.
#شهادت_امام_عسکری
امشب که زداغ عسگری گریانیم
با ناله ی صاحب الزمان نالانیم
از بهر تسلای دل مهدی او
عجل لولیک الفرج می خوانیم
#علیرضا_توانا
.
.
#امام_زمان
با موضوع #شهادت_امام_عسکری
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
صاحب عزای سامرا آجرک الله
مأنوس اشک و روضه ها آجرک الله
بودی تو در شهر مدینه داغدار ِ
شش ماهه ی شیر خدا آجرک الله
در پشت درب خانه بین آتش و میخ
مادر تو را می زد صدا آجرک الله
حالا تو سمت موطن خود رهسپاری
داری به لب سوز و نوا آجرک الله
داغ پدر آتش زده بر سینه ی تو
داری به تن رخت عزا آجرک الله
آخر شده بابای تو با زهر کینه
از بند زندان ها رها آجرک الله
کاری شده زهر جفا در پیکر او
می لرزد او سر تا به پا آجرک الله
بر دامنت سر می گذارد با دل خون
راحت شود از هر بلا آجرک الله
شکر خدا در زیر سایه جان سپارد
رأسش نمی گردد جدا آجرک الله
دیگر نمی گردد تن او پاره پاره
از مرکب ده بی حیا آجرک الله
آقا ندیدی بر تنش زخم ِ روی زخم
از نیزه و سنگ وعصا آجرک الله
در وقت تدفینش خدا را شکر دیگر
لازم نباشد بوریا آجرک الله
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#شهادت_امام_عسکری
آنکه بر محضر شما نرسد
مطمئناً که تا خدا نرسد
بهتر است اینکه زیر خاک رود
آن سری که به سامرا نرسد
عطرِ سرداب را نفهمیده
آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد
چشم بر خاکِ آن اگر بکشیم
آسمان هم به گَردِ ما نرسد
سامرا رفتهها به من گفتند
هیچ جایی به کربلا نرسد
از کفن کردنی دوباره بخوان
تا که روضه به بوریا نرسد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یا حسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن کریم نوشت
تاکه پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
باز هم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم ، امام رضا
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یا حسن هستیم
این طرف صحن صاحب کرم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی علم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
مو سپید است هرکه غرقِ غم است
پیش هر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدایِ دو یا حسن هستیم
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین ورنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگ بی امان بخورد
* * *
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یا حسن هستیم
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#امام_عسکری علیهالسلام
#شهادت_امام_عسکری
گـدای کـوی تـو آقـاسـت یـا ابـاالحـجـة
که زیـر سـایـۀ مـولاسـت یـا اباالحجة
نـگـفـتـه، حـاجـتِ دل را بـرآوری آقـا
ز بس که لطف تو با ماست یا اباالحجة
به خـوان نـعـمت تو انـبـیاء بـنـشـسـتند
که دست جود تو غوغاست یا اباالحجة
هــزار حـاتـم طـایـی گـدای سـفـرۀ تـو
که سفره دار تو یکتـاست یا اباالحجة
که گفته گوشۀ تبعید فیض جاری نیست
کـرامـت تـو ز بـالاسـت یـا ابـاالحـجـة
بهارها همه دم صحـبت از گُلت دارند
گُـل تو یـوسف زهـراسـت یا ابـاالحجة
هزار یوسف مصری غـلام یـوسف تو
دَمَت هزار مـسـیـحاسـت یا ابـاالحجـة
خــبـر دهـنـد به اردوی ســوگـوارانت
بـسـاط نـالـه مـهـیّـاسـت یـا ابـاالحـجة
صـدای نـالـۀ مـهـدی به گـوش می آید
که نـور چشـم تو تنهـاست یا اباالحجة
عـزای غـربت تو بـوی مـجـتـبی دارد
دلـت کـرانـۀ غـم هـاست یا ابـاالحجـة
مخور که زهر جفا در طعام می ریزند
کـنـار سفــره ات اعـداست یا اباالحـجة
فراق و غربت و تبعید و رنج، قوت تو شد
که غصه یـار تو مـولاست یا اباالحجة
هـنـوز یـار نـداری که یــاری تو کـنـد
که از مـزار تـو پـیـداست یا ابـاالحجـة
شکسته باد نظامی که حرمت تو شکست
مـزار تـو هـمه دل هــاست یا ابالحـجة
هـزار گـنـبـد تابـان به مـرقـدت روشن
که فرشت عرش معلّاست یا اباالحجـة
مـلائک حـرمـت با وقـار می گــویـنـد:
که کـربلای تو این جـاست یا اباالحجة
.
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#شهادت_امام_عسکری
گناهت چه بود ای عزیز پیمبر
که از کودکی بود جایت به تبعید
به همراهِ بابا، غریبانه تنها
به یک پادگان شد سَرایت به تبعید
پس از هادیِ دین، چه بد با تو کردند
به حصری که دور از وطن بودی آقا
به تهمت دلت را شکستند صد بار
ز غربت شبیهِ حسن بودی آقا
توجه به شَانِ شریفت نکردند
ترا بارها خواست دشمن شبانه
اهانت، پس از آنکه شد روز مرّه
گرفتند جان و دلت را نشانه
در اوج غریبی به صد بغض و کینه
گهی شعله بر عصمتت می کشیدند
ز بد سیرتی کار را از جسارت
به فحاشیِ عترتت می کشیدند
دلت را چو قرآن به آتش کشیدند
که گفتند بد ناسزا مادرت را
همه عمر با شک و تردید و نِخوَت
چو تیری شدند آن دل مضطرت را
ز نَمّامیِ مشرکانِ زمانه
چو خانه بدوشانِ آواره بودی
نه تحتِ نظر، بلکه تحتِ شکنجه
دمادم ز غم، در پیِ چاره بودی
در آن برکه ی شیرهای درنده
ترا خواست دشمن خفیت نماید
به تفتیشِ بیتت، عدو خواست هردم
اِهانت به شَانِ شریفت نماید
تو اما بیادِ خیامِ حسینی...
از این هجمه ها بارها گریه کردی
بیادِ شبی که حرم گشته غارت
از این غصهها بارها گریه کردی
تنت ای عزیز دلِ آلِ زهرا
نشد طعمه ی شیرهای درنده
سرت، حنجرت، دست و پایت، گلویت
نشد طعمه ی تیغ های برنده
سرت از قفا کِی جدا از تنت شد
تنت گیر نعلِ ستوران نیفتاد
خدا را همینقدر شکر ای امامم
که پیراهنَت دستِ گرگان نیفتاد
نشد اهلبیتت اسیرِ خوارج
که با قصدِ قربت زنَد تازیانه
نه زندان، نه ویران، نه بزمِ شرابی
شده قسمتِ دختری نازدانه
کجا تهمتی از کنیزی شنیدند
به مهمانیِ شامیان دخترانت
کجا خیزران خورده روی لب تو
خدا رحم کرده به لعلِ لبانت
#حاج_محمود_ژولیده - ۱۴۰۲✍
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
.
.
#امام_زمان
موضوع: #شهادت_امام_عسکری علیه السلام و پایان عزا
شصت و نه روز عزا رفت ونشد یک خبری
چشم ها خیره به در مانده ولی در سفری
صاحب ِخانه ای و خانه ی تو غصب شده
از چه در بین بیابان همه دم دربه دری
دق نکردیم چرا از غم تنهایی تو
سالها منتظر سیصد و اندی نفری
یک خبر می دهی از خود، نگران تو شدیم
ناخوش احوال، از آن روضه ی شام و سحری
موقع روضه کسی هست به دادت برسد؟
کاش می شد که مرا هم به خیامت ببری
هشتم ماه ربیع، باز رسید ای مظلوم
سامرا رفته ای و فکر عزای پدری
تن لرزان پدر، آتش قلبت شده است
شده تبدار و تو از ناله ی او خون جگری
کاش می بود کسی بابت دلداری تو
آن زمانی که تو از داغ پدر محتضری
داغ سنگین پدر دیده ای اما صد شکر
روبروی تو نرفته به روی نیزه سری
او شده کشته ولی پیکر او دست نخورد
تو ندیدی تن عریان شده و پُر شرری
نشدی همسفر قاتل او شهر به شهر
بر سرت سنگ نخورده ست میان گذری
مجلس باده نرفتی و ندیدی که پدر
خیزران خورده لبش در وسط طشت زری
آخرین روز عزا، روضه مدینه برود
پس تو هم لطمه زنان،از غم مسمار دری
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_عسکری
خورشید بی فروغ و چراغ هدایتی
لطفت شده است شامل ما قبل حاجتی
تفسیر بی نظیر تو از آیه های وحی
دارد برای عالم و آدم طراوتی
«المنقبه»است مشق حلال و حرام ها
نور است در «صحیفه» ی تو هر عبارتی
مولای من اسارت و زندان مگر گذاشت؟
در طوف کعبه باشی و حتی زیارتی
شش گوشه در جوار تو ،اما همیشه بود
سهم تو از زیارت جدت نیابتی
هر روز روزه بودی و زندان گواه بود
شب تا به صبح گرم دعا و عبادتی
از ظلم خسته بودی و در اوج درد ها
هرگز ندید هیچ کس از تو شکایتی
می خواست بی فروغ بماند جهان و رفت
ظلمت به سمت خلقِ چه دهشت جنایتی
مسموم زهر گشتی و از ما تو را گرفت
غافل از اینکه حافظ نسل امامتی
در انتظار دیدن منجی نشسته ایم
برپا شود به وقت ظهورش قیامتی
امید چشم غمزده های جهان بیا
دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی
#محمدجواد_منوچهری ✍
#امام_حسن_عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
لحظه ی آخر
#شهادت_امام_عسکری
لزره افتاده به دستم پسرم ،زود بیا
روشنی بخش دو چشمان ترم ،زود بیا
تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا
ای جگرگوشه ی من، ای پسرم ،زود بیا
تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز
گرد غم ریخته در دور وبرم، زودبیا
زهر کاری شده و ،بر جگرم افتاده
تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا
فرصت مختصری تا سفر من باقی است
لحظه ی آخر قبل از سفرم ،زود بیا
آسمان منتظر وقت عروجم شده است
دیر شد وصل من و دادگرم، زود بیا
برمصیبات تو اندیشم و،هنگام وداع
غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا
یاد آن طفل فتادم که دل شب می گفت
سوختم ازغم هجران ،پدرم زود بیا
همره مرغ سحر، گفت«وفایی» شب هجر
باهمه منتظران، منتظرم زود بیا
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#غزل_مرثیه
#امام_عسکری علیه_السلام
#شهادت_امام_عسکری
۸۷۹
آه از زهر ز پا تا به سرت می لرزید
چه غریبانه پسر،حال پدر را می دید
دم آخر به کنار بدنت مهدی بود
مثل پروانه به دور تن تو می گردید
چگرت پاره،جگر گوشه تماشا می کرد
که پدر از اثر زهر به خود می پیچید
کاسه ی آب به دستان تو لرزید ولی
کی دگر حرمله ای دور و برت می خندید
شکر آقا به دلت غصه ی ناموس نبود
کربلا،چشم حسین سوی حرم می چرخید
سر تو بود به دامان عزیزت اما
سر جدت سر نی،پیر زنی می رقصید
باز هم شکر سر پاک تو بازیچه نشد
بین گودال روی خاک سری می غلتید
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_حسن_عسکری
.
گاهی هزاران برکت از کمتر شدن هاست
یا دل بریدن، میوه ی دلبر شدن هاست
پروانه را از شعله ی آتش نترسان
چون که کمال او به خاکستر شدن هاست
سردارهای ما سری افتاده دارند
سر دادن ما اوّل سرور شدن هاست
خاکِ لباس خاکی رزمنده هائیم
خاکی شدن ها بهتر از گوهر شدن هاست
آن جنگ تحمیلی، دفاعِ از حرم بود
راه حسینی، راهی معبر شدن هاست
دیگر نباید این علی تنها بماند
وقت جهاد و موقع قنبر شدن هاست
آری "شتر در خواب بیند پنبه دانه"
خواب مشوّش، وارد کشور شدن هاست
حس کن که جنگ است و در این خط مقدم
همدل شدن ... معنی همسنگر شدن هاست
در مکتب قاسم سلیمانی به والله
نوکر شدن بالای سرلشکر شدن هاست
ارباب، او را ارباً اربا پیش خود بُرد
این جلوه ی مست علی اکبر شدن هاست
مردم! در باغ شهادت باز، باز است
در فتح خرمشهرها، پرپر شدن هاست
جمهوری اسلامی زهراست ایران
این رود، جریان همان کوثر شدن هاست
زینب تماشا کرد، مادر بر زمین خورد
آنچه حسن را کُشت، "میخِ در شدن" هاست
اصحاب حیدر، پشت در کاری نکردند
آن ترک فعل، آغاز بی مادر شدن هاست
در بستر افتاد و علی تنها شد آخر
بستر نه! ... این غم باعث لاغر شدن هاست
در انتظار آخرین صبح ظهوریم
بعضاً شروع بُرد، در آخر شدن هاست
#انقلاب_اسلامی_ایران
#حاج_قاسم_سلیمانی
#فاطمیه
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#شهادت_امام_عسکری
سخت است مردی گوشه زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد
تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند
قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد
سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی
نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد
در پادگان بوده ولی هرگز ندیده
لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد
اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند
تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد
این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است
اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد
شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را
تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد
از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد
انگشترش در دست ساربان بیفتد
#امام_حسن_عسکری
#رضا_دین_پرور
.
.
#شهادت_امام_عسکری
مرثیه #امام_حسن_عسکری
(غزل قدیمی)
آتش زهر ، تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش، چشم ترت را سوزاند
کاسهی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند
بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی
سوز آهت ، همهی دور وبرت را سوزاند
میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده
سرفه هایت؛ بدن مختصرت را سوزاند
روضهات ارث غریبانهی آل علی است
غربت تو دل جدّ و پدرت را سوزاند
دیدن حال بد و جان به لب آمده ات
به خدا -قلب یگانه پسرت- را سوزاند
سر تو بر روی دامان پسر… جان دادی!
مطمئنم که به یاد کربلا افتادی
#محمدحسن_بیات_لو✍
.