بعد رو کردم به #جلال و گفتم: «راست میگه؟» گفت:«حاجآقا چه کاری از من برمیآد؟ قرار بود که دعایی بکنم، مشکلاتش حل بشه! من که نباید بیام داد بزنم که بابا مشکل تو حل شد!»
🍃🌷🍃
#آقا جلال حرفش را زده بود. من هم گرفتم، ولی طرف از بس ناراحت و داغ بود، متوجه نشد. به او گفتم: « شما یک مرخصی تو شهری بگیر. برو یک تلفن به خانه بزن، ببین اوضاع و احوال چه طوره.»
🍃🌷🍃
خلاصه آن آقا رفت مرخصی! روز بعد دیدم شیرینی گرفته آورده. پشت تانکر، افتاده بود روی پای #آقا جلال و معذرت خواهی: ببخشید مشکل من حل شده بود و خودم خبر نداشتم.
🍃🌷🍃
#بچه ها #ناخواسته به طرف #جلال #جذب میشدند. #نماز شب #واجب نیست، بلکه #مستحب مؤکد است، ولی در #تخریب #بچّهها بر خودشان #واجب کرده بودند. #همه #میخواندند.
🍃🌷🍃
#نماز شبهای #بچّههای #تخریب هم رنگ و روی خاصی داشت.😭 بعضی از واحد و آسایشگاه بیرون میرفتند، داخل #قبر #نماز شب میخواندند. #شهیدان #کرامتی، #حیدری،#عامری و #سنایی، اینها معمولاً #شبها #گم میشدند و به #راز و نیاز #میپرداختند.
🍃🌷🍃