اینجانب یک آمِر بمعروف و ناهی از منکر، همین الان تاااازه با کوله باری از تجربه برگشتم خونه
البته تو خونه هم همیشه برای امربمعروف و نهیازمنکر فرصت هست😁
فقط باید دقت👀👀👀👀 کنید😅
شوخی کردم
ولی همه جا این احتمال وجود داره
انشاءالله دونه دونه بنویسم با هم نقاط ضعف و قوتش رو پیدا کنیم.😊💪
شما هم میتونید بنویسید تا همه استفاده کنیم😃👌
از قدیم( حدودا یه ساعته) گفتن :
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچ آمِری دیگر خام نمیشود.😅👌
خام اینجا کنایه از بیتفاوت👌
تا آرایهای دیگر و ضربالمثلی دیگر بدرود😁✋
@amershavim
مثلا وقتی امربمعروف و نهیازمنکر نکنیم چی میشه مگه؟!🤔🙄
بریم ببینیم چی میشه؟👇
تجربه چیو ثابت کرده؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ قبلاً ارسال شده اما این تکمیل و مجدد ارسال کردند
قبلی بالای سه دقیقه
این نماهنگ بیش از ۵ دقیقه است
👇👇👇
باورتون میشه تو کشوری که ۸۵درصد مردمش شیعه هستند حجاب ممنوع بشه و...!
#مایه_عبرت
حاوی صحنه های دلخراش
آه...
خیلی راست میگه
میپرسه مانع ظهور کیا هستن؟
امام حسین علیه السلام رو کیا به کشتن دادن؟!🤭👇
خدایا
بابت اون سالهایی که واجبم قضا شد و مسئولیتم روی زمین گذاشتم، خیلی ازت خجالت میکشم.
تو چقدر روی من به این کوچیکی حساب کردی چقدر بهم توان دادی، به من، همین بنده کوچیک خودت چقدر لطف داشتی
من چکار کردم؟ در واقع با عملم با انجام ندادن واجبم به تو گفتم نه خدا ، من اینقدر هم مهم نیستم، منو جدی نگیر ، من لیاقت محبت تو رو ندارم
ولی تو خسته نشدی رهام نکردی کمک کردی راه رو پیدا کنم... بهم یاد دادی
چقدر تو بزرگ و مهربونی
منو بخاطر ۹ سالگی تا ۳۰ سالگیم میبخشی؟ که واجبم قضا رفت... وای بر من
من چه کردم با خودم؟ با امامم... خدایا التماست میکنم منو ببخش
حلالم کن
خیلی از روی مهربونت شرمندم....
کاش میتونستم به همه بندههات بگم، به همه مسلمونا بگم تو چقدر اونا رو بزرگ و مهم آفریدی...
خدا
توبه حر رو قبول کردی
توبه منم قبول میکنی؟
خواهش میکنم....
#عاشقانه_های_منو_فرمانروا
♦✿ @amershavim ✿♦
داشتم توی خیابان امام حسین رو به بالا میرفتم. وای! شیب آن خیابان مثل شیب تورم در ایران همینقدر ملایم است ببینید👈| اینقدر یعنی!
سعی میکردم با بینی نفس بکشم که به نفس نفس زدن نیفتم. خوب و اثرگذار هم بود البته. رسیدم به نجاریهای توی آن خیابان. دو تا در جدید ساخته بودند. به سبک قدیمی بود. خیلی زیبا بود. بوی چوب هم حالم را جا آورد. همیشه که نجاری بوی چوب نمیدهد اما آنوقت که من از آنجا رد میشدم نجار داشت چوب برش میزد. چند میز ساخته بود. جلوی مغازه کنار در آنها را چیده بود. انحنای زیبا و ملایم پایه میزها خیره کننده بود. همین هم باعث شده بود یک خانم محترم دیگر نیز همچون من آنجا بایستد و به میزهای تازه و رنگ نشده اینطور خیره شود. اصلا میشد او را در حال رومیزی انداختن روی این میز نیمه کاره، توی پذیرایی خانهاش دید. از کجا؟ مثل این بود که توی چشمهایش فیلم این افکار رد میشد. زنها فکر هم رو خوب میخوانند. آنها وقتی جلوی یک مغازه و یک کالا توقف کنند و ساکت بایستند یعنی چند ساعت بعد با همان کالا در خانه نشستهاند و برای خرید بعدی نقشه میکشند. حتی اگر توی خیابانی مثل خیابان امام حسین باشند که شیبش آنها را یاد جیب و تورم میاندازد.
خب دست از حدس قریب به یقین افکارش برداشتم. جلو رفتم. مانتوی قهوهای سوخته به تن داشت با یک شال کرمی یک شلوار مشکی. مانتویش بلند بود. و ساق پایش را پوشش میداد. اما شالش را شل انداخته بود حوالی سر و گردنش. و گردنش با کمی از موهای جلوی سرش پیدا بود. خب اگر دو همجنس عیب یکدیگر را به هم نگویند مرد غریبه هم جرئت نمیکند بگوید. و او همچنان فرصت پوشیدهتر گشتن را از دست خواهد داد. در حالی که این حق اوست. منتها افرادی در جامعه یا رسانه بیگانه میخواهند او را ذرهذره از حقوقش محروم کنند. مگر اینکه من مرده باشم. من حامی حق و عدالتم. امکان ندارد چنین خیانتی به او بکنم. حتی اگر به من فحش بدهد. البته میدانم که نمیدهد.
نزدیکش رسیده بود. با روی گشاده سلام کردم. جواب داد.بعد گفتم چقدر قشنگه. چقدر میگه؟ سریع گفت هنوز نپرسیدم ولی میخوام به شوهرم زنگ بزنم الان میاد میبیریمش. خنده.ام را از درستی افکارم قورت دادم. و گفتم چه خوش سلیقه و زرنگ. فکر کرد خواسته ام آنرا بخرم و بخاطر حق تقدم صبر کرده ام گفت : میتونید سفارش بدید براتون بسازن خب. به مهربانیاش لبخند زدم. تشکر کردم. گفتم درسته. اما الان پسانداز کافی براش نداریم. جدول هزینههای این ماه پر شده. حتی اگه ارزون هم باشه من صبر میکنم. باید مدیریت کنم. مبارک شما باشه.
لبخندی زد. تحسین کرد. گفتم همیشه اینجا توقفی دارم. وصف العیش نصف العیش. من دیوانهی کارهای چوبیام. بعد گفتم از دیدنش خوشحال شده ام. وقتی با او دست دادم آهسته کنار گوشش گفتم مو و گردنت پیداست. تا آنرا بپوشاند. دیدم که گفت خیلی مهم نیست. پرسیدم برای چه کسی؟ من و شما؟ یا برای خدا؟ لبخند زدم. و خداحافظی کردم. شنیدم که دوباره گفت ممنون که گفتی.
#جواب_تذکر_تشکر_است
#امربمعروف_و_نهیازمنکر
#بالهای_پرواز
@amershavim
جاتون خالی کلاس سوم دبیرستان بودم با چند تا از دوستام رفته بودیم حرم...یادش بخیر ...
یه خانم رو دیدیم با حجاب افتضاح!!
یکی از دوستام که از همه ما به اصطلاح شجاعتر بود و....رفت وبه اون خانم تذکر داد...اون خانم هم نامردی نکرد کفششو درآورد و دنبالمون کرد!!!:
تازه بماند که فریاد میکشید شما همتون .......
هر وقت همدیگر رو میبینیم یاد این خاطره می افتم اینقدر میخندیم که چشمامون پر اشک میشه
خاطره یکی از اعضای کانال
@amershavim
سوار سرویس دانشگاه شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم. ظهر بود و سرویس تقریبا خلوت بود. همینطور که منتظر راه افتادن سرویس بودم یه دفعه چشمم به یه دختر خانومی خورد که خدایش نمی دونستم باید بخندم، تعجب کنم، چی کار کنم!!!
شاید باورتون نشه، ولی دقیقا ارتفاع سرش به وسیله یه کلیپس دو برابر شده بود!! اصلا از تعجب میخکوب شدم روی این خانوم!
اومد جلوی من نشست. دانشجوهای توی سرویس هم مثل من تعجب کرده بودند هم دختر و هم پسر... خودش هم این نگاه ها را حس کرده بود و من هم برخی نگاه های تمسخر آمیز را بهش دیده بودم... اتوبوس خیلی خلوت بود هر صدایی قابل شنیدن بود. بنده خدا هر پچ پچی از پشت سرش میشنید برمی گشت نگاه می کرد و من احساس کردم نگران بود کسی مسخرش نکنه!! اینقدر این ارتفاع کلیپسش زیاد بود که مشخص بود مقنعش را به زور سر کرده و براش تنگ شده بود... من نمی دونم چه اجباری بود در استفاده از این کلیپس!!
خلاصه من یکی که کمی دلم براش سوخت، شاید موهاش زیاد بیرون نبود، یعنی اگه بقیه دانشجوها را حساب می کردیم این جز دسته خوب ها بود ولی خب با این کلیپسش...!!
خلاصه نمی دونستم چطوری بهش باید بگم، چون اتوبوس هم خلوت و آروم بود مسلما اگه حرفی می زدم بقیه متوجه می شدند. و ایشون هم با توجه به رفتارش معلوم بود که خیلی حساسه روی اینکه بقیه چی دربارش فکر می کنند.
خلاصه تصمیم گرفتم از روش نامه استفاده کنم. یه کاغذ در آوردم و روش نوشتم: سلام دوست عزیز... من چون نگاه های تمسخر آمیز دیگران را بهت دیدم و ناراحت شدم، خواستم بهتون بگم که این کلیپسی که زدید اصلا مناسب شأن شما نیست. موفق باشید. (یه همچین چیزی بود، زیاد یادم نیست!!)
نگهش داشتم وقتی خواست پیاده بشه بهش بدم. دانشکدشون قبل از دانشکده ما بود و وقتی داشت پیاده می شد صداش زدم و نامه را بهش دادم.
#خاطره مخاطبان
#ارسالی
@amershavim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استفاده زیبا از یادگاری حاج قاسم...
#حجاب❣️
به این فکر کردید که تذکر دادن یه سمتش بر میگرده به حقوق دیگران؟
یعنی میگم اون تذکری که دریغ میکنیم از هم(خدایی نکرده البته ) اون تذکر حقِ اون آدمه، و وقتی انجامش نمیدیم حقشو پایمال کردیم.
حق مردم رو بدیم.
خدا از حق خودش میگذره، ولی از حق مردم نمیگذرههاااا
سر پل صراط مثل این لبخند سبزه توی عکس بالا باشید😊☝️
اهل امربمعروف و نهیازمنکر باشیم
#امربمعروف_و_نهیازمنکر
#بالهای_پرواز
♦✿ @amershavim ✿♦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜چگونه برای ترویج حجاب درست کار کنیم.
🔆رهبر فرزانه انقلاب:
تبیین اساس کار ماست بهترین راه تامین حجاب هم همین است که با منطق برخورد شود.
🔰دانشگاه تخصصی عفاف زیر نظر کارشناسان و اساتید موسسه خیبر (با بیش از ۲۰ سال سابقه پژوهشی و کار میدانی و ۱۰ سال سابقه ی اموزشی در حوزه زن در اندیشه انقلاب اسلامی، کرامت و عفاف) برگزار می کند:
✔️شیوه های تبلیغ، جذب و ارتباط موثر🤝
✔️پاسخ به شبهات عفاف و حجاب و شیوه های مواجه و مناظره✍
✔️روش های فعالیت فرهنگی خوب و موثر برای حجاب👌
🔰به همراه درسنامه و ارائه مدرک
عضویت در گروه با حضور اساتید
#قرارگاه امربه معروف ونهی از منکر
ثارالله با همکاری موسسه خیبر برگزار میکند
❇دوره مقدماتی تربیت مبلغ
❇️دوره تکمیلی
✅آموزش آنلاین و افلاین
🧕🧕🧕این دوره ویژه خواهران
🔆لطفا برای ثبت نام اولیه و کسب اطلاعات بیشتر به این آیدی پیام بدید 👇👇👇
@Jahantab_garargah_sarallah_Qom
#داستانک 🍃
#تلنگرانه❤️🎒
حتماااا بخون💚👒
فرض کن قیامت شده و
نامه اعمالت رو آوردن...📜
توش نگاه میکنی میبینی نوشته ۱۰۰,۰۰۰ نفر رو باحجاب کرده!!😳😳
از تعجب شاخ درمیاری: «این چیه؟ من کی این کارو کردم که خودم خبر ندارم ؟!!!»😍😍😍
مأمور حساب و کتاب: «این آثار نهی از منکرهاته تا سالها پس از مرگت!»😊
▫️این همه...!!! نکنه به ریال نوشته😳
▪️نه بابا ریال چیه؟ تازه، هنوز بودی توی دنیا که روحانی۳ تا صفر رو حذف کرد...
▫️آخه من که هر چی نهی از منکر کردم خیلیا «به تو چه» و «تو نگاه نکن» و این حرفا جواب میدادن... چه اثری؟!🤔
▪️جلوی تو این حرفا رو میزدن. بعدتر که میرفتن و به حرفت و رفتار مؤدبانهات فکر میکردن تأثیر میگرفتن اما خودت بی خبر بودی...😇
▫️بازم این همه نمیشه!🤔
▪️بعضیاشونم چون قبل از تو کسی بهشون تذکر داده بود اما فقط ۱ نفر بود بیاثر بود. تو گفتی شد دو نفر و اثر گذاشت...😊
▪️بازم این همه نمیشه!!🤔
▫️خیلیا هم بچهها و نسل خانمایی هستن که محجبه شدن... از مادرشون که تو با تذکرت باحجابشون کردی اثر مثبت گرفتن... با واسطه ثوابش مال تو هم شده...😉
▫️ولی بازم این همه نمیشه...!🤔
▪️خیلی از محجبهها از ترویج حجابت ثابت قدمتر شدن...
▫️خب، بازم ایـــن همه نمیشه... !!🤔
▪️توی دنیا که بودی، این آیه رو نخونده بودی که هر کس کار خوب انجام بده «فله عشر أمثالها..» ده برابر براش حساب می کنن؟؟؟😠
▫️چرا، خوندم... اما بازم ایـــن همه... !!!🤔
▪️اه... بسه دیگه، چقدر گیر دادی... اگه نمیخوای پاکش کنم، نامه عملت رو بدم دست چپت؟😡
▫️نه نه نه...! غلط کردم. دیگه حرف نمیزنم.😅
▪️بیا... اینم اجر توهیناییه که توی این راه شنیدی... اگه یک کلمه باز حساب کتاب کنی من میدونم و تو...😒
▫️وااااای... عجب اجری...😍😍 کاش بیشتر از اینا بهم توهین میکردن... کاش میزدن تو گوشم، کاش میکشتنم... با این حساب اجر شهید خلیلی چیه؟🤔
▪️اون مقامش خیلی خاصه👌 شماها نمیبینید. وگرنه از حسرت کلی غبطه میخورین... بهتون رحم کردن که بی خبر گذاشتنتون.
▫️خوش به سعادتش...
▪️یه مژده هم دارم برات...☺️
▫️چی هست؟
▪️صفحه پشتی نامه عملت رو نگاه کن...
▫️اینجا...؟! أ....!!!! آخ جوووون، این چیه؟ چقدر زیاده... همش مال منه😃
▪️بله، توی دنیا یه خاطره امر به معروف برای یه گروه فرستادی، خیلیا خوندن و امر به معروف و نهی از منکر رو شروع کردن... اینم ثواب داره
••••اَلّلهُمَّ ؏ـجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج••••
╭━━⊰🌼🦋🌼⊱━━╮
خاطره ارسالی مخاطبین
رفته بودیم راهیان نور
همراه جمعیت به سمت شلمچه حرکت می کردیم
تعداد زیادی از افراد کفش هاشون رو به احترام شهدا از پا درآورده بودند
کمی جلوتر دختری بود که حرکت می کرد
او هم کفشاش رو درآورد ولی یکدفعه چشمم به پای بدون جواربش خورد!!
گامهام رو سریع تر و بلند تر کردم تا زود بهش برسم،
بعد از سلام و احوال پرسی گفتم خواهر عزیزم می دونید پا هم جزء حجابه؟ و می دونید شهدا از حجاب ناقص خانوم ها ناراحت میشوند؟ من می دونم که شما به احترام شهدا کفشتون رو در آوردید اما اگر کفشهاتون رو بپوشید شهدا خیلی خوشحال میشن
دختر مکثی کرد و با تعجب گفت: من نمی دونستم پا هم جزء حجابه! همین الان کفشام رو می پوشم
و کفش هاش رو پوشید
#ارسالی
#خاطره
♦✿ @amershavim ✿♦
خاطره ارسالی مخاطبان
کار شبانه روزیم شده بود از این گپ مختلط به اون یکی سر زدن و چت کردن با هرکسی که میشناختم و نمیشناختم. با پسر و دختر چت میکردم و میگفتیم میخندیدیم، نماز هم میخوندم و ادعای حریم اسلامی هم داشتم! آخه کل دین برام اینجوری معنا شده بود که نماز بخون وگرنه چیزایی که میخوای رو خدا بهت نمیده، اگه نماز نخونی خدا برات شر و بدبختی نازل میکنه و...
خلاصه تا دیروقت چت میکردم، آخرم برای اینکه یه چیزی از خدا میخواستم، میرفتم یه نماز دست پا شکستهی هول هولکی و با فکر درگیر میخوندم.
چند وقتی بود که خانواده همش میگفتن چت نکن، خوب نیست، برای وقتت ارزش قائل شو، چت با نامحرم گناهه و...
ته گوش دادنم این بود که بجز سلام و احوالپرسی، جواب دیگه ای به پسرا ندم. چند بار هم از گردانهای مجازی که فرماندشون چندتا بچه مذهبی بودن، تو گروه چتهامون میومدن برای ارشاد. آروم آروم روم اثر گذاشت. از سلام و احوالپرسی رسید به پیوی ممنوع، خطاب مفرد ممنوع، کلا چت با آقایون ممنوع، تا اینکه یه شب چندتا شهید بهمون معرفی کردن و از هدفشون گفتن. اون شب من یهو حالم بهم ریخت، گرفتم از همهی گپهام لفت دادم و رفتم پیوی فرمانده گردان. اونجا بود که با تیم سایبری شخصی مجازی آشنا شدم. دست و پا شکسته امر و نهی رو از مجازی شروع کردیم و حالا تو کمتر از دو سال، جوری شده که با عشق نماز میخونم و چادر میپوشم و آمر شدم.
و خداروشکر میکنم که همیشه مواظبم بود توی گودال، عقربها نیشم نزنن و کاری کرد احتمالاً آخرین طناب رو بگیرم و از ته گودال بیرون بیام و حالا با همون طناب، خیلیهای دیگه رو از گودال بیرون بکشم.
#ارسالی
#خاطره
♦✿ @amershavim ✿♦
دیروز توی یک گروهی(فرصت حضور ) درباره امربمعروف و نهیازمنکر صحبت شد
یکی از کاربران خیلی فهیم اونجا، یه حرف خیلی قشنگی زدن
خیلی این فرمایش ایشون طلایی و کاربردی هست
توی پست بعدی میارم خدمتتون
دوست دارم همه استفاده کنن و مثل من لذتش رو بچشند
با هم بخونیم☺️👇
ما آدمها انرژی طرف مقابل رو درک و دریافت می کنیم.
نمیشه احساس نفرت یا بدی رو پشت کلی لبخند قایم کرد، و برعکس.
اگه اون خواهر یا خانم رو عزیز خودمون بدونیم و صحبت کنیم، ان شاءالله موثر خواهد بود.
توکل به خدا، نتیجه با او 😊✨
♦✿ @amershavim ✿♦