eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
230.4هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی  ما را به   10 دادند و اصرارهای ما به جایی نرسید و با هم رفتیم علی اکبر (ع)🌷 🌷 را به نصر دادند و من را به دسته . 😔 🍃🌷🍃 در کربلای 1 با هم شرکت کردیم ، به دچار گرفتگی شد به طوری که تونست بر بزنه😔 چون به تنش می افتاد این وضع مدتی ادامه یافت تا این که این مشکل کمتر شد. 🍃🌷🍃 در کربلای 2 هم باز شرکت کردیم و بعد از برگشتیم تهران و باز هم مهر ماه .😊 🍃🌷🍃 همین روزها بود که یک بسیار سخت در اطراف منطقه اسلام آباد غرب برگزار کردیم و بعد از اومدیم تهران بعد از برگشتن من به متوجه شدم که گرفته برای عمار و دیگر را ندیدم. 🍃🌷🍃 تهران بودم که رفتم به راه آهن بلیط گرفتم برگردم که رفته بود بعد از گرفتن بلیط در خیابان چیتگری را دیدم بود. 🍃🌷🍃 اون گفت از خبر داری ؟ گفتم نه . دارم می رم ،گفت نرو،گفتم چرا؟ گفت شده و الان هم را آوردن تهران برو به خانواده اش خبر بده.😭😭 🍃🌷🍃
این‌ها را می‌گفت که من را بترساند، حتما او هم شایعات را شنیده بود. اینکه بعضی از دختر‌ها برای گرفتن پناهندگی با ازدواج می‌کنند و بعد توی فرودگاه‌های خارج از کشور ولشان می‌کنند و می‌روند.😔 🍃🌷🍃 اوایل توی یک بار مصرف می‌خوردیم. صدای قاشق و بشقاب به هم باعث می‌شد عصبی سراغش بیاید. که می‌گرفتش، خانه و را خبر می‌کردم.😭 🍃🌷🍃 آن‌ها می‌آمدند و دست و پای را می‌گرفتند. می‌افتاد به بدنش. می‌کرد و می‌کوبیدش به زمین.😭 دستم را می‌کردم توی تا را گاز نگیرد.😭😭 🍃🌷🍃 که تمام می‌شد، شل و بی حال روی زمین می افتاد ، های خونی ام را ازبین هایش در می آوردم😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید ایوب بلندی هم در تبریز به علت عصبی ناشی از گرفتگی در روز سال ۱۳۸۰# در سن ۴۱ به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید در مزار در وادی الرحمه تبریز خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃
این‌ها را می‌گفت که من را بترساند، حتما او هم شایعات را شنیده بود. اینکه بعضی از دختر‌ها برای گرفتن پناهندگی با ازدواج می‌کنند و بعد توی فرودگاه‌های خارج از کشور ولشان می‌کنند و می‌روند.😔 🍃🌷🍃 اوایل توی یک بار مصرف می‌خوردیم. صدای قاشق و بشقاب به هم باعث می‌شد عصبی سراغش بیاید. که می‌گرفتش، خانه و را خبر می‌کردم.😭 🍃🌷🍃 آن‌ها می‌آمدند و دست و پای را می‌گرفتند. می‌افتاد به بدنش. می‌کرد و می‌کوبیدش به زمین.😭 دستم را می‌کردم توی تا را گاز نگیرد.😭😭 🍃🌷🍃 که تمام می‌شد، شل و بی حال روی زمین می افتاد ، های خونی ام را ازبین هایش در می آوردم😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید ایوب بلندی هم در تبریز به علت عصبی ناشی از گرفتگی در روز سال ۱۳۸۰# در سن ۴۱ به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید در مزار در وادی الرحمه تبریز خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃