🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#معبر_گردان_حضرت_قاسم_علیه_السلام
❇️ #عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد 1364
#منطقه_ی_عمومی_فکه
#لشگر_10
✍️✍️✍️ راوی #برادر_محمد_رضا_جعفری
برای عملیات عاشورای 3 بنده، #شهید_علیرضا_زمانی و #شهید_زعفری، مامور شدیم به #گردان_حضرت_قاسم(ع) که دو یا سه محور داشت و ما محور تپه شتری بودیم.
شناسایی #میدان_مین توسط #شهید_زمانی انجام شده بود. میدان به شدت سخت و بدجایی بود و زیر سنگر کمین دشمن قرار داشت و سنگر تیربار دشمن به میدان مسلط بود.
قرار شد شهید زمانی وارد معبر بشه و مین ها رو خنثی کنه و شهید زعفری هم پشت سرش طناب معبر را روی زمین پهن کنه و من هم اول معبر نیروهای رو برای عبور از معبر هدایت کنم.
معبر زیر سنگر کمین دشمن بود و برای اینکه دشمن از مسیر معبر مطلع نشه با سیم تلفن جنگی علامت گذاری کرده بودند .
شهید زمانی و شهید زعفری با تجربه ای که داشتند معبر رو به اتمام رسوند و پیام دادن که معبر آماده است برای عبور نیروها و درگیری با دشمن.
بنده جلوی ستون قرار گرفته و با همراهی برادران اطلاعات عملیات نیروها رو برای عبور از معبر حرکت دادیم. به اول میدان مین که رسیدیم شهید زعفری و شهید زمانی ایستاده بودند.
قرار شد شهید زمانی جلوی ستون بره من وسط میدان مین و شهید زعفری هم همان جا سر معبر بمونه.
حدود سی چهل نفر را رد کردیم که ناگهان یکی در 5 یا 6 قدمی من کمی از مسیر معبر منحرف شد.
اصلا نمیشد باصدای بلند زیر کمین حرف زد با صدای توگلویی گفتم حاج آقا... برادر ...
که ناگهان بازانو رفت روی مین گوشتکوبی( پومز2) و مین منفجر شد و با صدای انفجار دشمن هوشیار شد و آتش دشمن روی معبر شروع شد . یه تعداد اونجا شهید و جروح شدند اما بچه ها از معبر عبور کرده و با دشمن درگیر شدند.
عملیات ایضایی بود فقط قرار بود که از دشمن تلفات بگیریم و برگردیم.
وقتی که با ستون به عقب برمیگشتیم دیدم شهید زمانی انتهای معبر ایستاده . بعد از حال و احول و با هم ستون بچه های رزمنده رو از معبر رد کردیم و در همین حین یه خمپاره 60 نزدیکمان به زمین خورد و ترکشی به گلوی #شهید_علیرضا_زمانی اصابت کرد و ایشان غلت زد و داخل #میدان_مین افتاد و به شهادت رسید.
#شهید_غلامرضا_زعفری در آخرین روزهای اسفند سال 1367 در جنوب به شهادت رسید و در روستای لزربن شیرود در خاک آرمید
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#عکس_یادگاری
و شرحی بر این عکس
اوایل تابستان سال 66 بود
گردان ها و واحدهای لشگر10 برای عملیات در شمال غرب در پادگان امام علی(ع) سنندج مستقربودند و گردان تخریب هم انتهای پادگان مقر داشت.
عکاس لشگر اومد برای گرفتن عکس از بچه های تخریب... خیلی بچه هایی که در عملیات های بعد شهید شدن با فیگورهای مختلف عکس گرفتند و یه تعداد هم عکس دست جمعی گرفت ... شهید حاج رسول فیروزبخت از گرفتن عکس امتناع میکرد... اما در کمال ناباوری با خنده رو کرد به عکاس و با شوخی گفت : بیا یه عکس از #ستون_های_گردان_بگیر و این تصویر به ثبت رسید...
از سمت راست
#شهید_حاج_رسول_فیروزبخت(شهادت 10آبان 1366
جعفر طهماسبی
#شهید_غلامرضا_زعفری(شهادت19 اسفند1366)
سلیمان آقایی
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#آخرین_دیدار_من_و_غلام
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍🏿✍🏿 : راوی: #جعفر_طهماسبی
آخرین دیدار ما با غلام وقت رفتن برای عملیات #والفجر_ده بود.
ما داشتیم سوار اتوبوس ها میشدیم که غلام رسید. بدو اومد سمت ما و از همان دور هم آغوش باز کرد. من رو بغل کرد. بغض گلوش رو گرفته بود .
غلام زبانش لکنت داشت ." لکنت زبان غلام برای #عملیات_محرم بود که خودش میگفت گلوله کاتیوشا نزدیکم خورد و موج انفجار گلوله من رو چندین متر پرت کرد ".
غلام گفت کجا!!!! گفتم عملیات... با حسرت گفت خوشبحالتون به من که اجازه نمیدند.
غلام داشت به من التماس میکرد اگر شهید شدی انگشت کوچیکه ما رو بگیر.
گفت جعفر ، رسول فیروزبخت پرید و ما موندیم. گفتم غلام خدای ما هم بزرگه...
بچه ها سوار شده بودند و من و غلام توی آغوش هم بودیم.و هی میگفتند بسه دیگه دیر شد.
غلام گفت : خانواده ام تماس گرفتند و گفتند بیا روستا...فکر کنم میخواهند منو قاطی مرغ ها کنند. میترسم برم و زنم بدهند و گرفتار بشم.من به #شهید_حاج_عبدالله قول دادم که گردان رو رها نکنم.
بهش گفتم مبارکه ، انشاءالله که خیره.. انگشتر فیروزه ای داشتم که خوده غلام از مشهد برام خریده بود از انگشتم در آورده و داخل انگشتش کردم و گفتم رفتی روستا و کار جور شد این انگشتر رو بده طرفت دستت کنه. غلام خیلی خوشحال شد .
و دم آخر با صدایی که به لکنت افتاده بود گفت: ج....ع.....فر اگ....ه ش...هید شدی م....ا رو هم ش....فاعت کن و س...لام من رو ه...م به حاج عب...دالله برسون.
احساس میکردم که شونه هام خیس شده و غلام حاضر به جدا شدن نیست
به بهونه اینکه بچه ها معطلند از غلام جدا شدم.
وقت آخر هم من یک ماچ آبدار از صورت اشک آلوده غلام کردم. اتوبوسها حرکت کردند و غلام با چشمهای اشک آلوده توی #صبحگاه_مقر_الوارثین ایستاده بود و با حسرت رفتن ما رو تماشا میکرد.
@alvaresinchannel
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#غلام توی بازی های نمایشی هم هنر مند بود.
اما به سختی قبول میکرد روی سن تئاتر بره.
ایام #ولادت_امام_حسن_علیه_السلام بود وبچه ها توطئه کردن که من و رسول و غلام رو با هم روی سن بفرستند. موضوع تئاتر در مورد #خیانت بعضی از #فرماندهان_سپاه امام حسن علیه السلام بود.
من و رسول وغلام در نقش فرماندهانی بودیم که در خفاء سر سفره معاویه مینشستند.و به امام خیانت کردند.
شب پانزدهم ماه مبارک رمضان بود که داخل #حسینیه_الوارثین روی سن رفتیم و پرده کنار رفت. و غلام و رسول سر سفره مشغول خوردن غذا بودند و من هم در کنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم و گاهی اوقات هم نصیبی از سفره میبردم. غلام در خوردن به کسی امان نمیداد و هرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت و کوزه آب رو بالا میکشید . برنامه این بود در حال خوردن غذا #شهید_طحانی که جزء فرماندهان با وفای #امام_حسن علیه السلام بود وارد جمع ما میشد و به هرکدام از ماها چیزی میگفت و صحنه ما تموم میشد.
#شهید_طحانی اومد و حرف ها رد و بدل شد و پرده رو کشیدند. من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه. اول فکر کردم شوخی میکنه اما دیدم نه !!!! نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه.
با رسول دویدیم سمتش و دهنش رو باز کردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه. من شاخه ریحون رو کشیدم ورسول هم فکش رو فشار داد و غلام هرچی خورده بود بیرون داد و خلاصه تئاتر رو به هم ریخت...بهم ریخت یعنی حسینیه شد یک پارچه خنده....
یاد اون شب شاد بخیر
خیلی شاد بودیم
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
از سمت راست
آقاجعفر- #شهید_رسول_فیروزبخت
#شهید_غلامرضا_زعفری
@alvaresinchannel
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#شب_های_رمضان_در_جبهه
اجرای تئاتر توسط رزمندگان تخریبچی لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در #حسینیه_الوارثین در ماه رمضان 1366 به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی(ع)
در این تئاتر #شهید_حاج_رسول_فیروزبخت و برادر نادر پورمند نقش اصلی رو داشتند که در فایل بالا در کنار سن مشغول هستند.
در این تئاتر #شهید_غلامرضا_زعفری هم نقش کوتاهی به عهده گرفت اما این نقش کوتاه به جهت جاذبه و جایگاه والایی که این شهید مخلص داشت به خوبی دیده شد و همانطور که میبینید با حضور او بر روی سن تئاتر فضای حسینیه الوارثین پر از خنده شد.
@alvaresinchannel
#راه_جمهور_ایران_عزیز 🇮🇷
#مرد_میدان
تخریبچی جانباز
دکتر حاج علیرضا زاکانی
برای عبور از #میدون_مین تخریبچی لازم است صبر کنید #تخریبچی برسه.
با دویدن در میدان مین #معبر باز نمیشه
تخریبچی کار بلد ، معبر ایمن ایجاد میکنه
داش علی داره میاد
او سابقه داره؟؟؟؟!!!!!!!
معبر با چشم بسته هم زده و #مین جا نگذاشته...
✅عکس یادگاری معبر زنان گردان تخریب لشگر10
20 بهمن 1362 بازی دراز
ایستاده از سمت راست
برادر نقی جعفری
🌹 #شهید_نامدار_محمدی
🌹 #شهید_غلامرضا_زعفری
مسعود رضوانیان
✅ دکتر حاج علیرضا زاکانی
نشسته از سمت راست
برادر صبوری
🌹 #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
🌹 #شهید_حاج_ناصر_اربابیان
برادر مجتبی صومی
@alvaresinchannel
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃
#روزی_که_غلام_شناسایی_رفت
#شهید_غلامرضا_زعفری
#شناسایی_عملیات_کربلای_1
تیرماه سال 65
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#شهید_زعفری قبل از #عملیات_کربلای_یک به #اطلاعات_عملیات مامورشد.و به عنوان #تخریبچی_تیم_اطلاعات_عملیات وارد شناسایی منطقه #باغ_کشاورزی_مهران شد.
من به زور از زبانش کشیدم خاطراتش رو و او با کمال تواضع تعریف میکرد: که در مسیر شناسایی وارد #میدون_مین شدیم و به کانال دشمن رسیدم. بچه های اطلاعات رو عقب نگه داشتم و خودم رفتم سمت کانال.
سربازهای دشمن داشتند #لب_کانال رو گونی میچیدند و مواضعشون رو تقویت میکردند توی اون تاریکی بین دو تا گونی باز بود و من هم صورتم رو داخلش گذاشتم تا استتار بشه واگر منور زد صورتم برق نزنه . که احساس کردم سرم سنگین شد. داشت قلبم می ایستاد.حس کردم یک گونی هم روی سر من گذاشتند...دقایقی گذشت و سربازهای دشمن رفتند برای ترمیم ادامه کانال و من توانستم سرم رو از زیر گونی ها بیرون بیاورم...اما باز هم ول کن نبودم و وارد #کانال شدم و گونی مقابل سنگر اجتماعی رو با احتیاط بالا زدم وحتی تعداد نیرویی که داخلش بود شمردم...غلام در اون شب تاریک موانع عمیق #باغ_کشاورزی_مهران رو با حداکثر دقت بررسی کرده بود وحتی میگفت فاصله بین مینها و فاصله بین #نوار_مین_ها رو هم قدم شمارکردم. اونایی که با کار شناسایی آشنایی دارند میدونند که این کارها چقدر تهور وتوکل میخواد.
بیخود به او ببر مازندران نمیگفتیم
🍂🍃
🍃🍂🍃🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@alvaresinchannel
هدایت شده از خالدین
19.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ماموریتی که شهید نوریان بعد از شهادتش به من داد
به روایت حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
متن خاطره در وبسایت خالدین:
khaledin.com/?p=2560
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی #شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی #شهید_غلامرضا_زعفری #حجه_الاسلام_حاج_مسعود_تاج_آبادی #موقعیت_الوارثین #موقعیت_الصابرین
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#عکس_یادگاری
و شرحی بر این عکس
اوایل تابستان سال 66 بود
گردان ها و واحدهای لشگر10 برای عملیات در شمال غرب در پادگان امام علی(ع) سنندج مستقربودند و گردان تخریب هم انتهای پادگان مقر داشت.
عکاس لشگر اومد برای گرفتن عکس از بچه های تخریب... خیلی بچه هایی که در عملیات های بعد شهید شدن با فیگورهای مختلف عکس گرفتند و یه تعداد هم عکس دست جمعی گرفت ... شهید حاج رسول فیروزبخت از گرفتن عکس امتناع میکرد... اما در کمال ناباوری با خنده رو کرد به عکاس و با شوخی گفت : بیا یه عکس از #ستون_های_گردان_بگیر و این تصویر به ثبت رسید...
از سمت راست
#شهید_حاج_رسول_فیروزبخت(شهادت 10آبان 1366
جعفر طهماسبی
#شهید_غلامرضا_زعفری(شهادت19 اسفند1366)
سلیمان آقایی
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
زمستان سال 1362
دوکوهه- مقر تخریب لشگر10
از سمت راست
#شهید_غلامرضا_زعفری
#جانباز_سفر_کرده_اکبر_محمدی
#شهید_علیرضا_آقا_صادقی
#شهید_حاج_قاسم_اصغری
@alvaresinchannel
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
🌲
#پدران_آسمانی
پدرانی که آسمانیان را تربیت کردند
در روز ولادت مولا ابالحسن امیرالمومنین علی علیه السلام یاد همه ی پدران آسمانی را گرامی میداریم...
#پدر_شهیدان
#حاج_عبدالله_نوریان
#شهیدان_شاه_حسینی
#شهیدان_حسنی
#شهید_حاج_ناصر_اربابیان
#شهید_رضا_استاد
#شهید_حاج_سیدمحمدزینال_حسینی
#شهیدان_معصومی
#شهید_غلامرضا_زعفری
و سایر #شهدای_تخریبچی
┅☫🇮🇷@alvaresinchannel 🇮🇷☫┅