#ادبیات_عامه
#مغ_moq
#لسان_الحق_طباطبایی
مغ گیاهی است خودرو، هرز، پایا، گلدار، از تیره شببویان و در کشتگاههای زعفران، غلات، یونجه و چغندرقند در گرمسیر میروید. از پاشیدن تخم و بریدههای ریشه در زمین گسترش مییابد.
این گیاه با نام علمی Lepidium draba و نام فارسی ازمک (ozmak) در سیستان، سمنان، دامغان، کرمانشان، کرمان، گیلان، مازندران، اصفهان، یزد و... در میانه فصل بهار سبز میشود.
گیاه ازمک با نام محلی «مغ» در دشت «کشتزار» جندق، کشتگاههای زعفران از میانه پاییز تا اوایل بهار میروید و رشد میکند. مردم جندق از برگ آن در پختن سبزی پلو و کوکو استفاده میکنند.
پلو مغ و کوکوی مغ، یکی از خوراکهای آنان است.
#داریوش_محمدی_علاسوند
اگر اشتباه نگرفته باشم، در بختیاری به این گیاه کوهی و خودرو «چز» (Chez) میگویند یا چز کوهی که بیشتر جنبهٔ درمانی دارد.
#دکتر_احمد_صداقتی
این گیاه در سنگسر به نام پارۂ pârə معروف و البته به گُل ننشته آن برای استفاده مناسبتر است و در برنج طعم خاصی شبیه آرشه میدهد که از مشتقات لبنیات سنگسری است و بسیار طرفدار دارد. در آش و غذاهای دیگر نیز به کار میرود. آبی که از برنج آبکش به دست آمده و به هَلیمُو معروف است نیز با ماست و پارۂ بسیار خوشمزه است و خواهان دارد.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
@arayehha
#واژه_شناسی_گویشها
#پر
#شهاب_الدین_قناطیر
#داریوش_محمدی_علاسوند
در بهبهانی و بختیاری به کنار و حاشیه یک چیز «پَرّ» گفته میشود.
#دکتر_صادق_باغفلکی
در گویشهای کردی جنوبی نیز «پَر» به معنی کنار و لبه است. «هامپره» یا «همپره» هم به معنی دو یا چند فرد است که متعلق به یک منطقه خاص هستند.
#لسان_الحق_طباطبایی
«پر» در گویش خوری و لهجهٔ فارسی رایج در خوروبیابانک به معنای کنار و گوشه است. چنانکه گویند «به پر قبایش بر میخورد» یا «پر چادر» یا «پر دامن» یا «پر نمال» (nomal) (چارقد). در دیگر لهجهها بهویژه لهجهٔ تهرانی «تریج» (terij) گفته میشود و در گویش خوری و لهجهٔ فارسی رایج در خوروبیابانک «تریش» گفته میشود.
#حسین_میرمحمدی
در زبان لکی «پر» به معنی حاشیه و کناره است.
پر زمین: حاشیه و کنارهٔ زمین
پر گوه (par gava): حاشیهٔ قالی
پرچین: گیاه یا چوبهایی که در حاشیه و کنارهٔ زمین کشاورزی یا باغ میچینند.
«پر» از واژهٔ pairi اوستایی گرفته شده و واژهٔ «پیرامون» در فارسی نیز از این ریشه است.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشها
@arayehha
#واژه_شناسی_گویشها
#گرسنه_تشنه
#سامان_روستایی
واژهٔ «گرسنه» تنها در زبانهای ایرانی ریشه دارد: vrsna*
احتمالاً صورت «گشنه» هم تحتتأثیر واژهٔ wšn در سغدی، در زبان فارسی و دیگر زبانها و گویشها رواج پیدا کرده است.
زبانشناسان تاریخی در زبان هندواروپایی آغازی چندین ریشهٔ اسمی و مادهٔ فعلی را برای «گرسنگی» و «تشنگی» و «خشکی» بازسازی کردهاند:
یکی -kos-t* > هندی باستان. -jásuri (منبع، گامکریلیدزه و ایوانف، ص ۶۰۷)
دومی -kenk* > هندی باستان. -kákate (منبع، پوکورنی ص۵۶۵).
و برای «تشنگی» و «خشکی» نیز:
یکی -h₂es* > هندی باستان. -āsa (منبع، پوکورنی ص ۶۸)
دومی -h₂sus* > هندی باستان. -śuṣ (منبع، پوکورنی ص ۸۸۰-۸۸۱)
سومی kseh₁ros* > هندی باستان. -kṣārá (منبع، پوکورنی ص ۶۲۵)
چهارمی -senk* > انگلیسی باستان. sengan (منبع، پوکورنی ص ۹۷۰)
پنجمی -ters* > اوستایی. -taršu (منبع، پوکورنی ص ۱۰۷۸-۱۰۷۹)
ششمی -siskus* > اوستایی. -hišku (منبع، پوکورنی ص ۸۹۴)
#حسین_میرمحمدی
#آیت_بهارگیر_برخوردار
در زبان لکی به گرسنه «ورسنی» (versenē) و به تشنه «تینی» میگويند.
#دکتر_علی_محمد_گودرزی
#داریوش_محمدی_علاسوند
#علی_صالح_دارابی
در گویش لری، بختیاری و نیز زبان تاتی وفسی، به واژهٔ تشنه «تشنه» و به واژهٔ گرسنه «گسنه» میگویند.
#علی_شعبان_نیا
در زبان تبری به تشنه «تِشنا» (tešnā) و به گرسنه «وِشنا» (vešnā) میگويند.
#ضیا_طرقدار
در گویش شمالی، زبان تالشی به گرسنه «وی شی» (veyši) و به تشنه «تی شی» (teyši) میگويند.
#دکتر_احمد_صداقتی
واژهٔ گرسنه و تشنه در زبان سنگسری:
vəššûn گرسنه
taššûn تشنه
#دکتر_صادق_باغفلکی
در کردی سورانی به گرسنه «بِرسِی» و به تشنه «تینی» میگویند.
#صالح_اسماعیلی
#محمود_کمالی
در کردی کرمانجی واژگان زیر رو داریم:
Tī تشنه: تی
Berčī گرسنه: برچی
#چنگیز_محمدی_کلهور
در کلهوری «وِرسئ» /wersē/ و نیز «وِرسگ» /werseġ/ بهمعنای گرسنه و «تیهنئ» /tiyanē/ و «تیهنِگ» /tiyaneġ/ بهمعنای تشنه است.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
@arayehha