"اخلاق اموی؛ «اطاعت محض و متعبّدانه» از «ولیّ امر»"
✍️ حجتالاسلام احمد حیدری:
@Haghighatznu
✅با توجه به نابسامانیهای گسترده در کشور و با توجّه به اختیارات گسترده قانونی و فراقانونی رهبری [به گونهای که سران جناح اصولگرا اختیارات قانونی شمرده شده در اصل 110 قانون اساسی را «کف اختیارات رهبری» میدانند]، در سالهای اخیر اعتراضات و انتقادات عدالتخواهانه نسبت به رهبری حتّی در بین اصولگرایان زیاد شده است. متأسفانه تریبونداران این جناح به جای جوابگویی قانعکننده و محبوبیتساز، اصل انتقاد را غلط شمرده و اقتضای ولایتمداری را «اطاعت محض و متعبّدانه» معرفی میکنند. سخنران تریبوندار این جناح مطرح میکند:
«1. در مقام عدالتگرایی ممکن است دچار گرایشهای نامتعادل شویم.
2. یا به جهت ناآگاهی مصادیقی را عدالت شماریم که به واقع عدالت نباشد
3. یا از درک مصلحتهای بالاتری که در راه اجرای عدالت وجود دارد، عاجز باشیم.
4. علاوه این که جایگاه ولایت باید در جامعه تثبیت شود تا اشاره سرانگشت رهبری بتواند در لحظات خطرناک و بحرانی، معضلات نظام را حل کند.
پس رواج انتقادهای عدالتطلبانه، باعث تضعیف رهبری شده و در نتیجه ظلم به جامعه است».
@Haghighatznu
✅سخنران تریبوندار دیگری که سخنش در فضای مجازی انتشار گسترده یافته، انتقادات عدالتطلبانه به امام علی از جانب حزباللهیهای عدالتطلب آن زمان را با همین مبانی به نقد کشیده و میگوید:
«نسبت ما با امام جامعه، نسبت تطبیق نیست، نسبت اطاعت است!» یعنی همان «اطاعت محض و متعبّدانه». بدیهی است «اطاعت ناب تنوری»، دُرّ کمیابی است ناشی از محبوبیت فوقالعادۀ مُطاع و «بصیرت سلمانوار» و قانعشدنهای بیشمار مطیع؛ اما انتظار آن از عموم و متوسطان، انتظاری نابجا است.
✅تربیت جامعه بر اساس «اطاعت محض و متعبّدانه» از حاکم، ولیِّ امر و رهبر، نه سیاست علوی، که سیاست اموی است. خلیفه سوم به دلایلی که در جای خود روشن شده، مورد اعتراض عمومی واقع شد و اعتراضات در اثر مواجهه ناصحیح، به شورش منتهی و به قتل خلیفه انجامید. بعد از قتل خلیفه، عموم مهاجر و انصار با اختیار و بعد از شور واقعی، با امام علی (علیه السلام) به خلافت بیعت کردند. امام بعد از به عهده گرفتن خلافت در اولین اقدام، فرمانداران خود را نصب کرد و با وجود توصیههای فراوان، از ابقای معاویه بر شام خودداری ورزید. معاویه که حداقل خواهان امارت شام بود، به ظاهر خونخواه عثمان گردید و ضمن نامهای به امام، خواهان قصاص قاتلان او شد. اولین جمله امام در جواب معاویه، این است: «حق تو است که در مورد کشته شدن عثمان و قاتلانش سؤال کنی و جواب بگیری؛ زیرا تو خویشاوند او هستی» (نامه 28). بعد در آن نامه و نامهها و خطبههای دیگر به کرّات، جریان شورش علیه عثمان، نوع مواجهه خودش، موانعی که در زمینه قصاص قاتلان وجود دارد و سوء استفاده و خونخواهی دروغین معاویه را توضیح داد تا همه حقجویان و عدالتخواهان منصف، قانع شوند. امام حتّی یکبار منتقدان و سؤالکنندگان را توبیخ نکرد و به سکوت، تسلیم و اطاعت محض نخواند. این جرأت دادن به سؤال و انتقاد نسبت به حاکم، در سیره امام [و مقتدایش رسول خدا] آن چنان واضح و آشکار است که وقتی بعد از شهادت امام، سوده همدانی در اعتراض از عامل معاویه، رهسپار شام شد و با معاویه سخن گفت، معاویه بعد از شنیدن اعتراضات شجاعانه او اظهار داشت: «پسر ابیطالب جرأت و جسارت بر حکومت را به شما جرعهجرعه نوشانده است (شما را به تدریج اینگونه تربیت کرده) و بسیار طول میکشد شما را از این خصلت برید!» (بلاغات النساء/47).
@Haghighatznu
✅در مقابل سیاست علوی، سیاست اموی را داریم که بنایش بر تربیت جامعه به اطاعت محض و متعبّدانه از حاکم و خلیفه بود و جمله بالا از این سیاست خبر داد. معاویه و قبل از او، برادرش یزید بن ابیسفیان که فاتح و اولین امیر منصوب خلیفه دوم بر شام بود، مردم شام را «مطیع بیچونوچرا» بارآوردند و معاویه با نشستن بر مسند خلافت در صدد ترویج این تربیت در سراسر جامعه اسلامی بود.
«حجّاج بن الصّمة» خطاب به معاویه گوید: من از کسانی بودم که برای یاری عثمان روانه مدینه کردی. در راه مدینه به مردی برخوردیم که خود را قاتل عثمان میپنداشت و او را کشتیم. به تو خبر میدهم که بر علی غالب هستی زیرا تو را همراهانی است که چشم به دهان تو دارند و هر چه بگویی، بدون چونوچرا، اطاعت میکنند و روی سخن تو، سخنی نمیگویند، ولی با علی کسانی هستند که سخن او را بدون دلیل نمیپذیرند و در اوامرش چونوچرا دارند و قلیلی از «یاران مطیع محض تو» از بسیار «یاران ناقد و ایرادگیر علی» بهترند! (وقعة صفین/78).
https://t.me/Haghighatznu/5437
سؤال:
چه کسی حق #تفسیر_قرآن دارد؟
پاسخ:
تفسیر قرآن یک امر علمی و دانشی است؛ پس هر کسی که علوم مورد نیاز برای فهم قرآن را داشته باشد، به همان اندازه که علم دارد، مُجاز به تفسیر قرآن است؛ مشروط به اینکه مراقبت کند قرآن را بر اساس دانستههایش تفسیر کند و در مواردی که علم ندارد، معنایی را به قرآن نسبت ندهد.
چنین تفسیری جایز و بلکه در مواردی واجب است؛ حتی اگر خودش در رفتارش به حق نرسیده باشد.
البته این قانون، اختصاصی به تفسیر قرآن ندارد و در فهم هر کلامی باید رعایت شود. اما به دلایل دینی، درباره تفسیر قرآن اهمیت بیشتری دارد.
سؤال:
آیا تهذیب نفس و زیست دینی و اخلاقی انسان، در فهم قرآن مؤثر است؟
پاسخ:
قطعا یکی از راههای تفسیر صحیح، یا کمخطا بودن تفسیر قرآن، تهذیب نفس از رذائل است. اما صحت و قوت تفسیر، صفر و یکی نیست، بلکه همانگونه که در بهرهمندی از مباحث علوم مدوّن مراتب دارد، در استفاده بردن از مراتب تهذیب نفس هم مراتب دارد.
اصولا مراتبی از فهم قرآن، حتی برای کافران هم کاملا میسر است. از همین رو قرآن، کافران را به #تدبر در خودش دعوت میکند و به جهت عدم تدبر، مذمت میکند. «تدبر» یا به معنای تفکر است و یا (طبق نظر دقیقتر) تفکر درباره پیامدها و نتایج یک مطلب است. هر کدام باشد، مقدمۀ تدبر فهم است و اگر فهم قرآن برای کافران مقدور نباشد، دعوت به تدبر، امری لغو و غیر حکیمانه میشود؛ و تعالی الله عما یصفون.
📝 مرحوم حرّانی در کتاب شریف تحف العقول، حدیث کوتاهی را از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل میکند که پاسخ برخی از سؤالات امروز ما (خصوصا در عرصۀ سیاست) است:
❤️ حبُّ الْأَبْرَارِ لِلْأَبْرَارِ ثَوَابٌ لِلْأَبْرَارِ
❤️ و حُبُّ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ فَضِيلَةٌ لِلْأَبْرَارِ
😖 و بُغْضُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ زَيْنٌ لِلْأَبْرَارِ
😒 و بُغْضُ الْأَبْرَارِ لِلْفُجَّارِ خِزْيٌ عَلَى الْفُجَّارِ.
1. اگر نیکان، نیکان دیگر را دوست بدارند، به این معنی است که نیکیهایشان به شکل نعمتِ گوارا به سوی آنها باز میگردد.
2. اگر بَدان، نیکان را دوست بدارند، علامت آن است که خوبان، ویژگیهای مثبت برتری از سطح صفات عموم مردم دارند؛ زیرا انسانها از سر فطرت، خوبی و نیکی را دوست دارند.
3. اگر بدان از نیکان بدشان بیاید نه تنها اشکالی ندارد، بلکه زینت نیکان هم حساب میشود؛ زیرا برخی از بدان در اثر بدی کردن، از فطرتشان منحرف میشوند و با دیدن برخی خوبیها ناراحت میشوند.
4. اگر نیکان، بغض بدان را داشته باشند، این بغض، علامتِ بدی و عاملِ خواری بَدان است؛ زیرا فقط انسانهای خوب میتوانند یاوران حقیقیِ حقیقت باشند.
...
پ.ن:
بر اساس این حدیث شریف، نمیتوان به صورت کلی قضاوت کرد که تمجید یا نفرت بَدان از افرادی که با آنها مواجهیم، خوب است یا بد؛ بلکه باید علتِ تمجید و نفرت را ملاحظه کنیم تا به قضاوت برسیم.
اگر این سخن را با وضعیت غیر معصومان بسنجیم، درمییابیم که اگر از طرف دیگران ستایش یا نکوهش شدند، نمیتوان گفت خوبند یا بد؛ بلکه برای قضاوت باید سخنان و کارها و حالاتشان، مستقلا ارزیابی شود (البته اگر نیازی به قضاوت باشد).
تلگرام و ایتا:
@anbaz60
اینکه میفرمایند
«تحریمها در سه سال اخیر شدت یافته»
تأیید تلویحی این است که
مقصر اصلی وضعیت فوق بحرانی اقتصاد کشور
در سه سال اخیر
(دوره دوم ریاست جمهوری آقای #روحانی)
تشدید #تحریمهای_خارجی است،
نه #سوء_تدبیر_داخلی.
شما چطور میفهمید؟
ثَابِرُوا عَلَى صَلَاحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُتَّقِين (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 218)
ترجمه: مراقب مصلحت مؤمنان و اهل تقوا باشید.
سؤال:
آیا #حکومت مطلوب از نظر اسلام، فقط باید #مصلحت_مؤمنان را در نظر بگیرد یا #مصلحت_عمومی را فارغ از گرایشهای دینی و مذهبی؟
جواب:
قطعا وظیفۀ حکومت، رعایت و تأمین مصالح عمومی است، اما مصلحت مؤمنان، فارغ از مصلحت عمومی جامعه نیست. اما اگر مصلحت و مفسده را با #مبانی دقیق بررسی کنیم، درمییابیم که ملاک #مصلحت_حقیقی، فقط در منطق ایمان به #مبدأ و #معاد قابل دفاع منطقی است.
لذا این حدیث شریف علاوه بر گفتمان #دروندینی، ملاک ارزیابی نگاههای #بروندینی را هم بیان میکند و ارزش همگانی دارد.
برای اثبات این ادعا (ملازمۀ مصلحت مؤمنان با مصالح عمومی) باید پاسخ سؤالات زیر روشن شود:
1. ملاک ارزش و مصلحت چیست؟ (مسئله فلسفهاخلاقی)
2. ایمان چیست و مؤمن کیست؟ (سؤال فلسفهدینی)
#روش_تحقیق
#انتخاب_موضوع
📜
🔸 یک #طلبه و #دانشجو باید پر از #مسئله باشد. اینکه بسیاری از ما برای نوشتن #پایاننامه، با قحطی #مسئله_پژوهشی مواجه میشویم، علامت این است که یا خوب درس ندادهاند، یا خوب درس نخواندهایم، یا برنامه درسی مشکل داشته است.
اصولا باید هنگام #پایاننامهنویسی، متحیر باشیم که از میان دهها مسئله، کدامیک را انتخاب کنیم!
✅ پیشنهاد کاربردی:
1. روش گامبهگام #مطالعه_دقیق و #مطالعه_تجسسی را کاملا بیاموزیم
2. برای یافتن مهارت طرح مسئله، به اندازه کافی تمرین کنیم
3. هر روز چندین مسئله قابل بررسی بسازیم؛
چه در زندگی روزمره و چه در موضوعات درسی،
چه اینکه برای ما مهم باشد و چه نباشد.
منبع مرتبط:
مطالعه کتاب #خودآموز_مقدمات_پژوهش بسیار مفید و راهگشا است.
#کتابخوانی
اگر هنوز ازدواج نکردهایم، باید چند کتاب درباره #خواستگاری، #همسرداری و #تربیت_فرزند بخوانیم.
اگر ازدواج کردهایم، خصوصا اگر فرزند هم داریم، باید درباره همین سه موضوع، کتابهای بیشتری بخوانیم.
از آقای #عبدالعظیم_کریمی:
* اثرات پنهان تربیت آسیبزا
* مراحل شكلگیری اخلاق در كودك؛ با تأكيد بر رويكردهای تحولی
* تربيت در طبيعت (مدرسه طبيعت)
* رويكرد نمادين به تربيت دينی؛ با تأكيد بر روشهای اكتشافي
* تربيت چه چيز نيست؟
* تربيت طبيعی در مقابل تربيت عاريهای.
از آقای #محسن_عباسی_ولدی:
* تا ساحل آرامش
* نیمه دیگرم
* من دیگر ما.
از آقای #حسین_دهنوی:
* گلبرگ زندگی
* نسیم مهر.
از مرحوم آقای #ابراهیم_امینی:
* اسلام و تعلیم و تربیت
* تربیت
* خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)
* آشنایی با وظایف و حقوق زن
* همسرداری
* جوان و همسرگزینی
* ازدواج، موانع و راهحلها.
از دکتر #مسعود_جانبزرگی (ترجمه تحت اشراف):
تفاوتهای جنسیتی را جدی بگیریم
از مرحوم آقای #علی_صفائی_حائری:
* روابط متکامل زن و مرد
* تربیت کودک
* مسئولیت و سازندگی
(البته بسیاری از کتابهای آقای صفائی را باید با استاد خواند)
بر اساس تجربه، گوش دادن به صوت اساتید این زمینه (مثل آقایان حبشی، فرهنگ، تراشیون و ...) هم بسیار مفید است.
ضمنا #مطالعه و #مشاوره، دو بال حرکت عاقلانهاند و غالبا، هیچ کدام، جایگزین دیگری نمیشود.
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنوا کونوا قَوّامینَ للهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ
وَ لا یجرِمَنَّکم شَنَآنُ قَومٍ عَلیٰ أَلّا تَعدِلُوا
اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقویٰ وَ اتَّقُوا اللهَ
إِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ. (مائده/ ۸)
ترجمۀ آزاد:
بیتقوایی، یعنی چشمانت را ببندی و دهانت را باز کنی و هر چه دوست داری، دربارۀ کسانی که دوستشان نداری، بگویی.
پس متقیان را از مواجهۀ آنان با مخالفانشان بشناسید، نه از رفتارشان با دوستانشان.
مرحوم استاد #رضا_بابایی
https://t.me/rezababaei43/510