سوم شعبان اومد 💐
نم نم بارون اومد💐
گل به گلستان اومد 💐
قاری قرآن اومد💐
بوی بهاران شده 💐
فاطمه خندان شده💐
وقتی اومد به دنیا 💐
امام سوم ما💐
بال و پر فرشته 💐
شکسته بود و خسته💐
فرزند دوم علی(ع) 💐
نور دو چشمان نبی(ع)💐
شفای بالشو داد 💐
فرشته خوشحال و شاد💐
گفت بچه ها یار اومد 💐
سید و سالار اومد💐
ولادت امام حسین علیه السلام سومین امام ما شیعیان بر شما مبارک
#داستان
#میلاد_امام_حسین_علیه_السلام
✨مهمان کوچولو✨
مرغ پرحنایی🐔قدقدقدا کرد، دور خودش چرخید و تند تند به دانه ها نوک زد
جوجه ها🐥🐥 دور مادرشان چرخیدند. جیک جیک کردند. آنها هم به دانه ها نوک زدند. خروس پرطلایی🐓 از روی دیوار کاهگلی قوقولی قوقو کرد. پرید پایین. او هم تند تند به دانه ها نوک زد. أم سلمه، همسر پیامبر صلی الله عليه وآله، دوباره مشتی دانه بر زمین ریخت و توی ظرف مرغ و خروس آب💧 ریخت. یک نفر آهسته، تق تق به در🚪 زد. ام سلمه به طرف در رفت. با خودش گفت: «یعنی کیست که این موقع روز، آن هم توی این گرما در می زند؟🤔 حتما با پیامبر صلی الله عليه واله کار دارد. هر که هست، باید بگویم پیامبر تازه خوابیده. برو یک وقت دیگر بیا!» ام سلمه سرش را نزدیک در برد و گفت: «کیستی؟» صدای شیرین و کودکانه یِ حسین❤️ را از پشت در شنید. او می خواست پدربزرگش را ببیند. ام سلمه در را باز کرد.✨حسین وارد حیاط شد. ام سلمه با شوق جلوی او زانو زد. دست بر موهای نرمش کشید و گفت: «سلام عزیزم! فدایت شوم!» بعد حسین را بوسید😚حسین به مرغ و خروس و جوجه ها نگاه کرد و لبخند زد. ام سلمه دست کوچک ✨حسین را گرفت، او را به اتاق برد و گفت: روی این تشکچه بنشین. تو مهمان کوچولوی عزیز ما هستی!🤗 همین جا باش تا برایت خوراکی🍎 بیاورم....
#ادامه_داستان_در_پست_بعد...👇
#ادامه_داستان_مهمان_کوچولو
👆...حسین دوباره سراغ پدر بزرگ را گرفت. ام سلمه گفت: «عزیزم! پدر بزرگت تازه خوابیده. صبر کن تا بیدار شود.» بعد رفت برایش خوراکی🍏🍊 بیاورد. ✨حسین دلش برای پدربزرگ یک ذره شده بود. طاقت نیاورد، همین که ام سلمه از پیش او رفت، از جا بلند شد و به سوی اتاق دیگر رفت. در اتاق را آهسته باز کرد. پدربزرگ را دید. او گوشه ی اتاق خوابیده بود. نزدیک تر رفت و کنار پدربزرگ نشست😍 پدربزرگ آرام نفس می کشید.
صدایش کرد. 🌟پدربزرگ آهسته چشم باز کرد. با دیدن نوه اش لبخند زد☺️ دست دراز کرد، او را گرفت و روی سینه اش نشانده چند بار بوسش کرد😘و بعد قلقلکش داد. صدای خنده های ✨حسین بلند شد. ام سلمه با یک ظرف سیب و کشمش به اتاق آمد✨حسین علیه السلام نبود. درِ اتاقی که پیامبر در آن استراحت می کرد، باز بود، خنده های✨حسین را شنید. وارد اتاق پیامبر صلی الله عليه واله شد.
🌟پیامبر صلى الله عليه و آله نشست و✨حسین را روی زانویش نشاند. ام سلمه ظرف سیب🍎و کشمش را جلوی پیامبر صلى الله عليه و آله و مهمان کوچولو گذاشت، خم شد یک بوس محکم به حسین داد و گفت: «آخ... این پسر چه قدر خوشمزه است!🤩» بعد رو به پیامبر کرد: ببخشید! دلم نیامد در را به رویش باز نکنم. او هم برای دیدنت بی تابی می کرد. پیامبر خندید و با خنده اش به او فهماند که کار خوبی کرده است😊 بعد سیب را از ظرف برداشت و آن را نصف کرد. نصفش را برای خودش گرفت و نصفش را به ✨حسین علیه السلام داد.
پایان
💠💠💠💠
💠💠💠
💠💠
💠
🎀🎊مسابقه میلاد امام حسین ع🎊🎀
1⃣ نام امامحسین را چه کسی انتخاب کرد❓
الف : پیامبر (ص)
ب : حضرت علی و حضرت زهرا(ع)
ج : خداوند متعال🔴
2⃣ ثواب زیارت کدام یک بیشتر است❓
الف : امام علی
ب : امام حسین🔴
ج : حضرت ابالفضل
3⃣ محل تولد امام حسین کجاست❓
الف : مکه
ب : مدینه🔴
ج : کربلا
4⃣ چه فرشته ای به خاطر میلاد امام حسین شفا گرفت❓
الف : جبرئیل
ب : فطرس🔴
ج : إسرافیل
5⃣ کدام سوره برای امام حسین می باشد و خوب است در نماز خوانده شود
الف : کهف
ب : فجر🔴
ج : واقعه
6⃣ همه امامان کشتی نجاتند ، اما ویژگی کشتی این مولود چیست ❓
الف : وسعتش بیشتر است
ب : سرعتش بیشتر است
ج : هر دو مورد🔴
7⃣ هنگام متولد شدن این مولود چه اتفاقی برای جهنمیان افتاد❓
الف : شرمنده شدند
ب : از خجالت این مولود به گریه افتادند🔴
ج : آتش بر آنها خاموش شد
⬅️
داستان کودکی #امام_حسین (ع)
داستان وضو
در یکی از روزها ، امام حسن ع و امام حسین ع از کنار پیرمردی که درحال وضو گرفتن بود عبور میکردند آنها متوجه شدند که او اشتباه وضو میگیرد.
آنها برای اینکه پیرمرد را از اشتباهش آگاه کنند در حالیکه شرمنده و ناراحت نشود تصمیم گرفتند ، مسابقه ای بین خود گذاشته و درباره وضو با هم بحث کنند و از پیرمرد بخواهند که داوری کند.....
به این وسیله وضو گرفتن درست را به او بیاموزند.😊😊😊
در حالی که آستینهارا بالا زده بودند با یکدیگر در مورد وضو بحث میکردند...
سپس به پیرمرد گفتند: "از شما خواهش میکنیم وضو گرفتن ما را نگاه کنید و ببینید کدام بهتر است؟"
پیرمرد هم قبول کرد.
امام حسن ع و امام حسین ع هر دو با آداب صحیح وضو گرفتند ...😍
پیرمرد که وضوی آنها را دید، متوجه اشتباه خود شد و گفت: شما هر دو درست وضو گرفتید
این من بودم که تا به حال اشتباه وضو میگرفتم.
#میلاد_امام_حسین (ع)
#روز_پاسدار
╔═🌿🌸🌿═════╗
مامان همه کاره⭐️🌈
وقتایی که مریض میشم
مامان میشه پرستارم
خیاط میشه وقتایی که
من لباس پاره دارم
به گلدونای خونهمون
با مهربونی میده آب
برام لالایی میخوونه
شبا که میشه وقت خواب
خونه رو جارو میکنه
لباسا رو تا میکنه
هر چیزی رو که گم میشه
با خنده، پیدا میکنه
مامان رو خیلی دوست دارم
قدر مامانو میدونم
دلم میخواد کمک کنم
به مامانم تا میتونم
⭐️
🌈⭐️
╲\╭┓
یا حضرت عباس(علیه السلام)
تو بی باک و پاکی
تو فرزند شیری
تو در جنگ و میدان
شجاعی، دلیری
تو در بین دشمن
تو در آن سیاهی
درخشنده بودی
تو مانند ماهی
تو از جنس نوری
تو از کربلایی
تو سردار لشکر
تو آن با وفایی
تویی مرد سقا
تویی مهر و احساس
🌸مبارک بادا ميلادت
حضرت عباس🌺
دوستان قشنگم، میلاد حضرت عباس دلاور برادر با وفای امام حسین مهربان بر شما مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
بچه ها سلام ✋ میلاد باسعادت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام را به شما دانش آموزان گلم تبریک عرض میکنم..امیدوارم که راه ایشون رو ادامه بدیم 🤲
بازهم براتون معما اوردیم 😍😍😍
✅ تهیه کننده و تدوین:شامحمدی
#معما
#ماه_شعبان
#میلاد_حضرت_عباس(ع)