eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام الله علیها دارد بهشت از نور او روی نکو را طوبی گرفته هدیه از او آبرو را بر شانه ی او تکیه کرده مرتضی هم داده قوام این قامت خم وحدهُ را از چه تنش را پنج دفعه غسل دادند او که زلال طُهر بوده است و طهورا آری صداق آیه ی تطهیر، آب است او معتبر کرده است کوثر را، وضو را تسنیم هم هنگام غسلش گریه می‌کرد خون گریه کرده سلسبیل این شستشو را دیگر نیامد بند خون زخم حورا شستند زیر پیرهن رازی مگو را در حائر بازوی او آب ایستاده از دور می باید زیارت کرد او را عرش خدا هم آستین بین دهن داشت او هم فرو خورده است این بغض گلو را ماندیم ما در آب و آتش تا قیامت آتش کشیدند این بهشت آرزو را . .
. ما در کنار هم چه جانانه سوختیم در پای شمع دین چو پروانه سوختیم با صبر در شرار ستمها چو ساختیم هم با قبول عشق چه مستانه سوختیم در خانه ای که غیر خدا محرمی نبود نامحرمان رسیده و در خانه سوختیم می سوخت صورت من و می سوخت قلب تو در آتشی مدام به غمخانه ، سوختیم من پشت درب خانه و تو بین کوچه ها از رهزن فسون ، چو افسانه سوختیم دل غرق ذات حضرت خلّاق لا یزال داغی زدیم بر دل فرزانه ، سوختیم .
🌴 روضه های قدیمی به همراه مقتل حضرت زهراء در کانال ضامن اشک ❤️ من کنیز و مبلغ فاطمه ام ❤️ دوستان را به کانال برای معرفت فاطمی دعوت کنید.👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @zameneashk1
. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، قرآن مجسّم ------------- تو کیستی بانو که مثل قرآنی شبیه « وَ الشّمْس » و « سَبا » و « فرقانی » شبیه « وَ التِّیِن » و شبیه « وَ الزَّیْتُون » تو آفرینش را « خَلَقْنَا الْاِنْسانی » تو سوره ی « مریم » تو « مؤمنون » باشی تو « قدری » و « کوثر » تو « آل عمرانی » ز « آل طاها » و ، ز « آل یاسینی » ز نسل حق جویان ز نسل ایمانی تو زهره ی زهرا تو « وَ الْقَمَر » بانو تو چون « فَلَق » دائم چنین درخشانی ز « انبیا » یعنی ز نسل « ابراهیم » بدین سبب بانو همیشه تابانی تمامی « نَصْر » و تمامی « فَتْحی » اگرچه زن امّا تو مرد میدانی طلوعی از « اخلاص » ازآن فراتر هم شمیمی از رحمت به هر گلستانی عزیز پیغمبر حبیبه ی داور تو عبدی و او را به «سجده » می خوانی « قلم » به شوق تو نوشته یا « رحمان » تو « عَلَّمَ الْقُرآن » به لفظ رحمانی پدر تو را خوانَد برای خود مادر که تو « محمّد » را همیشه چون جانی منزّه و پاکی چو آیه ی تطهیر به سوره ی « اِسْرا » که نور یزدانی حریم تو برتر ز وادی « طور » است برای فرعون ها شبیه طوفانی تو « لَیْلَةُ الْقَدْری » به قَدْر آن سوگند بنای ایمان را اساس و بُنیانی کجا مَه و مِهرت بخوانم ای زهرا زبان ببندم من که برتر از آنی اگرچه از دنیا گذشته ای امّا به خاطر عالم همیشه می مانی اگرچه عمرت کم ولی جهان با توست چنان علی بانو مرا تو سلطانی تو مژده ی مهر و ، تو مادر آبی برای هر تشنه نسیم بارانی ببین تهیدستم بگیر دستم را شکسته بالی را رهان ز حیرانی به « صف » شدند اکنون تمام سائل ها به درگهت بانو که غرقِ احسانی منم منم «یاسر» غلام درگاهت غلام خود آیا مرا نمی دانی ؟! ** ------------ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فیِ اَحْسَنِ تَقْویِم ، سوره تین - آیه ی ۴ سوره هایی که نام آنها در سروده فوق آمده است عبارتند از : شمس ، سبا ، فرقان ، تین ، انسان ، مریم ، مؤمنون ، قدر ، کوثر ، آل عمران ، طاها ، قمر ، فلق ، انبیاء ، ابراهیم ، نصر ، فتح ، اخلاص ، سجده ، قلم ، رحمن ، محمّد ، اِسْراء ، طور ، صف «یاسر»✍ ------------ .
. وقتی به ذره‌اش نظری بوتراب کرد رفت آسمان و کار همان آفتاب کرد از شاه‌زادگی‌ست کنیزی به صرفه‌تر تا از طریق عشق حساب و کتاب کرد مشغول خرد کردن بار گناه بود تا گندمی برای بتول آسیاب کرد آب وضوی فاطمه را بر دهان کشید در گوشه‌ی حیاط که میل شراب کرد خود را در این قیاس به سلمان رسانده‌بود حیدر چنان‌چه فِضّتنایش خطاب کرد حق در نزول سوره‌ی انسان پس از سه روز او را ز خانواده‌ی مولا حساب کرد یک عمر دشمنان خدا را نه با گزاف با آیه‌های مصحف قرآن عتاب کرد مانند سیر و سرکه دلش جوش می‌زده‌‌ست با فضةُ خُذینیِ بانو شتاب کرد تکلیف داشت تا برود پشت در ولی وقتی که رفت ، قلب علی‌ را کباب کرد ✍ .
. تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز ، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور ، در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس ، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه ، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج ، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید ، حال مرا نگیرید آن دل که با تو خوش بود ، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق ، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا ، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم ، کوهی گناه دارم از دست من چگونه ، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم ، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را ، تا سمت شر نرفته بیچاره ی غمت را ، چاره به جز نجف نیست بیچاره تر کسی که ، رفت و دگر نرفته اطراف صحن حیدر ، دنبالِ استخوانم کلب سرای بابا ، جز این گذر نرفته* ما بی تو نا نداریم ، برگرد..،جانِ زهرا این خستگی کماکان ، از تن به در نرفته . . حسی عجیب دارد ، دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر ، هرگز سفر نرفته هنگام غسل،شب شد ، حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه است ، حتّی اثر نرفته دادِ علی بلند است ، بغضش به آه بند است چون فکر کرد با خود ، میخ این‌قَدَر نرفته! *كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيد ✍ .
حال و روزم فرق دارد ،روزگارم مضطر است خانه ام بیمار دارد ... مادرم در بستر است هر کسی آمد عیادت گفت مادر رفتنی‌ست از طبیبان هم شنیدم روزهای آخر است از ته دل مطمئنم‌ دوستم داری هنوز طفل ، بدرفتار هم باشد ، عزیزِ مادر است بر خودت زحمت مده ، سرفه امانت را برید با تکانِ سر بفهمانم که حالت بهتر است از سرم یک لحظه حتی سایه‌ات‌ را کم مکن ای که زیر چشم هایت سايه‌ی انگشتر است . . گوش شهر از پهلوانی های قنفذ پر شده آنکه رفت از یاد نامش‌،پهلوان خیبر است در سلام دومی مردم رقابت می کنند آنچه مانده بی جواب اما سلام حیدر است تا علی حال تو را پرسید گفتی بهترم گل گلِ پیراهنت اما جوابی دیگر است از حسین بی کفن ، با زینبت گفتی سخن سنِ زینب از مصیبت‌ هاش خیلی کمتر است پیرهن با شوق می بافی ، بمیرم مادرم آخرش عریان ، حسینت زیر سم لشکر است آتش در می‌رسد روزی به اهل خیمه گاه کهنه میخِ در ، تهِ گودال ، کهنه خنجر است
. فاطمه سرباز بی چون و چرای حیدر است فاطمه مست جمال دل ربای حیدر است فاطمه،اُم الائمه،دختر خورشید و ماه مونس و بانو و یار با وفای حیدر است ✍ ‌.
. به دادِ مادر برس کوچه عذاب‌آور است روزیِ سینه‌یِ یاس ضربه و میخِ در است اینکه به پشتِ درِ خانه نفس می‌زند نیلوفریِ غمِ اباالحسن کوثر است پشتِ درِ خانه‌اش حامیِ اسلام شد خونابه ردِّ پایش از کوچه تا بستر است بازویِ شیرِ خدا بسته شد و بازویِ .... مادرِ قدکمانِ تو سپرِ حیدر است در کوچه‌یِ بی‌کسی سیلی به رویش زدند این ردِّ پنجه‌هایِ سنگینِ غارتگر است آقا بیا که مادر زار و زمین‌گیر شد این روضه‌ها فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر است مدینه چشم انتظار کرب‌وبلا بی‌قرار ندبه‌یِ جمعه راهِ زیارتِ دلبر است ✍ .
. بر غزل استاد سیدرضا مؤید ( گر نگاهی به ما کند زهرا ....) « گر نگاهی به ما کند زهرا دردها را دوا کند زهرا » چه نگاهی؟! همان که تار شده بستری مادرِ نگار شده بسترِ مادرِ حرم پهن است غصِّه قلبِ ابوتراب شکست اهلِ این شهر وُ حرفِ بی‌پایه پچ‌پچ و طعنه‌هایِ همسایه روزگاری عجیب و غمگین است روضه‌یِ فاطمیه سنگین است دخترِ ختم‌الانبیا دارد .... از غمِ شاهِ کعبه می‌بارد شیرِ حق می‌شود اسیر خدا یاس را غصّه کرده پیر خدا در وُ دیوارها پر از روضه محرمِ دردِ مادرم فضّه فضّه ظلمِ مدینه را دیده میخِ خونی و سینه را دیده فضّه اَمَّن یُجیبِ آخر بود خونِ شش‌ماهه بر رویِ در بود دلِ زهرا و فضّه شور افتاد آرزو بود دیدنِ نوزاد نشد این آرزو برآوُرده فضّه فهمیده کودکی مرده حالِ زهرا شده خراب ولی .... سویِ کوچه دوید و گفت علی .... گر چه دشمن به من لگد زده است پیشمرگِ ولایت آمده است کعبه هستی و آمدم به طواف گفته لبّیک ضربه‌هایِ غلاف قنفذِ بی‌حیا غلافش را می‌زند بر رویِ دلِ مولا مرتضی بود و لاله و ناله.... ناله زد العجل اباصالح ✍ .
. روضه‌یِ پایِ یک بی سروُپا که رویِ چادر باشد باید از شرم دلِ شیرِ خدا پُر باشد دستِ حق بسته وُ باز است دو دستِ شیطان حق بده حضرتِ حق مضطر و دلخور باشد هیزم وُ آتش وُ مسمار وُ لگد در دیوار در مدینه همه ابزارِ تشکّر باشد از رویِ شانه عبا را به رویِ یاس انداخت تا که مخفی کمی از چشمِ حسد دُ‌‌ر باشد صبرِ ایّوب کجا ؟! طاقتِ این زوج کجا ؟! روضه‌یِ فاطمیه فوقِ تصوّر باشد فاطمه آیِنه‌ای بود که شد خُرد ولی .... بازتاب است که در حالِ تکثُّر باشد چه مراعاتِ نظیری؟! مادرِ خوبِ حسین مادری کرد که از اهلِ حرم حر باشد سربه‌زیر آمد وُ در عرش سرافرازی کرد کربلا مبتکرِ اصلِ تهاتُر باشد اَیُّهاالنّاس گلِ یاس دعاگویِ شماست بر سرِ منتظران سایه‌یِ چادر باشد 📃۱۴۰۳/۹/۵ ✍ .