#غفلت
🔹کوشش بکنید که إن شاءالله غفلت را از خودتان دور بکنید.
هرچه غفلتتان کمتر باشد، ذکرتان، یادتان، توجهتان بیشتر است!
غفلت خیلی چیز بدی است.
شما تصادف میکنید ماشین میزند میگویید: یک لحظه غافل شدم!
یک لحظه غافل شدم زدم به ماشین او، یک لحظه غافل شدم یک نفر را زیر آوردم.
شما هرکاری را که اشتباه میکنید غفلتی درش بوده است. خودتان میگویید : اشتباه کردم! معلوم است اشتباه سرمنشأ اش غفلت است.
غفلت نداشته باشید...
🔹در کاری که مشغولید تمرکز داشته باشید، فکر داشته باشید، متوجّه باشید.
در یک روایتی دارد که :
«المُؤمِنَ لا يُسيءُ و لا يَعتَذِرُ»
مؤمن نه بدی میکند و نه عذر خواهی میکند.
عذرخواهی نمیکند، لازم ندارد! امّـا
«المُنافِقَ يُسيءُ ويَعتَذِرُ»
هــی بدی میکند و هی عـذر میخــواهد.
این به یک تعبیر فرق بین مؤمن و منافق است. این فرق آدم نادان و آدم داناست.
همـــهی اینها سببش غفلت است.
کوشش کنید غفلت نکنید مخصــــوصاً از مسائل مهم.
حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی
سخنرانی اخلاق ۹۴
@alzekr_alhakim
#غفلت
از چیزهایی که نباید حتّـــــی یک لحظه غفلت کرد و حتّــــی باید خیلی حواس را جمع کرد (مسأله ی عالم بعد از این عالم است).
ما یک عالم خیلـــی پرماجرا پشت سر این عالم داریم که همین جور بیکار نشستیم. خیلـــی پرماجرا!
امّا اکثرمان بلکه همه نمیدانیم چه اتفاق خواهد افتاد. تبلیغات سوئی هم گاهی شده است!
حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی
سخنرانی اخلاق ۹۴
@alzekr_alhakim
#روایت #محبت
شخصی به امام هادی علیه السّلام از شهری دور نامه نوشت و پرسید:
مولای من؛ من از شما دور هستم و امکان دیدار مستقیم با شما را ندارم و گاهی که حاجات و مشکلاتی دارم چه کنم حضرت در جواب او نوشتند :
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَیْک»
هرگاه به ما نیاز داشتی، لبت را حرکت بده و سخنت را بگو ما از شما دور نیستیم…
📚بحارالانوار ج53 ص306
@alzekr_alhakim
#استقامت
«تنبلی و ناامیدی رفع میشود»
دوستی که مقامات عالیه سیر و سلوک را پیموده میگفت:
من یک آدم ترسو، ناامید، کم صبر، بدگمان به مردم، تنبل و منزوی بودم، آنقدر از حالات خودم متنفّر بودم که دائماً از خدا مرگم را میطلبیدم و حتّی یک روز تصمیم گرفتم خودکشی کنم!
زیرا وجود خودم را در دنیا بیفائده و باطل میدانستم، تا آنکه روزی به یک استاد بزرگوار، عالم و باتجربه که خدا او را اجر دهد، برخوردم و از او استمداد کردم، او دست مرا گرفت و به عنوان شاگردی قبولم کرد و اوّل مرا وادار به توبه نمود.
مرحله توبه بسیار برایم سخت بود، زیرا اوّل شرط استاد این بود که باید اعمال مخصوصی را با جدیت انجام دهم و حتّی یک روز آنها را تعطیل نکنم ولی من که به تنبلی و کم صبری عادت کرده بودم، به خصوص در اوائل برنامه توبه بسیار به من سخت میگذشت امّا به حمداللّٰه خدای تعالی ایمان و رعبی از استاد در دلم انداخته بود که هر زمان میخواستم در اعمالم کوتاهی و یا تنبلی کنم، با یک ابراز لطف و گفتن این که از تو توقّعی نیست که اهل مسامحه باشی، مرا دوباره وادار به کار میکرد، تا آنکه مرحله توبه را گذراندم و از گناهان و اشتباهات و خطاهای گذشته پاک شدم.
در آن روزی که استاد به من فرمود:
اگر از این به بعد معتقد باشی که هنوز خدا از تو نگذشته است!
سوءِ ظن به پروردگار داری...
حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی
کتاب در محضر استاد ۱
@alzekr_alhakim