💢رژیم صهیونیستی؛ مصداق برائت در حج
🔹برای بحث و تبیین منطق برائت از مشرکان که در دیدار کارگزاران حج با رهبر معظم انقلاب بیان شد، لازم است نگاهی شبکهای به آیات قرآن کریم بیندازیم. خدای متعال در آیه ۳ سوره توبه میفرماید: وَأَذَانٌ مِنَالله وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّالله بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ. این آیه شریفه بعد از به زیر کشیدن بتها در کعبه اعلان عمومی شد.
🔸نکته مهمتر آن است که این اعلان نیز در روز حج اکبر یا همان حج تمتع قرار داده شد و اعلام مهم خدای متعال این بود که خدا و همچنین رسول او از مشرکان بری هستند و این اعلام برائت را خداوند در این آیه شریفه به عنوان یک وظیفه عمومی و مستمر برای مسلمین در ظرف و ظرفیت حج اعلام کرده و ما وظیفه داریم سطوح برائت خود را از مظاهر مختلف شرک به اشکال گوناگون در همیشه ایام اعلام کنیم. به همین خاطر حج به عنوان یک نمایش عبادت جمعی معنوی و سیاسی، ظرفیت مهمی است برای توجه و تألیف و تمرکز قلوب بر عبادت خداوند متعال و یکی از جلوههای عبادت دور کردن خود و جامعه اسلامی از مظاهر شرک است.
من و دل بریدن از تو
چه محالِ خندهداری
که کسی ندیده کافر
به اقامه نمازی
#لبیک_یا_خامنه_اے
#سلامتےامامخامنهاےصلوات
#شهید مدافع حرم، عباس دانشگر
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۷۲/۲/۱۸# درشهر سمنان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۴ فرزند بودند، ۱ خواهر و ۳برادر
#فرزند آخر خانواده بود.
🍃🌷🍃
#متاهل بود.
البته زندگی مشترکش را شروع نکرده بود، دو ماه بودکه با دختر عمویش نامزد کرده بودند.
🍃🌷🍃
با تربیت #مذهبی پدر و مادرش، از همان کودکی با #احکام و #قرآن و #تعالیم دینی آشنا شد،پدرش ایشان را مرتب به همراه خود به #مسجد محل می بردو همین باعث شده بود از #بچگی با این #فضا #انس بگیرد.
🍃🌷🍃
از ۸#سالگی به بعد #مرتب در #نماز #جماعت مسجد محل #حضور داشت و با دوستانش هر سال در #اعتکاف #ماه رجب شرکت می کرد.
🍃🌷🍃
بزرگتر که شد، زیاد #هیئت میرفت، به قول معروف #بچه هیئتی بود، #پا منبری ثابت اکثر #سخنرانی هایی #مسجد محل و دیگر #مساجد شهر محسوب میشد.
🍃🌷🍃
ایشان علاوه بر شرکت در #مراسمات مذهبی مثل #عزاداری های ماه محرم و #شبهای قدر و #تلاوت #جزء خوانی #قرآن در #ماه مبارک رمضان،#پنجشنبه شب ها در #دعای کمیل، و #جمعه صبح ها در #دعای ندبه #حضوری مرتب و فعال داشت.
🍃🌷🍃
#هوش و #استعداد خوبی داشت، در دوران ابتدایی تا دبیرستان برای ارتقاء تحصیل همواره تلاش میکرد و همیشه جزو #شاگردان ممتاز کلاس بود.
🍃🌷🍃
اوج تلاش ایشان در مقطع #پیش دانشگاهی بود، ساعات روزانه خود را #برنامه ریزی کرده بود و اکثر وقت های روزانه خود را در سالن #مطالعه کتابخانه مرکزی سمنان میگذراند و میخواست #بهترین نتیجه را در کنکور بگیرد.
🍃🌷🍃
در نهایت توانست با #رتبه خوب در #دانشگاه سمنان در #رشته مهندسی کامپیوتر(نرم افزار) قبول شود،#همزمان با شرکت در #کنکور سراسری، در #آزمون ورودی #دانشگاه امام حسین(ع)🌷 هم شرکت کرد.
🍃🌷🍃
خبر قبولی در #دانشگاه #افسری و #تربیت #پاسداری #امام حسین (ع)🌷، تقریبا همزمان با خبر #قبولی در رشته #مهندسی کامپیوتر دانشگاه سمنان بود، ایشان حدود یک هفته در فکر بود که کدام رو انتخاب کند.
🍃🌷🍃
اکثر دوستان به ایشان پیشنهاد دادند که در #رشته کامپیوتر ادامه تحصیل بدهد، در نهایت
#دانشگاه #امام حسین (ع)🌷رو انتخاب کرد و بعدها به دیگران گفت در #سپاه بهتر میتوان به #اسلام #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
در۵#مهر ماه سال ۱۳۹۰#؛ در حالی که ۱۸#سال داشت وارد #دانشگاه #امام حسین(ع)🌷 شد. #جوّ مذهبی و #عقیدتی دانشگاه، #محیط مناسبی را برای #رشد بیش از پیش برای ایشان فراهم کرد.
🍃🌷🍃
تا #قبل از اعزام اکثر #کتاب های #شهید مطهری را خوانده بود و از #مرکز بینش مطهر #گواهی سطح یک را گرفته بود، #مطالعه زیاد در #عمق دید و #وسعت نظرش تأثیر بسیار مثبتی گذاشت.
🍃🌷🍃
مدتی گزینش #سپاه استان سمنان بود وبعد از اتمام دوره #آموزش افسری در تابستان ۹۲#، باید به سمنان می آمد. اما به خاطر #فعالیت های فرهنگی اش مورد توجه #فرماندهی دانشگاه قرار گرفت.
🍃🌷🍃
همان #فعالیت ها در نهایت #سبب شد تا ایشان و #دو #دوستش با تأکید #فرمانده دانشگاه، در دانشگاه ماندنی شوند، تا #محیط دانشگاه و دانشجویان بیشتر از وجود آنها #بهره ببرند.
🍃🌷🍃
در ۲۳#بهمن سال ۱۳۹۴# دختر عموی خود را به همسری برگزید و صیغه موقت خوانده شد. مدتی از دوران نامزدی نمی گذشت که مقدمات #سفر به #سوریه فراهم شد.
🍃🌷🍃
فرماندمون گفتند:
" شما تازه صاحب همسر شدی، هنوز دو ماه از نامزدی ات هم نگذشته؛" گفتم:« می ترسم زمین گیر شوم و توفیق از من سلب شود»
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در 29#دی ماه سال 94# به من پیشنهاد #ازدواج دادند، روز خواستگاری #دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش #مهم بود را تیتر وار نوشته بود.
🍃🌷🍃
او به داشتن یک #زندگی #ساده و #تهیه وسایل زندگی از #کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به #سوریه #عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.😭😭
🍃🌷🍃
قرار بود #عید به #سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر #دوم #اردیبهشت ماه اعزام شدند.😭😭
🍃🌷🍃
#عباس آقا بسیار #مهربان و #خوش رو بود. خیلی هم #شوخ طبع و #بذله گو. وقتی در جمعی حضور پیدا میکرد با #حرفهایش همه رو #می خنداندند،همه به خاطر این #خصوصیتی که داشت او را #دوست داشتند.
🍃🌷🍃
#عباس آقا گاهی از #سوریه به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد، درباره اوضاع آنجا حرفی نمیزد و بیشتر من درباره اتفاقاتی که افتاده بود با او صحبت میکردم.
🍃🌷🍃
بعد از #یک ماه و اندی که از #ماموریت #عباس میگذشت، یک روز برادر شوهرم به پدرم زنگ زد و خبر #شهادت را به پدرم داد، ولی پدر به ما چیزی نگفت. بعد از ظهر آن روز خیلی نگران بودم و مدام ذکر میگفتم.
😭😭
🍃🌷🍃
فقط به ما گفت #عباس مجروح شده😭 حالم خیلی بد شد. ولی با این حال #خدا را شکر کردم که همسرم زنده است. دوباره گوشی پدرم زنگ خورد که دیدم درباره #مراسمات صحبت میکنند.
🍃🌷🍃
آنجا بود که فهمیدم #عباس به #آرزویش که #شهادت بود، رسیده. #خوشحالم که #همسرم به #آرزویش رسیده، اما ت#حمل #دوری #عباس واقعا برایم خیلی #سخته.😭😭
🍃🌷🍃