لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#توکل
سخنرانی معرفت امام رضا علیه السلام
۱۱ ذی القعده ۱۴۱۶
توکّل عام، خاص، خاص الخاص
@alzekr_alhakim
#توکل
در روایات آمده است که حضرت یوسف یک روز خودش را در آینه نگاه کرد و گفت: به به، اگر من با این زیبایی غلام بودم قیمتم خیلی بالا بود. یک روز هم برادر هایش کنارش ایستاده بودند، حضرت یوسف گفت: با این برادرها چه کسی جرأت دارد به من چیزی بگوید؟! خدا هم گفت: تو تکیه ات را به برادر هایت دادی، تکیه به زیبائیت کردی، تو قرار است پیغمبر شوی، تو میخواهی جانشین من باشی، تو غیر از سایرین هستی، بنابراین اوّلین کتکی که خورد از برادرهایش بود. اولین اذیّتی هم که شد از دست همین برادرها بود.
روزی هم که برای غلامی او را بردند و فروختند و صریح قرآن است که
«بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَة» ثمن بخس یعنی دراهم معدوده، یک پولی است که بازار قبول نکند. دراهم معدوده یعنی پول بسیار کمی که نیاز به شمردن نداشته باشد، مثلاً سه تا سکه خود به خود شمرده میشود. به هر حال از این مسأله نتیجه ای که گرفته میشود، توکّل به خدا است. 👈او که پیغمبر خدا است این طور شد حال ما باید حساب کارها دستمان بیاید.
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب سیر الی اللّٰه، جلد چهارم
@alzekr_alhakim
#توکل
در یک حدیث قُدسی خدای تعالی میفرماید: (وَعِزَّتی وَ جَلالی لِاُقَطِّعنّ أمَل کُلّ مؤمِّل غَیرِی) من امیدِ هر امیدواری را که به غیر من امید داشته باشد، قطع میکنم و لباس مذلّت در خلق را به او میپوشانم، چرا؟
به جهت اینکه انسان نباید با این شخصیّت و عظمت روحی که دارد، نباید به غیر خدا متّکی باشد. چون هر چه غیر خدا بود، کوچک است و اتّکای تو، به او غلط است. اتّکای به ثروت، سلامتی، اقوام و خویشاوندان غلط است...
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب سیرالی الله، جلد چهارم، ص۲۶۹
@alzekr_alhakim
#توکل
عنکبوت یک تارِ خانهاش را به این طرفِ دیوار و یک طرف تارش را به آن طرف دیوار میزند، متّکی به دیوارها است و خانه اش سُست است که فرموده: (اِنَّ اوهَنَ البُیوت لِبَیت عَنکَبُوت) (عنکبوت/۴۱) سُست ترین خانه ها، خانهٔ عنکبوت است. امّا در عین حال چون متّکی به خدا است، خدا روزیش را با همین خانهٔ سُستش به او میرساند.
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب سیر الی الله، جلد چهارم، ص۲۶۹
@alzekr_alhakim
#توکل
به وسیلهٔ صبر از خدا کمک بخواهید، به وسیله نماز از خدا کمک بخواهید. روایات زیادی دارد هر وقت مشکلی در زندگی شما پیدا شد جای خلوتی بروید و دو رکعت نماز بخوانید و از خدای تعالی مشکلتان را بخواهید. البتّه امتحان نکنید، این کار را با ایمان انجام دهید...
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب روحیّات
@alzekr_alhakim
#توکل
🔹تو به فکر آیندهات نباش!
و این را هم بدانید هرچه ما بیشتر به فکر خودمان باشیم کمتر خدا به فکر ماست....
هر مقداری که ما خودمان خودمان را پذیرایی کنیم خدا کمتر ما را پذیرایی میکند...
هر مقدار ما به خدا کارمان رو وا بگذاریم خدا بیشتر به ما میرسد...
از سخنان حضرت استاد آیت الله سید حسن ابطحی
سخنرانی نشاط سالک الی اللّٰه
@alzekr_alhakim
#توکل
در همه حال بدان که خداست که کشف ضُرِّ تو را میکند. در روایت دارد که هر کس این آیه را در برطرف کردن ناراحتی هاش بخواند خداوند ناراحتیش را برطرف میکند.
«وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُو»
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
۳ جمادی الثانی ۱۴۲۱
@alzekr_alhakim
#توکل
آنهایی که معتقد به خدا هستند و به او ایمان دارند در توکّل و اعتقاد به پروردگار و کمک خواستن از او هیچ تردیدی ندارند، اگـــر تمام دنیا بلا شود، در مقابل تمام بلاها با تکیه به پروردگار ایستادگی کرده و همه بلاها را از خودشان دفع میکنند.
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب سه کلام؛ ص۱۲۶
@alzekr_alhakim
#توکل
در روایات آمده است که حضرت یوسف یک روز خودش را در آینه نگاه کرد و گفت: به به، اگر من با این زیبایی غلام بودم قیمتم خیلی بالا بود. یک روز هم برادر هایش کنارش ایستاده بودند، حضرت یوسف گفت: با این برادرها چه کسی جرأت دارد به من چیزی بگوید؟! خدا هم گفت: تو تکیه ات را به برادر هایت دادی، تکیه به زیبائیت کردی، تو قرار است پیغمبر شوی، تو میخواهی جانشین من باشی، تو غیر از سایرین هستی، بنابراین اوّلین کتکی که خورد از برادرهایش بود. اولین اذیّتی هم که شد از دست همین برادرها بود.
روزی هم که برای غلامی او را بردند و فروختند و صریح قرآن است که
«بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَة» ثمن بخس یعنی دراهم معدوده، یک پولی است که بازار قبول نکند. دراهم معدوده یعنی پول بسیار کمی که نیاز به شمردن نداشته باشد، مثلاً سه تا سکه خود به خود شمرده میشود. به هر حال از این مسأله نتیجه ای که گرفته میشود، توکّل به خدا است. 👈او که پیغمبر خدا است این طور شد حال ما باید حساب کارها دستمان بیاید.
از سخنان حضرت استاد آیت الله سیّد حسن ابطحی
کتاب سیر الی اللّٰه، جلد چهارم
@alzekr_alhakim
هشتگ های کانال الذکر الحکیم:
🔸#اخلاق
🔸#استقامت
🔸#روایت
🔸#آیات_قرآن
🔸#امام_زمان
🔸#هوای_نفس
🔸#عکس_نوشته
🔸#ویدئو
🔸#محبت
🔸 #سخنرانی_تصویری
🔸#سخنرانی
🔸#روضه
🔸#توکل
🔸#ویژه_عید_غدیر
🔸#ویژه_محرم
🔸#غفلت
🔸#توبه
🔸#مهمانی_پروردگار
🔸#شکر
🔸#فایلpdf
🔸#یقظه
#توکل
🌺 جریان زیبایی از عنایت بیبی فاطمه معصومه
او میگفت:
اوائلی که ازدواج کرده بودم و هنوز شهریهی حوزهی قم را نمیگرفتم و درآمدی هم نداشتم، مبلغی مقروض شدم. ولی چون تجربه کرده بودم که خدای تعالی مرتّب مایحتاج مرا تأمین میکند، از آن مختصر بدهکاری وحشتی نداشتم، اگر چه قرار من با پروردگارم این بود که زیر بار بدهکاری نروم ولی بخاطر آنکه گاهی من از خدا فراموش میکردم و خدا هم در قرآن فرموده: کسی که از یاد من اعراض کند، روزیش تنگ میشود. گاهی آن هم مختصر مقروض میشدم، شاید آن هم بخاطر متذکر کردن من بود.
به هر حال شب سیزدهم ماه رجب یعنی شب تولّد حضرت «امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب» علیهالسّلام فرا رسید. امّا من حتّی یک ریال هم آن شب نداشتم، مقداری نگران شدم، با خودم میگفتم: شاید خدای تعالی وکالتش را فسخ کرده، پس چرا مرا بیخبر گذاشته؟ مگر وکالت را میشود ناگهان فسخ کند؟ مگر وکالت او و «توکل» من به او شرطی داشته که من آن شرط را انجام ندادهام؟
بالأخره اوّل شب به حرم حضرت «فاطمه معصومه» سلام الله علیها مشرّف شدم و با حضرت عرض حال کردم و آن مخدّره را واسطه قرار دادم که اگر «توکل» شرطی داشته و من انجام ندادهام، از خدا بخواهید که فعلاً مرا عفو کند و شرط «توکل» را که جدیداً بوجود آمده، به من بگوید تا اگر برای من میسّر بود انجام دهم و تجدید قرارداد بنمائیم.
ناگهان چشم دلم باز شد و جمال پر فروغ حضرت «فاطمهی معصومه» سلام الله علیها را دیدم. به من فرمودند: تو چقدر کم صبری، «توکل» شرط جدیدی پیدا نکرده، با دلی آرام به منزل برو برای تو همین امشب پول میفرستم.
من پس از این مکاشفه زیارتم را کردم و با قلبی آرام به منزل رفتم و چون قرار بود ایام البیض ماه رجب را روزه بگیرم و عمل «امّداود» را انجام دهم، مقداری غذا که بنا بود سر شب بخورم، برای سحرم گذاشتم و خوابیدم. تصادفا به این خانهی، تازه چند روزی بود که آمده بودیم و در میان دوستان و آشنایان تنها کسی که میدانست منزل ما کجا است، طلبهای بود که به ما در حمل و نقل اثاثیه و انتقال به این منزل کمک کرده بود.
به هر حال نیمههای شب ناگهان از خواب بیدار شدم و متوجّه گردیدم که کسی درِ خانه را میزند. وقتی در را باز کردم، دیدم یک نفر از تجّار تهران با همان طلبهای که چند روز قبل در حمل اثاثیه به ما کمک کرده و تنها کسی است که منزل ما را میداند، پشت در ایستادهاند. آن تاجر تهرانی وارد منزل شد و آن طلبه خداحافظی کرد و رفت.
وقتی تاجر تهرانی به من نگاه میکرد، اشک میریخت و به قدری گریه میکرد که نمیتوانست حرف بزند.
بالأخره من هر طور بود از او سؤال کردم: آیا غذا خوردهاید یا نه؟
گفت: نه.
من هم همان غذائی را که برای سحرم گذاشته بودم، برای او آوردم و او بعد از خوردن آن غذا سرگذشت آمدن خود را به منزل ما این چنین شرح داد:
منزل من در تهران است و من شما را یک مرتبه در فلان جلسه دیده بودم و اسم شما را از فلانی سؤال کرده بودم.
سرشب که به منزل رفته بودم، زودتر از هر شب خوابیدم که شاید سحر بیدار شوم و سحری بخورم و روزه بگیرم. در همان اوائلی که به خواب رفته بودم، در عالم رؤیا دیدم، شما در محضر حضرت «رسول اکرم» صلی الله علیه وآله نشستهاید. آن حضرت به من فرمود: فلان مبلغ پول را به فرزندم فلانی بپرداز. (استاد میگفت: در اینجا آن حضرت اسم مرا برده بودند و به من اشاره فرموده بودند.)
من گفتم: چشم و از خواب بیدار شدم، با خودم تصمیم داشتم که وقتی به قم آمدم، شما را پیدا کنم و آن حواله را به شما بپردازم و لذا دوباره خوابیدم. ولی در مرتبهی دوّم باز همان منظره را مشاهده کردم، امّا این مرتبه آن حضرت فرمودند: همین امشب باید آن مبلغ را به قم ببری و به او بدهی.
من باز دو مرتبه از خواب پریدم، این دفعه لباس پوشیدم و ماشین شخصی خودم را سوار شدم و یکسره به قم آمدم ولی من که آدرس شما را نمیدانستم، آن هم در ساعت دوازده نیمه شب کسی را پیدا نمیکنم که آدرس شما را بپرسم، لذا با خودم فکر کردم که به مدرسهی حجّتیه میروم، شاید در این نیمه شب طلبهای را پیدا کنم و از او آدرس بپرسم، همین طور هم شد. وقتی وارد مدرسه شدم، این آقا سید طلبه که همراه من آمده بود به دستشوئی میرفت، من از او سؤال کردم: منزل فلانی را میدانید؟ گفت: اتفاقاً اگر کسی در این مدرسه منزل او را بداند، من هستم و من هم تصادفا در این نیمه شب به داخل صحن مدرسه آمدهام. لذا او به همراه من آمد و منزل شما را به من نشان داد و سپس آن تاجر تهرانی مبلغی که حواله شده بود در آورد و به من داد. من فردای آن روز وقتی بدهکاریها را پرداختم و مقداری مخارج ضروری آن روز را مصرف کردم، آن پول تمام شد و سپس از خدا خواستم که دیگر بدهکار نشوم.
@alzekr_alhakim
44.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_تصویری #توکل
🔹سخنرانی معرفت امام رضا علیه السلام
🔹موضوع: توکّل عام، خاص و خاصّ الخاص
🔹حضرت آیت اللّٰه سیّد حسن ابطحی
🔹در تاریخ: ۱۱ ذیالقعده / ۱۴۱۶
@alzekr_alhakim