eitaa logo
استاد عندلیب همدانی
703 دنبال‌کننده
142 عکس
6 ویدیو
1.4هزار فایل
🔰این کانال توسط عده‌ای از شاگردان استاد به جهت اشتراک‌گذاری دروس ایشان راه اندازی شده است. ©️نقل‌مطالب‌ اختصاصی با ذکر منبع بلامانع است. 🌐سایت: andalibhamedani.ir ✅کانال تلگرام استاد: tlgrm.in/andalibhamedani 📳مدیر: @seyedhoseinmosavifard @moein313
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ 🔹انتظار از فقه شیعه در عصر کنونی این است که بتواند در موضوع زیست جمعی حول دو محور و ، رهنمودها و چهارچوب هایی را تبیین کند، و کیفیت و محدودهٔ همزیستی با غیرموحدان ، منکران نبوت ، پیروان نحله های بشری ، مؤمنان به دیگر ادیان الهی ، معتقدان به مذاهب دیگر و نیز فرقه های گوناگون را تعریف کند ؛ از این سنخ مسائل که به صورت پراکنده در تمام ابواب فقهی مشاهده می شود می توان به « » تعبیر کرد. 🔸در عصر کنونی که مرزهای قراردادی تشکیل شده و کشورهای مستقلی مشاهده می شود بررسی روابط بین الملل با نگاه خاص فقهی ضروری است و این مبحث اگرچه از سویی به نحوی مستقل شمرده می شود، اما در عین حال  مرتبط با بحث فقه التعامل نیز هست. 🔹مسائل مالی و مالیاتی در چگونگی تعامل و ترابط نقش عمده ای دارد ، از این رو لازم است    به صورت ، مبحث و را با توجه به دو  محور اساسی حق و تکلیف بررسی مجدد و بازخوانی کند. 🆔@andalibhamedani
✅ بنیان برخی از ابواب فقهی مثل بیع و اجاره و نکاح و نیز بعضی از احکام فقهی همچون طهارت اهل کتاب و نماز جماعت بر پایهٔ وجود فرد یا افراد دیگری است ، در حالی که اساس کتاب الطهارة یا کتاب الصلاة متشکل از فروع فردی و شخصی است.بله مسائلی در همین دو کتاب، از قبیل طهارت اهل کتاب و نماز  جماعت به صورت فردی قابل تصور نیست. حال آن دسته از ابواب و یا مسائلی که تحقق آن ها وابسته به وجود فرد یا افراد دیگری است و  در جمع و جامعه  معنا پیدا می کند ، نام دارد، و بنابر این تعریف عنوان اصلی بحث ما که از آن به نام « » یاد کردیم زیر مجموعهٔ است. ✅ بعضی از ابواب فقه اجتماعی مثل  قضاء ،شهادات ،حدود ، قصاص، دیات تحت عنوان شناخته می شوند،‌ در حالی که قوام کتاب نکاح و یا بیع ، حکومی نیست، بله در مسائلی خاص همچون اولیاء التصرف چه بسا جنبهٔ حکومی پیدا کند. حال ما در از گزاره هایی مثل طهارت انسان ، بحث کردیم که با وجود اینکه فقه اجتماعی بود  اما اساسش حکومی نبود ، و نیز از قاعدهٔ تألیف قلوب و یا نفی سبیل بحث کردیم که هم جنبهٔ حکومی داشت و هم جنبهٔ غیر حکومی ؛ اما بنیان بحث امسال ما در مورد { } و...، است. 🆔@andalibhamedani
🟦تبویب کنونی فقه، ترتیب دقیق و کارآمدی است، و استمرار  همین شیوه چه در دروس خارج حوزه و چه درتألیف ، بسیار لازم و مفید است. اگر چه ادامهٔ این روش منافات با اتخاذ شیوه های دیگر در کنار همان روش سنتی ندارد. چنانکه به عنوان نمونه فقیه بزرگوار یحیی بن سعید حلی کتاب : « نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه و النظائر » را نگاشته است.و نیز در این زمینه می توان به کتاب هایی که به قواعد فقهی پرداخته اند ،‌ اشاره داشت. 🔷آنچه به نام نامیده می شود :🔻 اولا/حاصل تتبع مسئله محور در سراسر فقه است. ثانیا/ نتیجهٔ استکشاف و تجمیع نخ های ارتباطی بین فروع گوناگون است. ثالثا/ ثمرهٔ پردازش و سامان بخشی آن داده هاست. مثلا وقتی می گوییم فقه هنر ، نخست نیازمند تتبع گسترده در همهٔ فقه حول مسئله ای به نام هنر با تمام شقوقش هستیم.در گام بعد باید حلقه های وصل این متفرقات را پیدا کنیم مثلا ببینیم عنصری به اسم  «لهو» تا چه حدی درحکم فقهی هنر مؤثر است. و بالاخره نوبت به تنظیم و تنسیق  تتبعات و داده ها برای نتیجه گیری نهایی می رسد. 🔹 اما شیوهٔ من در مورد عنوان اصلی بحث : 🔻 اولا//از ابتدای فقه با نگاه کیفیت ترابط و تعایش و تعامل ، مسائلی مطرح و بحث شده است ، مثلا در کتاب الطهارة نخست قول به طهارت اهل کتاب تقویت شد ، آنگاه در نهایت رسیدیم؛ و یا در کتاب الصلاة مسئلهٔ ورود غیر مسلمین به مساجد و...طرح گردید ؛ و در کتاب الزکاة مبحث المؤلفة قلوبهم بررسی شد.و... ثانیا//نخ های ارتباطی و چهارچوب هایی کلی در فقه سنتی مثل تقیه ، الزام ، نفی سبیل و..... مفصلا مورد دقت قرار گرفت. ثالثا// نتیجهٔ کنکاش ها و ثمرهٔ داده ها تاکنون این شد که: الف- انسان بماهو انسان کرامت ذاتی دارد. ب- بنای شریعت به ویژه در عصر غیبت بر است. ج- تعایش سلمی به معنای جذب فکری مسلمین به فرهنگ های ضددینی نیست. د- ترابط و تعایش سلمی ملت ها و دولت ها نافی هرگونه خواری و ذلت است. ✅ با طرح فنی و ضابطه مند «فقه تعامل» که مصداقی از « فقه مضاف» است، می توان به نتیجه های نو و راهگشا  در حوزهٔ ترابط دسترسی پیدا کرد. ✅بحث امسال هم در ادامهٔ همین مسیر است ، و جایگاه عهد و پیمان  با غیر مسلمین و نیز حقوق و تکالیف مالی و از جمله با همین نگاه تحقیق خواهد شد.ان شاءالله تعالی 🆔@andalibhamedani
✅در مباحث اصول اثبات شد که احکام شریعت مفردات از یکدیگر جدا نیستند و بین آن ها برقرار است. و احکام همچون زنجیره های مرتبط بایکدیگر می باشند. و نیز گفته شد که این ترابط حول سه محور اساسی است. ۱//  نقش این اصول نقش ستون ساختمان دین است ، ستون‌های  که فروع فقهیه بر این ستون‌ها بنا شده است، مانند وجوب حفظ دماء ،  حفظ اموال و اعراض و اموری  ازاین ‌قبیل  که اصول اصیله هستند . ترابط احکام شرعی توسط این ستون‌هایی است که احکام شرعی را باهم وصل کرده است . ۲//   شارع مقدس روشمند، قانون‌گذاری می‌کند ، در این سیره بر سه نکته تأکید بیشتر شد : ۱- حکمت ۲- سمحه وسهله بودن شریعت ۳- نفی سبیل،  نقش  این ها در ساختمان دین،  نقش نقشهٔ ساختمان است که شارع بر طبق این نقشه ساختمان دین را بنا کرده و طبیعتا با همین نقشه و سیره ارتباط بین احکام بر قرار می شود. ۳// هرساختمانی که توسط حکیم بنا شده قطعا اهدافی را در پی داشته است، حال باید دید شارع حکیم چرا ساختمان دین و شریعت را بنا کرده است؟ اینجا روی سه نکته تأکید می شود:۱-عبادت، ۲-عدالت۳-کرامت انسان ، که باز ترابط بین احکام با این سه نکته هم قابل بررسی است. ✅در فقه باید بین عبادیات//تأسیسیات// با امور عقلائیه//امضائیات ، تفکیک کرد؛ چه این که اسرار و حکمت های عبادیات معمولا فوق درک عقلاست ، در حالی که معمولا فلسفه و حکمت احکام عقلائیهٔ فقه معلوم است.از این رو فهم ترابط حول سه محور فوق در امور عقلائیه بهتر خواهد بود. 🔹بیشتر حکمت ها و علل بایدها و نبایدها در و با ملل و نحل گوناگون با توجه به دقت در اصول اصیله، سیرهٔ تقنینیهٔ شارع و اهداف علیا ، قابل فهم برای فقیه است ؛ همچنان که چون اساس این مبحث جزء عبادیات نیست، نمی توان از جایگاه عقل و سیره و ارتکاز عقلا غافل ماند. البته این به معنای نفی اساسی احکام تعبدیه در این بخش نیست. 🛑 در تفسیر آیهٔ مربوط به و چگونگی تعامل با و... ، توجه به سه محور مربوط به ترابط احکام و نیز تمرکز بر عبادی نبودن این مسئله ضروری است. 🆔@andalibhamedani
✔️در مورد وجه تمایز علوم با یکدیگر و به طور خاص تمایز فقه با اخلاق ،‌مباحثی مطرح است، که در این مختصر نمی گنجد. فعلا به این نکته بسنده می کنم که با تعریف و تبیین دقیق از تعامل این دو دانش و نیز با دقت در کیفیت استنباط، می توان برخی از تقابل های موهوم را برداشت.در این نوشتار به مطالبی در این زمینه اشاره خواهد شد. ✅  از سویی باید ها و نباید های اخلاقی ریشه های عقلانی ، عقلائی ، عمومی و فطری دارد ؛ و از سوی دیگر غایت احکام و باید ها و نباید های فقهی هم زیست عاقلانه ، عادلانه و انسانی در  دنیا و حیات طیبه اخروی است. 🔸اگر تفقه ما با توجه به اصول اصیله ای مثل حفظ مال و جان و آبروی همهٔ انسان ها بود ، و اگر در استنباط به اهداف علیای تشریع که از جمله عدالت و کرامت انسان بود توجه داشتیم ، فقه ما اخلاقی خواهد بود. ✔️اگر فقیه ضمن دقت در سند و دلالت ادله ، به پیامدها و آثار فردی ، خانوادگی و اجتماعی  فتوای خود عنایت داشته باشد و اگر بتواند با توجه به مقاصد و اهداف علیای شریعت ، تمسک به اطلاقات و عمومات را سامان ببخشد ، این امر خود گامی مهم در تحقق فقه اخلاقی است. ✅ اگر در عین توجه به استحقاق ثواب و عقاب اخروی ، به دو عنصر عدالت فردی و عدالت اجتماعی هم توجه شود، فقه صبغهٔ اخلاقی به خود می گیرد. یعنی  مثلا صرفا نگوییم این عمل گناه نیست چون وعید عقاب به آن داده نشده است ،‌ بلکه اگر دیدیم عمل به یک فتوی از نگاه عقلا موجب خروج از جادهٔ عدالت فردی بود ، و یا اجرای یک فتوی در تضاد با عدالت اجتماعی و یا کرامت انسان بود ،  در صحت فتوای خود تردید کنیم ،  در این صورت فقهی اخلاق مدار خواهیم داشت. 🔸در کیفیت با ملل و نحل دیگر و از جمله در مسائل مادی مثل و چگونگی أخذ آن، اگر عدالت ، کرامت و حقوق انسانی همهٔ انسان ها را در نظر گرفتیم، توانسته ایم تقابل موهوم اخلاق را با فقه از بین ببریم. 🆔@andalibhamedani
پیش در آمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۱ ✅ اجتهاد و استنباط یعنی و ، که حول سه محور اساسی است: الف- رفع تحیر برای اثبات صدور کلام؛ مبحث حجیت اخبار آحاد در این محور مطرح می شود. ب- رفع تحیر برای اثبات ظهور کلام ؛ مبحث حجیت ظواهر در این محور مطرح می شود. ج - رفع تحیر برای اثبات ارادهٔ جدیه در کلام ؛ مباحث مربوط به تقیه و...در این محور مطرح می شود. ✅ از سوی دیگر تحیر به دو قسم تقسیم می شود: الف/ تحیر فقیه بما هو فقیه ، که در جایی است که ظهوری برای یک روایت خاص منعقد نشود که از آن به اجمال نص یاد می شود. ب/تحیر فقیه بما هو اصولی ، که این خود بر دو قسم است: ۱-- فقدان نص، که در اینجا راهکار رجوع به اصول عملیه ارائه می شود. ۲--تخالف الحجج، که این همان بحث تعادل و تراجیح است. ✅ باز از جهت دیگر تحیر بر دو قسم است: ۱--تحیر فقیه بما هو اصولی در تخالف الحجج. ۲--تحیر مکلف در مقام عمل، در جایی که نمی تواند  هر دو واجب را انجام دهد و نیز نمی تواند هر دو حرام را ترک کند ، در اینجا مجتهد برای رفع تحیر مکلف مرجحات باب تزاحم را مطرح می کند، که مکلف با توجه به إعمال آن مرجحات اهم را انجام دهد و نیز افسد را ترک کند، و اگر هم مرجحات پاسخ نداد نوبت به تخییر مکلف در مقام عمل می رسد. ✅ باز به نگاه دیگر رفع تحیر ناشی از تعارض هم صبغهٔ کلامی دارد و هم جنبهٔ فقهی و اصولی، و آنچه بزرگان ما در مقام رفع تحیر تعارضی و  جمع و حمل روایات بیان فرموده اند از دو نگاه قابل تفسیر است: الف/ نگاه متکلمانه ،  در پاسخ به شبههٔ مخالفین که گفته اند بین روایات شما تخالف و تعارض و تهافت هست، برای پاسخ به این اعتراض کافی است عالم شیعی فقط محتملاتی را در روایات مطرح کند که با توجه به آن احتمالات دیگر نمی توان قاطعانه حکم به تعارض و تناقض کرد. در اینجاست که به راحتی بحث جمع تبرعی و قاعدهٔ الجمع مهما امکن اولی من الطرح قابل توجیه است. ب// نگاه فقیهانه و اصولی، که باید رفع تعارض با رعایت تمام قواعد فنی صورت گیرد، و در اینجا دیگر جمع تبرعی  و یا الجمع مهما امکن ...جایگاه مهمی ندارد. تفکیک بین این دو نگاه در فهم سخنان شیخ الطائفة در تهذیبین و..... بسیار مهم است ، چه اینکه با توجه به مقدمهٔ کتاب ، شیخ در پی پاسخ کلامی به مخالفین است و طبیعتا در اینجا  صرف ابداء احتمال عقلایی کافی است و هیچ اشکالی بر شیخ الطائفة در اینگونه حمل ها و جمع ها نیست. البته گاهی فقیه به نگاه فقهی هم برای کنار نگذاشتن روایات معصومین ( علیهم السلام) به صورت کلی، به ابداء احتمالات می پردازد. اگر چه در مقام إفتاء به این احتمالات توجهی نمی کند. 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۲ سه نکته در باب ۱/🔸هر مسلکی که در بارهٔ حجیت خبر داشته باشیم ، در مواردی نمی توانیم هر دو روایت را با یکدیگر مشمول ادلهٔ حجیت بدانیم ، و هر دلیلی فقط خود را مشمول دلیل حجیت خبر می داند ، چون که بین دو روایت تقابل ، تخالف ، تضاد ، تناقض و تنافی هست، در این جاست که تعبیر به تعارض می شود ، این مطلب در بارهٔ روایات متعارضه بود که مهمترین مورد از موارد تعارض است ، و البته از همین قبیل است درگیری بین  حجج دیگر ، و لذا ما از این مبحث به یاد می کنیم. ۲/🔸تعارض فرع بر حجیت لولائی است ، یعنی اگر تعارض نباشد ، مقتضی برای عمل به هر دو روایت موجود است و موانع هم مفقود است و فقط تعارض مانع عمل به دو روایت شده است ، بنابر این هیچگاه بین حجت با لاحجت و به تعبیر دیگر صادر با لا صادر تعارض محقق نمی شود. 🔸/۳ واژهٔ تعارض سه کاربرد دارد و مقصود اصلی ما در این بحث کاربرد سوم است: الف-- تعارض توهمی، مثل مواردی که موضوع تغییر کرده ﴿ مثل قادر و غیر قادر﴾و طبیعتا حکم هم تغییر کرده است ولی ما توهم می کنیم موضوع واحد است و لذا تعارض مشاهده می کنیم [ به عنوان نمونه ر. ک: تهذیب ج ۲ ص ۱۶ و نیز ص ۱۹۵ به بعد تقریرات سید سیستانی دامت برکاته]. ب-- تعارض غیر مستقر ، که در نگاه اولی تعارض بین دلیلین هست ولی تعارض با إعمال دقت های فنی برطرف می شود و دیگر تحیری باقی نمی ماند ، تمام موارد نسخ ، تخصیص ، تقیید ، حکومت ، ورود و جمع به نص و ظاهر از این قبیل است. ج-- تعارض مستقر ، جایی که درگیری و تقابل بین دو دلیل به گونه ای مستقر است که تصالح ممکن نیست و تحیر باقی است ، لذا از عناصری مثل توقف ،تخییر، ترجیح و تساقط﴿ بر مبانی مختلف﴾ سخن به میان می آید. 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۳ ✔️در پیش اشاره شد که ما سه نوع تعارض داریم ، تعارض توهمی ، تعارض بدوی و تعارض مستقر ، از بحث تعارض غیر مستقر که بگذریم ،   ریشه های تعارض توهمی که در تقریرات محقق سیستانی آمده از این قرار است: ۱-- عدم توجه به فرق بین روایات تعلیمی با روایات إفتائی، چه اینکه معمولا در روایات تعلیمی اعتماد بر قرائن منفصله و اسلوب تدرج در بیان حکم مشاهده می شود...... ۲--عدم توجه به اسلوب زبان عربی که معمولا از کنایه و استعاره و مبالغه و دیگر آرایه های ادبی استفاده می شود..... ۳--عدم توجه به محدودیت های زبان عرب در عصر نص به لحاظ افادهٔ احکام قانونیه و اصطلاحاتی مثل احکام وضعیه. ۴--عدم توجه به انقلاب در معانی واژه ها مثل لفظ کراهت.. اگر به این موارد توجه شود چه بسا به این نتیجه می رسیم که تعارض موهوم است  مثلا  با تفکیک دقیق بین روایات فتوایی با تعلیمی می فهمیم که موضوع دو تاست که دو حکم بیان شده است.﴿ ر.ک: تقریرات سید سیستانی از  ص ۱۸۸ تا ص ۲۳۴﴾ 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۴ ✅۱/ اختلاف هایی که مستند به خود معصوم هست ، زیرا چه بسا أئمه ( علیهم السلام) بنابر حکمت هایی نکته هایی  را کتمان و یا توریه می کردند،  و یا تقیه می فرمودند و یا بنابر عللی از جمله حفظ شیعیان خود بین شیعه اختلاف می انداختند. ✅۲/اختلاف های ناشی شده از طرف روات، که این خود بر دو قسم است: الف-- آنجا که راوی سوء نیتی نداشته ولی با نقل به معنا یا تقطیع ویا تلخیص و.... نتوانسته به درستی مقصود امام را برساند. ب-- مواردی که  با سوء نیت جعل ، دس و تخلیطی صورت گرفته است. ✅۳/اختلاف هایی که ریشه در از بین رفتن کتب ، روایات و فقد و ضیاع قرائن حاصل شده است. ✔️وجه اشتراک همهٔ این وجوه این است که ما در برخی از همین روایات موجوده ، تهافت و تخالفی مستقر مشاهده کنیم. 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۵           پنج اصل اساسی برای:                 🔹۱//تشدید در پذیرش اخبار آحاد ؛ در بحث خبر واحد مفصل در باب لزوم نقد دقیق سندی و متنی روایات سخن گفتیم و ثابت کردیم که خبری واجد شرائط حجیت است که اولا با و ثانیا با و ثالثا با هماهنگ و منطبق باشد. حال باید ما با دو روایت متخالف روبرو باشیم که هر یک جداگانه حجت باشد ولی با هم  قابل تصالح و جمع نیستند. و تا این امر محقق نشود اساسا تعارض مستقر معنا ندارد. 🔹۲// تجمیع شواهد ؛ اگر چه بر مسلک بر لزوم نقد سندی و متنی تأکید می کنیم ، ولی این به معنای کنار گذاشتن روایات ضعیفه نیست ، بلکه ما عملا بین روایات مجعوله و مکذوبه و مدسوسه با روایات ضعیفه فرق می گذاریم ، و در عملیات از این دسته چه در مقام اثبات حجیت لولائی خبر و چه در مقام رفع تعارض نمی گذریم ، و حتی در این تجمیع قرائن از فتاوای بزرگان فقاهت نیز بهره می گیریم. 🔹۳//تفکیک دقیق بین سه نوع تعارض ؛ در فرسته های پیشین از سه نوع تعارض موهوم ، غیر مستقر و مستقر سخن گفتیم ، حال به عنوان نمونه چه بسا با تجمیع قرائن به این نتیجه برسیم که این دو روایتی که حکم به تعارض آن ها شده مربوط به دو موضوعند و یا یکی در زمینهٔ احکام ولائیه است و دیگری مربوط به بیان احکام واقعیه و... پس تعارض موهوم است نه واقعی. 🔹۴//توجه به علل و ریشه های تعارض مستقر ؛ که آیا توسط خود معصوم رخ داده ، یا راوی و چگونه و با چه انگیزه ای و یا در اثر ضیاع شواهد و قرائن است.( ر.ک: فرستهٔ چهارم) 🔹۵//نگاه عقلائی به روایات ترجیح ، تخییر ، توقف که بر آن تأکید اساسی داشته و خواهیم داشت. 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۶            در مقام سنجش اخبار آحاد ✅ به نظر می رسد  مراجعهٔ فقیه و مقایسه خبر واحد با کتاب کریم و سنت قطعیه در سه مورد قابل طرح است: 🔸الف--با دو دسته از روایات مواجه شویم که هر دو دسته به لحاظ صدور مشکلی ندارند و به لحاظ دلالت هم اجمال و ابهامی ندارند ، اما با یکدیگر تطابق مضمونی نداشته و تعارض دارند ، مثلا یک دسته می گوید نماز جمعه در عصر غیبت حرام است و یک دسته می گوید نماز جمعه در عصر غیبت واجب عینی است. در اینجا ترجیح و نمرهٔ مثبتی که روایت دال بر وجوب دارد موافقت با اطلاق کتاب است که بدون تقیید به زمانی خاص ، نماز جمعه را واجب کرده است. این مطلب کاملا عقلایی، عرفی و حقوقی است ، مثلا حقوقدانان در مقام تعارض قطعی قوانین عادی با یکدیگر به عموم و اطلاق مواد قانون اساسی تمسک می کنند، و ترجیح با آن قانون عادی است که با عموم یا اطلاق قانون اساسی منطبق باشد .  🔸 ب--با خبر واحدی مواجه هستیم که ولو به لحاظ سند و صدور هم قابل قبول باشد ، اما مضمون آن  تخالف صد در صد با قرآن یا سنت قطعیة الصدور و الدلالة دارد، در اینجا آن خبر واحد دیگر واجد شرائط حجیت نیست ولو سندا هم تام و تمام باشد ، چه این که هم جعل متن ممکن بوده و هست و هم جعل سند، مثلا یک روایت بگوید نماز  فقط اظهار محبت به اولیاء است نه این رکوع و سجود و....‼️بنابر این در اینجا اگر آن خبر واحد معارض روایی داشت ، إعمال قواعد تعارض نمی کنیم ، چون گفتیم تعارض فرع بر حجیت لولایی هر دو روایت است و اینجا یک طرف لاحجت است و تعارض حجت با لاحجت معنا ندارد. این مطلب هم ریشهٔ عقلایی، عرفی و حقوقی دارد مثل حقوقدانان هر قانون عادی را که در مخالفت قطعیه با قانون اساسی باشد، فاقد اعتبار می دانند و هرگز آن را در طرف تعارض با قانون عادی دیگر که موافق با قانون اساسی باشد ، نمی شمرند. 🔸ج--گاهی فقیه با یک روایت روبرست که و لو به لحاظ صدوری مشکلی ندارد و به لحاظ دلالی هم اهمال و اجمالی ندارد و مخالفت آشکار به نحو صد در صد هم با قرآن و سنت ندارد ﴿ یعنی مثل قسم دوم نیست ﴾، ولی با اصول اصیلهٔ قرآنی و با سیرهٔ تقنینیهٔ قطعیهٔ شارع و با اهداف و مقاصد عالیهٔ قطعیهٔ قرآنی داشت، مثلا با اصل عدالت یا کرامت مخالف بود و قابل انطباق نبود ، این روایت هم مثل دستهٔ دوم است و اساسا حجت نیست و نمی تواند هم طرف معارضه با روایات دیگر قرار گیرد. اگر به روش عقلایی حقوقدانان هم مراجعه شود ، مشاهده می کنیم که آنان قانونی را که با قانون اساسی دارد ، فاقد شرائط حجیت می شمرند و آن را طرف معارضه با قوانین دیگر قرار نمی دهند. ﴿ما مفصل در این باره سخن گفته ایم﴾. 🆔@andalibhamedani
پیش درآمدی برای ادامهٔ مباحث اصول//۷   مراجعه به میراث روایی و فتوائی عامه 🛑تقیه به عنوان یک راهکار کاملا عقلایی و مورد تأکید شارع گاهی به معنای گفتن سخنی مخالف با واقع است، و گاهی به مزج و آمیختن واقعیت با خلاف است ، و گاهی با کتمان واقعیت و سکوت و توریه است. و همهٔ اینها به خاطر سلطهٔ روائی ، فتوائی و حکومی عامه در زمان صدور روایات است. 🔸مضمون تعداد زیادی از روایات لزوم مقایسهٔ روایات ما با فتاوا و روایات عامه است ،‌ این مراجعه و مقایسه ، آثاری در مسیر استنباط  دارد ، از جمله: الف-- احتمال بعیدی نیست که  وضاعان و جعالان از عامه برای تثبیت رأی باطل خود ، روایتی را وضع کنند و سندی هم به ظاهر معتبر در نزد ما برای آن جعل کنند ، برای اینکه  آن نظر باطل را به اهل بیت ( علیهم السلام ) منتسب کنند ، لذا در غیر موارد اتفاقی بین الفریقین اگر روایتی در منابع ما آمده بود که محتوای آن قطعا غیر قابل قبول بود ، احتمال جعل در آن هست ، پس چه بسا در اثر این مراجعه به منابع عامه البته به ضمیمهٔ شواهد دیگر بتوانیم حکم به عدم صدور یک روایت کنیم ، و یا حد اقل شک در حجیت آن پیدا کنیم شکی که به حق فرموده اند مساوق با قطع به عدم حجیت است.حال اگر این روایت مجعوله یا مشکوکه معارض هم داشت ، می توانیم بدون إعمال قواعد تعارض نمرهٔ مثبتی به روایت معارض بدهیم ، پس مراجعه به تراث روایی و فتوایی عامه می تواند ما را در عملیات تشخیص صادر از لا صادر مدد برساند. ب--اثر دوم مراجعه به روایات عامه در جهت تشخیص روایات تقیه ای است ،  زیرا ما روایاتی داریم که به لحاظ سند و صدور  تام و تمامند ، از نظر دلالت هم اهمال و اجمالی ندارند، ولی هنوز دلالت تصدیقیهٔ ثانیه یعنی ارادهٔ جدیه محرز نشده است و احتمال صدور روایت از روی تقیه داده می شود، در اینجا در پی حکم به عدم صدور نیستیم ، بلکه در پی اثبات عدم الجد هستیم .حال اگر ما دو روایت تام السند و الدلاله داشتیم ﴿ حجیت لولائی محقق بود ﴾و این دو با یکدیگر تخالف و تعارض داشتند ، در چنین موردی إعمال قواعد تعارض اقتضای مراجعه به روایات عامه را دارد.  و این مراجعه در جهت تشخیص حجت بالفعل از لا حجت بالفعل است. ج-- چه بسا با مراجعهٔ به تراث روایی و فتوایی عامه ، البته به ضمیمهٔ شواهد و قرائن موجود در روایات شیعه بتوانیم پرده هایی از رازهای سکوت و کتمان و توریهٔ ائمه ( علیهم السلام) و نیز تعمد آنان در پاسخ های مختلف را تا حدودی تشخیص دهیم. د--اثرچهارم ، از آنجا که بسیاری از روایات ما به تراث عامه است ، البته نظارتی همراه با هیمنه ، غلبه ، تسلط ،نقد ،  بررسی و تخطئهٔ این تراث ، بنابر این مراجعه به روایات و فتاوای آنان در فهم بهتر روایات اهل بیت ( علیهم السلام) مفید خواهد بود. 🔷مرجح دانستن مخالفت با عامه و نیز مراجعه به فقه آنان ﴿ با غایاتی که توضیح دادیم﴾ امر تعبدی محض نیست ، بلکه راه حلی کاملا عقلایی با توجه به شرائط بسیار دشوار عصر صدور روایات است. 🆔@andalibhamedani