eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.3هزار دنبال‌کننده
305 عکس
180 ویدیو
38 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا اباعبدالله من آمدم سوی تو با یک کاروان آه از این سفر دارم برایت ارمغان آه سوزی میان سینه ها و شعله در دل دارم ز هجر و دوری ات در عمق جان آه شرح سفر شرح هزاران جان سپردن هر لحظه بی تو سهم اهل کاروان آه بی تو چهل روز است که سامان نداریم ما بی سر و سامانت ای سرو روان آه  فصل زیارت بود از رأس شریفت من در میان محمل و تو بر سنان آه رأس تو روی نیزه ها شد قبله گاهم ما زائرت بودیم با اشک روان آه مُردم هزاران مرتبه که همرهم بود چشمان هیز حرمله ، شمر و سنان آه از من نمی پرسی سه ساله دخترت کو ؟ او که شده در شام ویرانه نهان آه چون چشمه ساری جوشد از عمق وجودم خون دلِ جاری چو اشک دیدگان آه این است شرح حال ما و کودکانت داغی به دل ، سوزی به سینه ، بر لبان آه از دور می بوسید دخت تو لبت را وقتی لبت را بوسه می زد خیزران آه از این سفر مانده برای زینب تو یک اربعین اندوه و اشک و یک جهان آه ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. نبستم بار و کم کم جمع شد یک سفره ی دیگر نشد این هم کربلایت سهم این نوکر در آوردم زتن بعد از چهل شب رخت مشکی را قبول افتاد یا نه؟ پاسخش با حضرت مادر... ✍ .
. هرشب ندایی می رسد از عرش اعظم طوبی لباکین الحسین یا اهل العالم گر بنگری با چشم دل بالای مجلس زهرای اطهر ایستاده با قدی خم باور کنید این گریه‌ها یاری زهرا است او می‌کند اسباب هیات را فراهم این گریه‌ها و روضه‌ها را وعده داده بر دخترش زهرا رسول‌الله خاتم این اشک‌ها قطره به قطره روز محشر طعنه زند بر چشمه‌ی جوشان زمزم بی‌آبرو ها را حسین با آبرو کرد تاثیر خود را می‌گذارد گریه کم‌کم هر کس که هیئت بی‌تفاوت آمد ورفت حسرت خورد در خانه قبرش دمادم این اعتقاد ماست عالم را نمودند با ضرب به دسته سینه‌زن‌ها و منظم ماه محرم هم، کسی که اهل سِرّاست نامِ حسن را می‌نویسد روی پرچم آقا مدینه یک نفر زائر ندارد می‌میرم آخر جانِ آقایم ازاین غم هشدار نوکرها ، که نفروشید روزی یک یا حسین خویش را بر چند درهم یک روز پای ِ مُشتی ارزن اهل کوفه سر از تن آقا جدا کردند باهم ✍ .
. اربعین آمد و دل رفت خدایی بشود جان من کی بشود کرببلایی بشود اربعین آمده تا عشق، تبلور بکند خاکی از خاک شود کنده هوایی بشود "روزها فکر من این است و همه شب سخنم" یک دقیقه نکند صرف جدایی بشود "در ازل پرتو حُسنت ز تجلی دم زد" عشق آمد که سبب سازِ رهایی بشود کربلا منزل عشاقِ ز دنیا خالی ست عمر باید که فقط وقف گدایی بشود آمدن، فعل همیشه ست خیالت راحت نرسد وقت بیایی و نیایی بشود منتقم ،منتظرمنتظران ست آنجا نیست مفهوم که حرفی ز کجایی بشود ✍ .
.. اربعین عشق آسمان شب شده در  ماتم مهر و ماه است داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است کاروان اسرای علوی در  راه است زنگ این قافله انگار صدایش آه است کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" عطر برسد لیک نه از پیراهن اثری نیست از او غیر مزاری به وطن چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن وطن شاه همین بایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست "گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست" درد دل در دل هر سوخته طوماری هست گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت چشمها چشمه شد و  اشک روان بود که ریخت از شترها به زمین  خیل زنان بود که ریخت فصل پاییز  شد و  برگ خزان بود که ریخت مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد این رباب است که گشته لغتش وای حسین ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین گاه می گفت علی وای وای حسین اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا آن یکی رفت به دنبال مزار سقا اربعین بود و حرم معتکف حائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یادش آمد که در آن روز عذابش دادند آب می خواست که با تیر جوابش دادند با دم کودک شش ماهه خضابش دادند تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند از بلندای حرم قائله را ناظر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد چه سخنها است که با جان برادر دارد تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟ گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد هر شب جمعه بر او (س) هم زائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آسمانها و زمین از غم وتر الموتور تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ✍ 1402/06/15 ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم ✍ ................. هیهات منا الذله این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷
. السلام علیک یا اباعبدالله الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک ز دست یار دیرینم ، بگیرم ساغر از نزدیک الا ای ساقی مستان ، تمام آرزویم شد نشینم لحظه ای با تو ، کنار کوثر از نزدیک به عمرم هر تپش قلبم ، شده لحظه شمارم تا ببینم لحظه ی آخر ، جمال حیدر از نزدیک الا ای دلربایی که ، ربودی کل دل ها را فقط رخسار تو باشد ، خدا را مظهر از نزدیک هزاران مرتبه از دور ، زیارت کردم از کویَت بیا تا زائر رویت ، شوم من آخر از نزدیک شدم دل بی قرار تو ، فتادم بر گذار تو بیا تا جان نثار تو ، نمایم دیگر از نزدیک همه گویند رخسارت ، ز یوسف هست زیباتر بیا تا این حقیقت را ، نمایم باور از نزدیک میان هاله ای دیدم ، شبی ماهِ رخت از دور بیا تا روی زیبایت ، ببینم بهتر از نزدیک اگر چه هستم آلوده ، بوَد اما امید من که بینم روی تو آخر ، به چشمان تر از نزدیک تو آن تنها پدر هستی ، که مظلومانه زد بوسه به خون حنجر سرخِ ، علیِ اصغر از نزدیک تویی غم دیده بابایی ، که بین یک عبا چیدی تن صد قطعه و پاکِ ، علیِ اکبر از نزدیک تویی تنها امامی که ، زدی گل بوسه ای خونین به دستان جدای آن ، امیر لشکر از نزدیک به زیر تیر و شمشیر و ، شکسته نیزه ها گفتی : به سوی قتلگاه من ، بیا ای خواهر از نزدیک میان مقتلت یک زن ، " غریب مادرم " گوید به گوش جان شنیدم من ، صدای مادر از نزدیک گلویت را ببوسیده ،  پیمبر حیدر و زهرا فقط زینب زده بوسه ، به خون حنجر از نزدیک فقط دخت سه ساله ات ، شبی در کنج ویرانه به روی دامنش تنها ، ببوسد یک سر از نزدیک اسارت ها که پایان یافت ، میان آن چه غارت شد نگاه زینبت مانده ، به یک انگشتر از نزدیک به روز اربعین وقتی ، همه سوی تو برگشتند بمیرم در بر قبرت ، نیامد دختر از نزدیک تمام روضه هایی که ، برایت خوانده شد تنها شبیه قطره ای باشد ، ز بحر أحمر از نزدیک به تعداد سلامی که ، دهد هر عاشقی از دور زیارت می کنی از او ، به قبر و محشر از نزدیک الهی جان دهم آخر ، به روی تربت پاکت الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک ✍ .
. چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... ✍ .
آورده‌ام تمام توانی که با من است ناقابل است، نذر تو جانی که با من است در کودکی به نام تو وا شد زبان من مشغول ذکر بوده زبانی که با من است عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان فرصت بده به "مرثیه‌خوانی" که با من است بر سینه می‌زنم، به قیامت دلم خوش است تو می‌شناسی‌ام به نشانی که با من است نان می‌برم به خانه‌ام از سفره‌ی خودت از من نگیر برکت نانی که با من است من نذر کرده‌ام پسرم نوکرت شود مال تو این غلام جوانی که با من است ✍ .
. یابن الحسن! نیامدیّ و گذشت اربعین و ما ماندیم دوباره از طلبت تحت قبّه، جاماندیم چه خوش گذشت زیارت، ولی فرج نرسید نیامدیّ و از این غم، دوباره واماندیم دعای بر فرجت گر چه بود بر لب ها ز دل، ولی همه در حسرت دعا ماندیم به حجّ جاده ی مشّایه، تو شدی حاضر به محضرت نرسیدیم و بی لقا ماندیم بدونِ رؤیتِ تو از بهشت برگشتیم دوباره در دلِ زوراء، بی شما ماندیم تمام سال، به اُمّید اربعین بودیم گذشت فرصت و در هجر کربلا ماندیم گذشت عمر و هنوز از تو بی خبر هستیم ظهور را نگرفتیم و در بلا ماندیم کی آیی از سفر؟ ای صاحبِ لوای حسین! بیا که بی تو در امواج فتنه ها ماندیم میان مدّعیان، جمله ایم سر گشته ز فرط هجر تو یک بام و صد هوا ماندیم ولی نگو که ز چشمانِ پاکت اُفتادیم ولی نگو که میانِ شرر، رها ماندیم درون ظلمت شب، امر تو چو خورشید است به لطف ندبه، گدایت هنوز ما ماندیم جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیکِ یا عقیلة بنی هاشم اربعین یک جهان عشق است ، همچو آتش فشان عشق است زنده باشد حسین ما ،  تا خدا بی نشان عشق است کربلا کربلا می ماند ، اربعین گر نمی آمد کرده احیای عاشورا ، این زمان و مکان عشق است حق چو فرموده این عشق و ، خود بیفزوده این عشق و از ازل بوده این عشق و ، تا ابد همچنان عشق است کاروان جانب جانان ، می رود تا سپارد جان خطّ جمعیت مستان ، همچو یک کهکشان عشق است می شود حق چه پاینده ، گر شود زنده نام جاوید عاشورا ، تا ابد جاودان عشق است قافله بی قرار آید ، بهر دیدار یار آید بوی وصل نگار آید ، یاد آن مهربان عشق است قافله خسته جان باشد ، همره کودکان باشد چون که زینب در آن باشد ، نام این کاروان عشق است آمده خون جگر گوید ، تا که شرح سفر گوید از دل شعله ور گوید ، این همه ارمغان عشق است خاطراتی پر از محنت ، بی کسی و غم و غربت بهر یاری این نهضت ، هر کسی داده جان عشق است برترین جلوه گاه رب ، مهر روز است و ماه شب ذکر زیبای یا زینب ، دم به دم بی امان عشق است دل به عشق حسین داده ، بهر جان دادن آماده بین این جمع دلداده ، ساقی تشنگان عشق است بوده سقای بی آب و ، ساقی جرعه ی ناب و می درخشد چو مهتاب و ، ماه این آسمان عشق است حال نیلوفران عشق است ، عاشقی بی گمان عشق است در ره دلبری بی سر ، حنجری خون فشان عشق است با حسین هر زمان عشق است ، با حسین هر مکان عشق است با حسین بیکران عشق است ، با حسین یک جهان عشق است ✍ ‌
. خورشید من که چشم جهانی به راه اوست افــلاک در تـصـرف چشم سـیـاه اوسـت دیوار کعبه این‌همه بوسیدنی نبود این حرمتی که یافته از تکیه گاه اوست هستی به یُمن هستی او می‌کشد نفس کز امر حق، زمین و زمان در پناه اوست هنگامه‌ی نماز بر او اقتدا کـنـد عیسی که افتخار کند در سپاه اوست از چشم‌های او بـه خـدا می‌توان رسید زیــرا کمال لطف خـدا در نگاه اوسـت فـرق اسـت بین مـاه مـن و مـاه مصریان یوسف غلام طلعت رخسار ماه اوست عـمـری "یتیم" در شـب هـجـران غیبتت غرق شکنجه است که عشقت گناه اوست .