🔰 زندگینامه شهید والامقام سردار حسین امامی:
#قسمت_دوم:
📍شهید #حسین_امامی در خرداد ماه ۱۳۵۹ در سن ۲۳ سالگی ازدواج کرد و همراه با مبارزه و جهاد علیه دشمن دین خود را کامل نمود و زندگی مشترکش را شروع کرد.
🔅هنوز مدت زیادی از عضویت او در سپاه نگذشته بود که فعالیت رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی شدت گرفت. این فعالیتها توسط عناصر نفوذی و قدرتهای استکباری حمایت میشد.
✅ سپاه که مقابله با این فتنهها را مهمترین وظیفه خود می دانست تصمیم به تشکیل یگان دریایی گرفت و حسین را مسئول این یگان انتخاب کردند. شهید امامی که ۱۰ روز بیشتر نبود ازدواج کرده بود برای آموزش افراد یگان تازه تاسیس یگان دریایی به رامسر رفت و دو هفته آنجا ماند.
💢 با گذشت مدتی کوتاه، با شجاعت حسین و برادران همرزم دیگر ایشان موفق به دستگیری دو باند خرابکار با وسائل همراهشان که در حال ورود به خاک ایران بودند شدند که علاوه بر خنثی شدن عملیات خرابکاری، اطلاعات بسیاری از حرکات و ترددهای ضد انقلاب بدست آوردند که نقش عمده در شیوهی دستگیری این دو باند خرابکار را شهید حسین امامی طراحی کرده بود و با همت و یاری برادران همرزم دیگر به اجرا درآمد و موفق شدند.
🔸این عملیات چنان موفقیت آمیز بود که همه دست اندر کاران بفکر تقویت این یگان تازه تاسیس افتادند. به دنبال این عملیات چندین ماموریت کشف و دستگیری ارزهای عمده و طلاهای زیادی که در شرف خروج از مرز بود انجام شد که از طرف دستگاههای قضایی علاوه بر تشویق جوائز عمدهای نیز برای شهید حسین امامی و دیگر همرزمان ایشان در نظر گرفته شده بود که هیچیک نپذیرفتند و همگی امید داشتند که کارهایشان و خدماتشان مورد قبول حضرت حق تعالی قرار گیرد و لیاقت پاداش را از دست خودش داشته باشند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت داستان ماندگار آنانیـسـت ڪه فهمیدند دنیا جاۍِ ماندن نیست..|' 🏷
ــــــــــ ـــــــــ ـــــ ـ
#شهیدسیدمرتضےآوینے
#story
@khadem_koolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حر حسینی شهید شاهرخ ضرغام
روحش شاد و یادش گرامی😭😭😭
65.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽فیلم/
🇮🇷 روایتی از راهیان نور دانش آموزان محمد شهر در یادمان های اروند، موقعیت شهید ضرغام (دشت ذوالفقاری) و شلمچه
#راهیان_نور #ناحیه_امام_جوادالائمه_علیهالسلام #بسیج_دانشآموزی
#خبرگزاری_بسیج_البرز
🌐 @basijalborz110
21.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
" ۱۸ آبان، سالروز شهادت شهید مدافع حرم بی سر، نوید صفری طلابری گرامی باد.
#شهیدی که در وصیت نامه خود گفته است: «هر کس چهل روز زیارت عاشورا را بخواند و به من هدیه کند، تمام تلاشم را می کنم تا حاجتش را بدهند.»
#شهدایی ترین فیلم تاریخ اسلام را ببینیم، تمام اشخاص موجود در این فیلم شهید مدافع حرم شده اند، حتی فیلمبردار که شهید مدافع حرم عارف کایدخورده است. اسم همه شهدا به ترتیب در فیلم درج شده است.
https://eitaa.com/joinchat/1821507861C9dae8ea7f8
🕊🌷
اگرنتوانستید
جنازه ام رابہ عقب بیاورید
آنرا بروی مین های دشمن بیندازید
تاجنازه من
کمکی به اسلام کرده باشد
شهید وزوایی اولین دانشجویی بود که در تسخیر لانه جاسوسی وارد سفارت شد.
🕊🌷
#شهید | #محسن_وزوایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊🌷
🌷 توصیه شهید نوید صفری به زیارت عاشورا: ((زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید.حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.))
🕊🌷
#شهید | #نوید_صفری
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🔰 زندگینامه شهید والامقام سردار #حسین_امامی:
#قسمت_سوم:
🔰 با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حسین و برادرش #حمید_امامی داوطلب شدند که در واحد های عملیاتی سپاه که آنروزها مشغول جنگ بود درجبهههای خرمشهر خدمت کنند.
🔺شهید حسین امامی با توجه به اینکه در گذشته آموزش عملی جنگ را با نیروهای ضد انقلاب و نیروهای عراق طی کرده بود توانست به عنوان موثر ترین نیروهای یگان عملیات در اصلی ترین ماموریتها شرکت نمایند تا اینکه در یکی از ماموریتها در مهر ماه ۱۳۵۹ در خرمشهر که به وی محول شده بود برای نجات یکی از برادران ارتشی که مجروح شده بود و احتیاج به کمک داشت جلو رفته و خود حسین هم به شدت از ناحیه پا مجروح شد؛ زیرا روی مین رفته بود و با سعی فراوان پزشکان از قطع شدن پایش جلوگیری کردند.
🔸 با این حال عصب پایش قطع شد. شهید امامی دوران نقاهت بیماری را می گذراند که خبر شهادت برادرش حمید امامی را شنید و بدین ترتیب حسین مصممتر از قبل و با اینکه هنوز بهبودی کامل نیافته بود با انرژی به جبهه های حق علیه باطل بازگشت.
🔹 وقتی به آبادان بازگشت آن شهر تقریباً به محاصره دشمنان در آمده بود لذا طی زمانی کوتاه با جمع آوری باقیمانده وسایلی که کنار اروند رود در دید دشمن مانده بود و عقب کشیدن و آماده کارکردن آنها توانستند تدارکات لازم را از طریق آب انجام دهند و کلیه تدارکات و ترابری مهمات و نیرو را در بین آبادان و ماهشهر به عهده بگیرند و با موفقیت کامل این امر خطیر را که خود گامی در جهت شکستن حصر آبادان(به فرمان امام راحل) بود به انجام برسانند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
#استوری | #پیام_فرمانده
🔸من از این حرکت راهیان نور بسیار خرسندم واین حرکت را حرکت بسیار با برکتی می دانم.
•شعارسال راهیان نور•
#در_راه_فتح_قله_ایم
#ستادمرکزیراهیاننورکشور
@rahianenoor_news
65.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 رجز خوانی شهدای البرز، در حمایت از جبهه مقاومت با هوش مصنوعی
شهدای البرز اگر زنده بودند، امروز پای کار جبهه مقاومت بودند و هوش مصنوعی حالا این امکان را فراهم آورده تا شاهد رجز خوانی شهدای البرز برای اسرائیل باشیم ....🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
تهیه کننده، کارگردان و متخصص هوش مصنوعی: فاطمه علی پور
سناریست و دستیار کارگردان: سامان پارسامنش
#بسیج_سازندگی
#خبرگزاری_بسیج_البرز
🌐 @basijalborz110
🌷 شهید آوینی: «خلوص، معیار قبولی اعمال است و جبهه جای روی و ریا نیست. جایی که انسان خود را همواره در محضر خدا مییابد، شائبه، همچون برفی که در تابش آفتاب بماند، ذوب می شود.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
قدمگاه شهدا دعاگوئیم
#فکه
فكه مثل هيچ جا نيست! نه شلمچه، نه ماووت، نه سومار، نه مهران، نه طلائيه، نه...
فكه فقط فكه است! با قتلگاه و كانال هايش، با تپه ماهور و دشت هايش.
فكه قربانگه اسماعيلهاست به درگاه خداي مكه.
فكه را سينهاي است به وسعت ميدان هاي مينِ گسترده بر خاك.
فكه را دلي است به پهناي سيم هاي خاردار خفته در دشت
30.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مسیریابی خلبان شهید رئیسی با آیپد؟!
🔺چندین ساله مسئولین همه دنیا از گوشیهای ساده استفاده میکنند…
🔺چندین ساله رهبری بارها و بارها و بارها و… در مورد رسانه و هوش مصنوعی و فضای مجازی هشدار میدهد!
🔺امّا در ایران مسئولین ما پُز گوشیهای آیفون و پیجهای توییترشان را میدهند!!
🔻این چند دقیقه را ببنید و سرتان را به دیوار بکوبید از عمل نکردنهای منجر به… …
#⃣ #صیانت_از_ایران
🇮🇷
جبههٔ #انقلاب اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh
⚪️ بامداد ۲۰ آبان
⌛️ ساعاتی قبل اذان صبح، گروهی بهم هجوم آوردند.
تک تکشان را نمی شناختم، ولی جمعشان را چرا.
میدانستم کیستند و چیستند.
اصلا فضا و منطقه برایم آشنا بود.
تهاجمی و طلبکارانه حرف میزدند.
بی احترامی نمیکردند. بی ادب نبودند.
ولی از کم کاری من بدبخت، شاکی بودند.
مدام می گفتند:
تو که بودی، تو که دیدی، تو که شاید تنها کسی هستی که از ماجرای ما خبر داری و نوشتی:
چرا نمیگی؟
چرا مارو معرفی نمیکتی؟
چرا مارو نمی شناسونی؟
چرا؟
قاطی کردم.
کلافه شدم.
همه ۱۵۰ نفرشانبودند.
هرچه خودم را به خواب میزدم. تا چشمم بسته میشد، پیدایشان میشد.
اذان صبح که دادند، رفتند.
شاید که رفتند نماز خویش را به امامت مولایشان اقامه کنند!
عصر که رفتم بهشت زهرا (س)، سر مزار شهید مصطفی کاظم زاده، گوشه ضلع شمالشرقی قطعه ۲۶ که بیشتر آن ۱۵۰ نفر آنجا خفته اند، برای عبدالله جعفری و محمد فلاح خودم را خالی کردم و با بغض، هرآنچه را دیدم، گفتم.
ولی هنوز نفهمیدم آن ۱۵۰ نفر گمنام مظلوم از منچه می خواهند!
شما فهمیدید، بهم بگید!
این هم خلاصه ماجرای آنروز و آن ۱۵۰ نفر:
حمید داودآبادی:
بمباران سومار
ظهر روزپنجشنبه15مهر1361
نیروهاازجادۀ آسفالتۀ سومار ورودخانۀ کنارآن گذشتند.نوحۀ زيبايي میخواندند و برسینه میزدند:
کربوبلا مدرسۀ عشق وشهادت
حماسۀ خون شهيدان،استقامت
بگو تو باالله
پيام ثارالله
که من به ديدارخداميروم
به جمع پاک شهداميروم
در ادامه هم بهشوق شرکت در عمليات ميخوانديم:
حسين حسين حسين جان
جانها همه فدايت
ماميرويم ازاينجا
به سوي کربلايت
چادرهاي گردان سلمان،درکنار چادرهاي گردان"شهيد مدني"تيپ عاشورا،آنطرف آب،درمحوطهاي بسيارباز قرارداشتند.حدود10چادر پراز نفرات،کنارهم بودند.
ناگهان صداي سه انفجارشديد،همهمان راميان زمين وهوا معلق کرد.تاآن زمان چنان انفجار مهيبي نديده بودم.بدجوري ترسيدم.مانده بودم چه شده!
درصورتم سوزشي عجيب احساس کردم.گوشهايم دردشديدي داشتند ومدام زنگ ميزدند.خواستم دستم راروي گوشم بگذارم تاشايد ازسوت تند و آزاردهندهاش کاسته شود که متوجه شدم چيزِخيسي کف دستم است.کمي که گردوخاک و دودکناررفت،باوحشت ديدم مغز يکي ازبچهها روي دستم پاشيده.
خوب که نگاه کردم،ديدم چادرها درآتش ميسوزند.نالۀ مجروحان،ازهرطرف بهگوش ميرسيد.چشمانم راکه به اطراف چرخاندم،وحشت سراپاي وجودم راگرفت.بسياري ازآنهايي که تالحظاتي قبل اطرافم نشسته بودند،به شديدترين وجه ممکن تکهتکه شده و روی زمين پراکنده بودند.
ناگهان بهيادآن که لحظاتي قبل مارا به چادرشان دعوت کرد،افتادم.جلويم دَمرو درازکش شده بودروی زمين.خودم رابالاي سرش رساندم.بادست که برشانهاش گذاشتم تارويش رابرگردانم،ازترس بدنم بهلرزه افتاد.صورتش ازوسط بيني به بالا،کاملارفته بود.دوستش راکه بغلش افتاده بود،برگرداندم؛سر اوهم کاملا ازگردن متلاشي بود.تازه فهميدم آن مغزي که کف دستم پاشيده بود،مال يکي ازاين دونفر بودکه اصلا نشناختمشان وفرصت نکردم اسمشان راهم بپرسم،ولي آنهامرا بهنام ميشناختند ورفيق بودند.
درآن فاجعه،حدود150نفر به شهادت رسیدند وحدود15نفر همچنان مفقود هستند،یعنی چیزی ازپیکرشان به دست نیامد.
شرح کامل درکتاب:دیدم که جانم میرود
نوشتۀ: حمید داودآبادی
👇👇