eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
سومین رویداد جمهوری اسلامی حرم است یادواره گرامیداشت شهدای مدافع حرم و امنیت استان البرز سخنران: سردار محمدرضا فلاح زاده، جانشین نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زمان: یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ از ساعت ۱۵:۳۰ نشانی: کرج، حدفاصل میدان سپاه و سه راه رجایی شهر، کانون فرهنگی شهید سبحانی، سالن شهدا
🍂 🔻 "الی بیت المقدس" عملیاتی الهی ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔹  خرمشهر ، هدفی استراتژیک برای ارتش عراق ارتش عراق پس از ناكامی در اشغال سریع استان خوزستان ، تصرف خرمشهر و آبادان را – كه تسلط كامل او را بر اروندرود محقق می‌ساخت– به عنوان هدف اصلی برگزید؛ به همین منظور، نیروهای خود را در منطقه عمومی خرمشهر تقویت كرد.    صدام حسين در جلسه ای، در حالی كه به دقت به سخنان هشام صباح الفخری گوش می‌داد و با چشمانش، چهره فرماندهان را زير نظر داشت، عكس العمل فرماندهان را می‌ديد كه ناگهان همه افراد حاضر در جلسه برخاستند و يك صدا گفتند: خرمشهر مال ماست. آن را با دريای خون احاطه می‌كنيم و ايرانی‌ها را در آن غرق می‌سازيم.» منبع: سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 در صعود سراسری به ارتفاعات بازی دراز چه گذشت صبح امروز صعود سراسری به ارتفاعات بازی دراز در حالی شروع شد که مردم از سراسر کشور در دامنه کوه های بازی دراز جمع شده بودند؛ و از ساعت ۶ صبح صعود خود به ارتفاعات را آغاز کردند. این برنامه در انتها با سخنرانی سردار سلامی پایان یافت. 🔴دیدن خبر در سایت راهیان نور اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 روی پل کرخه نگهبان بودند. ماشینی با پلاک عراقی آمد. ایستادند. پرسیدند:" کجا می‌روی؟" گفت:"دزفول." ▪︎ فکر کرده بود دزفول را گرفته‌اند. آمده بود اسیر ببرد. ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ @anjoman_raviyan_fath_alborz
26.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 است میعادگاه عاشقان تخریبچی چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402 هرکس که پیمان بلا دارد بیاید هرکس هوای کربلا دارد بیاید سی و هفتمین سالگرد شهدای عملیات سیدالشهداء(ع) گرامیباد. @alvaresinchannel
🍂 حکم دیرکرد احمد چلداوی یک روز یک سرباز زندانی عراقی را در حال گریه کردن دیدم. خیلی دلم برایش سوخت دنبال فرصتی بودم تا با او صحبت کنم، تا اینکه او را توی دست شویی دیدم که دارد ظرفها را می‌شوید. به او سلام کردم. از اینکه می‌توانم عربی صحبت کنم تعجب کرد. از او پرسیدم که جرمش چیست و چرا آن روز گریه می کرد. با ترس گفت: اسمم مهدی و شیعه ابالحسن علی علیه السلام و اهل نجف هستم. جرمم اینه که چند روز دیر خودم رو به یگان نظام وظیفه معرفی کردم. حکم اعدام رمی بالرصاص است که ۵ ماه پیش برام بریدند ولی هنوز اجرا نشده. از لحنش به بدبختی و مظلومیت ملت عراق پی بردم. لحن او در هنگام گفتن حکمش آن قدر عادی بود که انگار ابداً این احکام برای آنها تازگی ندارد و تو گویی این سرنوشت محتوم شیعیان در حکومت صدام است. پرسیدم یعنی هیچ راهی نداره که حکم عوض بشه؟ گفت: «چرا! البته اگه اهل بغداد باشی شیعه هم نباشی و یک فرمانده تیپ یا لشکر هم ضمانتت رو بکنه که تا آخر جنگ بدون مرخصی توی جبهه بمونی و فرار نکنی اون وقت ممکنه تخفيف بدند. ولی برای ما شیعه ها که بدون بهونه می‌کشنمون، اونهم الان که بهانه هم دستشون اومده، هیچ راهی نیست. از او علت گریه آن روزش را پرسیدم. او گفت که آن روز یک یا چند نفر از دوستانش را برای اعدام برده بودند و او از فراق آنها گریه می‌کرد. برای نجات او از صدام دعا کردم و سریع به سلولم برگشتم. از اینکه ایرانی بودم و حکم اعدام برایم نبریده بودند خدا را شکر می‌کردم. 🔹 آزاده تکریت ۱۱ ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ @anjoman_raviyan_fath_alborz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ نوشت | روایت رهبر انقلاب عهد جهاد تا شهادت 👈 حضرت فرمود بی‌محابا می‌رویم تا لحظه شهادت 🗓 ۱۵ شوال سالروز شهادت حضرت حمزه (علیه‌السلام) 💻 Farsi.Khamenei.ir
30.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شانزدهم اردیبهشت سال ۹۵ خبری دلهره آور آورده اند که سیزده رشید دیگر کربلایی شده اند... ۱۶ اردیبهشت سالروز شهادت رزمندگان لشگر عملیاتی ۲۵ کربلا در کربلای خانطومان. بیاد تمامای شهدای خانطومان بویژه دوستان عزیزمون ( سرادر رحیم‌ کابلی ، سردار قنبری ، محمد بلباسی ، محمود شادمهر ، علی جمشیدی ، رضا حاجی زاده و...) ❤️ 🤲 @rezatofaniyan
🔷 هر ایرانی باید ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ و خانطومان سوریه را به ذهن بسپارد و ماجرای آن را برای خانواده و دوستان خود تعریف کند. مازندران تسلیت. ♦️شهید آوینی از زبان شهدای مدافع حرم خانطومان: «آنگاه که چشم به روز گشودیم، خود را فرسنگ ها دور از شهر خانه مالوف، اما در پناه حق یافتیم! شهر و خانه تمثیل سکونند و دشواری هجرت، در دل کندن از خانه عادات و دیار تعلقاتی است که با آنها انس داریم و چگونه پای سلوک در طریق حق گذارد آنکه توان هجرت ندارد؟ آوارگی، شـرط انس گرفتن با حق است! 👇 @ravayatefathavini
📸 اینجا، زمانی بوده است!! 👈 ویرانه های شهر هویزه که توسط دشمن بعثی به تَلی از خاک تبدیل شده بود پس از آزادسازی در 18 اردیبهشت 1361 * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ | 🔺 دلم می خواست را مثل یک سُفره جمع می کردم! 🔻 نام همواره در ردیف برجسته‌ترین چهره‌های عرصهٔ ادبیات پایداری ایران خوش درخشیده است؛ مردی که در سال۱۳۹۳ به‌عنوان چهرهٔ برتر هنر انقلاب اسلامی معرفی شد. سرهنگی، اولین زمستان جنگ را در بیابان‌هایِ گِل‌آلود شهر کوچک سپری کرد. مثل همهٔ روزنامه‌نگاران یک دفترچهٔ کوچک همراه خودش داشت و آنچه را که می‌دید می‌نوشت؛ آنچه در پی می آید روایت او از روزهای سقوط هویزه در دی ماه 59 است: 🔸 دی ماه سال 59 بود. در یک روز بارانی با یک خودرو رفتم هویزه. الان آن تصاویری که توی ذهنم از هویزه مانده، همه اش زنده است. توی آن باران، پیرمردی در پناه سقفی ایستاده بود و سیگار می کشید. دختربچه ای از پشت پنجره برای من دست تکان می داد. یک مغازه کبابی باز بود و دود منقلش به هوا بلند شده بود. 🔸 خیابان لیز بود و ماشین افتاد توی جوی آب. جفت چرخ های عقب و چرخ سمت راست جلو، توی جوی آب گیر کرد و جدول جوی را شکست. با سرعتی باورنکردنی مردم جمع شدند و تنه نخل ها را توی جوی آب گذاشتند تا موفق شدیم چرخ های ماشین را از توی جوی درآوریم. 🔸 آنجا زندگی عادی جریان داشت. ساختمان دوطبقه ای بود که شاید تنها ساختمان دو طبقه در همه هویزه بود. 🔸 وقتی راه افتادیم، زنی پابرهنه در گِل و شُل می دوید و ما را تعقیب می کرد. نان پخته ای در دستش بود که آنها را به ما داد. خیلی خوشمزه تر از نان خامه ای خیابان ولیعصر (عج) تهران بود. 🔸 روز بعد حدود 2 بعداز ظهر بود که عراق پاتک سنگینی را شروع کرد. آن روز، روز بسیار سختی بود و ما مجبور به عقب نشینی شدیم. 🔸 روز بعد از هویزه بیرون آمدیم. من خیلی به غرورم لطمه خورده بود. اولین بار بود که معنی غرور ملی را با تمام پوست و گوشتم حس می کردم. وقتی پشت کامیون نشسته بودم و از هویزه بیرون می آمدیم، بغض کرده بودم؛ چون کار دیگری نمی توانستم انجام بدهم. 🔸 دلم می خواست وقتی عقب نشینی می کردیم، از همان پشت کامیون دستم را دراز می کردم و هویزه را مثل یک سفره جمع می کردم و با خود برمی داشتم تا به دست عراقی ها نیفتد... 📒 منبع: آرشیو امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
هدایت شده از آلبوم خاطرات
46.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 کلیپ تبلیغاتی از مراسم «یاد یاران ... » گزارش مستند از حضور رزمندگان لشکر ده حضرت سیدالشهدا علیه السلام در دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پسرفت معنویت مردم در انقلاب ..!!؟؟🤔🤔 🔷حتما ببینید و برای دیگران بفرستید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت اشک‌آلود سردار سلیمانی از کمک حضرت زهرا در روزهای سخت جنگ ۳۳روزه که منجر به پیروزی شد ‎‎‌‌‎http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷 🌷🥀 (ع) لشگر10 شهادت : 13 اردیبهشت سال 65 (ع) 🌷 🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷 🌷🥀 (ع) لشگر10 شهادت : 13 اردیبهشت سال 65 (ع) ✍️✍️✍️راوی: ناد علی، مهرماه 64 بود که با اعزام به (ع) اومد. از اوایل بهمن 64 به مرخصی نرفته بود. نادعلی توی گروهان ما بود و شهید کشمیری مسوول دسته اش بود. او آرپی جی زن بود و در عملیات ام‌الرصاص(جزیره ای روبروی خرمشهر که در عملیات والفجر8 لشکر 10 سیدالشهداء(ع) در آن عملیات انجام داد که به عملیات ام‌الرصاص مشهورشد) مردونه جنگید و بعد هم گردان علی اکبر(ع) وارد فاو شد. چند مرحله عملیات کردیم و بعد هم ماموریت خط پدافندی بین جاده البحار و کارخانه نمک به گردان داده شد. خط پدافندی چه عرض کنم، هر دقیقه و ساعتش یک عملیات بود. توی همه این درگیری‌ها نادعلی حضور داشت. بعد از عید قرار شد خط پدافندی رو تحویل یک گردان دیگه بدهیم و بچه‌ها که چهار ماه مرخصی نرفته بودند به مرخصی برند. 5 اردیبهشت بود که از فاو عقب اومدیم. یک عده بچه‌ها مرخصی گرفتند و یک عده هم تسویه کردند. می‌دونستم نادعلی متاهله. قرار شده بود بعد از ظهر روز یازدهم اردیبهشت همه گردان مرخصی برند. برگه‌های مرخصی صادر شد. یک عده هم رفتند اندیمشک به صورت گروهی برای گردان بلیط قطار بگیرند و هماهنگ شده بود که قطار توی پادگان دو کوهه بچه‌ها رو سوار کنه. بچه های گردان حضرت علی اکبر(ع) مقابل حسینیه لشگر سیدالشهداء(ع) جمع شده و منتظر اومدن قطار بودند. دیدم نادعلی خیلی ابراز خوشحالی میکنه. گفت: خوب وقتی داریم میریم مرخصی.!!!!! پرسیدم: نادعلی دلت برای خونه خیلی تنگ شده؟ نادعلی با خوشحالی سرش رو مقابل گوشم آورد مثل اینکه حیا می‌کرد و می‌خواست حرفش رو کسی نشنوه؛ گفت: برادر پارسا، هفته دیگه خدا می‌خواد به من یک فرزند عطا کنه. الان خانواده به من نیاز دارند و از اینکه دارم میرم کنارشون خوشحال هستم. با نادعلی مشغول صحبت بودیم که مقابل حسینیه شلوغ شد و یکی صدا زد برادرها! مرخصی ها لغو و آماده باش اعلام شده. من دویدم و خبرگرفتم و خبر این بود که دشمن در پیشروی کرده و به سوی اندیمشک در حرکت است. امام هم فرمودند به رزمنده‌ها سلام من رو برسونید و بگویید به دشمن امان ندهید. سریع بچه‌ها ساک‌ها رو تحویل دادند و تجهیزات گرفتند و اتوبوس‌های گل مالی شده اومدند توی پادگان دو کوهه و بچه ها سوار شدند و چند ساعت بعد گردان ما و گردان حضرت علی اصغر(ع) به فرماندهی شهید اسکندرلو توی (مقرتخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) در جاده فکه نرسیده به سایت) مستقر شدند. روز 13 اردیبهشت 65 گردان حضرت علی اکبر وارد عملیات شد و رفتیم به جنگ تیپ زرهی دشمن. بعثی‌ها آتش سنگینی توی منطقه ریختند و در گیرودار آتشباری دشمن . 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🍃 @alvaresinchannel