eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸️ _اکبر (ع) 🔸️به بهانه‌ی شب تولدش 🔸️و سحر گردید وحق یار آفریده خدای عشق و ایثار آفریده دوباره باز کرار آفریده برای عشق آثار آفریده علی اکبر نگار عالمین است بود شبه‌النبی جان حسین است به ساغرها شراب ناب آمد میان دشت سوزان آب آمد به رسم عاشقان آداب آمد به شهر شور شیرین باب آمد نهال عشق تا زیر و زبر شد طراوت از قدومش بارور شد امیر عشقباز و ساده آمد به پیر میفروشان باده آمد برای بنده‌گی سجاده آمد حسن را گو برادر زاده آمد برای پرگشودن تا پر است این همه گفتند علیِ اکبر است این اذان در گوش او حیدر سروده که دل از حضرت زینب ربوده نداند هیچکس اکبر که بود که سر را بر قدوم شاه سوده نماز عشق را اکبر اذان شد شب میلاد او روز جوان شد شده از نور او تا عرش آذین روان شد سوی دلها منطق و دین نه تنها دین که شهد شور شیرین جهادش شد جهاد عشق و تبیین به محشر از شهادت توشه دارد دو گوشه از همان شش گوشه دارد نجف یا کربلا فرقی ندارد نبوت با ولا فرقی ندارد حسین با مجتبی فرقی ندارد حرم با نینوا فرقی ندارد علی اکبر چو شبه مصطفی شد موذن بر نماز کربلا شد قدش سرو و لبش آب حیات است زخونش‌جاودان صوم و صلات است ولایش بر همه باب نجات است به دستان محبانش برات است خط و خالش خط و خال نبی شد پر و بالش پر و بال علی شد .
هدایت شده از قرآن و امام حسین ع
🌾🌸🌼 کانال قرآن و امام حسین ع🌾🌼🌸 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺 تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
. ********************* سلام ای آفتاب ، ای ماهِ تابانم علی اکبر سلام ای چارمین مولودِ شعبانم علی اکبر نخستین آیه از والفجرِ قرآنم علی اکبر علی بنِ حسینِ بنِ علی جانم علی اکبر شراب ناب لبریز است از پیمانه ی دنیا خبر دارید نوکرها؟ که شد اربابِمان بابا ببین از شوق امشب امّ لیلا پر در آورده عجب ماهی، چه خورشیدی ، ز هر دو بهتر آورده به کوری حسودانِ علی یک حیدر آورده عروس فاطمه یک پارچه پیغمبر آورده علی با دیدنش اول به پیغمبر خوش آمد گفت هر آن کس دید او را ابتدا یک یا محمّد گفت چه خوش نخلِ حسینِ فاطمه امشب به بار آمد گلی رویید در خاک و به لطف او بهار آمد مدینه چشم وا کن که برایت سفره دار آمد حسن با شوق می گوید کریمِ روزگار آمد در او دیدند از وجهِ خدا صدها علامت را کسی آمد که برده از حسن ارثِ کرامت را رسیده تا که چون اجداد خود خیرالبشر باشد پس از عباس در این آسمان دوّم قمر باشد خدا میخواست در این خانه او اوّل پسر باشد به دنیا آمده تا که اذان گوی پدر باشد جهان روی محمّد را دوباره شوقِ دیدن داشت اذان با صوت زیبای علی اکبر شنیدن داشت همین که چشم او واشد قرارِ قلبِ بابا شد و کم کم پیش چشمان پدر خوش قدّ و بالا شد شهادت نامه اش قبل از بقیه زود امضا شد علیِ اکبرِ خوش قدّ و بالا ارباً اربا شد نگاهم کن تو ای شهزاده میلِ کربلا دارم به عشق تو هوای بوسه بر پایینِ پا دارم ************************ ✍ .
. برای آقا علی اکبر علیه السلام خورده ابلیس، دگرباره رکب اینگونه جلوه کرده به زمین حضرت رب اینگونه نام او را نشود بُرد به لب اینگونه قبلِ هر چیز کند حکمْ ادب اینگونه که بگویم من از آن شاه عرب اینگونه جبرئیل آمد و پروانه‌ی پیغمبر شد گوش یک دهر از این واقعه حالا کر شد چشم مادر-پدرش شاد و کمی هم تر شد همه دلتنگیِ فقدان پیمبر سر شد گویمش ختم رسل، نیست عجب اینگونه از تکاپو همه‌ی مدعیان افتادند به قدم‌های همین مرد جوان افتادند همه‌ی عقربه‌ها از ضربان افتادند وه چه پیغمبری! از تاب و توان افتادند «بولهب‌ها» همه در بستر «تب» اینگونه مَلَک صور، زَنَد صور: دوباره حیدر شده در عرش بپا شور - دوباره حیدر- چشم شوریده‌ی بَد دور - دوباره حیدر- آمد از طایفه‌ی نور دوباره حیدر می‌شود روز، دگر ظلمت شب اینگونه بنهد نام علی را به پسرها هر بار روی هر خصمِ علی، ریخته گویی آوار میثم آمد که برایش برود باز به دار علیِ دیگری آمد که ببیند انگار ماه شعبان به خودش ماه رجب اینگونه پدرش آمده او را چو گلی بو کرده جامه‌ی رزمِ علی را به تن او کرده اکبر از شوق، به آن وجه خدا رو کرده آمده در وسط رزم، هیاهو کرده دشمن از هیبت او رفته عقب اینگونه پدری آمد و از خنده قشون بنشسته عمه از خیمه‌ی خود نیز برون بنشسته پدر از غم چقدَر سخت کنون بنشسته آه از آن لحظه‌ی خون، لخته‌ی خون بنشسته در گلوی پسرش مثل رطب اینگونه نشود گفت چه شد پیکر پیغمبر را هم چه شد ساقی لب تشنه‌ی آب آور را؟ ای حسین بن علی، بوسه نزن خنجر را قوت قلب تو دادی همه را، آن سر را کرده پرتاب اگر ام‌وهب اینگونه ✍ .
. علیه‌السلام خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نامِ تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین  جانِ علی  جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش  سجده‌گاه شد هرجا که آمدی  رویِ سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی  چشمِ فاطمه تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و  خدا  جان درست کرد بین نجف برای تو  ایوان درست کرد لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد خورشید آید و به  تماشا بایستد موجی به گیسوان سیاهت بده که باز... ...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد چیزی که نیست عالم اگر سجده‌ات کند وقتی به احترام تو بابا بایستد جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟ اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست روز قیامت از همه بالا بایستد دردت به جانِ ما به فدای جوانی‌ات باید سرود از تو  و  میدان تکانی‌ات اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد سوم مقابلش ملک‌الموت هم نماند او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد رَم کرده بود لشکر و می‌رفت هرطرف چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد جبریل غرقِ بُهت صدا می‌زند علی شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد پنجم عجیب نیست اگر می‌گُریختند خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاک‌ها دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد... انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده آری علی  به شکل  علی‌اکبر آمده ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه‌تر ای شیوه‌ی کریمیِ تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه‌تر الله‌اکبر از رجزَت بینِ ضربه‌ها ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه‌تر با دستمال زردِ نبردِ علی تویی از هرکسی به خواجه‌ی قنبر شبیه‌تر هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه هم جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه‌تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه‌تر مَرحَب میان قبر کشد  مرحبا  علی باید کشید یکصد و ده بار یاعلی با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفته‌ای با دست  باز  دست گدایان گرفته‌ای بینِ مدینه خانه‌ی تو خانه‌ی همه است این شیوه  از امامِ  کریمان گرفته‌ای آرامش پدر  به مدینه گمان کنم هرشب سر حسین به دامان گرفته‌ای وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفته‌ای خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف اکبر چقدر از پدرت جان گرفته‌ای دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی دیدم  که آب از  لب سوزان گرفته‌ای لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟ (حسن لطفی) ✍ .
. علیه_السلام منم آن خاک آستان علی نوکر کل خاندان علی ذره ای ام در آسمان علی مستحقم به لقمه نان علی تا علی اکبر است امّیدم ذره ای در پناه خورشیدم پرده از روی ماه تا وا شد روی ماه نبی تماشا شد مرتضایی دوباره پیدا شد شاه مظلوم عشق، بابا شد آسمان در تدارک عید است ماه امشب کنار خورشید است به علی رفته دست و بازویش به پیمبر کشیده ابرویش شب یلداست طرز گیسویش عطر زهرا وزیده از رویش او چو پروانه و پدر شمع است هر چه حُسن است در علی جمع است می چکد از لبش شراب بهشت محو چشمش ابو تراب بهشت خنده هایش شمیم ناب بهشت عکس او آبروی قاب بهشت جان تازه دمیده شد به حسین گل لبخند دیده شد به حسین مثل حیدر صلابتش زیباست به ابالفضل قامتش زیباست حسن است و ملاحتش زیباست طلعت ماه صورتش زیباست آمده تا مسیر گم نشود تا قیامت غدیر گم نشود او علی اکبر است و جان حسین بر سر مأذنه اذان حسین آسمانی به کهکشان حسین حیدر جانِ خاندان حسین به اذانش اذان بها گیرد درد از محضرش دوا گیرد سکناتش پیمبری باشد وجناتش چه محشری باشد حسنی هست و حیدری باشد یا ابالفضل دیگری باشد تا ابد نام مطلقش جاری ست "اَوَلَسنا علی الحقش" جاری ست علیِ اکبر ست ای دنیا مثل باران سخاوتش دریا در کرم مثل مجتبی آقا خُلق و خویش فقط خودِ طاها هم علی اکبر ست در قامت هم ابالفضلی است در سیرت ذوالفقاری ست وقت جنگیدن کی شود خسته از علی گفتن می سراید مدیح او دشمن او امامش حسین بود و حسن می زند سر ز دشمن خونخوار چون جوانی حیدر کرار می درخشد به جنگ چون حیدر می‌زند بر یهود کوفه شرر برگ ریزان کند ز دشمن سر بر لب لشکر است این مَفر سرعت ضربه هاش بس غوغاست پرچم مرتضی علی بالاست ✍ .
. ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه 14 بند عرض ارادت به ساحت امام زمان عج ....هر بند اشاره به یکی از معصومین دارد جلوه گر گشته ، نام پیغمبر طاق کسری شکست بار دگر از زمین میرسد به غیب خبر که خدا دیده شد به چشم بشر کن تماشا خدای را زصفات که خدا دیدنی است در صلوات کعبه امشب علی علی گوید همچو یعقوب دیده می شوید تا که پیراهن تو را بوید کعبه هم نور دیده می جوید تا به سر تو ، سینه باز کند رو به ابروی تو نماز کن خیمه ات هر کجاست ، غار حراست نور سبحان ربی الاعلاست بوی سیبش ز عالم بالاست شب قدر است ، پس شب زهراست کوثر آورده است خیر کثیر شب عید است بر یتیم و اسیر آمد از حسن نیمه ی شعبان عطر جانبخش نیمه ی رمضان روی دست حسن بود قرآن یا که قرآن بدست دارد جان می وزد رحمت خدا ز نسیم که کریم آمده است ابن کریم حاکم صبح مشرقین آمد وارث اشک و نور عین آمد زاده ی خیبر و حنین آمد زائر مرقد حسین آمد قائم عرش ، قبل میلادت به ملائک ، خدا نشان دادت ماه محراب ساجدین هستی ذکر "ایاک نستعین" هستی زینت زین العابدین هستی نور تسبیح اهل دین هستی چه مقامی خدا تو را داده که ملائک به سجده افتاده با تو شرع نبی شود زنده بی تو ایمان شود سر افکنده درس توحید را تویی بنده نطق تو علم را شکافنده علم آن خالق قیوم تویی بخدا باقرالعلوم تویی فرش راه تو صبح صادق شد خانه ات مکتب حقایق شد با تو قرآن کتاب ناطق شد از تو هر کس شنید، عاشق شد یوسفا ، درد نابرادری است ظلم بر ، شیعیان جعفری است ای که موسای امتی آقا سپر رنج و محنتی آقا تا به زندان غیبتی آقا در جهان نیست راحتی آقا بشکن این ، رب سنگ و چوب ما ای تو کفاره ی ذنوب ما گوهر اشک و ابر پائیزیم تا که از انتظار لبریزیم با رضای رضا در آمیزیم نام قائم شنیده...برخیزیم دست بر سر نهیم ، سر به فدات بهر تعجیل در فرج صلوات نفس بامداد یعنی تو برکات زیاد یعنی تو مجری عدل و داد یعنی تو جود یعنی...جواد یعنی تو هر چه خوبی ، شد از شما صادر اصل تا فرع ، اول و آخر ای چراغ هدایت دنیا محرم بارگاه او ادنی هادی جامعه بگو با ما جامعه ، نافله ، و عاشورا که پیام شما سعادت ماست ذکر نام شما عبادت ماست آینه در غبار مانده بیا حسن حق در حصار مانده بیا جاده ها بی سوار مانده بیا بی امان انتظار مانده بیا سیصدو چند جمعه ، جا ماندیم ندبه ی یابن عسکری خواندیم کعبه ی بی نشان ما لبیک آفتاب جهان ما لبیک آخرین آسمان ما لبیک ای امام زمان ما لبیک کن دعایی که رو سپید شویم در سپاه شما شهید شویم شاعر : میثم مومنی نژاد عج .
هدایت شده از نوای مقتل
🥀🌹🥀🌸🌺 موالید شعبانیه. در کانال نوای مقتل 👇👇👇 @Navaymagtal 🌱🌴🌱
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
ا ﷽ ا شعری که همیشه امام صادق علیه‌السلام زمزمه می‌کردند: 🔹لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ 🔸هر گروهی از مردم دولتی دارند که چشم به راهش هستند، دولت ما اهلبیت هم در پایان دنیا (به دست حضرت مهدی علیه‌السلام) محقق خواهد شد.💚👌☘ 📚امالی صدوق ص ۴۸۹ 📚روضة الواعظین ج۱ ص۲۱۲ حضرت ﷺ •┈┈••✾••┈┈• 🌸🌴🌺 کانال امام مهدی عج http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84 🌱🌱🌱
. خبر آمد که گل فاطمه آمد به جهان صاحبِ عصر و زمان، دُرّگِران، شاهِ شهان گل نرگس، گل طاها، گل یاسین، گل یاس نهمین سبطِ حسین آمده، سلطان جهان جانِ عالم همه او، هستیِ خاتم همه او قبله‌ی قلب فلَک، قُلقُله اندازِ زمان چه امامی، چه مقامی، چه قیامی در اوست همه اهدافِ امامان، رسد از او به میان پرچمِ نَصرُ مِنَ الله، به دستِ علوی یاعلی نیز به لبهاش، عیان در هر آن غنچه‌ی لعلِ لبش، بُرده دل و جانِ پدر مادرش یکسره از شوق، شده اشک فِشان شورِ اوصافِ وجودش، نشود وصف پذیر که ز غیب آمده، آخر پسرِ هاشمیان جانِ جانان، شهِ دوران، ثمرِ آل نبی است ماه رویی که ندیدست فلَک، در دوران زاده‌ی احمدِ محمودِ اَبَاالقاسم را به محمد بشناسند، همه اهلِ جنان خُلق و خویش چو محمد، جَنَمَش همچو علی حسنی وصف و حسینی صفت است، این جانان اوست امّیدِ دلِ هر که، امیدش بخداست ز پسِ پرده طلوعی، به سَراپرده‌ی جان سیزده نور، ز رخسارِ لطیفش پیداست وَه، شده ماهِ شبِ چارده از پرده عیان انبیا منتظرِ او، همه با دستِ دعا اولیا دیده به راهش، همه او را نگران طاقِ کسرا نشکست، از قدمِ این مولود کاخِ ظلم از قَدمَش، تا به قیامت لرزان □ □ □ پس از این روزِ حضور است، یقین صبحِ ظهور آری آن‌روز که پایان بشود، شامِ خزان انتظارِ همه، سرآید و او آید و باز دوره‌ی عدلِ علی، جلوه کند بر همگان چشمِ عالم شود آن‌روز، به رویش روشن چه قیامی بکند، منجیِ دین و قرآن آری آن‌روز که پایان فساد است و عِناد می‌رهد از همه‌ی رنج و محن، هر انسان چونکه از ظلم و ستم‌ها، مُلِئَت اَرض شود قائم آل محمد بکند عدل، عیان عدل و دادش، همه‌جا پُر شود از سَلطنتش مِهر و قَهرش، همه جا را بکند اَمن و اَمان ظالمی هیچ، ز عدلش نتوان بگریزد سِتمی هیچ، نمانَد پس از آن عدلِ گِران با هجومی که کند، بر سرِ هر مستکبر سنگر و حِصن و حصارش، همه گردد ویران کید و مکرِ همه‌ی فتنه‌گران، محو شوند سرنگون هر علَم از آن، ثمرِ بت شکنان هر سپاهی که عدو ساخته، مقهور شود هر سلاحی، همه از کار بیافتد، یک آن دوستانش بسویش، از همه سو می‌آیند یالِثارات چو گوید، به همه صف شکنان تکیه بر کعبه، اَنابنُ الحَسَنِینَش برسد بر همه اهل جهان، یکسره هنگامِ اذان پُر شود دور و بَرَش در سحرِ روز ظهور مسجدِ کوفه و سهله ز سپاهِ ایران یوسفِ فاطمه از بعدِ نمازی به شُکوه می‌کند خطبه‌ی زهرائیِ خود را چو بیان همرهِ رهبر و آن سَروَر و یارانِ شهید راهیِ قدس شود قافله، گردان گردان □ □ □ مطلعِ شعر، مجدد کنم ای همسفران تا شویم از رهِ عَهدَش، همگی هم‌پیمان هر که با دوستی‌اَش عهد و وفایی دارد باید امروز کند یاری‌اَش، از دست و زبان همه یارانِ رهَش، پیر اگر هم باشند با نگاهی به جمالش، همه گردند جوان کاش می‌شد بشود، خونِ سرم، فرشِ رهَش کاش می‌شد به قدم‌هاش، بگَردم قربان □ □ □ اهلِ بالا، به گُلِ فاطمه مشتاق‌ترند او به نوزادیِ خود شد، سوی معراج روان اولین منتظرالمهدی است، نرجس خاتون که شد از دیده‌ی او، نورِ دلش زود نهان تا که بی‌تابیِ مادر، شد از این هجر زیاد بر سرِ دستِ ملائک، به حرم شد خندان آه از طفلِ رباب و گلوی پاره‌ی او سِپَهی خنده‌کنان و حرمی گریه کنان ✍ .
. مدح امام زاده ی واجب التعظیم مولانا ابالحسن، علی اکبر صلوات الله علیه بیخبرم بیخبرم از همه بیخبرم از همه جُز فاطمه فاطمه داده شرفم تا ابد خاک مسیر نجفم تا ابد سر که به ایوان نجف میزنم بال و پر از شور و شعف میزنم مملکت دُخت پیمبر نجف سفره ی او پهن شده در نجف آنچه که تا شام ابد ماه ماست ذکر علیاً ولی الله ماست شیعه مِی از جام اذان میخورد از کرم فاطمه نان میخورد گردش افلاک به امداد اوست رخت سیادت تن اولاد اوست دست دعا را به سر ما گرفت تربیت کودک ما را گرفت وقت سحر سجده به این نور کن اهل دلی گوش به دستور کن کار کزاین ناحیه کامل شود یکشبه دل عارف واصل شود حُکم اگر فاطمه حاکم شود عرض ادب بر همه لازم شود او که دلش میل به دنیا نداشت آینه اش نقش تمنّا نداشت او که سراسر همه اسرار هوست این سه عمل بود که میداشت دوست تاج عبادت به سر فاطمه است خواندن قرآن نظر فاطمه است داشتن پنجه ی مشکل گشا سفره ی انفاق به راه خدا یا که نظر بر رخ ماه رسول هست قبولِ دل پاک بتول طُرفه حدیثیست که بوسیدنی ست روی رسول دو سرا دیدنی ست حال اگر اهل حضوری بیا امشب اگر طالب نوری بیا رشته ای از چادر زهرا به دست رزق زیارت بدهد تا به دست... دور کن از دیده ی خود خواب را دور بزن خانه ی ارباب را وجه حسینی حسنی را ببین روی رسول مدنی را ببین یوسف لیلاست علی اکبر است یا که نبی در بغل حیدر است تاج سر اهل کرم آمده شاه جوانان حرم آمده شمسه ی آغوش حسین است این مست قدح نوش حسین است این کیست که محبوب بنی هاشم است وارث اخلاق ابالقاسم است ماه شبستان دعا آمده روح ادب جان حیا آمده رحمت نازل شده بر دردها روز جوان روز جوانمردها ابن ولیّ بن ولی کیستی سرّ حسین بن علی کیستی آتش افروخته ی روی بام سفره ی اطعام علیه السلام آنچه به ما نان و نوا می رسد از نوه ی شیر خدا می رسد چشمه حقّ‌ زیر زبان تو بود هادیِ حُرّ صوت اذان تو بود لحن تو با لحن پیمبر یکیست در دو بدن روح مطهّر یکیست خُلقِ عظیم تو کتابُ اَلله است روح الامین حلقه ی این درگه است جلوه گه آیه ی اِنّ اصطَفا مظهر ظاهر شدن مصطفا آینه ی جایگه مرتضا حضرت ممسوس به ذات خدا پیش پدر جبهه ی پُر چین بیار شور به پا کن لب شیرین بیار باده که پُر زور کنی خوب تر میل به انگور کنی خوب تر خوشه ای از باغ ولایت بگیر از پسر فاطمه حاجت بگیر دست خدا تا به ستون می زند... تاک ز دیوار برون می زند یاد بده بخت جوان دست کیست کارگشای دو جهان دست کیست نقش هوالله عیان می شود هر چه خدا خواست همان می شود داد جگر رزق جگرگوشه را خوردن دل میدهد این توشه را دیده ی مشتاق مرا سیر کن خواب نبی دیده تو تعبیر کن دست برآور پی تسکین من دین منی دین منی دین من راه برو سرو روان حسین جانِ گره خورده به جان حسین زنده نما افضل اوقات را خاطره ی مادر سادات را راه برو عمّه دعایت کند از جگر خویش صدایت کند راه برو دیده به راهت کنند تا که همه سیر نگاهت کنند کار قد و قامت تو دلبریست هر که حسینی ست علی اکبریست در دل هر آینه تمثال توست چشم ابالفضل به دنبال توست از همه ی سال به شوق حرم... من شب میلاد تو عاشق ترم بنده منم سیّد و مولا تویی شورش مجنون من و لیلا تویی ای که نگاه تو شفیع همه است روی لب ما قسم فاطمه است نامه ی ما را مگر امضا کنی رحم به بیچارگی ما کنی با تو دلم گرم دعا میشود پنجره ها رو به تو وا میشود صلوات_الله_علیه ✍ .
. آسمان باز پر قمر شده است شب اندوهمان سحر شده است به همه سائلان نظر شده است چونكه اربابمان پدر شده است آمد از راه قرص ماه حسين دومين حيدر سپاه حسين خلق و خويش پيمبرى ديگر على اكبر نه،حيدرى ديگر پهلوان دلاورى ديگر تو بگو شير لشكرى ديگر هست پيغمبرى سراپايش به عمو رفته قدوبالايش چهره اش ماه آسمان حرم سايه اش قوت زنان حرم حنجرش گرمى اذان حرم چشم بد دور از جوان حرم مثل عباس سايه ی سرهاست سرپناه تمام خواهرهاست آمد از هر نظر على باشد از همه بيشتر على باشد بازهم يك نفر على باشد چقدر اين پسر على باشد! مثل حيدر قويست او عزمش چند بيتى بگويم از رزمش بين گرد و غبار مى آيد روى مركب سوار مى آيد پسر ذوالفقار مى آيد حيدر روزگار مى آيد عشق مى ريزد از سر و رويش ذوالفقار است تيغ ابرويش پاش تا در ركاب مى افتد دشت در پيچ و تاب مى افتد سر ز تن بى حساب مى افتد به تلاطم عقاب مى افتد بهت در چشمهاى اين دشت است بسكه در حال رفت و برگشت است خوب فهميده رزم فن دارد هنر جنگ تن به تن دارد فن از روبرو زدن دارد اين شگرد از عمو حسن دارد آى لشكر ببين جوان اين است پسر شير نهروان اين است خشم او تيغ و نيزه و تیر است هرنگاهش دو قبضه شمشير است چقدر رزم او نفسگير است نوه ی شير غالبا شير است تيغ مى زد همين كه از چپ و راست ازحرم بانگ ياعلى برخاست رزم با اين جوان گره خورده حنجرش با اذان گره خورده در دهان ها زبان گره خورده ابرويش آنچنان گره خورده كه همه ياد حيدر افتادند ياد آن روز خيبر افتادند رعد و برق است يا كه طوفان است كه دقيقا ميان ميدان است يا جوان حرم رجز خوان است روى لب هاى عمه ها جان است شور و غوغاست در دلش هرچند دارد ارباب مى زند لبخند مى رود دشت را به هم بزند وسط معركه علم بزند خواست تا حرف مى روم بزند ديد بايد كمى قدم بزند پيش چشم پدر جوان مى رفت داشت ازجسم شاه جان مى رفت رفت در نيزه زارها افتاد بين گرد و غبارها افتاد زير پاى سوارها افتاد وسط نيزه دارها افتاد پاى نيزه به پيكرش وا شد به زمين خورد اربااربا شد ✍ .