🔴 #تازه_داماد_و_تازه_عروس
💠 نقل میکنند یک جوان #طلبه در سال اوّل طلبگی خود به محضر یکی از بزرگان و اولیاء خدا میرسد و از ایشان برای موفّقیت در سیر و سلوک و تهذیب نفس طلب #دستورالعمل ویژه میکند. ایشان به این مضمون میگوید: "مهمترین دستورالعمل بنده این است که فقط حال و هوای #ابتدای طلبگی را تا آخر، حفظ کنید!" یعنی همان نگاه و احساسی که به طلبگی دارید مثل #سربازی امام زمان علیهالسلام، تلاش برای ترک گناه، انجام واجبات و مستحبّاتی چون نماز شب و ... را #حفظ کنید.
💠 در زندگی مشترک، حفظ روزهای اوّل زندگی خیلی مهم است. حفظ رفتارهایی از #جنس احترام به یکدیگر، عشقورزی، مهربانی، گذشت، زبان تشکّر، زبان عذرخواهی، تواضع در برابر یکدیگر، گفتگوهای صمیمی و دهها رفتار #زیبای دیگر.
💠 یقیناً فضای کنونی زندگی بسیاری از همسران حال و هوای روزهای اوّل زندگی را ندارد امّا میتوان با یک #ابتکار زیبا گاه با همسرمان قرار بگذاریم هفتهای یک روز یا چند ساعت خودمان را در روزهای اوّل زندگی فرض کنیم و در این چند ساعت همان رفتارهای تازه داماد و تازه عروس را از خود نشان دهیم.
💠 تکرار رفتارهای روزهای اوّل زندگی #تمرین خوبی برای مبارزه با هوای نفس، ایجاد رابطه جدید، #متنوّع و لذّت بخش است و میتواند به شما #امیدی تازه از جنس خاطرات زیبای گذشته هدیه
╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
رفتن #غلامرضا برای #مادرشان خیلی #سخت بود. #غلامرضا می گفت تا شما #راضی نشوید# نمی روم. می رفت #آموزش. وزنش کمی زیاد بود. خیلی #ورزش می کرد تا وزنش به تناسب برسد. ما باهاش می رفتیم جنگل قائم.
🍃🌷🍃
آنجا #تمرین می کرد، می دوید و #من و #دخترم #تماشایش می کردیم. از #خوابش می زد. #نمازهایش را #اول وقت می خواند. #هیئت هم که از #برنامه ی #زندگی اش #حذف ن#می شد؛ مخصوصاً ایام #محرم و ایامه #فاطمیه.😭
🍃🌷🍃
یک بار با #گردان #فاطمیون می خواست برود #سوریه. تا تهران هم رفت، اما آنجا متوجه شدند و برش گرداندند.
😭
🍃🌷🍃
یک روز گفت یک نفر بهم گفته اگر می خواهی بروی #سوریه، #مادر و #همسرت را بفرست #کربلا. همین #کار را کرد. ما رفتیم #کربلا. من #باردار بودم. کنار #ضریح اباعبدا... علیه السلام🌷 برایش خیلی دعا کردم.
🍃🌷🍃
گفتم: "خدایا اگر رفتن #غلامرضا به #سوریه
به نفع #اسلام است،
اگر او می تواند به #اهل بیت علیه السلام🌷 و
#خانم #حضرت زینب (س)🌷 #خدمت کند،
#خدایا #خودت #کمکش کن.
🍃🌷🍃
از #کربلا که آمدیم، زیاد #طول نکشید. #کارش جور شد و صدایش زدند برای رفتن به #سوریه. #شهریور ماه بود.😭😭
🍃🌷🍃
رفتن #غلامرضا برای #مادرشان خیلی #سخت بود. #غلامرضا می گفت تا شما #راضی نشوید# نمی روم. می رفت #آموزش. وزنش کمی زیاد بود. خیلی #ورزش می کرد تا وزنش به تناسب برسد. ما باهاش می رفتیم جنگل قائم.
🍃🌷🍃
آنجا #تمرین می کرد، می دوید و #من و #دخترم #تماشایش می کردیم. از #خوابش می زد. #نمازهایش را #اول وقت می خواند. #هیئت هم که از #برنامه ی #زندگی اش #حذف ن#می شد؛ مخصوصاً ایام #محرم و ایامه #فاطمیه.😭
🍃🌷🍃
یک بار با #گردان #فاطمیون می خواست برود #سوریه. تا تهران هم رفت، اما آنجا متوجه شدند و برش گرداندند.
😭
🍃🌷🍃
یک روز گفت یک نفر بهم گفته اگر می خواهی بروی #سوریه، #مادر و #همسرت را بفرست #کربلا. همین #کار را کرد. ما رفتیم #کربلا. من #باردار بودم. کنار #ضریح اباعبدا... علیه السلام🌷 برایش خیلی دعا کردم.
🍃🌷🍃
گفتم: "خدایا اگر رفتن #غلامرضا به #سوریه
به نفع #اسلام است،
اگر او می تواند به #اهل بیت علیه السلام🌷 و
#خانم #حضرت زینب (س)🌷 #خدمت کند،
#خدایا #خودت #کمکش کن.
🍃🌷🍃
از #کربلا که آمدیم، زیاد #طول نکشید. #کارش جور شد و صدایش زدند برای رفتن به #سوریه. #شهریور ماه بود.😭😭
🍃🌷🍃
🔴 #عذرخواهی_کتبی
💠 برخی همسران برای عذرخواهی #خجالت میکشند و یا #غرورشان مانع عذرخواهی زبانی میشود.
💠 یکی از راههای #درمان این نقیصه این است که عذرخواهی خود را روی #کاغذ نوشته و یا #پیامکی انجام دهید.
💠 برای هر مشکلی فکر و ابتکار به خرج دهید و برای حل آن #تمرین نمایید. نه اینکه بیخیال آن شوید.
💠 ابتکار و تمرین شما به چشم #همسرتان میآید و درکتان خواهد کرد
#غار_دموستنس:
غار پر از تیغ
دموستنس یک خطیب یونانی است؛ بچه ضعیفی بود،خیلی شرمگین،صدایش نارسا، اندامش بی قواره؛سخن گفتن هم بلد نبود، حتی درحد یک بچه ی معمولی.درآن دوره در یونان،سوفیسم از همه قوی تر بود و سوفیست ها(سفسطه چی ها یا سوفسطایی ها)،یعنی سخنوران بزرگ و نیرومندی که با قدرت بیان ، شب را روز و روز را شب نشان می دادند،در سیاست و قضاوت و نفوذ در افکار عموم،قدرت به دست می آورند و به نیروی استدلال و سحر کلام، بر سرنوشت جامعه و افراد حکومت می کردند.
دموستنس بچه ی ضعیف ، کم رو و یتیمی بود؛ #ارثی را که از پدرش به او رسیده بود، مدعیان خوردند، برای اینکه وکلای مدافع مدعیان و غاصبین، که از همین سوفیست ها بودند،با توانایی #بیان توانستند در دادگاه ،حق او غصب کنند، و غصب دیگران را حق جلوه بدهند؛ و او از ارث محروم شد.
این محرومیت که با قدرت منطق و سخن بر او تحمیل شده بود، عقده یی سخت در او ایجاد کرد و تصمیم گرفت علی رغم ضعف بدنی، ضعف زبانی ، نارسایی بیان و جاذبه ی نداشتن قیافه ،سخنوری توانا بشود که بتواند حقش را احیا کند .
برای نیل به این هدف ، به #تمرین سخن گفتن پرداخت. تنها به کوهستان می رفت و در صحرایی برای«جمعیت فرضی» سخنرانی آتشین می کرد. در میان سنگ ها حفره یی غار مانند درست کرده بود، به اندازه یی که فقط خودش در ان بتواند ایستاده جای بگیرد، بر دیوار ها این غار تنگ و مصنوعی ، تیغ ها و خارها ،میخ ها و سیخ های کوچک وبزرگ و دراز و کوتاه نصب کرده بود، که وقتی ایستاده سخنرانی میکند ، دست و سر و گردن و بدنش را بیش از اندازه لازم تکان ندهد؛ اگر بیش از اندازه حرکت دهد، برخورد کند به این تیغ ها غار و مجروحش سازد،تا درست ایستادن و حرکت کردن را تمرین کرده باشد. تا اینکه دموستنس خطیب بزرگی شد،که در تاریخ به عنوان یکی از خداوندان سخنوری جهان شناخته شد. می گویند برای ایراد یکی از خطابه هایش #هفت سال کار کرد!
وضع سخن گفتن ما در این زمان، درست شبیه وضعی است که ، دموستنس در آن غار سخت ، تنگ ، سنگ ،پر سیخ و میخ و تیغ،هنگام حرف زدنش داشت! هر چه می خواهیم بگوییم، ناگهان سیخی به یک جای آدم فرو می رود.
#منبع: #داستانکهای دکتر علی #شریعتی از علیرضا #فیروزی،صفحه ی ۹۷.
از ماجرای دموستنس می توان آموخت که انسان در اثر تمرین و ممارست می تواند بر همه مشکلات فائق اید و به آرزوهایش برسد و در واقع ترجمان این ضرب المثل است که "خواستن توانستن است".
همچنان که #سارتر می گوید " اگر یک انسان فلج ؛ قهرمان رشته دو نشود خودش مقصر است