eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
173 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. هشتم شوال سالگرد تخریب بقیع السلام علیکم یا اهل بیت النبوة هستیم ما گدای امامان بی حرم پاینده از دعای امامان بی حرم شوق کبوتر دل ما شیعیان شده پرواز در هوای امامان بی حرم شکر خدا که روزی ِ خود را گرفته ایم از سفره ی عطای امامان بی حرم پُر می شود ز هیزم دوزخ مسلّماً قلبی که نیست جای امامان بی حرم ما از حساب روز قیامت رها شویم با یک نخ عبای امامان بی حرم شد منصب حقیقی هر شیعه نوکر و گریه کن ِ عزای امامان بی حرم اینان شهید کینه و زهر جفا شدند جان های ما فدای امامان بی حرم در زندگی غریب و پس از مرگ هم غریب کم نیست غُصّه های امامان بی حرم نه سایبان،نه صحن و سرا و نه خادمی غم گشته آشنای امامان بی حرم دل های ما به کوری آل سعود پست شد صحن باصفای امامان بی حرم گویا خراب شد حرم باصفایشان تا دل شود سرای امامان بی حرم ایوان طلا و صحن وضریحی میان قلب شد ساخته برای امامان بی حرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ایام ................................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. دارد شکوفا می شود باغ انارم از دانه دانه اشک های بی قرارم سال هزار و یک صدو بغض شکفته ست از وسعت تنهایی ات تا کی ببارم این الشموس الطالعه در قحطی ِ نور؟! فانوس چشمان تو را در انتظارم آورده باد از عطر نرگس های چشمت پیچیده حالا از شمیمت در بهارم یک یا علی باید بگویی و بیایی مولای من ! سخت است بی تو روزگارم باید بیایی نور در شعرم بریزی روشن شود چشم و دل اشعار تارم ✍ .
. هوایی مدینه... دلم دوباره هوای مدینه را دارد هوای صحن و سرای مدینه را دارد گمان من نشود جز مدینه جای دگر شبیه عشق و صفای مدینه را دارد کریم آل عبا آنقدر کریم است که خودش هوایِ گدای مدینه را دارد فدای قبر بدون ضریح و گنبد او چو خاکی است و بَنای مدینه را دارد به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن مدینه شورِ آقای مدینه را دارد نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا که یادِ درد و بلای مدینه را دارد همان بلای عظیمی که بر سرش آمد به کوچه ای که نِمای مدینه را دارد صدای سیلی و درد و کبودی و صورت نشانیِ دَمِ، وایِ مدینه را دارد چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس که حُکم کرب و بلای مدینه را دارد زِ راه می رسد آنکه امام منتقم است ..وَ روی شانه لوای مدینه را دارد .
. السلام علیکم یا اهل‌بیت النبوه بسم رب البقیع ، به نام بقیع می نویسم من از مقام بقیع آسمان جلوه ای زِ عرش حق و.. عرش حق وسعت تمام بقیع جنّت از شوق بوسه بَر خاکش خم شده ، کرده احترام بقیع می زند جام غصه و غم را جبرئيل از غمش به کام بقیع می دهد خاتم النبیین از مرقدش صبح و شب سلام بقیع خوش به حال کبوتر عشقی که شده عاشقانه رام بقیع عاشقم عاشقِ سرا پا عشق عاشقِ عشقِ چار امام بقیع من غلامم ، غلام آل علی من غلامم ، همان غلام بقیع زخمی ام ، زخمی قبور بقیع زخمی ام ، خواهم التیام بقیع مست جام سینجلی هستم مست جام علی الدوام بقیع دست خالی نمی رَوَد زِ بَرش هرکسی شد گدای جام بقیع کی براند مرا زِ درگه خود اینچنین نیست ، در مرام بقیع شیعه ی مرتضی علی همه دم می نهد سر به زیر گام بقیع باید اصلاً به گور خود ببرد دشمنش فکر انهدام بقیع می رسد روزی از همین روزها یک نفر از پس قیام بقیع می رسد منتقم که با غضبش گیرد از دستِ کین ، زمام بقیع می کِشد ذوالفقار حیدر را قصد حمله ، چو از نیام بقیع گیرد او انتقام زهرا را بعد از آن گیرد انتقام بقیع هم و غمّش ولایت است و،اوست در پی حفظ انسجام بقیع کمر همتش که بسته شود می شود غرق اهتمام بقیع می کند او حرم بنا و سپس گنبدی را به روی بام بقیع چار حرم می شود بنا آنجا آن حرم های با دوام بقیع مسجدی در بقیع شود برپا نام آن مسجدالحرام بقیع ای خدا در ظهور منتقمش قسمتم کن شبی مقام بقیع قسمتم کن مَهِ صفر یاکه ده شبی از مَهِ صیام بقیع مثل مشهد که آرزو دارم خواهم از نذریِ طعام بقیع حاجتم خادمی صحنینش خادم زائران عام بقيع متخلص به «ملتمس» هستم شاعری مانده در کلام بقیع .
. مُسمّط مربّع سالروزِ و مرثیه‌یِ مجتبی علیه السلام خورشیدی امّا سایه‌ات رویِ سرِ نوکر گرد وُ غبارِ صحنِ تو از سیم ُو زر بهتر یابنَ علیِ مرتضی اِی دلبرِ دلبر جانم حسن ذکرِ لبِ فُلک وُ فَلک یک‌سر شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری کوریِ چشمِ دشمنان اینجا حرم داری سَرتاقدم جود وُ کرم ایثار وُ توحیدی تاجِ سرِ خیرُالبشر سردارِ اُمّیدی آرامِ جان آرامشی بر سینه بخشیدی امّا خودت یک لحظه آرامش مگر دیدی هر روزِ تو شد روضه‌ای سنگین‌تر از گودال پیشِ دوچشمَت مادرت در کوچه رفت از حال آن روز آقا بر سرَت دنیا شده آوار سیلی که زد مادر به شدّت خورد بر دیوار می‌زد لگد بر رویِ زخمِ تازه‌یِ مسمار هر روز وُ شب زخمِ زبان داده تو را آزار یک روز باید از زمین آویزه برداری یک روز لختِه‌لختِه در تشتی جگر داری آرامِ جانِ فاطمه آرام کِی ماندی؟! دلخون شدی و از سری بر رویِ نِی خواندی آقا دلم با روضه‌یِ گودال سوزاندی از نعلهایِ اسبها و خیزران خواندی روز وُ شبَت با روضه‌ها همراه شد حالا یک سایه‌بان رویِ مزارت نیست واویلا داغِ دلِ نوکر شده صحن ُو سرایِ تو رویایِ خوابم گنبد وُ گلدسته‌هایِ تو یک روز آقا رو به اِیوانِ طلایِ تو با گریه می‌خوانیم در مدح وُ ثنایِ تو شاهِ کرم هستی هوایِ نوکرم داری ای ندبه‌خوانِ کوچه‌ها اینجا حرم داری .
. سالروزِ کاش بر رویِ مزارت سایه‌بانی بود نیست کاش امشب در بقیعت روضه‌خوانی بود نیست کاش یک زائر فقط یک شمع روشن می‌نمود جایِ تکّه‌ِسنگ اینجا آستانی بود نیست کاش جارو می‌زدم صحنِ شما را با مُژه گنبدی گلدسته‌ای  نام وُ نشانی بود نیست کاش یک بیرق فقط بالایِ قبرَت بود آه ریسه‌بندان صحنِ خاکیِ تو آنی بود نیست کاش گریه ‌ کاش ناله  کاشکی سینه‌زنی در حریمِ این کریمِ آسمانی بود نیست کاش خاکِ چادری از خاطرش بیرون شود یاد دارم پیشِ مادر کودکانی بود نیست کودکی با ضربه‌یِ سنگین به پهلو شد شهید کودکی شد پیر در روضه توانی بود نیست تکّه‌ای از گوشواره رویِ خاکِ کوچه‌هاست گوشه‌ای از خانه یاسِ ندبه‌خوانی بود نیست .
. سالروز تخریب بقیع و روضه‌یِ مادر سادات ندارد روضه‌خوانی در جَوارش نباشد سایه‌بانی بر مزارش بقیعش خلوت است امّا نشسته زنی با چادری خاکی کنارش عجب آهی به لب دارد بمیرم سراسر روضه باشد روزگارش هنوز اِنگار دارد ردِّ پایی به رویِ چادرِ غرقِ غبارش به سینه می‌زند در صحنِ خاکی به یادِ رازدارِ بی‌قرارش به زیرِ معجرِ خاکی گمانم .... که باشد لَخته‌خون بر گوشوارَش میانِ کوچه وقتی که زمین خورد عصا شد شانه‌یِ طفلِ نَزارَش دعایِ ندبه می‌خواند کنارِ..... مزارِ خاکیِ شب‌زنده‌دارش ‌.
. برای غربت بقیع و تخریب آن بارگاه آسمانی به دست ابلیس های وهابی ---------- جز نور ای بقیع ام در آسمان نداری خورشید و ماه داری گر سایبان نداری گلدسته ای نباشد محراب خاکی ات را صوت خوش اذان را وقت اذان نداری در آسمان همیشه تصویری از تو پیداست غیر از بهشت و طوبا از خود نشان نداری آید شمیم جنّت همواره از حریمت ای گلشن ولایت اصلا" خزان نداری با آن که بی رواقی ، بی صحن و بی سرایی بر سنگفرشت امّا جز ارغوان نداری آمد کبوترانه دل سوی تو ولیکن بهر کبوتر دل یک آشیان نداری در خلوت حریمت آیند قدسیان هم زائر ز عرش داری گر میهمان نداری بر فرش های خاکی پا می گذارد این دل با آن که جز ملائک خود میزبان نداری گلهای پاک خفتند آنجا ز نسل احمد یعنی که در حریمت جز بوستان نداری از چار قبر ویران آید نسیم رحمت غیر از نسیم رحمت تا بی کران نداری ای تربت امامان آئينه دار داغت فریاد کن غمت را با آن که جان نداری تخریب بارگاهت آتش زده به دل ها این ظلم و کین که دیدی تاب و توان نداری تفسیر هرچه داغی تعبیر هرچه دردی در متن خود بجز این شرح و بیان نداری در آفتاب سوزان از بس نفس کشیدی حتّی برای گریه اشک روان نداری در زیر تیغ دشمن دیدی گلوی خود را با حنجر بریده آه و فغان نداری ای کربلای یثرب اندوه داری امّا یک جسم اِرْبا" اِرْبا در خود نهان نداری با آن که تو غریبی امّا به روی دامن گلهای پرپری از پیر و جوان نداری هجران لاله ها را کردی نظاره امّا طفل گلو بریده شیرین زبان نداری در خویش داری اکنون قامت به خاک رفته از محنت برادر قامت کمان نداری دیدی جفا فراوان از خصم دین ولیکن دیگر تو رأس خونین روی سنان نداری با کاروان عشقت آمد دلم ، نظر کن چون «یاسر» فتاده در کاروان نداری ** محمود تاری «یاسر»✍ ایام ................................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به مناسبت هشتم شوال سالروز تخریب بارگاه قدس امامان بقیع توسط گروه ضاله وهابیت -------- سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها جای لبخندی نمانده روی لب های بقیع بر حریم این حرم رفته ست بس بیدادها پیکرش زخمی ست این مرغ شکسته بال و پر بر گلویش مانده جای دشنه ی صیّادها هر طرف را بنگری قبری ست امّا بی رواق کی رود تصویر این ویرانه ها از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سعود این زاده ی شدّادها ای بقیعِ گشته ویران هیچ می دانی چرا می زند آتش به هر دل این خراب آبادها می وزد هر چند ، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها می چکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها شد بنا گر پایه های ظلم ، آید یار ما تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها بارالها در ظهور مهدی ات تعجیل کن دوخته این آستانه چشم بر امدادها عاقبت آباد می گردد بقیعِ غرقِ نور می شود نابود از او فتنه ی شیّادها خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلقه ها ، پولادها ،،،،،،،،،، «یاسر»✍ .
. ای کاش پیاده شود این طرح بدیع از هشتم شوال الی هشت ربیع همگام شود امامت صاحب عصر با ختم پروژه ی حرم های بقیع .
. موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: / ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل بیا به روضه‌ی درگاه مسلم بن عقیل سفیر مذهب حق، پیش‌تاز جان‌بازان که در طریق رضای خدای گشت قتیل هماره در حرم قدس او فرشته ز عرش پیام‌آور تسبیح باشد و تهلیل ز چاکران ره او یکی بُوَد میکال ز خادمان در او یکی بُوَد جبریل ز وصف مرتبتش دست لفظ کوتاه است وگر به مدحش گویی هزار بحر طویل به هر سلام که گویند زائران درش رسد ز پاسخ حقْشان هزار اجر جزیل به دعوتی که ز اهل عراق آمده بود امام کردش زی کوفه از مدینه، گسیل که تا تمام شود حجّت خدای به خلق به گمرهان طریقش رسول کرد و دلیل شهید گشت در این راه و فخر داشت که کرد درود حقّ و رضای امام را تحصیل ورا به عزّ شهادت، مقام و منزلتی است که نفس عاقله از درک کنه اوست علیل گمان مبر که رسی با عصای کور آن‌جا که پای واهمه لنگ است و چشم عقل، کلیل حقیقتی که شه کربلاست مجمل او ز مسلم است و شهیدان دیگرش تفصیل تبارک اللَّه از این بارگه! که بر در او به حاجتند شهان چون گدای ابن سبیل در این رواق مطهّر سزد که افروزند ز مهر و ماه، چراغ؛ از ستارگان، قندیل مسافران که بیابند فیض این درگاه بَدَل به قصد اقامت کنند عزم رحیل بسای جبهه بر این در که خسروان جهان کنند فخر ز خاکش به سجده و تقبیل بسای جبهه بر این در که از غبار رهش به حجله‌گاه جنان حور عین کند تکحیل در این مقام کریم از خدایْ حاجت خواه که حق مهمّ تو را می‌شود کفیل و وکیل کسی که قصد خرابیّ این مشاهد کرد همان ببیند کز کعبه دید صاحب فیل ز مکر دشمن، اندیشه‌ای نباید داشت که کید خصمان دارد خدای در تضلیل کسی که تفرقه انداخت در مسلمانان جزای خویش ببیناد روز ویل و عویل ز جاه مسلم، این بقعه فرّ و جاه گرفت چنان که کعبه شرف یافت از مقام خلیل فزود رونق این روضه از ضریح که ساخت امام و سیّد ما محسن حکیم جلیل زعیم شیعه که در دین و دانش و تقوی به صدق در خور تعظیم باشد و تبجیل بزرگ حجّت اسلام، آیه اللّهی که در زمانه نباشد ورا نظیر و عدیل به مدح او بسپردم از آن ره ایجاز که در ستایش او خوش نداشتم تطویل هماره ناصر او سرفراز باد و عزیز! همیشه دشمن او خوار باد و پست و ذلیل! به سال سی‌صد و هشتاد و نه ز بعد هزار شد این ضریح نوآیین در اصفهان، تکمیل حسین پرورش اصفهانی‌اش صانع مباشر عملش سیّد سمیّ خلیل «سنا» سرود مر این چامه را و از حق است امید خیر کثیرش بدین متاع قلیل اشعار مندرج بر ضریح حضرت مسلم .
. هشتم شوال سالروز زیاد شعر نگفتیم در رثای بقیع زیاد پر نگشودیم در هوای بقیع چه روضه ها که نخواندند روضه خوان هامان چه گریه ها که نکردیم پا به پای بقیع همیشه هشتم هر ماه روضه می گیریم به یاد هشتم شوال و ماجرای بقیع هنوز مادر عباس روضه می خواند تنیده در نفس باد روضه های بقیع و شاعری که دلش را به دست باران داد نوشت غربت بی انتها به جای بقیع نوشت پیکر زهرا میان این خاک است کجاست مرقد زهرا بگو کجای بقیع خدا کند که بیاید همان که می سازد (چهار گنبد فیروزه ای برای بقیع) .
. جنت البقیع اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها در شهر حیدر، نام زهرا جرم دارد اینجا هرانکس حرفی از عشقِ علی زد اندازه تاریخِ دنیا جرم دارد حق زیارت نامه خواندن هم نداری اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد اینجا که یک روزی شبیه کربلا بود حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد دست از روی دیوار ها بردار زائر قصدت تبرک هست اما جرم دارد هرگز مبادا اهت از سینه براید جز اشک اینجا اه حتی جرم دارد قاری طوطی وار بسیار است اما قران با تفسیر و معنا جرم دارد گفتند روزی با پیمبر این جماعت کاغذ قلم در مکتب ما جرم دارد ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان... این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگ‌فرش تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو می‌شود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع! گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید جایی‌ست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع آل سعود رو به زوال است بی گمان از برکت ائمه‌ی مدفون در این بقیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع! ✍
از جنت البقیع عنایت به ما کنند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" بعد از حدود یک سَده از غربت بقیع ای کاش درد بی حرمی را دوا کنند ای کاش گنبدی روی این چار باغ نور چون گنبد حریمِ خراسان بنا کنند باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند باب الکریم، رکن اساسی‌ست در حرم باید دری برای گدایان جدا کنند اینجا عزیز می‌شود آن‌کس که زائرست حاجت نگفته حاجت او را روا کنند ای کاش بعد این‌همه دوری و انتظار فکری برای مرقد خیرالنسا کنند ای کاش بهر ساختن صحن مجتبی ما را برای کارگری‌اش سوا کنند آنان که رزق داده به عالم نگاهشان "آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟" ✍
همیشه خاکی صحن غریب‌ها بد نیست بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست چه دست‌ها که رسیده‌ست تا بقیع از دور که قد کشیدن زائر به قامت و قد نیست نه صحن مانده، نه ایوان، نه آینه، نه رواق اگرچه خاک، دلیل نبود مرقد نیست همیشه حس زیارت حرم نمی‌خواهد که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست برای بودن در زیر آفتاب اینجا میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست دعای سوته‌دلان مستجاب خواهد شد در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر اگر به شوق ضریح آمده، نیاید، نیست ✍
عادت به گنبد داده‌ام چشم ترم را این بارگاه اما به هم زد باورم را در روضه‌ات می‌سوزم و امیدوارم بادی به سویت آورد خاکسترم را سنگین شده بر شانه‌هایم، می‌گذارم روی ضریحی که نمی‌بینم، سرم را آباد کردی خانه‌ام را، زیر دینم باید بسازم پس برای تو حرم را با اشک‌هایم حوض می‌سازم در این صحن این‌گونه می‌سازم بهشت و کوثرم را دارایی‌ام را پای گنبد می‌گذارم حتی النگوی طلای دخترم را می آید آن روزی که قدر سجده جا نیست هر قدر می‌گردد سرم دور و برم را جبریل هم می‌آید و می‌خواهد این را: بگذار زیر پای زائرها پرم را ... چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را آل سعودی نیست دیگر می‌توانم راحت ببوسم آستان دلبرم را آن روز می‌خوانم چه زیبا در بقیعت با سجده بر تربت نماز آخرم را ✍
از سپید و سیاه بود اینجا عشق‌بازی مباح بود اینجا روزگار خوشی نه چندان دور خانه‌ی امن آه بود اینجا سن ما قد نمی‌دهد اما حرم و بارگاه بود اینجا مادری با چهار فرزندنش حالشان روبراه بود اینجا ** چشمتان روز بد نبیند، آه سرنوشتش سیاه بود اینجا تیشه و پتک و تیغ آوردند بی دفاع و سپاه بود اینجا این همه سال در اسارت شب باز هم مثل ماه بود اینجا آفتاب مدینه سوزان است کاش یک سرپناه بود اینجا... ✍
. غربت حسنی الا ای آنکه می سوزی ز داغم بگیر از شهر بی مهری سراغم اگر خواهی ببینی غربتم را بیا بنگر به قبر بی چراغم ✍ ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع آرزو دارم بیفتم بر قبور پاک شان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلتان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آن جا خفته چون قربانیان راه حق اى مؤید جان عالم باد قربان بقیع.
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع! خرابه‌های تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقیع! تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی غریبی و، همه كس با تو آشناست، بقیع! اگر چه روی به كعبه نماز می‌خوانیم تو قبله ی دلِ مایی، خدا گواست، بقیع! به آن چهار امامی كه در بغل داری برای ما حَرَمت مثل كربلاست بقیع! به یاد چار پسر، در كنار چار مزار هنوز ناله ی اُمُّ البنین به پاست، بقیع! علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو كه قبرِ گمشده ی فاطمه كجاست بقیع؟ هنوز ناله ی زهراست از مدینه بلند هنوز لرزه بر اندامِ مجتبی‌ست بقیع! قوی‌ترین سندِ غربت علی در تو عِذار نیلیِ ناموسِ كبریاست، بقیع! ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است‌ ای زائرین،‌ای زائرین این جا مدینه است شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت در هر وجب صد‌ها چراغ راه دارد نقش از قدم‌های رسول الله دارد‌ این جا محمّد عالمی را رهبری کرد هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد‌ این جا ستمکاران کافر عهد بستند پیشانی و دندان پیغمبر شکستند این جا شرار آه جبریل امین ریخت خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت این جا علی پروانه سان گرد پیمبر گردید تا آمد نور زخمش به پیکر این جا دل پیغمبر اسلام خون شد این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد این جا محمّد داغ‌ها بر سینه اش ماند زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند این جا قدم بر عرش اعلا می گذارید چون پا به جای پای زهرا می‌گذارید این جا مراد از قبّه الخضراء بگیرید این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید این جاست کعبه نه، ز کعبه بهتر این جاست هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست آوای وحی آید ز دیوار رفیعش هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش در بین آن محراب و منبر جا بگیرید بوسه ز قبر مخفی زهرا بگیرید گلزار وحی و روضه ی طاهاست این جا آتش گرفته خانه ی زهراست این جا پشت در این خانه نزدیک همین قبر زهرا کتک خورد و علی بگریست، چون ابر خورشید در این کوچه‌ها گردید نیلی بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی این جا امیرالمؤمنین را دست بستند تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند این جا کشیده بر فلک آتش زبانه این جا گلی پرپر شده با تازیانه این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد تنهای تنها فاطمه پشت در افتاد پیوسته چشم شیعه این جا خونفشان است زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است قبری که هر قلبی به یاد او کباب است قبری که تنها زائر او آفتاب است قبری غریب و بی رواق و بی نشانه بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه قبری که مخفی در دل تنگ زمین است خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم از دور هم حتی تماشایش نکردیم این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست با آن که پیدا نیست، چون جان در بر ماست این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش گل‌های پرپر گشته، اما با صفایش آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش این سید سجاد با آن درد و داغش این باقر و این صادق آل محمّد این قبر عباس آن عموی پیر احمد این قبر‌ها را یک به یک دیدیم،اما یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا این جا محمّد راز‌ها در پرده دارد این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد این جا شرار، از سینه ی عالم برآید جا دارد ار جان از تن میثم برآید.
ای مدینه جلوگاه کبریا ای تجلّی گاه انوار خدا ای مدینه ای تو مشکوی بهشت عطر خاکت خوش تر از بوی بهشت ای زمینت لاله زار اهل بیت ای امین و رازدار اهل بیت ای حریمت قبله گاه اهل دل ای نسیمت با رگِ جان متصّل ای به گِردَت کعبه ی دل در طواف خفته در تو اسوه ی شرم و عفاف در تو خورشید نبوت خفته است در تو ناموس ولایت خفته است "نقش هستی نقشی از ایوان توست" "آب و باد و خاک سرگردان توست" ای گلستانِ گل و آلاله ها ای نیستانِ تمام ناله ها ای وصیتنامه ی درد علی نخل هایت دست پرورد علی ای مدینه جانِ جان ما توئی آیه های صبر را معنا توئی ناله های مرتضی در گوش توست هستی او خفته در آغوش توست لب گشا از محنت زهرا بگو از غم و درد علی با ما بگو فاش کن آن گوهر ناسفته را راز های گفته و ناگفته را گر که عمری سخت پابند توام چون «وفائی» آرزومند توام.
سلام بر بقیع ای بهشت برین و دارِ سلام ای زمین بقیع برتو سلام . عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی . ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشت برین . صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر . چه نگین ها که زیب سینۀ توست چه گهرها که درخزینۀ توست . آن عزیزان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند . هر طرف رُخ نَهفته در دل خاک پارۀ از تن پیمبر پاک . این یکی خاک پاک دختر اوست پارۀ پیکر مطهر اوست . ساحت قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه دو سرا است . پسری را که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد . روز اسلام ازآن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب . دره التلج و تاج دین باشد زیب او یازده نِگین باشد . این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند . چار فصل کتاب تکوی نند چار رکن میانی دین ند . سدره المنتهای ایمانند ترجمان رموز قرآنند . وارِث اَنبیای صِدّی قین سایه های خدا بروی زمین . هر یکی نخلۀ زِ نخلۀ طور هریکی آیۀ زِ سورۀ نور . دست پروردگان خانۀ وحی مرغ لاهوت آشیانۀ وحی . روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسران عزیز فاطمه اند . مشکلی دارم ای بقیع عزیز ای تو ما را شَفیع رَستاخیز. .
اى زائر هميشه ی تو آسمان بقيع اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع افزون ز نيم قرن گذشت از خرابى ات كى می شوى بهار؟!،اسير خزان بقيع خاک تو بوى غربت و اندوه مي دهد مظلومی ات گرفته از اين جا نشان بقيع در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم اى كاش می شد از غم تو داد جان بقيع از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب اى اشكريز غربت تو عرشيان بقيع آباد باد خاک تو اى آن كه در بغل بگرفته اى چهار امام جهان بقيع هرچند خاكى است ولى زائر حرم حس می كند رسيده به باغ جنان بقيع نزديک تو كه مرثيه خواندن نمی شود اين جا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع از مجتبى بگويم و از تشت پر زِ خون از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع يا اين كه از مصيبت صادق بخوانم و از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع ام البنين هنوز نشسته كنار تو می گويد از عمود و سرى خونفشان بقيع اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟ آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت حتى ميان خانه ی خود هم امان بقيع آتش گرفت باغ و گل و غنچه سوختند آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين مولا چه ديد؟،نيست زبانِ بيان بقيع يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر جانسوز ناله ايست به گوش زمان بقيع يک روز ريشه كَن شود اين ظلم بى گمان عجل على ظهورک يا صاحب الزمان.
. ایام در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟ چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع نور چشمان رسول و پور دلبند بتول صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عبا یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع همدم دلدادگان و محرم محراب راز هست زین العابدین، بنگر چه‌ها دارد بقیع حاصل آیات قرآن، باقرِ علم رسول وارث فضل و کمال انبیا دارد بقیع صادق آل محمّد، ناشر احکام حق دین و دانش را، رئیس و پیشوا دارد بقیع در نظر آید، زمین بر چرخ سنگینی کند بس که خاکش گوهر سنگین بها دارد بقیع گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ همچو ایوانِ نجف نور و صفا دارد بقیع راز‌ها گوید به گوش شب در این جا کهکشان رمز‌ها از خلقت ارض و سما دارد بقیع سایه‌ها نجوا کنان بر مدفن این چار تن کرده شب گیسو پریشان یا عزا دارد بقیع؟ سر به دیوارش زند هر کس از این جا بگذرد در سکوتش ناله‌ها و گریه‌ها دارد بقیع چار معصومند و دورند از حریم جدّشان شِکوه‌ها از دشمنانِ مصطفی دارد بقیع آن دو غاصب در جوار مدفن پاک رسول دور از او جسم امامان را چرا دارد بقیع؟‌ می‌کند محکوم، ظالم را به هر دور زمان گفته‌ها با زائران آشنا دارد بقیع بشنو از این قبر‌ها بانگ انا المظلوم را تا که مهدی باز آید، این ندا دارد بقیع تا شود ثابت که نور حق نمی‌گردد خموش گرچه ویران شد، جلال کبریا دارد بقیع ناله ی امّ البنین با اشک زهرا همدم است در غبارِ غم، جمال کربلا دارد بقیع چون (حسان) این جا بود، شب ها، مسیر فاطمه تا که نامحرم نیاید، انزوا دارد بقیع. .
. جلوه جنت به چشم خاكیان دارد یا صفاى خلوت افلاكیان دارد بقیع گر حصار كعبه را جبریل دربانى كند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است یك چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائك سایبان دارد بقیع می توان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشك روان دارد بقیع بشكند بار امانت گرچه پشت كوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروكارش بود با عترت پاک رسول كى عنایت ‏با كم و كیف جهان دارد بقیع این مبارك بقعه را حاجت ‏به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینكه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاكش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا كه عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع كس نمیداند چرا با قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیز خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج ‏بى پایان تست غصه و غم كاروان در كاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حوراء نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا به كى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب كه تنها می شود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب كه تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع كاش باشد قبضه خاكم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع. کاشانی✍ . ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ما و غم بقیع جان های ما خدایا در آتش فراق است قبر چهار معصوم بی صحن و بی رواق است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی عطر و نسیم جنّت در تربت بقیع است جاری سرشک شیعه از غربت بقیع است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی یاران ازین جنایت شد سینه غرقِ شیون آبادی حرم را ویرانه کرده دشمن ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ای دل بسوز اکنون ای سینه باش نالان زیرا بقیع مظلوم از کینه گشته ویران ما و نوای ماتم ، ما و غم خدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی بنگر به دست دشمن تخریب آن حرم را بر اهل بیت عصمت این ظلم و این ستم را ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ** محمود تاری «یاسر»✍ . ................................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. موجیم خروشنده و گاهی صامت داریم شهید مثل «ثاقب» «ثابت» امروز به نام عشق و میهن رفتیم تشییع شهید ارمنی «جانی بِت» .
. باغ بهشتی به ظاهر اگر چه بقیع ویران است به چشم باطن اگر بنگری گلستان است چهار دسته گل فاطمه به صحن بقیع چهار باغ بهشتی سبز یزدان است مبین که شمع و چراغی درآن شبستان نیست ببین سپهرِ پُر از کهکشان و تابان است مدینه مهبط وحی است و بر رسول قسم چهار ناطق قرآن به دامن آن است مدینه بحر خروشنده ای ز توحیداست بقیع او پُرِ یاقوت و دُرّ و مرجان است صدای ناله ی افلاکیان به ما گوید که این بقیع،همان گلشن شهیدان است نشان ز غربت حیدر اگر که می خواهی هنوز تربت زهرا ز دیده پنهان است اگر که جان و دل شیعه سخت می سوزد اما عصر در آن جا همیشه گریان است من از تنی که پُر از تیر شد چه بنویسم قلم فتاده ز دستی که باز لرزان است ز ناله های دل امّ بی بنین آن جا شبیه علقمه و کربلا، نیستان است بدان امید که روزی ز خویش می پرسیم که این حریم بقیع است یا خراسان است سفر به بال دل خود کند«وفایی» و باز به اذن دوست به شهر مدینه مهمان است ✍ .