جوابِ پرسشِ احوالِ ماست این جمله:
به لطفِ حرزِ جوادالائمه محفوظیم
#علی_اصغر_یزدی
مشمول عنایات تو هستیم زیاد
با دست پر آمدیم از باب مراد
هـر بار گره بوده بـه کاری گفتند
یادت نرود ذکر توسل به جواد(ع)
#محمدجواد_منوچهری
هستند کریمان دو عالم سرخوانت
یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت
#علی_اکبر_لطفیان
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
#علی_اکبر_لطفیان
در دست تو عیارِ کرم میشود زیاد
در سایهسار اسم تو کم میشود زیاد
نوبت به گفتن از سر زلفت که میشود
بی شک شهید اهل قلم میشود زیاد
مثل نفس برای رضایی که بی گمان
در بازدم علاقه به دم میشود زیاد
در مسلک جواد اگر قول جود رفت
وقت وفای وعده، رقم میشود زیاد
باب الجواد چیست؟ که در بین زائران
آنجا که میرسند، قسم میشود زیاد
باب الجواد چیست؟ که هرکس از آن گذشت
در چشمهاش شوق حرم میشود زیاد
من ماندهام که مثل تو در بین اهل بیت
از زن چرا به مرد ستم میشود زیاد؟
در چشم سرمههای گهرشاد دم به دم
شادی افول کرده و غم میشود زیاد
وقتی که ام رذل تأسّی به جعده کرد
در فکر او علاقه به سم میشود زیاد
حالا مسیر روضه به جایی رسیده که
پیش امام، چار قدم میشود زیاد
گودال نیست حجرهاش، اما به پیکرش
از ضرب تیر و نیزه، ورم میشود زیاد
گاهی شبیه اکبر و چون قاسم اینچنین
هم میشود خلاصه و هم میشود زیاد
#مهدی_رحیمی
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیرو جوان نداشت که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند
در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم
گودال و بام ، مرز قبول شهادتند
راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم
شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند
دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم
در روضه های کرببلا جانگدازتر
داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم
هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما
پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم
#محسن_ناصحی
مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریه هات هیچ مدارا نمی شود
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمی شود
این قدر پیش پای کنیزان به خود مپیچ
با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود
گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود
باور کنم به در نگرفته است صورتت؟!...
این جای تنگ و ... این قد و بالا... نمی شود
با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند
جز هلهله، جواب مهیا نمی شود
با غربتی که هست تو غارت نمی شوی
نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود
خوبی پشت بام همین است ای غریب
پای کسی به سینه ی تو وا نمی شود...!
#علی_اکبر_لطیفیان
امروز در اضطراب باشد خورشید
درسایۀ التهاب باشد خورشید
بر شمسشموس تسلیت باید گفت
زین غم که در آفتاب باشد خورشید
#سیدمحمد_رستگار
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشته اند به باب المراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانهی تو رسیدم
چه سفره دار کریمی چه سفره ای چه طعامی
سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب بر لب بامی!
تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابهی شامی
#میلاد_حسنی
ماندهام لحظهی پیچیدنِ عطر تو به شهر
ملک الموت پیِ چند نفر میآید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده است
خار هم پیشِ شما گل به نظر میآید
#کاظم_بهمنی
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را
از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را
پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا
میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی
هوایی میکند از نو بسازد اعتقادش را
چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟
که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را
قدم آهسته برمیدارد و پیوسته تا منزل
که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را
به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد
نشد تا سرمۀ چشمم کنم خاک بلادش را
بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر
ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
#محمدحسین_ملکیان
هوای صحن گوهرشاد را امشب خریدارم
مگر غیر از رضا جانم در این عالم کسی دارم
#محمدجواد_جلالی
لبریز دردم آمدم دارو بگیرم
مُهر اجابت از دَمِ یاهو بگیرم
ای کاش از دست تلاطم های دنیا
در ساحل امن شما پهلو بگیرم
از دور هر شب زائر #شش_گوشه هستم
این بار باید اذنِ رو در رو بگیرم
با خیل غمها الفتی دیرینه دارم
اما نشد تا با فراقت خو بگیرم
دلتنگ #ایوان_نجف هستم همیشه
تا حاجت یک عمر را از او بگیرم
بستم دخیلِ قلب خود را بر ضریحش
شاید برات از #ضامن_آهو بگیرم
#نگین_نقیبی
چشم تو یک نگاه به ما کرد در ازل
ما را بس است تا به قیامت همان نگاه
#فیاض_لاهیجی
عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه
قطرهی اشک است آرام و بدون زمزمه
در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه
عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه
لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل میبرند
گر ببینیشان نمیفهمی کدام عاشقترند
گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هرکس نیست در دنیا طواف عاشقی
دست پروانهست همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است
فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست
در نگاهش افضل الاعمال، یاریِ علیست
لذتش در زندگانی خانهداریِ علیست
بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست
میرسد دستت به دامان علی با فاطمه
سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه
#علی_ذوالقدر
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سیدحمیدرضا_برقعی
پیوند دو دریاست که در حال وقوع است
جز حضرت دریا چه کسی لایق دریاست
#روحالله_راوینیا
♡
بر عالم جسم و جان مبارک باشد
بر جمع جهانیان مبارک باشد
زهرا و علی به هم رسیدند امروز
پیوند دو آسمان مبارک باشد
#زینب_نجفی
دلهای عرش و فرش با شادی عجین است
پیوندی از افلاکیان روی زمین است
«انسیه الحورا» عروس و شاه داماد
مولای مظلومان «امیر المومنین» است
در سیل تبریک تمام خلق عالم
تبریک خالق با دم روح الامین است
غیر از علی(ع) در شان زهرا هیچ کس نیست
آیینه ی زهرا (س) فقط «حبل المتین» است
تصویر زیبایی است در تفسیر این وصل
«خیر البریه» خاتم و «کوثر» نگین است
دست علی(ع) را گرم می گیرد،از این پس
از عشق «بحرالعلم»، زهرا (س)خوشه چین است
عشقی که دارد یازده خورشید با خود
در اوج زیبائی است ،زیبا آفرین است
#محمدجواد_منوچهری
به جز زهرا که فخر کائناتست
نگینی لایق دست ولی نیست
برای صاحب آیات کوثر
نظیر و کفو جز مولا علی نیست
#نگین_نقیبی
لبهای علی(ع) وفاطمه(س)خندان است
خوشحالی عاشقان دو صد چندان است
برخیز ملائکه حنا آوردند
در خانه ی مصطفی(ص) حنابندان است
#علی_داودی_جاوید