ردیف و موسیقی شعر - دکتر احمد محسنی.pdf
2.13M
4011013970108.pdf
597.5K
جلوه تحولات زبانی و قالبی در رباعی معاصر
غلامرضا کافی_ سید مهدی موسوی نیا
@arayehha
عشق از مصدر عَشَقَ به معنی چسبیدن و الصاق است . به گیاه پیچک نیز عَشَقَه گفته میشود چون به دور تنهی درخت میپیچد و از آن بالا میرود و آن را میخشکاند . این تمثیل مقام عشق است که به هر دلی که وارد میشود احوال ناسوتی آن را از بین میبرد .
در این مسیر ، تنها انسانهای کامل هستند که با طی طریقِ مراتب عالی و تکامل معنوی ، قادر به درک جوانب گوناگون حقیقت میشوند .
عشق را به دو صورت حقیقی و مجازی ، تقسیم کردهاند . عشق حقیقی ، عشق به لقاء محبوب حقیقی ست که همان ذات احدیت است مابقی عشقها ، مجازی و بر اساس مبدا و منشاء انها به عشقهای مجازی ممدوح و مذموم تقسیم میشوند .
مولانا ، عشق را طبیب تمام بیماریهای نفسانی میداند .
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
( دفتر اول مثنوی معنوی )
#مسعود_لواسانی 🌺
@arayehha
#معنا_شناسی_واژه
#تهران
✳️ علت نامگذاری شهر تهران چیست؟
در مورد وجه تسمیه تهران اختلاف نظر زیادی وجود دارد.
پارهای از پژوهشگران (ران) را پسوندی به معنای دامنه گرفتهاند و شمیران و تهران را بالادست و پاییندست خواندهاند.
برخی دیگر تهران را تغییر شکل یافته (تهرام)به معنای منطقه گرمسیر دانستهاند. در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است
و همچنین عدّهای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده میشود در میان کوههای اطراف، گود به نظر میرسید و بدین سبب(ته ران) نام گرفت.
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ اسفند سالروز درگذشت حیدر یغما
(زاده ۲۰ دی ۱۳۰۲ نیشابور -- درگذشته ۲ اسفند ۱۳۶۶ نیشابور) شاعر
او بهسبب شغل خشمالی، به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور شد که در کوره پزخانهای در نیشابور کار میکرد و با بیسوادی شعر میسرود و بسیاری از اشعارش دیدگاه او بهجهان بود. وی را گاهی متهم میکردند که اشعار شعرای قدیم را پس و پیش میکند و به نام خودش مینویسد، اما بعضی شعرهای او را بهنام خودشان میخواندند.
او که نیاکانش اهل خور و بیابانک اصفهان بودند، دو نسل قبلتر به خراسان آمدند و
در شمال نیشابور ساکن شدند.
وی چون خانوادهاش، تنگدست بودند، ناگزیر به کار کردن بود و از رفتن بهمدرسه بازماند و تا میانسالی از خواندن و نوشتن بیبهره بود.
اما با اینکه خواندن و نوشتن نمیدانست، از دوران کودکی دلبستگی فراوانی به شعر و شعرگویی داشت و اشعار فردوسی و سعدی و عطار و خیام را میخواند و به انجمنهایی میرفت که در آنجا با ادبپیشگان و شعر شناسان آشنایی پیدا کرد. آنان با شنیدن شعرهای او که برخاسته از ذوق او و پر از بیتهای زیبا و پرمایه بود، او را به شعر سرایی دلگرم کرده و در این راه راهنماییاش میکردند.
وی تا میانسالی سواد نداشت و پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن هم دست نوشتهای بسیار بد و پر از غلطهای املایی داشت. وی چون از وزن و قافیه چیزی نمیدانست، شعرهایش دارای ایرادهای بسیاری بود. هر چند که شعرسرایان دانشآموخته هم از پارهای از این ایرادها به دور نبودهاند.
آرامگاه وی در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار است
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#حیدر_یغما
@arayehha
#یک_فنجان_تفکر ☕️
آیا ما با سوادیم؟ سواد چیست؟
تعريف كلاسيك سواد، توانايی خواندن و نوشتن است.اما بر اساس تعريف يونسكو، شخص با سواد فردی است که تمام پارامترها زير را در خود دارا است:
١- سواد عاطفی
توانايی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان، به نحوی شایسته.
٢- سواد ارتباطی
توانايی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه، شامل آداب معاشرت و روابط اجتماعی نیکو.
٣- سواد مالی
توانايی مديريت اقتصادی درآمد، یعنی دانش چگونگي پس انداز، سرمايه گذاری، و مديريت هزینه.
٤- سواد رسانه
اين كه بدانيم كدام رسانه ها معتبر و كدام نا معتبر است. یعنی توانايی تشخيص راستی و درستی اخبار و ديگر پيام های رسانه ای. و از کپی کردن و اشاعه مطالب نادرست پرهیز کنیم .
۵- سواد آموزش و پرورش
توانايی تربيت فرزندان به شکل شایسته.
۶- سواد رايانه
توانايی استفاده از مهارت های هفت گانه ی رايانه یا ICDL، شامل مفاهيم پايه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رايانه، مديريت فايل ها، واژه پردازی و ...
امروز، در قرن بیست و یکم، داشتن سواد خواندن و نوشتن، یا حتى اخذ مدرک دانشگاهی، دال بر با سواد بودن فرد نیست.
@arayehha✨
قصیده چیست ؟
«قصیده» از ریشه «قصد» گرفته شده و معنی آن «مقصود» و «قصد شده» است. دلیل استفاده از این واژه نیز این است که شاعر قصد میکرده بزرگان را مدح و وعظ کند یا رخدادی را تهنیت و تسلیت بگوید.
غالبا تعداد بیتهای قالب قصیده بین ۱۴ تا ۶۰ بیت میتواند باشد. حتی در دیوان بعضی از شعرا قصیدههایی با تعداد بیتهایی بیشتر از ۱۷۰ تا ۲۰۰ هم دیده شده است. در قالب قصیده، قافیه مصراع نخست با قافیههای مصراعهای زوج یکسان است. از نکات دیگری که در قالب شعری قصیده میتوان دید وجود وحدت موضوع بین بیتهای قصیده است که البته با گذشت زمان این ویژگی کم رنگتر شده است.
#قالب_شعر
#قصیده
@arayehha
#معرفی_شعر
غزل چیست؟
غزل در لغت به معنی «سخن گفتن با معشوق و عشقورزی با او، حکایت از جوانی و حدیث صحبت و عشق» است. در ادبیات، غزل یک قالب شعری است که پنج تا دوازده بیت دارد. البته شاعرانی نیز هستند که غزلیاتی بیشتر از دوازده بیت دارند. اما معمول است که شعری با تعداد ابیات کمتر از پنج تا را غزل نمیشماریم. لازم به ذکر است که تعداد ابیات غزل به سلیقه سراینده بستگی دارد. مثلاً میتوان گفت تقریباً غزلهای حافظ یکی دو بیت کوتاهتر از غزلهای سعدی هستند.
#غزل
@arayehha
🍁☕️
#معرفی_قالب
#رباعی
رباعی چیست ؟
رُباع در لغت به معنی چهارگان و هر چیزی است که چهار جزء داشته باشد. به همین ترتیب، رباعی یا چهارتایی یکی از قالبهای شعر فارسی است که چهار مصراع دارد. بسیاری رباعی را یک قالب شعری ایرانی خالص میدانند.
📜@arayehha
دوبیتی چیست ؟
دوبیتی یکی از قالبهای شعری کوتاه است که دو بیت (یا چهار مصراع) دارد و مانند رباعی مصراع اول و دوم و چهارم آن قافیه دارد، اما وزن آن با وزن رباعی فرق دارد. سرودن دوبیتی سابقهای طولانی دارد و در کتابهای ادبیات از آن بهعنوان «فَهلوی» یا «فهلویات» نیز نام برده شده است. فهلوی در فرهنگ لغت برای آن چنین تعریفی بیان شده است: شعری که به یکی از زبانهای محلی ایران - جز زبان ادبی و رسمی - به وزنی از اوزان عروضی یا هجایی سروده شده و بخشی از آنها در قالب دوبیتی است.
دوبیتی رایجترین قالب شعری بین قشرهای مختلف مردم است. گوینده بسیاری از دوبیتیها که اغلب آنان از روستاییان و چوپانها بودهاند
#قالب_شعر
📜 @arayehha
قطعه چیست؟
«قِطعه» در لغت بهمعنی پاره و تکهای از هر چیزی است. طبق آنچه در دکتر منصور رستگار فسایی در کتاب «انواع شعر فارسی» نقل کردهاند، ایرانیان جمع آن، یعنی «قطع» را میگفتهاند و به همین دلیل، امروزه برخی به آن «قَطعه» میگویند. در اصطلاح ادبی، قطعه شعری که فقط مصراعهای زوج آن همقافیه باشند. در قیاس با سایر قالبهای شعر منظوم فارسی، قطعه از نظر وزن، قافیه تعداد ابیات، زبان و مضوع بیشترین آزادی عمل را در اختیار شاعر قرار میدهد و از این رو، امکان تقلید کردن در این قالب شعری کم میشود.
در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی جلالالدین همایی، چنین بیان شده که قطعه شعری است با حداقل دو بیت و حداکثر شانزده بیت که البته گاهی، در صورت ضرورت، تا چهل بیت نیز میرسد.
#قالب_شعر
#قطعه
📜 @arayehha
مثنوی چیست ؟
مثنوی واژهای عربی و در لغت به معنی «دو دو» و مربوط به کلمه مَثنی (با تلفظ مَثنا) است. این نامگذاری به این دلیل است که هر بیت از مثنوی دو قافیه مستقل دارد و متفاوت از بیت بعد است. در ادبیات، مثنوی یکی از قالبهای شعر فارسی است که در آن، هر بیت قافیههای متفاوتی دارد.
#معرفی_قالب
#مثنوی
📜 @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
21 فوریه
روزجهانی زبان مادری گرامی باد ...
طبق دستورالعمل سازمان یونسکو:
"هر کسی که نتواند زبان مادری خود را
بنویسد و بخواند بیسواد
محسوب میشود ...
"یونسکو با انتشار پوستری
به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نوشت:
اجازه دهید راز هایمان را به زبان مادری خود
بیان کنیم⚘
@arayehha
#مستزاد
✍ مُستَزاد
مستزاد شعری است که به آخر هر مصراع آن یک یا چند کلمه اضافه میشود.
و این کلمات معنی مصراع قبل یا بعد را کامل میکند.
و این افزودهها همه وزن یکسانی دارند و با مصراع قبل از خود نیز هم وزناند.
با افزودن واژه یا واژههایی به پایان مصراعهایی چون ، قطعه ، غزل ، رباعی میتوان مستزادی سرود ، به دلیل همین کلمات اضافه شده در پایان هر مصراع آن را «مستزاد» میگویند.
قدیمیترین مستزادها در قرن پنجم ه . ق. سروده شدهاند و در دورههای بعد کم و بیش مورد توجه شاعران بوده است.
در عصر مشروطه این قالب در شعر نسیم شمال ، بهار و ادیب الممالک فراهانی رواج خاصی یافته است.
درون مایهی مستزاد میتواند مدح ، عشق ، عرفان ، اجتماعی و میهنی و ... باشد.
اهمیت مستزاد از آن روست که میتواند از منابع مورد الهام نیما در کوتاه و بلند کردن مصراعهای شعر نو باشد. زیرا تنها قالب شعر سنتی است که مصراعهای آن با هم مساوی نیستند.
✍ از مهدی اخوان ثالث
هر که گدای در مُشکوی توست ........... پادشاست
شَه که به همسایگی کوی توست......... چون گداست
باغ جهان موسم اردیبهشت .............. یا بهشت
گر نَه ثنا خوانِ گلِ روی توست......... بیصفاست
نرگس گلزار جَنان هر که گفت.......... یا شِنفت
این که چو چشمانِ بیآهوی توست........ بیحیاست
سرو شنیدم که قد آراسته ................ خاسته
مدعی قامتِ دلجوی توست.............. بَد اَداست
رحم کن ای دیده رخِ زردِ من........... درد من
گرنه امیدیش به داروی توست......... بیدواست
@arayehha
#چهارپاره
✍ «چهارپاره»
به دوبیتیهایی با قافیههای متفاوت که از نظر معنی با هم ارتباط دارند چهارپاره میگویند.
رایجترین شکل آن، این است که فقط مصراعهای زوج هم قافیه باشند.
چهارپاره در وزن آزاد است و به وزنهایی غیر از وزن دوبیتی نیز سروده شده است.
این قالب پس از مشروطه و در دوران معاصر در ایران رواج یافت. و تلاشی بود در جهت ایجاد یک قالب نو که بتواند درون مایهی تازهای داشته باشد.
درون مایهی چهارپاره بیشتر اجتماعی و غنایی است .
البته در زمان حال نیز بعد از غزل توجه خاصی به چهار پاره میشود.
✍ فریدون توللی ، دکتر خانلری و فریدون مشیری و ... از چهار پاره سرایان بناماند.
✍شب به یغما رسید و دست گشود
در تَه دره هر چه بود ربود
رود ، دیریست تا اسیرِ وی است
بشنو این های های زاری رود
ا***
گنجِ باغ از سفید و سرخ و بنفش
همه در چنگِ شب به یغما رفت
شاخِ گردو ز بیم پای نهاد
بر سرِ شاخِ سیب و بالا رفت
ا***
شب چو دود سیه تنوره کشید
رو نهاد از نشیب سوی فراز
دست و پای درختها گم شد
بر نیامد ز هیچ یک آواز
ا***
بانگ برداشت مرغ حق : شب شب
برگ بر شاخِ بید لرزان شد
راه فرسود بر زمین بخزید
لای انبوه پونه پنهان شد
ا***
شب دمی گرم بر کشید و بخفت
اینک آسوده از هجوم و ستیز
یک سپیدار و چند بید کهن
بر سرِ پشته اند پا به گریز
✍«دکتر پرویز خانلری»
همانظور که در شعربالا خواندید این چهارپاره متشکل ازپنج دوبیتی بود با قافیههای مختلف ولی در مورد یک موضوع واحد یعنی شب و اتفاقات شب سخن گفته شده است
@arayehha
#ترجیعبند
✍ ترجیعبند
غزلهایی هموزن با قافیههای مختلف که بیت یکسان و مصرّعی با قافیهای مستقل آنها را به هم وصل میکند «ترجیعبند» نام دارد.
به هر یک از غزلها "خانه یا رشته " میگویند.
و به بیت تکراری " ترجیع یا برگردان " میگوییم.
ترجیعبند خاصِ شعر فارسی است و درون مایههایی چون ، مدح ، عشق و عرفان دارد.
قدیمیترین ترجیعبند از فرخی سیستانی و زیباترین آنها از سعدی و هاتف اصفهانی است.
یکی ازشرطهای زیبایی ترجیعبند آن است که بیت آخر هر خانه با بیت ترجیع آن از نظر معنی مناسبتی تمام داشته باشد.
✍ از هاتف اصفهانی
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلسِتان بینی
بر همه اهل این زمین به مراد
گردش دورِ آسمان بینی
بی سر و پا گدای آنجا را
سر ز مُلکِ جهان گِران بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مَضیقِ حیات درگذری
وُسعتِ مُلکِ لامکان بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
« که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحدهُ لا اِلــــهَ الا هــــــو»
یار، بیپرده از در و دیوار
در تجلُی است یا اولِی الابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شبِ تار
چشم بگشا به گلسِتان و ببین
جلوهی آب صاف در گـُل و خار
ز آبِ بیرنگ صد هزاران رنگ
لاله و گــُل نِگر در آن گلزار
پا به راهِ طلب نِه از رهِ عشق
بهرِ این راه توشهای بردار
شود آسان ز عشق کاری چند
که بوَد نزدِ عشق بس دشوار
هاتف، اربابِ معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار
از می و بزم و ساقی و مطرب
و ز مَغ و دیر و شاهد و زُنّار
قصد ایشان نهفته اسراری است
که به ایما کنند گاه اصرار
پِی بَری گر بِه رازشان دانی
که همین است سِّرِ این اَسرار
« که یکی هست و هیچ نیست جزاو
وَحدهُ لا اِ لـــهَ اِلا هـــــو »
همانطور که خواندید دو غزل هم وزن اما هم قافیه نیستند و در انتهای غزلها یک بیت مستقل با قافیهای متفاوت که در گیومه « »قرار داده شده آنها را به هم وصل کرده که در واقع همان ترجیع یا برگردان است.
@arayehha
#ترکیببند
✍ ترکیببند
ترکیببند شعری است چند بخشی ( شمار بخشها تعداد معینی ندارد و در اختیار شاعر است ) که هر بخش آن از نظر قافیه و درونمایه همانند قصیده یا غزل است.
این بخشها را بیت مُصَرعِ متفاوت و نامکرری به هم پیوند میدهد.
درونمایهی شعرها و ساختار آن درست مثل ترجیعبند است و تنها فرقش همان بیتِ پیوند دهنده است که قافیهاش تکرار نمیشود.
میتوانید با خواندن یکی از زیباترین ترکیب بندها با مطلع :
باز این چه شورش است که در خلق آدم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
به تفاوت و تشابه ترکیببند و ترجیعبند پی ببرید.
قدیمیترین ترکیببندها از قطران تبریزی شاعر قرن پنجم ه . ق. است .
جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی ، محتشم کاشانی ، و وحشی بافقی از سرایندگان نامی این قالبند.
ترجیعبند و ترکیببند جزء قالبهایی هستند که میتوان گفت سرودن آنها منسوخ شده است.
عزیزان شب و روزی آمیخته به احساس دلانگیز شعر و به لطافت غزلهای دلنشین داشته باشید.
@arayehha
#نیمایی
✍ شعر نیمایی
✍ شعر نیمایی به شعری میگویند که از مصراعهای کوتاه و بلند تشکیل شده و قافیه در آن الزامی نیست.
✍ بنیانگذار این سبک علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج است " یوش " نام زادگاه اوست.
او با انتشار شعر" افسانه " در سال ۱۳۰۱ هجری شمشی اولین گام جدی را در این راه برداشت.
شعر نیمایی با وجود مخالفتها توانست جایگاهش را در شعر فارسی باز کند و اکنون پس از ۹۵ سال در کنار شعر هزار سالهی سنتی دارای نمونههای پایدار و ماندگار است.
نیما یوشیج ، سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد ، مهدی اخوان ثالث و .... از برگزیدگان شعر نیماییاند.
مضمون شعر نیمایی مبتنی بر تجربههای شخصی شاعر است.
یعنی شاعر حق دارد از هر اندیشهای اعم از غنایی ، فلسفی ، اجتماعی ، سیاسی و..... سخن بگوید به شرط آنکه سخن برخواسته از احساس او باشد.
✍عمدهترین درون مایههای شعر نیمایی، عشق ، سیاست و اجتماع و... است.
✍ شعر نیمایی مانند شعر سنتی موزون است ، یعنی وزن و آهنگ آن با گوش احساس میشود.
✍ اما به دلیل آنکه مصراعها از نظر اندازه با هم برابر نیستند و قافیه در آن الزامی نیست ، دریافت و احساس وزن در این نوع شعر نیازمند دقت بیشترِ خواننده است.
✍ مهدی اخوان ثالث
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دستِ محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
ا***
نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک ؟
ا***
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای....
اگر به مصراع اول تا سوم شعری که خواندید توجه کنید میبینید که این شعر بر خلاف شعرهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید از مصراعهای هم اندازه بوجود نیامده است.
منظور از مصراعهای هم اندازه ، مصراهایی که تعداد هجاها در آنها یکسان است.
قالبهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید را «شعر سنتی» میگویند ولی این شعر «نیمایی» است.
بار دیگر مصراعهای اول تا سوم را بخوانید میبینید که قافیهای در پایان این سه مصراع نیست. و شاعر هر جا که بیانش نیازمند واژههای هم قافیه باشد از آن استفاده میکند.
برای مثال : به پایان مصراعهای دوم ، پنجم و هشتم دقت کنید واژههای " گریبان ، لغزان و سوزان " کلمات قافیهاند.
ردیف نیز حالتی همانند قافیه دارد یعنی هر جا که شاعر احساس کند به آن نیاز دارد بعد از قافیه از آن استفاده میکند مانند واژهی "است " که بعد از کلمات گریبان ، لغزان و سوزان امده است.
✍ فروغ فرخزاد
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن اسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانههای تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بامهای باد بادکهای بازیگوش
آن کوچههای گیج از عطر اقاقیها
با آرزوی اوقاتی خوش و شاعرانهگیهای لطیف
@arayehha
#شعرسپید
✍ شعر سپید
شعرسپید یکی از قالبهای شعر نو محسوب میشود که از شعر نیمایی بوجود آمده است.
✍ و به آن آزاد نیز میگویند.
شعر سپید به شعری میگویند که وزن و آهنگ دارد اما وزن آن عروضی نیست.
قافیه در این شعر جای ثابتی ندارد و شاعر بنا بر لزوم آن را در شعرش بکار میبرد و این کار باعث ایجاد موسیقی نامحسوس در شعرش میشود.
برخی از اساتید شعر سپید را بعنوان یکی از قالبهای شعر نمیدانند بلکه آن را جزء قطعات ادبی به حساب میآورند.
مبتکر این سبک احمد شاملو متخلص به بامداد است که با ترجمهی اشعار و کنار هم قرار دادن عناصر شعری و بهرهگیری از زبان خاص شعری صاحب سبک شعر نو شده و این سبک را به نحو بارزی به تکامل رساند.
✍ شعر سپید در دههی سی شمسی با انتشار مجموعهی " هوای تازه " از احمد شاملو ظهور پیدا کرد.
در دستهبندی شعر نو، هر شعری که در قالب شعر نیمایی نگنجد به آن سپید میگویند.
ناگفته نماند احمد شاملو استاد بلامنازع شعر سپید است او با آگاهی کامل و عمیق بر شعر سنتی و وزن عروضی و ادبیات سرزمینمان با گذراندن تجربیاتی در شعر کلاسیک این سبک را ابداع کرد.
تمام ویژگیهایی که باید برای زیبایی و جذب مخاطب در شعر سنتی رعایت کرد در شعر سپید نیز باید رعایت شود.
متاسفانه به علت مدون نبودن قوانین این سبک هر رهگذر غیر شاعری که عاشق قلم زدن است و از سختی هفتخوان شعر کلاسیک آگاهی ندارد بیگدار به آب میزند؛ یا نثرهای ضعیف را گسسته مینویسد و یا آنقدر کلمات را ناسنجیده بهم میتند که نوشتهاش به هذیان یا معما تبدیل میگردد. که این مسئله، بر پیکرهی شعر سپید فاخر، لطمهی جبرانناپذیری وارد میکند.
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درود
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکردم
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
✍ «احمد شاملو»
@arayehha
جریان شناسی شعر معاصر
#شعر_معاصر
#فرا_نو
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
اکبر اکسیر خواست با « فرانو » در شعر معاصر جریان ساز باشد . ایشان در یادداشت هایی مانیفیست شعر «فرانو» را ارائه داد. فرانو شعری است کوتاه ، بی قید وزن با پایان بندی غافلگیرانه .
ایجاز و روایت دو خصیصه برجسته فرانو است .
زبان این نوع شعر ساده و روان است . طنز و جد را توأمان دارد . از منظر آرایه ای ادبی نیازی به کاربرد عمدی صنایع ندارد . ایهام ، کژتابى و ترکیبات چند معنایی از ویژگی های «فرانو» است . ایهام های که معنای نزدیک آن عوام و معنای دور آن مخاطب خاص را شگفت زده می کند .
«اکبر اکسیر » از دبیران خطه شمال است .
چند شعر «فرا نو»از اکبر اکسیر :
ما کاتبان فوق دیپلم شعر
ما عاشقان پرورش قارچ
به گل جواز شکفتن ندادیم
نه بزرگ شدیم نه بزرگوار
در حقارت ها مان پوسیدیم
هر چند در پشت بام بلندترین برج شهر
لانه داشتیم !
😕
پا از کلاس بر می دارم روی کلاچ می گذارم
یک _ دو _ سه
من گاز می دهم
میدان انقلاب ! نبود ?
آزادی ! . . . دو نفر
😕
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهایی داریم که آنها
نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
🤔
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر، مهر مادر، جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده،
مهر مادر پرداخت شد.
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم؛
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت؛
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه می گفت:
گوساله ، بتمرگ!
😕
دو واحد فلسفه پاس کردم
نوشته های زرتشت را فوت آب شدم
زبان آلمانی یاد گرفتم
اسمم را گذاشتم فریدریش
سبیل هایم را کلفت کردم
تا نیجه بشوم
نوچه شدم!
😎
برادرم مشاور املاك است
من مشاور افلاك
او زمین ها را متر می كند
من آسمان ها را
من از ساختن بیت خوشحال می شوم
او از فروختن بیت
او چندین دفتر دارد
من چندین كتاب
او هر روز بزرگ می شود
من هر روز كوچك
با تمام این ها نمی دانم چرا اهل محل
به من می گویند اكبر
به او می گویند اصغر ... .
😉
سالها پیش
پدر را
با رادیو جیبی اش به خاک سپردیم
هنوز هم صدای
B.B.C
از خاک گور می آید!
🤔🤔
گاو ، گاو است
چه در هلند باشد چه در اسپانیا
چه مال مش حسن باشد چه کار مهرجویی
من به دادخواهی گاوهای جهان آمده ام
قصاب مهربانی هستم
جنب سفارت هند
گوشت گوساله موجود است!
🧐🧐
بینوایان
با جلد گالینگور زرکوب
شیک وپیک چاق و چله
به قیمت
خرج یک ماه بینوایان
به بازار آمد
تا دختر عالی جناب ایکس
در ویلای اختصاصی شمال فصل فصل بخواند
و به گیس کوزت های جهان
قاه قاه
گریه کند!
اکبر اکسیر،
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🦅*
*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*
#درباره #نو_رباعی (۷)
وجه تسمیه ی #نو_رباعی
کتاب بدایع الافکار، رباعی را اینگونه شرح میدهد: «از مخترعات بحر هَزَج است و رباعی از آن جهت گفتند که بحر هزج در اشعار عرب مربع الاجزاء آمده. پس هر یک بیت از این وزن به مثابه دو بیت مربع باشد و مجموع چهار بیت بود از هزج مربع الاجزاء ... اگر مصراع سوم نیز دارای قافیه باشد، آن را رباعی مُصَرَع گویند و اگر مصرع سوم بیقافیه باشد، آن را خصی خوانند.»
در فرهنگ عامه وزن رباعی را هم وزنِ عبارت لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلاّ بِالله دانستهاند اما عروضدانان، برای رباعی یک یا دو وزن اصلی قائلاند. عروضدانان قدیم، وزن رباعی را در دو شجره اخرب و اخرم قرار دادهاند که از آن ۲۴ وزن منشعب میشود. دکتر سیروس شمیسا، برای رباعی یکوزن برشمرده و معتقد است از آن یازده وزن فرعی بهدست میآید. برابر عروض علمی، اساس وزن رباعی بر «مستفعل مستفعل مستفعل فع» نهاده شدهاست، که با توجیه دو قانون اختیارات وزنی شاعری، به ۱۲ وزن تبدیل میشود..."
"به نظر نگارنده مساله اساسی در بحث از منشاء رباعی (به معنی مصطلح)شکل شعری چهارمصراعی نیست بلکه وزن خاص آن است .زیرا علاوه بر رباعی قسمتی از فهلویات(ترانه)هم که از قدیم در ایران معمول بوده است چهارمصراعی است و هم چنین ازقدیم اشعار چهارمصراعی فراوانی داریم که نه رباعی است و نه دوبیتی(به اعتباروزن وگاهی قافیه)و اصطلاحا به آن ها قطعه می گویند ."سیر رباعی دکتر شمیسا صص ۳۱،۳۲
خواجه نصیرالدین طوسی نیز چنین نظری دارد و منشاء نام گذاری رباعی را وزن آن می داند.
درواقع رباعی تنها قالب شعر فارسی است که بر مبنای وزنش نامگذاری شده و هویت یافته نه بر مبنای تعداد مصرع ها وابیاتش.
چرا به رباعی که دوبیت دارد دوبیتی گفته نشده؟
یاچرا به دوبیتی که چهارمصراع دارد رباعی گفته نشده؟
پاسخ واضح است چون وجه تسمیه ی رباعی نه به خاطر تعداد مصرع ها که به دلیل وزن خاص آن است .
دوبیتی هم وزن مخصوص خود را دارد؛ اما مثنوی هایی مثل خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی هم در همین وزن سروده شده اند، قصیدۀ شبی گیسو فروهشته به دامن منوچهری دامغانی هم در این وزن سروده شده و بسیاری از شعرای غزلسرا بر این وزن غزل های فراوانی سروده اند فقط حافظ 24 غزل در این وزن دارد .
غزل از قصیده اقتباس و استخراج شده است.درواقع غزل ،بخشی از قصیده بوده .
قطعه هم از قصیده اقتباس و استخراج شده است.
#نو_رباعی نیز از رباعی،اقتباس و استخراج شده است .با این توضیحات ،دلیل نام گذاری اش هم معلوم می شود.بخش "نو" به خاطر شکل نوین تقطیع و نوشتارش که از فرم خطی و مصراع-بیتی به فرم عمودی و تقطیع پلکانی تغییر یافته ،نیز ، به قالب های نو و مدرنِ شعرنو یا نیمایی ، شعرسپید وآزاد شباهت دارد،انتخاب شده و "رباعی"نیز ، هم به خاطر وزن خاص آن و اقتباسش از قالب رباعی و هم جان مایه ،"آن" و کشف شاعرانه که عصاره ی رباعیست ،انتخاب شده است.با توضیحاتی که تقدیم شد #نو_رباعی اسمی با مسما و شایسته برای این قالب جدید شعرفارسی است.
این نکته را نیز یادآوری می کنم که برای قالب رباعی ،جز رباعی،اسامی دیگری نیز ازقبیل ،بیت،ترانه،چهاردانه،چهارخانه،چارانه،و...ذکرشده که هیچکدام عمومیت نیافته و تنها اسم "رباعی"رواج پیداکرده است.
قالب رباعی در طول تاریخ با تغییرات وپیشنهاداتی مواجه بوده و #نو_رباعی اولین پیشنهاد در ارتباط با این قالب نیست .رباعی در قرون اولیه شعرپارسی ،چهارقافیه ای بوده که به مرور قافیه مصراع سوم حذف شده و بود و نبودش اختیاری شده است.رباعی سه بیتی ،رباعی چهاربیتی ،رباعی مستزاد و رباعی پیوسته از جمله پیشنهاداتی بوده که بنا به دلایل مختلف مورد استقبال شعرا ومخاطبین شعرپارسی قرارنگرفته اند.جهت جلوگیری از طولانی شدن این وجیزه ،علاقمندان را جهت مطالعه ی بیشتر به کتاب "سیررباعی دکترسیروس شمیسا "ودیگر منابع معتبر ارجاع می دهم .
#نو_رباعی نیز پیشنهادی است که حرف های زیادی برای گفتن دارد و حرف های زیادی هم درباره اش گفته خواهدشد.از زیبایی ها و ظرفیت های بسیارآن لذت ببریم
#جلیل_صفربیگی
@arayehha
شعر کوتاه چیست؟
سرودهای منسجم، در لحظه، نکته سنج و دارای فرمی فشرده است که در کمترین کمیت بیشترین معانی را دارد.
مهمترین شاخصه ی آن ایجاز
( اقتصاد واژه ها)
یا کمترین کلمات است.
مجموعه ای از کوتاه سرایها
سپیدکوتاه
شعرطرح،
شعرک،
ترانک،
هسا شعر.(هسا پست مدرن)
شعرپریسکه ،
شعرسپکو ،
شعرهاشور ،
شعرطرح
شعر حرکت
شعر پالت
موج نو
موج اول
موج سوم
موج ناب
شعر دیگر
شعر فرانو
شعرک ،
سرودک ،
دلنوشته ،
واژانه ،
چامک
چکه
فراسک.
هایکو
تانکو
تاناکا
کی گو
هایکو عت
هایکو ایرانی
لیکو
شعر ابوذبی
شعر دیجیتال
کانگریت(کایگرام.تجسمی ِشیمبا.دیداری.شنیداری.خواندیدنی)
حجم
فرا حجم
کاریکلاماتور
شعر ترجمه
شعر آزاد
مینیمال ادبی
شعر گفتار
کوتاه سرایی
کلاسیک
تکبیت
دوبیتی
رباعی
سه گانی کلاسیک
سه گانی نیمایی
سه گانی سپید
نوخسروانی
دلنوشته
متن کوتاه ادبی
نثر مرسل
(نثر مسجع کوتاه)
شعر موزون
در ادبیات نماینده شعر کوتاه بودهاند.
شعر کوتاه از دیرباز تا امروز، همواره، همراه شعر و ادبیات فارسی بوده که عواطف و احساسات، ایدئولوژیها، اندیشههای اجتماعی، سیاسی، فلسفی انسان معاصر را در خود منعکس میسازد.
من سعی کرده ام نماینده ای شایسته برای انتشار انواع سبکها؛ قالبها
جریانها و نحله ها
معرفی شاعران در تمامی ادوار و همچنین کوتاه سرا در این کانال داشته باشم.
کانالی با هزاران مطالب آموزشی
همراهمان باشید
@arayehha
#فراشعر
#فراداستان
⛱فرا شعر و فراداستان از ژانرهای معرفی شده توسط #استاد_آرش_آذرپیک در #مکتب_اصالت_کلمه میباشند.
⛱ فراشعر و فراداستان، در مکتب اصالت کلمه به عنوان مقام جامع تمام جریانهای شعرنگرانه وداستاننگرانه معرفی میشوند.
⛱فراشعر و فراداستان نخستین سیستم های شعری و داستانی هستند، که بر خلاف دیگر مکاتب از تمام سیستم های شعرمحورانه وداستانمحورانه آشنایی زدایی میکنند.
⛱ فراشعر و فراداستان، در آغاز با فراروی و آشنایی زدایی از سیستم های درون شعری و درون داستانی (مکاتب، سبکها و ژانرهای شعری و داستانی) اتفاق میافتند و در مرحله دوم از خود جنسیتهای شعر وداستان آشنایی زدایی و فراروی میکنند.
⛱هدف در فراشعر وفراداستان رهایی از متون شعرمحور و داستانمحور، برای تعالی و فراروی به سوی متون کلمه_محچرانه است.
⛱ الگو ومصداق متون کلمه محور، کتب مقدس در سنت های الهی بهویژه قرآن مبین میباشد که از دیدگاه ادبی نیز در مقام جامع هنری کلمه قرار دارد.
#آرش_آذرپیک
#مکتب_اصالت_کلمه
#مکتب_عریانیسم
@arayehha
مکتب اصالت کلمه (عریانیسم)
و شکل گیری آن
در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۸۲ «مکتب اصالت کلمه» یا به عبارتی دیگر «فلسفه و ادبیات کلمه گرا» رسماً در شهر «کرمانشاه» موجودیت خود را اعلام کرد.
و در شهریور ماه سال ۱۳۸۴ با انتشار کتاب «بیانیه ی دیدگاه جهانشمول عریان در ادبیات» که نخستین بیانیه ی این مکتب بود؛
در عرصه ی ادبیات معرفی شد و در پی آن به تدریج و در طی چند سال بیانیه های متعدد و طویلی که هر یک بیانگر دیدگاه های فلسفی و جهانبینی این مکتب، که منشأ شیوه ی ادبی و نوع کنش سرایندگان این مکتب با زبان و ادبیات است؛ منتشر گردید.
اما حرکت های آغازین این مکتب از واپسین سال های دهه ی هفتاد نشأت گرفته است. «علیرضا (آرش) آذرپیک» که نظریه پرداز اصلی این جریان است به دنبال این اندیشه که: «آیا کلمه بدون ساختار دستور زبان میتواند مفهوم و ادبیت ارائه دهد؟
]در حالی که [تا آن زمان همه ی آثار ادبی در ساختار دستور زبان خلق می شدند و حتی شیوهی فورگراندینگ در دیدگاه فرمالیستها نیز با حفظ ساختار کلی دستور زبان آن را می شکست.
آقای «آذرپیک» شروع به نوشتن یک اثر به منظور آزمایش آفرینندگی کلمه فراتر از دستور زبان پرداخت و با خلق اثرِ:
-آفتاب/ باران/ برکه/ دو قو// آفتاب/ آفتاب/ برهوت/ دو فسیل.
…ژانر واژانه آفرینش یافت.»
(محمدی، ز. ۱۳۹۴، ۲۱ مرداد)
همچنین از نوآوری های او در دهه ی هفتاد این که «در آن زمان یک نوع تفکر مینی مالیستی یعنی ایجاز هم زیاد است.»
در ذهن و زبان…[ او[ بود که منجر به خلق ژانر غزل مینی مال در شعر کلاسیک و ژانر واژانه در ادبیات آزاد شد.»
او سرانجام در آغاز دهه ی هشتاد با طرحی جامع تر و کلی تر و با ارائه ی یک فرمول به ظاهر ساده طرح دیگری در انداخت و گفت: «متن عریان= حرکتی واژه گرا در یک ژانر نامتعارف»
و در توضیح آن افزود که «فرایند آفرینش این گونه متون، تنها در شکافتن هسته ی مرکزی واژگان است
برای آزاد ساختن تمام انرژی های ناگفته و نهفته ی درونی و بیرونی به منظور بی واسطه ترین ارتباط ممکن با آن ها که طی قرن های متوالی می باید منحصراً در دو شاخه ی جدا از هم یعنی شعریت و روایت تعریف می شدند.»
در اوایل سال ۱۳۸۰ «آذرپیک» شروع به تدوین مؤلفه های اولیه ی این مکتب کرد و در همان حال عده ای از جوانان بااستعداد را در کارگاه شعر «هلیا» گرد هم آورد
تا در جلسات شعر و بحث فلسفی و بررسی مبانی نظری این مکتب فعالیت داشته باشند
کارگاه شعر و حتی ادامه ی کارهای تئوریه پردازی به عهده ی «مهری مهدویان» قرار گرفت و آذرپیک هر از گاهی به جلسات سری می زد.
مهدویان توانست نخستین کارگاه ادبی کرمانشاه را به نام «نیلوفر» تأسیس کند و جلسات بحث و تبادل نظر مکتب اصالت کلمه را در آن کارگاه برگزار کرده، به تدوین مؤلفه های ثانویه ی این جریان بپردازد
در پاییز ۸۲ کارگاه دیگری به نام «نوآمدگان امید» تأسیس شد که محلی بود برای هنرجویانی که تازه به کارگاه «نیلوفر» پیوسته بودند و چون از مباحث نظری و فلسفی این کارگاه بسیار عقب مانده بودند؛ می خواستند مباحث اولیه را بیاموزند. (همان) و به این ترتیب مکتب اصالت کلمه به مرور بر هواداران خود افزود و با تشکیل جلسات و جشن ها و مناسبت ها و مصاحبه با نشریات مختلف توانست خود را به عنوان یک جریان کاملاً ایرانی که خاستگاه آن غرب کشور است معرفی کند.
و اما نگرش فلسفی این مکتب به گونه ای است که واژگان را مقدس می داند.
آذرپیک می گوید: «در وجود مقدس واژگان پتانسیل های نامرئی و گوناگونی وجود دارد که پافشاری های متعصبانه ی ادبیات بر داستان و شعر –به عنوان ژانرهای برتر و اوج عروج واژه ها و در کنار آن، بست نشستن کلیت ادبیات در برج عاج خویش که موجب عدم استفاده های ادراکی- دیالکتیکی از انواع نگرش ها و ساختارهای مختلف هنری، علمی، فلسـفی و دیگر رشته های دانش بشری گشته، هیچ حاصلی نداشته است به جز عقیم ماندن آن انرژی های پنهان و بالقوه.»
علوم و فنون ادبی
نورمحمدی
@arayehha
🔴🔴کاریکَلِماتور
📕(آمیختهٔ کاریکاتور و کلمات) نامی است که شاملو نخست بار بر نوشته های پرویز شاپور نهاد.
📕این واژه حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است.
📕کاریکلماتور نثر است.
📕بازیی زبانی دارد تا بتواند گفتنیها را دیدنی کند (تصویری)
📕طنز دارد.
📕کاریکلماتور از نظر معنایی، صراحت دارد.
📕کاریکلماتور از چند معنایی واژهها سود میبرد.
📕کاریکلماتور، معمولاً از بدیهیات و روزمرهها و دم دستی هاست.
📕سابقهای در ادبیات کهن به عنوان یک ژانر ندارد. اما میشود نمونههایی در نثر و نظم پیدا کرد.
📕ایجاز از ویژگیهای کاریکلماتور است.
📕در کاریکلماتور نوعی نازک اندیشی مانند سبک هندی دیده میشود.
📕غافلگیریی دارد که با غافلگیری شعری متفاوت است. -نوع لذت در کاریکلماتور با لذتی که در شعر به مخاطب دست می دهد متفاوت است.
🔴ویژگی های کاریکلماتور:
🔹تضاد
🔹ایهام
🔹تخیل
🔹ابتذال
🔹طنز
🔴نمونههایی از کاریکَلِماتورهای پرویز شاپور
📗وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
📗اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
📗به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
📗به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
📗قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
📗به نگاهم خوش آمدی.
📗پایین آمدن درخت از گربه.
📗قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
📗زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
📗جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند.
📗فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
📗هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
📗باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
📗فاصله بین دو باران را سکوت ناودان پر میکند.
📗فریاد زندگی در سکوت گورستان تهنشین میشود.
📗برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون میگذارم.
📗گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
📗روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
📗غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
📗بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
🔴کاریکلماتوری از محسن ابراهیم
📗توفان، دامن طبیعت را بالا زد
🔴چند کاریکلماتور از رسول مرادی
📗با خوردن پیاز، سیر نشدم
📗در جگرکی، همهٔ سیخها تو دل برو هستند
📗برای جلوگیری از بی نمکی، شورش کردم
📗نقاش قمار باز، رنگ میبازد.
📗فقط زنها قادر به خودزنی هستند
📗آرایشگر از همه سرشناس تر است.
📗با (حال)تر از آنم که به گذشته بیاندیشم.
📗بیچاره جگرکی چه راحت به همه (دل) میدهد!
📗طول زندگی با (أرز)بیشتر میشود
🔴کاریکلماتورهای حسین ناژفر
📗خط فقر، الفبا ندارد.
📗«پری» روز، زیباترین روز بود.
📗باران، زبانِ ناودان را باز کرد.
📗فقیر با فروش کلیه، آبرو خرید.
📗عصر بیخبری، صبحی ندارد.
📗بزنم به تخته، میخ خوبی است.
📗تور ماهیگیر پر شد از ماهی آزاد.
📗عرق حلال میخورد پیراهن کارگر.
📗عامل بیکاری کلاه دوز، جلاد بود.
📗فقط دزدها از «آگاهی» میترسند.
📗سارای این زمانه عاشق دارا میشود.
📗جهان خوار اول تجزیه میکند بعد تحلیل.
📗دوزیستان هم از توبره میخورند و هم از آخور.
📗دستهٔ تبر، کوفیترین خویشاوند درخت است.
📗شادترین پلی که دیدم، پل سیدخندان بود.
📗بنزین هم «جایگاه» دارد، وای بر فقیر.
📗آدم خود جوش نیازی به دیگ ندارد.
📗سایه ات، نگاهم را آفتابی کرد.
📗رودخانه هم اهل طغیان است.
📗نام عرب فقیر، عبدالغنی بود.
📗چکیدن، تولدِ باران است.
📗فرش فقیر، خواب ندارد.
🔴نمونههایی از حسین مقدسی نیا
📗به نام پیوند دهنده قلبها و عروق!
📗هروقت آب از سرم میگذرد زیرآبی میروم!
📗برای آنکه خواب از سرم نپرد داخل قفس میخوابم!
📕علون وفنون
@arayehha
4_5879665582315406336.mp3
4.61M
#سیاوش_کسرایی
(۵ اسفند ۱۳۰۵ #اصفهان - ۱۷ بهمن ۱۳۷۴ اتریش)
شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، نقاش، فعال سیاسی و از اعضای کانون نویسندگان ایران.
او از بنیانگذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود.
سیاوش کسرائی، سراینده منظومه #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
پن: دکتر #ایرج_افشار در کتاب #نادرهکاران تاریخ درگذشت ایشان را ۱۷ بهمن ۱۳۷۴ ذکر کرده است.
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟
@arayehha
بن بستی برای مهندسان وجود ندارد
دانشمندان آنچه را که هست کشف میکنند
مهندسان آنچه را که نیست خلق می کنند
۵ اسفند روز بزرگداشت دانشمند
#خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس گرامی باد
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
طبق منابع کهن زمان برگزاری جشن اسفندگان (سپندارمذگان) روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می دانستند اما برخی از زرتشتیان ایران، روز 29 بهمن را روز جشن سپندارمذگان می دانند و مراسم جشن اسفندگان (سپندارمذگان) در بعضی مناطق ایران مانند منطقه پشتکوه استان یزد هرساله پنج روز مانده به ماه اسفند، برگزار می شود.
دلیل اختلاف در زمان برگزاری جشن اسفندگان اختلاف گاهشمار خورشیدی و گاهشمار زرتشتی است . در زمان خیام ساختار تقویم ایرانی تغییر نمود و شش ماه نخست سال سی و یک روزه شدند، بنابراین این جشن نیز 6 روز به عقب آورده شد که این کار نادرست است زیرا همانطور که از نام این جشن پیداست روز برگزاری آن روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند است.
📚🌺@arayehha
واژه اسفند و سپَندارمَذ
اسفند برگرفته شده از واژه اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرَمَئیتی» نام چهارمین امشاسپند است که از دو بخش تشکیل شده است. «سپِنتَه» یا «سپند» به معنی پاک و مقدس و «آرَمَئیتی» به معنی فروتنی و بردباری است و و معنی این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت» و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپَندارمَذ» نام دارد که با یکی شدن نام روز و ماه جشنی به نام اسفندگان در 5 اسفند برگزار می شود.
@arayehha