eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
277 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام_الله_علیها ✍ کوی تو قبله نمای حرم فاطمه است جلوه نور و صفا و کرم فاطمه است کوثر نوری و هم معجزه ی موسایی بحر عشق تو ز دریا و یَم فاطمه است بارگاه تو تجلی گر نور زهراست مرقدت جلوه گر دم به دم فاطمه است بارگاهت به خدا بوی مدینه دارد عطر خاک حرمت بوی غم فاطمه است بس که مادر شده زائر به حریمت جانا جا به جای حرم تو قدم فاطمه است قامتی که شده بر بوسه به قبر تو کمان زائر نیمه شبت ، قدِ خم فاطمه است دانم این را که بهشت است و ندانم لیکن قبر معصومه بوَد یا حرم فاطمه است ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ✍ آئينه توحيد به قم مي آيد يا خواهر خورشيد به قم مي آيد نذر نفحات فاطمي اش صلوات با آمدنش عيد به قم مي آيد هم زمزمه‌ي سبز بهاران با تو هم روح بلند چشمه ساران با تو از راه رسيدي و کويري تشنه جنت شده، اي حضرت باران با تو تا خاک مرا سرشت، يا معصومه روي دل من نوشت: يا معصومه يک پنجره پرواز مرا خواهد برد از صحن تو تا بهشت، يا معصومه ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. خبرت هست ز هجران، چه کشیده است دلم از غم دوری‌ات ای یار، چه دیده است دلم آتشی کز صدف دل، گهرش افشان است شعله‌اش تا به سماوات، رسیده است دلم خشتی ار زیر سرم هست، ز باران خیس است شب چو بارانِ گُهر، اشک، چکیده است دلم افتخارم همه این است که در محضر دوست خوش به درگاه تو شاها پلکیده است دلم شبچراغ سحرم بودی و خورشید نهار ژاژه نبوَد چو بگویم که قصیده است دلم دیده‌ام را نبُوَد خواب، اگر خواب برفت از پنامِ گل یاد تو رهیده است دلم نازنینم به کجایی که دگر تابم نیست پیرهن را برِ دیدار، دریده است دلم تا نفَس هست بیا بر سر بالینِ رفیق باورت هست چو یعقوب خمیده است دلم از غمت فربه نشد تا بسرایم پس از این تن من خسته و از هجر، تکیده است دلم گر چه با فال فروشان نرود میل درون ولی از شوق تو فالی بخریده است دلم مژده داده است مرا یوسف کنعان آید سبزیا صبح سپید است، دمیده است دلم .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. گویند می شود دری از خُلد وا به قم من گویمت که برتر از این نه بها به قم . چون مهد پاک دختر موسی بن جعفرست خُلد برین رسد ز شرافت کجا به قم . معصومه مکرمه ثانیِ فاطمه کافزود مقدمش شرف و اعتلا به قم . ساید فلک به پای وی از رویِ فخر سر هر کو نهاد از سر اخلاص پا به قم . بر زائرش به چشم رضا بنگرد خدا زیرا که هست درگه اخت الرضا به قم . گر طوس از برادر وی رشک طور شد زو نیز گشته کعبۀ دل ها بنا به قم . اندر خبر بود که در آخر زمان برند گاه ظهور جور و فتن التجا به قم . زیرا که مهد امن و امان است درگهش آری که خفته ملجاء اهل ولا به قم . چونان که هست قبۀ جدّش به کربلا گردد بدون شبهه اجابت دعا به قم . زر کن مس وجود خود از خاک پاک وی ای کیمیا طلب بطلب کیمیا به قم. (س) ✍ . خبرت هست ز هجران، چه کشیده است دلم از غم دوری‌ات ای یار، چه دیده است دلم آتشی کز صدف دل، گهرش افشان است شعله‌اش تا به سماوات، رسیده است دلم خشتی ار زیر سرم هست، ز باران خیس است شب چو بارانِ گُهر، اشک، چکیده است دلم افتخارم همه این است که در محضر دوست خوش به درگاه تو شاها پلکیده است دلم شبچراغ سحرم بودی و خورشید نهار ژاژه نبوَد چو بگویم که قصیده است دلم دیده‌ام را نبُوَد خواب، اگر خواب برفت از پنامِ گل یاد تو رهیده است دلم نازنینم به کجایی که دگر تابم نیست پیرهن را برِ دیدار، دریده است دلم تا نفَس هست بیا بر سر بالینِ رفیق باورت هست چو یعقوب خمیده است دلم از غمت فربه نشد تا بسرایم پس از این تن من خسته و از هجر، تکیده است دلم گر چه با فال فروشان نرود میل درون ولی از شوق تو فالی بخریده است دلم مژده داده است مرا یوسف کنعان آید سبزیا صبح سپید است، دمیده است دلم .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیهاالسلام این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست 📝 ✍ قابل اجرا در .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_116914172.pdf
439.2K
اشعار وسبک فاطمیه کانال کتابخانه ی مقتل امام حسین ع @zameneashk1
. ✍ ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مُضمَر جودت هم‌بسترا به فیض مقدس لطفت هم‌بالشا، به صَدرِ مُصَدّر عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام عالَم اجسام گردد، عالم دیگر جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر ردای امکان مَظهر ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان  واجب، امّا شعاع خالق اکبر ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض  فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر ممکن امّا نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون‌تر وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد عالم، آن کو به عالم است منوّر این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر آن یک چون دیده‌بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در یا که دو طفلند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر آن یک انجیل را نماید از حفظ و ین یک تورات را بخواند از بر گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر، ولیّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‌اش می‌بوَد همانا دختر دختر جز فاطمه نیابد چون این صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک معدوم از عقابش مُستر آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر» لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع  وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی»  شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر» 📚دیوان امام خمینی(ره) .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام_الله_علیها حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آن‌اند خراسان اینجاست مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند روشن از نور یقین است، خدا می‌داند قلب قم، قلب برازندۀ ایرانی تو روح عرفانی شیراز و خراسانی تو روشنای نفس شاهچراغی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟ واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو! جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو! می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید ‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست.. دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟ عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را نظری کن که شبی زائر کویت باشیم سائل دائمی صحن نکویت باشیم شک نداریم پر از نور یقین است اینجا جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا.. .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. قرار بود زمستان شود بهار ؛ چه شد؟ قرار بود به سر آید انتظار ؛ چه شد؟ مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد قرار بود رسد از ره آن سوار، چه شد قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد قرار بود تنِ قاتلان زهرا را کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد: که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟ بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟ کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد طنین العطش از قتلگاه می‌آمد به خیمه‌گاه رسید آب خوشگوار.. چه شد برای جایزه چون شد جدا سر شهدا در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا - چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر بگو تنی که نمی‌ماند برقرار چه شد شنیده‌ام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر کند تکلم ناموس کردگار چه شد کنار تربت شه چون رسید خواهر زار چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد سؤال آخر خود با اشاره می پرسم میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
ای یوسف زهرا که همه عزّی و جاهی خورشید سمایی، به دلِ خسته چو ماهی جز مهر شما نیست مرا هیچ امیدی جز لطف شما نیست مرا هیچ پناهی من ذرّه‌ی خاکم که به پای تو فتادم ای کوه کرم، سایه‌ی نوری سرِ کاهی هر جا که روم باز بیایم به در تو زیرا نپرد دل به جز از کوی تو راهی اشکی تُهی‌ام کز صدف چشم فتادم دریای سخایی و منم گریه و آهی ای دستِ خدا دستِ مرا گیر و بگردان هر طور که خود گویی و هر جور که خواهی من را تو به خوبیِ خودت، نیک ببخشا بگذر که دمی بودم و غایب شده گاهی آن کس که ز تو دم بزند صبح و شب آقا هرگز نبود جزء گروهی و جناحی ما کور و تو بینا و نه شایسته که اکنون باشی و ببینی که بیفتیم به چاهی تو باب نجاتی به خدا، آب حیاتی با یک نظرت آب کنی کوه گناهی خواهم که درِ خانه‌ی تو مثلِ سگِ کهف بنشینم و با عشق کنم بر تو نگاهی سبزی ز شما جز خودتان را نبخواهد ماییم گدایِ ابدِ همچو تو شاهی .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ⭐️⭐️ ای حرم کبریا حریم تو در قم چرخ نگفته است با مقیم درت قم! شیعت تو چون سلام تو گوید جدّ توشان گوید السّلام علیکم قبله زرین بارگاه تو هر روز نور فشاند بدین فراشته طارم روی نشوید خضر به چشمه حیوان تا که زدی تربت تو بهر تیمم ✨✨✨✨ پیش تو مسئول بانوان بهشتی معرفت کردگار را به تعلم چون تو به نزهتگه بهشت خرامی حوا جبین نیارد از تو تقدم شب تو ز بهر خدای گرسنه خفتی خود را حوا نگه نداشت ز گندم یزدان از بهر چون تو پاک نژادی بر سر آدم نهاد تاج تکرم ✨✨✨✨✨✨ راحمه بر دامن ورای تو زد چنگ کرد بر ایوب کردگار ترحم عیسی در مهد بهر پاکی مریم کرد گر از قدرت خدای تکلم آنکه تو را چون بتول عذرا داند هست به ظلمات وهم جان و دلش گم معنی هر دو یکی است صورتشان دو باده سوری چه در قتیبه چه در خم ✨✨✨✨✨✨ عین بتولی تو و بتول تو را عین و آن مثل خم باده بهر تفهم منقبت تو فزون بود ز تخیل مدحمت تو برون بود ز توهم مدح ترا بس بود تو را نسب تو ای که محمّد اب است و فاطمه ات اُم مهر تو و آبای تو سفینه نوح است گیتی دریای پر ز جوش و تلاطم ✨✨✨✨✨✨ نامه سیه کرده از گنه به سوی تو آمده ام با هزارگونه تقدم گر تو نشویی به آب رحمت او را شسته نگردد به آب دجله و قلزم سیصد قصیده خواهم گفت به مدحت وین به مدیحت مرا قصیده سیّم طبع تو باشد «سروش» بلبل خشگوی منقبت اهل بیت را به ترنم ✨✨✨✨✨✨ 💫میرزا محمدعلی سروش در سال ۱۲۲۸ هجری قمری در خمینی‌شهر به دنیا آمد و در سال ۱۲۸۵ هجری در تهران دار فانی را وداع گفت و جنازه او را در قم به خاک سپردند. 💫میرزا محمدعلی سروش اصفهانی اشعار بیشماری در فضائل ائمه اطهار بویژه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا سرود که از لحاظ سبک و سیاق درخور توجه است. ⭐️وی مصمم بوده که سیصد قصیده در مدح حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بسراید که این قصیده سیم اوست. از جمله آثار وی قصاید و فتح نامه ها و مثنوی های: “اردیبهشت نامه”، “ساقی نامه”، “الهی نامه”، و “روضة الانوار” در ذکر واقعه ی کربلا، .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab