مركز يك حوزه علمى شد. 💢حكيم سبزوارى فوق العاده خوش بيان و خوش تقرير بود؛ با شور و جذبه تدريس مى كرد. او گذشته از مقامات علمى و حكمى، از ذوق عرفانى سرشارى برخوردار بود. بعلاوه، مردى با انضباط، اهل مراقبه، متعبد، متشرع و بالاخره سالك الى اللَّه بود. مجموع اينها سبب شده بود كه شاگردان او به او تا سرحد عشق ارادت بورزند. از نظر جاذبه استاد و شاگردى، حكيم سبزوارى بى مانند است. بعضى از شاگردان او بعد از او با اينكه چهل سال از او فاصله گرفته بودند، باز هم هنگام يادآورى او به هيجان مى آمدند و اشك مى ريختند. 💢حكيم سبزوارى به فارسى و به عربى شعر مى سروده و در اشعارش به «اسرار» تخلص مى كرده است. هر چند در هر دو قسمت، شعر دست پايين فراوان دارد اما در هر دو قسمت برخى اشعار دارد كه در اوج زيبايى و كمال و شور و حال است. 💢حكيم سبزوارى در سال 1289 در يك حالت جذبه مانندى درگذشت. 💢بزرگترين حسنه حكيم سبزوارى، مرحوم حكيم ربانى، عارف كامل الهى، فقيه نامدار، درجزينى قدس سره است. اين مرد بزرگ و بزرگوار كه فرزند يك چوپان پاك سرشت بود براى ادامه تحصيل از همدان به تهران آمد. صيت شهرت و جاذبه معنويت حكيم سبزوارى او را به سبزوار كشانيد. مدتى در حوزه آن حكيم شركت كرد. پس از آن به عتبات شتافت و براى تكميل علوم منقول، جزء شاگردان استاد المتأخرين حاج شيخ مرتضى انصارى قرار گرفت. در همان ايام توفيق تشرف حضور آقا سيد على شوشترى را يافت و در نزد آن عارف كامل مراحل سير و سلوك را طى كرد و خود به مقامى از كمال و معرفت رسيد كه كمتر نظيرى برايش مى توان جست. 💢اگر همه شاگردان حوزه حكيم سبزوارى به حضور در حوزه او افتخار مى كنند، حوزه حكيم به حضور چنين مردى مفتخر است. 💢حوزه تعليم و تربيت مرحوم بيشتر حوزه تربيت بود تا تعليم، حوزه انسان سازى بود. از اين حوزه مردان بزرگى برخاسته اند. از مطالعه مواضع متفرقه كتاب نقباء البشر مى توان به وسعت دايره آن پى برد. 📚 خدمات متقابل ص 524 @almorsalaat
💢 و لاتکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم 🔰استاد شهید مطهری ✅از قرآن كريم استفاده مى شود كه انسان اگر از خدا غافل بماند خود را فراموش مى كند، يعنى خود را گم مى كند و در واقع مثل اين است كه غير خود را خود مى پندارد و خود واقعى او محجوب و مستور و مغفولٌ عنه مى ماند. ✅انسان هميشه براى خود فعاليت مى كند و بالضروره و بالفطره طالب سعادت است و سعادت را براى خود مى خواهد. اين، فرع بر اين است كه خود را پيدا كرده و سعادت را هم تشخيص داده باشد. اگر خود را گم كرده باشد و چيز ديگرى را به جاى خود گرفته و با خود اشتباه كرده باشد، نتيجه اين مى شود كه هرچه براى سعادت خودش فعاليت مى كند، در واقع براى خودش نكرده، براى غير خودش كرده است. ✅راه اين كه انسان كليد سعادت را كشف كند كه ديگر وقتى كه براى سعادتش فعاليت مى كند، براى خودِ واقعى اش كار كرده باشد، اين است كه خدا را در ياد داشته باشد و متوجه خدا باشد؛ اخلاص عمل نسبت به خداوند داشته باشد، ملتجى به خدا باشد. بايد با خداوند پيوند برقرار كند و به او متصل شود تا خود را پيدا كند و خود را فراموش نكند. 📚 انسان شناسی قرآن، مجموعه آثار ج29 ص273 @almorsalaat
✳امروز روحانیت و تمام اقشار جامعه در امام خمینی تجسم یافته است/نهضت اسلامی ایران، از بطن جامعه برخاسته است 🔰 آیت الله شهید مطهری 🔹ما امروز نهضتي اسلامي و تاريخي و عظيم و کم سابقه- اگر نگوييم بي‌‌‌‌‌سابقه- داريم که از بطن جامعه ما برخاسته است و ما در متن آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم و روحانيت ما اين نهضت را رهبري مي‌‌‌‌‌کند. 🔹مي‌‌‌‌‌خواهيم هدفهاي اين نهضت را بشناسيم. اگر مي‌‌‌‌‌گوييم هدفهاي روحانيت يعني هدفهاي اين نهضت، چون مي‌‌‌‌‌دانيم که امروز تمام قشرها و طبقات مختلف ملت ايران در روحانيت تجسم پيدا کرده است و روحانيت در آن شخص بسيار بسيار بزرگ تاريخي که نامش و يادش قلب مرا به لرزه مي‌‌‌‌‌آورد يعني استاد بزرگوار ما آيت‌‌‌‌‌اللَّه العظمي آقاي‌‌‌‌‌ خميني تجسم يافته است. 🔹ابوالعلاي معرّي معروف در جلسه‌‌‌‌‌اي که با سيد مرتضي علم‌‌‌‌‌الهدي براي اولين‌‌‌‌‌بار ملاقات کرد و شخصيت و عظمت او را ديد، بعد که از او سؤال کردند چه ديدي و کجا بودي و چگونه آدمي ديدي؟ شعر معروفي دارد، مي‌‌‌‌‌گويد: 💢لَوْ جِئْتَهُ لَرَايتَ النّاسَ في رَجُلٍ‌‌‌‌‌ 💢وَ الدَّهْرَ في ساعَةٍ وَ الْارْضَ في دارٍ 🔹اگر بيايي آنجا ببيني، تمام مردم را در يک فرد و تمام دهر و روزگار و ساعات را در يک لحظه و تمام زمين را در يک خانه منحصر مي‌‌‌‌‌بيني. 🔹کمتر در تاريخ سابقه دارد که ملتي و خواسته‌‌‌‌‌هاي ملتي در يک فرد، اينچنين تشخص و تجسم پيدا کند و اين هميشه در جايي است که آن فرد از فرديت خودش خارج شده است و تجسم ايده‌‌‌‌‌هاي عالي جامعه است. 🔹بنابراين هدفهاي روحانيت يعني هدفهاي اين نهضت و هدفهاي اين نهضت يعني هدفهاي روحانيت. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران @almorsalaat
🔵| حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‌‏خبرند/ اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. 🔹حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏‌خبرند. براى نمونه، ذكر مورد ذيل كافى است: 🌀در پاورقيهاى جلد دوم «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تذكر داده‌‏ايم، سخن معروف دكارت «من فكر مى‌‏كنم پس وجود دارم» كه به عنوان فكرى نو و انديشه‌‏اى پرارج در فلسفه اروپا تلقّى شده است، حرف پوچ و است كه بوعلى آن را در «اشارات» با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهانى محكم باطل كرده است. اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزى كه مارك اروپائى دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده‌‏اى باشد كه سالهاست ما از آن گذشته‌‏ايم. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 112 @almorsalaat
💢شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری 💠شهید مطهری یکی از و جزء مؤثرترین شاگردان حضرت امام در نهضت انقلاب اسلامی بودند. ایشان اسلام شناسی بصیر و آگاه به زمانه بودند که نقش بی بدیل ایشان در ترویج معارف ناب اسلامی و مقابله با انحرافات عقیدتی دوران طاغوت بر کسی پوشیده نیست. 💠شهید مطهری در سن دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد و در سال 1316 راهی حوزه علمیه قم شدند. ایشان در توصیف تحوّلات روحی خود در سال های آغازین تحصیلات حوزوی و بهره مند شدن از برکات علمی و معنوی حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: 🔅«تا آنجا كه من از تحوّلات روحى خودم به ياد دارم از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. پرسشها- البتّه متناسب با سطح فكرى آن دوره- يكى پس از ديگرى بر انديشهام هجوم مى آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم كه هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشهها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى كردم و حجره فوقانى عالى را به نيم حجره اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگرى بينديشم، و در واقع، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مى شمردم. مقدّمات عربى و يا فقهى و اصولى و منطقى را از آن جهت مى آموختم كه تدريجاً آماده بررسى انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مسأله بشوم...... 🔅.... پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيّت مى ديدم؛ فكر مى كردم كه روح تشنه ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى كه وسيله شخصيّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى يافتم. بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى دانم. راستى كه او «روح قدسى الهى» بود.» 💠شهید مطهری کتاب «مطول» را نزد آیت الله صدوقی و «شرح لمعه» را در محضر آیت الله مرعشی نجفی آموختند. ایشان هم چنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدر الدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی در علوم گوناگون بهره‌مند شد. 💠در علوم عقلی و فلسفی بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتألهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموختند. بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کردند و درس اصول فقه را از «مباحث عقلیه» به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفتند. 💠در سال ۱۳۲۹ در محضر درس استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی حاضر شدند و مبحث «الهیات» از کتاب شفا (تألیف ابو علی سینا) را از آن حکیم بزرگ بیاموختند. علامه طباطبایی، درس دیگری ـ غیر از الهیات شفا ـ در فلسفه شروع کرده بود که در شب‌های پنج شنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیت الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی و ... شرکت می‌کردند. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ثمره این جلسات است. 💠ایشان علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت. او از جمله کتاب‌های ذیل را تدریس کرد: «مطول» ، «شرح مطالع» ، «کشف المراد»، «رسائل» و «کفایه»، «مکاسب»، «شرح منظومه» و «اسفار». 🔰تهیه و تنظیم: محمدمهدی مقدسی ( @m_mahdi1384 ) @almorsalaat
المرسلات
#شهید_مطهری 💢شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری 💠شهید مطهری یکی از #پیشگامان_جهاد_و_اجتهاد و جزء م
📌به راستی که او‌ (امام خمینی) روح قدس الهی بود! 🔰شهید مطهری 💢تا آنجا كه من از تحوّلات روحى خودم به ياد دارم از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. 💢پرسشها- البتّه متناسب با سطح فكرى آن دوره- يكى پس از ديگرى بر انديشه‏ام هجوم مى‏آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم كه هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشه‏ها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى‏كردم و حجره فوقانى عالى را به نيم‏حجره‏اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه‏هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى‏خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگرى بينديشم، و در واقع، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مى‏شمردم. مقدّمات عربى و يا فقهى و اصولى و منطقى را ازآن‏جهت مى‏آموختم كه تدريجاً آماده بررسى انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مسأله بشوم. 💢به ياد دارم كه از همان آغاز طلبگى كه در مشهد مقدّمات عربى مى‏خواندم، فيلسوفان و عارفان و متكلّمان- هر چند با انديشه‏هايشان آشنا نبودم- از ساير علما و دانشمندان و از مخترعان و مكتشفان در نظرم عظيم‏تر و فخيم‏تر مى‏نمودند تنها به اين دليل كه آنها را قهرمانان صحنه اين انديشه‏ها مى‏دانستم. دقيقاً به ياد دارم كه در آن سنين كه ميان 13 تا 15 سالگى بودم، در ميان آن همه علما و فضلا و مدرّسين حوزه علميّه مشهد، فردى كه بيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مى‏نمود و دوست مى‏داشتم به چهره‏اش بنگرم و در مجلسش بنشينم و قيافه و حركاتش را زير نظر بگيرم و آرزو مى‏كردم كه روزى به پاى درسش بنشينم، مرحوم «آقا ميرزا مهدى شهيدى رضوى» مدرّس فلسفه الهى در آن حوزه بود. آن آرزو محقّق نشد، زيرا آن مرحوم در همان سالها (1355 قمرى) در گذشت. 💢پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيّت مى‏ديدم؛ فكر مى‏كردم كه روح تشنه‏ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. 💢اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى كه وسيله در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى‏شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى‏كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه‏اى اين درس مرا آن‏چنان كه تا دوشنبه و سه‏شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى‏يافتم. 💢بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى‏دانم. راستى كه او «» بود. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (علل گرايش به ماديگرى)، ج‏1، ص: 441 @almorsalaat
📌حکمت الهی را نزد استادی خواندم که واقعا عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته و به زیباترین بیان، بازگو میکرد/ یک طرح اساسی در ذهنم شکل گرفته بود... آن موقع بود که به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پیدا کردم / اگر فیض محضر این استاد نبود به این طرح فکری و نتایج اش دست نمی یافتم 🔰خاطره‏اى خوش و جاويد 💢يادم هست، در زمانى كه در قم تحصيل مى‏كردم، يك روز خودم و تحصيلاتم و راهى را كه در زندگى انتخاب كرده‏ام ارزيابى مى‏كردم؛ با خود انديشيدم كه آيا اگر بجاى اين تحصيلات، رشته‏اى از تحصيلات جديد را پيش مى‏گرفتم بهتر بود يا نه؟ 💢طبعا با روحيّه‏اى كه داشتم و ارزشى كه براى ايمان و معارف معنوى قائل بودن اولين چيزى كه به ذهنم رسيد اين بود كه در آن صورت وضع روحى و معنوى من چه مى‏شد؟ 💢فكر كردم كه الآن به اصول توحيد و نبوّت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق‏العاده اينها را عزيز مى‏دارم؛ آيا اگر يك رشته از علوم طبيعى و يا رياضى يا ادبى را پيش گرفته بودم چه وضعى داشتم؟ به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساساً روحانى واقعى بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته‏هاى علوم قديمه تحصيل كند. بسيارند كسانى كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته‏هاى ديگر تخصص دارند، اما داراى ايمانى قوى و نيرومند هستند و عملًا متّقى و پرهيزكار و احياناً حامى و مبلّغ اسلام‏اند و كم و بيش مطالعات اسلامى هم دارند؛ احياناً ممكن بود من در آن رشته‏ها بر زمينه‏هايى علمى براى ايمان خود دست مى‏يافتم بهتر از آنچه اكنون دست يافته‏ام. 💢آن ايّام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد - كه بر خلاف اكثريّت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراى يك سلسله محفوظات نبود، بلكه الهيّات اسلامى را واقعا چشيده و ‏_ترين_انديشه‏هاى آن را دريافته بود و با ‏_ترين_بيان آنها را بازگو مى‏كرد مى‏آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است. 💢در آن روزها با همين مسأله كه آن ايّام با مقدّمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى‏كند درك كرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مى‏ديدم، فكر مى‏كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى‏فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى‏دهد، و ميان اصل «لا مؤثّر فى الوجود الّا اللّه» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى‏دهم، معنى اين جمله را مى‏فهميدم كه «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى‏ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» فوق‏العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ 💢خلاصه يك در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهان‏بينى گسترده بود؛ در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى‏ قرآن و نهج البلاغه و پاره‏اى از احاديث و ادعيّه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى‏كردم. 💢در اين وقت فكر كردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و را درك نمى‏كردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّى و چه از لحاظ معنوى، ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، همه آن چيزهايى كه اكنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزى كه واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين بود با ؛ الآن هم بر همان عقيده‏ام. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 124 و 125 @almorsalaat
💠شعر مورد علاقه شهید مطهری 🔸علامه جعفری می فرمود: در جلسه ای با عده ای از دوستان از جمله شهید مطهری از ما سؤال شد که از چه شعری بیشتر خوشتان می آید؟ شهید مطهری این شعر را خواند: 💢آب حیات من است خاک سر کوی دوست 💢گر دو جهان خرّمیست ما و غم روی دوست 💢گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل 💢روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست 🔸وقتی این شعر را می خواند چشمهایش پر از اشک شد. مرحوم مطهری خیلی ظریف بود و بر خلاف چهره اش روح خیلی پاک و ظریفی داشت. 📚یاد یار، 160 خاطره از استاد علامه جعفری @almorsalaat
💢روش فقهی آیت الله بروجردی 🔰شهید آیت الله مطهری 💠يكى از مزاياى برجسته معظّم له سبك و روش فقهى ايشان بود كه شايسته است پيروى شود و فراموش نگردد. اين بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم كه مصادف بود با سالهاى اول ورود معظم له به آن شهر از درسهاى ايشان بهرهمند مى شدم و چون به روش فقاهت ايشان ايمان دارم معتقدم كه بايد تعقيب و تكميل شود. 💠اولًا همان طورى كه اشاره كردم به تاريخ فقه آشنا بود و سبك فكرهاى مختلف قدما و متأخرين را مى شناخت و بعضى را تأييد و نسبت به بعضى انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه مى دانست. 💠ثانياً بر حديث و رجال حديث تسلط كامل داشت، طبقات روات و محدّثين را كاملًا مى شناخت و خود يك طبقه بندى مخصوصى كرده بود كه بى سابقه بود. با يك نگاه به سند حديث اگر خللى در سند آن حديث وجود داشت درك مى كرد. 💠ثالثاً بر فقه ساير فرق مسلمين و روش و مسلك آنها تا اندازه اى محيط بود. كتب حديث و رجال حديث را مى شناخت. 💠معرفت رجال حديث شيعه و سنّى از يك طرف و اطلاع بر فتاوى و فقه ساير فرق اسلامى از طرف ديگر موجب مى شد كه گاه اتفاق مى افتاد حديثى طرح مى شد و ابتدا يك معنا و مفهوم از آن به نظر مى رسيد ولى بعد معظم له تشريح مى كرد كه اين شخصى كه اين سؤال را از امام كرده اهل فلان شهر يا فلان منطقه بوده و در آنجا مردم تابع فتواى فلان فقيه از فقهاى عامه بوده اند و فتواى آن فقيه اين بوده است، و چون آن شخص در آن محيط بوده و آن فتوا در آن محيط شايع بوده پس ذهن وى مسبوق به چنان سابقه اى بوده پس مقصود وى از سؤال اين بوده كه سؤال كرده و جواب شنيده. وقتى كه معظم له اين جهات را تشريح مى كرد و به اصطلاح روحيه راوى را تحليل مى كرد، مى ديديم كه معنى و مفهوم سؤال و جواب عوض مى شود و شكل ديگرى به خود مى گيرد. و يا كلمه اى در حديث بود كه در عرف عام امروز يك معناى معين داشت ولى با اظهارات معظم له معلوم مى شد كه اين كلمه در محيط خاصى كه در آن وقت محل پرورش سؤال كننده حديث بوده معنى ديگرى داشته. 💠با همه تبحرى كه در اصول فقه داشت كمتر مسائل فقهى را بر مسائل شكى اصولى مبتنى مى كرد و هرگز گرد مسائل فرضى نمى رفت. گاه به طعنه مى گفت كه آقايان طلاب منتظرند كه يك «اصل» را گير بياورند و دستاويز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند. 💠با قرآن و تفاسير آشنايى كامل داشت. قرآن را هرچند بتمامه حافظ نبود اما نيمه حفظ داشت، تاريخ اسلامى را ديده و خوانده و آشنا بود. در نتيجه همه اينها جوّ و محيطى را كه آيات قرآن در آن نازل شده و همچنين جوّ و محيطى را كه اخبار و احاديث در آن صدور يافته و محيطهايى كه فقه در آنجاها تدريجاً رشد كرده و پرورش يافته كاملًا مى شناخت، و بديهى است كه اين جهات به وى روشن بينى خاصى داده بود. 💠 سبك و سليقه معظم له در فكر و سليقه حوزه علميه قم زياد اثر كرد؛ تا حدّ زيادى روشها را عوض كرد و اميدواريم هرچه بيشتر سبك و روش ايشان پيروى شود و تعقيب بلكه تكميل گردد. 💠 اين نكته را هم اضافه كنم كه معظم له مكرر در ضمن اعتراف به پاره اى از محاسن كتاب حديث معروف وسائل الشيعه تأليف شيخ حرّ عاملى نواقص اين كتاب را تذكر مى داد و آرزو مى كرد كه كتابى در حديث نوشته شود كه محاسن وسائل الشيعه را داشته باشد و اما نواقص آن كتاب را نداشته باشد. بالاخره اين آرزو جامه عمل پوشيد و تحت نظر و مراقبت خود معظم له عده اى از فضلاى طلاب به اين كار مشغول شدند و در حدود ده سال طول كشيد تا بالاخره در دو سه سال قبل به اتمام رسيد و از سال گذشته به طبع آن كتاب آغاز شد. اين كتاب موسوم است به تهذيب الوسائل. خيلى موجب تأسف خواهد بود اگر خداى نخواسته طبع اين كتاب موقوف شود. من شخصاً هنوز موفق به زيارت آن كتاب نشده ام ولى از قرارى كه از اهل اطلاع شنيده ام همان طورى است كه معظم له آرزو مى كرد. 📚 مجموعه آثار شهيد مطهري (مزايا و خدمات مرحوم آيت الله بروجردى(شش مقاله))، ج20، ص: 154 @almorsalaat
💢علوم اسلامی و فرهنگ زنده اسلام 🔰آیت الله شهید مطهری 🔸[معنای چهارم علوم اسلامی] علومي [است] که در حوزه‌‌‌‌‌هاي فرهنگي اسلامي رشد و نما يافته است اعمّ از آنکه از نظر اسلام آن علوم واجب و لازم بوده و يا نه، و اعم از آنکه آن علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است يا نه، ولي به هر حال در جامعه اسلامي و در ميان مسلمانان راه خود را طي کرده است، مانند نجوم احکامي (نه نجوم رياضي) و بعضي علوم ديگر. 🔸مي‌‌‌‌‌دانيم که علم نجوم تا آنجا که به محاسبات رياضي مربوط است و مکانيسم آسمان را بيان مي‌‌‌‌‌کند و يک سلسله پيشگوييهاي رياضي از قبيل خسوف و کسوف دارد، جزء علوم مباح اسلامي است، و اما آنجا که از حدود محاسبات رياضي خارج مي‌‌‌‌‌شود و مربوط مي‌‌‌‌‌شود به بيان روابط مرموز ميان حوادث آسماني و جريانات زميني، و به يک سلسله غيب گويي‌‌‌‌‌ها درباره حوادث زميني منتهي مي‌‌‌‌‌شود، از نظر اسلام حرام است. ولي در دامن فرهنگ و تمدن اسلامي هر دو نجوم وجود داشته است‌‌‌‌‌. 🔸فرهنگ اسلامي خود يک فرهنگ ويژه و خاصي است در ميان فرهنگهاي جهان، با يک روح خاص و يک سلسله مشخصات مخصوص به خود. 🔸براي اين که يک فرهنگ را بشناسيم که آيا اصالت و شخصيت مستقل دارد و از روح و حيات ويژه‌‌‌‌‌اي برخوردار است و يا صرفاً التقاطي است از فرهنگهاي ديگر و احياناً ادامه و استمرار فرهنگهاي پيشين است، لازم است انگيزه‌‌‌‌‌هاي حاکم بر آن فرهنگ، جهت و حرکت، آهنگ رشد و همچنين عناصر برجسته آن را زير نظر بگيريم. اگر فرهنگي از انگيزه‌‌‌‌‌هايي ويژه برخوردار باشد، جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت ساير فرهنگها متفاوت باشد، عناصر ويژه‌‌‌‌‌اي وارد کند و آن عناصر برجستگي خاصي داشته باشد، دليل بر اين است که آن فرهنگ اصالت و شخصيت دارد. 🔸بديهي است که براي اثبات اصالت يک فرهنگ و يک تمدن، ضرورتي ندارد که آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنين چيزي ممکن نيست. هيچ فرهنگي در جهان نداريم که از فرهنگها و تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد، ولي سخن در کيفيت بهره‌‌‌‌‌گيري و استفاده است. 🔸يک نوع بهره‌‌‌‌‌گيري آن است که فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفي در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع ديگر اين است که از فرهنگ و تمدن ديگر تغذي کند؛ يعني مانند يک موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم کند و موجودي تازه به وجود آورد. 🔸فرهنگ اسلامي از نوع دوم است، مانند يک سلّول زنده رشد کرد و فرهنگهاي ديگر را از يوناني و هندي و ايراني و غيره در خود جذب کرد و به صورت موجودي جديد با چهره و سيمايي مخصوص به خود ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامي در رديف بزرگ‌‌‌‌‌ترين فرهنگها و تمدنهاي بشري است. 🔸اين سلّول حياتي فرهنگي در چه محلي و به دست چه کسي و از چه نقطه‌‌‌‌‌اي [رشد خود را] آغاز کرد؟ اين سلول مانند هر سلول ديگر که در آغاز کوچک و نامحسوس است، در شهر مدينه به وسيله شخص پيامبر گرامي پايه گذاري شد. 📚 کلیات علوم اسلامی، منطق، ص 17 @almorsalaat
💢مردى که در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم بود. 💢مطهرى در و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود. 🔰پیام امام خمینی، 11 اردیبهشت 58 @almorsalaat
💠 كشف «منِ» اسلامى از راه آشنايى با تاريخ و ايدئولوژى اسلام 🔰استاد شهید مطهری 🔅اين حقيقت را باور كنيد: غرب فقط از يك چيز مى ترسد و آن بيدارى شرق اسلامى است، اين كه شرق اسلامى به خود بيايد، بيدار شود و منِ اسلامى خودش (منِ مسلمان) را كشف كند. اگر كشف كند كه در درون من غير از منِ حسن پسر حسين، غير از منِ بازارى، غير از من كارگر، غير از من مهندس، غير از من پزشك، غير از من دانشجو 🔅 یک منِ ديگر نهفته است: منِ مسلمان، كه همين طور كه در من نهفته است در رفيق من نهفته است، در آن برادر ديگر و در آن خواهر و در همه مسلمانان نهفته و اين معنى همه را در بر گرفته است و همه ما يك من هستيم: "مسلمان" 🔅اگر ملل اسلامى اين من را در خودشان كشف كنند و آن را به دست آورند و به او اعتقاد و ايمان پيدا كنند بمب اتم هم از عهده آنها برنمى آيد. و ما بايد كوشش خودمان را بيشتر در همين راه به خرج بدهيم. واقعا ما اين منِ خود، من اسلامى خودمان را كشف كنيم. 🔅چگونه كشف كنيم؟ يكى اين كه با تاريخ خودمان آشنا شويم. ديگر اين كه با ايدئولوژى خودمان اسلام آشنا شويم. 📚 مجموعه آثار (آینده انقلاب اسلامی) ج24ص220 @almorsalaat
💢در بزم خليفه 🔰استاد شهید مطهری 🔹متوكل، خليفه سفاك و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى عليه السلام بيمناك بود و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج مى برد. سعايت كنندگان هم به او گفتند ممكن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعيد نيست اسلحه و يا لااقل نامه هايى كه دالّ بر مطلب باشد در خانه اش پيدا شود. لهذا متوكل يك شب بى خبر و بدون سابقه، بعد از آنكه نيمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر كسى در بستر خويش استراحت كرده بود، عده اى از دژخيمان و اطرافيان خود را فرستاد به خانه امام كه خانه اش را تفتيش كنند و خود امام را هم حاضر نمايند. متوكل اين تصميم را در حالى گرفت كه بزمى تشكيل داده مشغول مى گسارى بود. 🔹مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را ديدند كه اتاقى را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روى ريگ و سنگريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات پروردگار مشغول است. وارد ساير اتاقها شدند، از آنچه مى خواستند چيزى نيافتند. ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور متوكل ببرند. 🔹وقتى كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مى گسارى بود. دستور داد كه امام پهلوى خودش بنشيند. امام نشست. متوكل جام شرابى كه در دستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود: «به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.». متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزليات آبدار محفل ما را رونق ده.». فرمود: «من اهل شعر نيستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم.». متوكل گفت: «چاره اى نيست، حتما بايد شعر بخوانى.». 🔹امام شروع كرد به خواندن اشعارى كه مضمونش اين است: 🔹«قله هاى بلند را براى خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانى مى كردند، ولى هيچ يك از آنها نتوانست جلو مرگ را بگيرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.». 🔹«آخر الامر از دامن آن قله هاى منيع و از داخل آن حصنهاى محكم و مستحكم به داخل گودالهاى قبر پايين كشيده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!». 🔹«در اين حال منادى فرياد كرد و به آنها بانگ زد كه: كجا رفت آن زينتها و آن تاجها و هيمنه ها و شكوه و جلالها؟». 🔹«كجا رفت آن چهره هاى پرورده نعمتها كه هميشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى داشت؟». 🔹«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره هاى نعمت پرورده عاقبت الامر جولانگاه كرمهاى زمين شد كه بر روى آنها حركت مى كنند!». 🔹«زمان درازى دنيا را خوردند و آشاميدند و همه چيز را بلعيدند، ولى امروز همانها كه خورنده همه چيزها بودند مأكول زمين و حشرات زمين واقع شدهاند!». 🔹صداى امام با طنين مخصوص و با آهنگى كه تا اعماق روح حاضرين و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد اين اشعار را به پايان رسانيد. نشئه شراب از سر مى گساران پريد. متوكل جام شراب را محكم به زمين كوفت و اشكهايش مثل باران جارى شد. 🔹به اين ترتيب آن مجلس بزم درهم ريخت و نور حقيقت توانست غبار غرور و غفلت را، و لو براى مدتى كوتاه، از يك قلب پرقساوت بزدايد. 📚مجموعه آثار ج18، ص: 239 @almorsalaat
📚| علل گرایش به مادیگری ✍استاد شهید آیت الله مطهری 🌀موضوع اصلي بحث اين کتاب، يعني اثبات يا انکار ، قطعا حسّاس‌‌‌‌‌ترين و شورانگيزترين موضوعي است که از فجر تاريخ تاکنون انديشه‌‌‌‌‌ها را به خود مشغول داشته و مي‌‌‌‌‌دارد. موضع انسان در اين مسأله، در ابعاد انديشه‌‌‌‌‌اش و در جهان‌‌‌‌‌بيني او و ارزيابيهايش از مسائل و در جهت گيريهاي اخلاقي و اجتماعي‌‌‌‌‌اش تأثير و نقش تعيين کننده دارد. گمان نمي‌‌‌‌‌رود هيچ انديشه‌‌‌‌‌اي به اندازه اين انديشه «دغدغه آور» باشد. هر فردي که اندکي با تفکر و انديشه سر و کار داشته است، لااقل دوره‌‌‌‌‌اي از عمر خويش را با اين «دغدغه» گذرانده است. (مقدمه کتاب) 📌این کتاب از زیباترین آثار قلمی شهید معظم است. نکات بسیار مهمی را که دانستن آنها برای حوزویان ضروری است، در این کتاب بیان کرده اند. البته برخی مباحث آن نیاز به مقدمات فلسفی دارد. 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌پیشروان حقیقی روشنفکری در حوزه علمیه 📌توصیف فضای حوزه علمیه در ۲۰سال قبل از انقلاب 🔰رهبر معظم انقلاب ۶۴/۹/۲۶ 🔅بنده از وقتی رفتم قم ... سال سی‌وهفت، من تازه از مشهد رفته بودم ... آن روزها هنوز مبارزه‌ی سیاسی قوی و عمیقی در حوزه نبود. و انقلاب و نهضت روحانیت هنوز شروع نشده بود، اما مبارزه‌ی برای گسترش فکر اسلامی و مبارزه برای پیدا کردن مفاهیم جدید در اسلام وجود داشت. 🔅مبارزه بود، این هم یک مبارزه بود. چون یک عده‌ای با همین هم مخالفت می‌کردند، چه در داخل حوزه‌ها و چه در بیرون از حوزه‌ها، واقعاً یکی از دشوارترین مبارزه‌ها همین بود که اسلام‌شناسان، آگاهان به معارف الهی و قرآنی گفتگو کنند تا آفاق جدید زندگی را، تا جهاد را، تا سیاست را، تا جامعه را، تا نظام اجتماعی را، تا انسان را و زندگی انسان را در قرآن و در اسلام پیدا کنند. و این چیزی بود که آن روز متخصصین فرهنگ دین و معرفت دینی به آن اهتمام زیادی نداشتند. 🔅یک عده‌ای تلاش می‌کردند و این افکار جدیدی را که در دنیای اسلام مطرح شده بود، آنها را یاد بگیرند و در قرآن جستجو کنند. و روایح زندگی‌بخش قرآنی را درک کنند. یک عده‌ای با این مخالفت می‌کردند، هم در بیرون از حوزه‌ها، آن درسهایی که با بیداری روحانیت و بیداری پرچمداران دین و فقه مخالف بودند، هم در داخل حوزه‌ها، آن کسانی که دیدگاههای وسیعی آنچنانکه شایسته‌ی معرفت اسلامی بود نداشتند. 🔅پیشروان این حرکت، همین عده‌ی معدودی بودند که اسم آنها در صدر سلسله‌ی شهدای انقلاب ما هم به صورت افتخارآمیزی ثبت و ضبط است. البته علمای بزرگ اسلام و آگاهان از معارف عمیق اسلامی هیچ وقت غافل از معارف انسان‌ساز و جامعه‌ساز و جهان‌ساز اسلام نبودند. یعنی همان وقت ما در میان چهره‌های بزرگ، روشنفکرترین روحانیون را مشاهده می‌کنیم. هم مرحوم آیت‌الله بروجردی یک روحانی روشنفکر و آگاه بود، هم در میان مؤلفین و محققین مرحوم علامه‌ی طباطبائی یک چهره‌ی آشنا به مسائل جدید اسلامی بود و آگاه از مفاهیم نو اسلامی بود. و شاید از همه‌ی اینها روشن‌بین‌تر و کیس‌تر در مفاهیم و معارف اسلامی و آمیخته‌تر از لحاظ روحی و فکری با روح و محتوای انقلابی اسلام امام عزیزمان بود، که از دوران جوانی با نهضت اسلامی، با نهضت اجتماعی بر مبنای اسلامی خو گرفته بود، در این باره کتاب نوشته بود، برای این هدف والا تلاش کرده بود، برای تحقیق نظام حوزه با این هدف زحمت کشیده بود، و حتی ترکیب تمرکز ریاست حوزه به وسیله‌ی مرحوم آیت‌الله بروجردی را با دوستانشان داده بودند. اینها بود اما حقیقت این‌که جو و فضای عمومی حوزه اینجوری نبود.  🔅حوزه‌ها علی‌رغم وجود یک چنین مشعلداران روشنگری‌ها و روشنفکریهای اسلامی، در آن سطحی و حدی که مناسب زمان بود در زمینه‌های روشنفکری واقعاً نبودند. 🔅یک عده‌ای بودند افراد فاضل، مؤمن، روشن‌بین، آگاه، جوان، فعال، نترس، با محرومیتهای خاص حوزه بساز و از خیلی چیزها پرهیزنکن که خیلی‌ها پرهیز می‌کردند. و اینها در حقیقت پیشروان حقیقی حرکت فکری جدید حوزه‌اند. 🔅این شهدای عزیزی که ما از اوّل انقلاب تا حالا داریم جزو اینهایند. مرحوم شهید مطهری از این جمله است، مرحوم شهید بهشتی، مرحوم شهید مفتح، مرحوم شهید باهنر، و شگفتا که پیشروترین عناصر روشنفکری انقلابی حوزه‌ها اولین شهدای هنگام به ثمر رسیدن این انقلاب را هم تشکیل دادند و این نشانه‌ی صداقت این دلها و زبانها و حقانیت این راه است. @almorsalaat
💠نماز شب میرزا علی آقای شیرازی 🔰استاد آیت الله مطهری 💢يک مرد بسيار بسيار بزرگ از نظر معنويت، مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي اصفهاني رضوان اللَّه عليه است که يکي از بزرگترين اهل معنايي است که من در عمر خودم ديده‌‌‌‌‌ام. 💢يک شب ايشان در قم مهمان ما بودند و ما هم به تبع به منزل يکي از فضلاي قم دعوت شديم. بعضي از اهل ذوق و ادب و شعر نيز در آنجا بودند. در آن شب فهميدم که اين مرد چقدر اهل شعر و ادب است و چقدر بهترين شعرها را در عربي و فارسي مي‌‌‌‌‌شناسد! ديگران شعرهايي مي‌‌‌‌‌خواندند البته شعرهاي خيلي عادي؛ شعرهاي سعدي، حافظ و ... ايشان هم مي‌‌‌‌‌خواند و مي‌‌‌‌‌گفت اين شعر از آن شعر بهتر است، اين مضمون را اين بهتر گفته است، کي چنين گفته و ... 💢شعر خواندن آنهم اينجور شعرها که گناه نيست، امّا در شب شعر خواندن مکروه است. خدا مي‌‌‌‌‌داند وقتي آمديم بيرون، اين آدم به شدّت داشت مي‌‌‌‌‌لرزيد. گفت من اينقدر تصميم مي‌‌‌‌‌گيرم که شب شعر نخوانم آخرش جلوي خودم را نمي‌‌‌‌‌توانم بگيرم. مرتب‌‌‌‌‌ اسْتَغْفِرُاللَّهَ رَبِّي وَ اتوبُ الَيه‌‌‌‌‌مي‌‌‌‌‌گفت، مثل کسي که معصيت بسيار بزرگي مرتکب شده است. العياذباللَّه اگر ما شراب خورده بوديم، اينقدر مضطرب نمي‌‌‌‌‌شديم که اين مرد به واسطه يک عمل مکروه مضطرب شده بود. اين‌‌‌‌‌جور اشخاص چون محبوب خدا هستند از ناحيه خدا يک نوع مجازاتهايي دارند که ما و شما ارزش و لياقت آن جور مجازاتها را نداريم. 💢هر شب اين مرد اقلًا از دو ساعت به طلوع صبح بيدار بود و من معني شب زنده داري را آنجا فهميدم، معني «شب مردان خدا روز جهان افروز است» را آنجا فهميدم، معني عبادت و خداشناسي را آنجا فهميدم، معني استغفار را آنجا فهميدم، معني حال و مجذوب شدن به خدا را آنجا فهميدم. 💢آن شب اين مرد وقتي بيدار شد که اذان صبح بود. خدا مجازاتش کرد. تا بيدار شد ما را بيدار کرد، گفت: فلاني! اثر شعرهاي ديشب بود! روحي که چنين ايمان مستحکمي دارد، يک چنين ضربه کوچکي هم که بر آن وارد مي‌‌‌‌‌شود يعني يک چنين حمله کوچکي هم که از مقامات داني آن بر مقامات عالي‌‌‌‌‌اش وارد مي‌‌‌‌‌شود، آن مقامات عالي عکس العمل نشان مي‌‌‌‌‌دهند، ناراحتي نشان مي‌‌‌‌‌دهند، حتي مجازات نشان مي‌‌‌‌‌دهند که ببين! بي مجازات نمي‌‌‌‌‌ماند! آدمي که در شب مرتب شعر بخواند، دو ساعت وقت خودش را صرف شعرخواندن کند، لايق دو ساعت مناجات کردن با خداي متعال نيست. 📚 آزادی معنوی، ص121 @almorsalaat
◽️| انسان را به صورت سربازی در می آورد که مطمئن است فرضا خودش از میان برود، ایده اش و هدفش قطعا در آینده پیروز است. 🎙شهید مطهری 📚یادداشت های شهید مطهری، ج ۹، ص ۳۹۵ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b