.
#غزل
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
#مفعولُ_فاعلاتُ_مفاعیلُ_فاعلن
با نام مستعار گره باز می کند
مشهور ناشناس که اعجاز می کند
مردم رقیه اش بشناسند از نخست
زیرا که هرچه قفل، دمی باز می کند
او فاطمه ست فاطمه صغرای اهل بیت
آنجا که پیش طشت پدر ناز می کند
روزی که هجر یار برایش تمام شد
تدریس وصل بر همه آغاز می کند
علامه است در دل علمیه ی حسین
تفسیر فجر را چه خوش ابراز می کند
مهدی شناسی اش شده معروفِ عارفان
این عارف از خرابه چو پرواز می کند
#مجید_طاهری✍
.
.
#میلاد_حضرت_زینب
#عقیله_العرب
ای دل بیا به بزم ولا میهمانی است
در بیت وحی زمزمه شادمانی است
امشب ملائک آمده از عرش روی فرش
گویا شب ولادت زهرای ثانی است
عید ولادت است جهان غرق شور و شوق
لطفش بسیط و سفره جودش جهانی است
شیرین و بس ملیح و متین است و با وقار
نام بلند مرتبه اش آسمانی است
جز مادرش زنی به مقامش نمی رسد
بحر جلال و شوکت او لن ترانی است
خواهی زمهر خواهری اش بشنوی اگر
تندیس استقامت وهم مهربانی است
چشمش بجز جلال و جمال خدا ندید
در کوی عشق مصحف او جاودانی است
از شیر مرد شیرزنی جلوه گر شده
از هر طرف لیاقت او قهرمانی است
عشاق مهر او به دو عالم نمی دهند
جز عشق هر چه هست در این دهر فانی است
ثابت نمود بر همه در کربلای عشق
آماده مجاهدت و جانفشانی است
#مدهوش می شود همه عالم ز نام او
الگوی عشق و اسوه هر زندگانی است
#محمد_هوشمند ✍
#مدهوش
.
.
#طوفان_الاقصی
مرا سریست که آشفته پریشانیست
مرا دلیست که مهمانپذیرِ حیرانی ست
به استقامت این شهر میخورم سوگند
که عمر غائله در ایستگاه پایانیست
به استقامت شهری که نقش دیوارش
هنوز شعر رسای نِزار قبانی ست
دیار عشق، پراکندگی نمیداند
اگر چه آه عراقیست، حنجر ایرانی ست
هماره در پی آزادسازی قدس است
کسی که درسرش اندیشه سلیمانی ست
قسم به شاخه زیتون که سبز خواهد شد
هرآن کفن که در این سرزمینِ بارانی ست
#عاطفه_جعفری ✍
...........
#کرمان_تسلیت
.
به بهانهی اندوه کرمان:
هلا رفیق! که در راه عاشقان هستیم
شهادت است مسیری که ما درآن هستیم
گرفتهایم به دوش از ازل اگر اندوه
ولی فدای سر این غم گران هستیم
هرآن کجاست که مظلوم، اهل آنجاییم
شبیه آهِ نفسگیر بی مکان هستیم
عیار ما به همین سرسپردگیست بگو:
قسم به غزه که مشتاق امتحان هستیم
رسیدهاند شهیدان به مرقد سردار
به جای مانده از این بزم نوحهخوان هستیم
خدا رقم نزند مرگ بی شهادت را
که چون به مرگ بمیریم در زیان هستیم
خدا جواز شهادت به دست فاطمه داد
خدا کند که بگیریم تا جوان هستیم
#عاطفه_جعفری✍
.
.
#کتاب_و_کتابخوانی
در قحطی آب می شود غرق سراب!
شاد است ولی شکسته در پشت نقاب!
از معرفت و عشق تهی شهری که
یک عمر در آن غریب افتاده کتاب...
#محمدجواد_منوچهری✍
.
.
#میلاد_حضرت_زینب
ولادت حضرت زینب (س) مبارک
------------
مادری آورده دختر مثل ماه
آفتابی روی دامان پگاه
وقتی از خورشید می گویی سخن
می شکوفد آفتابت در دهن
فاطمه دارد به بر مهتاب را
بنگرید این جلوه های ناب را
مادری در بر گرفته ماه را
عاشقی پُر کرده این درگاه را
عشق در گلخانه اش گل کرده است
خانه را لبریز سنبل کرده است
عرشیان از عرش مهتاب آورند
عطر ناب و لاله و آب آورند
عشق روی صفحه ی هستی نوشت
خانه ی زهرا بهار است و بهشت
گلشن هستی پُر از شمشاد ماست
خاک این گلشن بهشت آباد ماست
گلشن هستی که گفتم بیت اوست
عطر یابی از گل گلشن نکوست
شوق دارد خنده های فاطمه
مژده بادا این ولادت بر همه
لاله دارد در بغل از چشم او
می چکد عطر و عسل از چشم او
این که دارد بر رُخش نور جلی
زینب است و زینت آل علی
زینب است و ظاهرش نور تمام
باطنش لبریز از مهرِ امام
زینب است و مُتّصل بر آفتاب
زینب است و دختر باران و آب
زینب است و میوه ی قلب رسول
زینب است نخل پُر بار بتول
زینب است و یک جهان خورشید و ماه
زینب است و نور در عمق نگاه
زینب است این دختر مهر و عفاف
آن که دارد آسمان گردش طواف
باشد این آئينه ی باغ جنان
آفتاب عشق در بین زنان
بین زن ها ، این زن از نور است نور
از حریم تیره گی دور است دور
« زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بِنْتُ الْجَلال ، اُخْتُ الْوِقار »
« زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین »
زن مگو لبریز غیرت چون علی
زن مگو تندیس عزّت چون علی
زن مگو شیر دلاور در نبرد
زن مگو راه بلا را رهنورد
زن مگو چون فاطمه عزّت مدار
زن مگو تفسیر عشق و اقتدار
زن مگو این بانوی آزاده را
مرد میدان به حق دلداده را
این ز جان بگذشته در کوی خطر
چادر حُجب و حیا دارد به سر
باید از ایثار او گویم سخن
گر بگویم زن ، بود الگوی زن
الله الله آیت کبراست او
جلوه های روشن تقواست او
او که خود یک فاطمه ، یک حیدر است
بانوی اسلام بعد مادر است
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#میلاد_حضرت_زینب
السلام علیک یا سیدتی یا زینب
--------
دختر زهرا و حیدر زینب است
پاره ی قلب پیمبر زینب است
در دیانت ، در حجاب و در عفاف
تالی زهرای اطهر زینب است
در افق آئينه دار آسمان
در سپهر دیده اختر زینب است
می نویسد عشق روی برگ گل
در جهان یاس معطر زینب است
گردش لَیلُ النَهار از چشم اوست
ماه و خورشید مکرر زینب است
می درخشد بی نهایت در زمین
آسمان را نور گستر زینب است
کوثر آل نبی زهراست لیک
جلوه ی زیبای کوثر زینب است
بر علی زینت فزای زندگی
بر نبی زهرای دیگر زینب است
زن مگو ، زیرا که در میدان رزم
چون علی شیر دلاور زینب است
مثل زهرا ایستاده همچو کوه
مثل زهرا نور پرور زینب است
آن که همچون مادر خود فاطمه
می خروشد بر ستمگر زینب است
خطبه ی غَرای او باشد گواه
دین حق را یار و یاور زینب است
این که می تابد به دلها همچو ماه
وامدار نور داور زینب است
کربلا زیباترین معراج اوست
عشق را یعنی که شهپر زینب است
ایستاده آن که در پیش ستم
بی هراس از تیغ و خنجر زینب است
آن که مانند حسین اش در نبرد
داشته از عشق سنگر زینب است
آن که روز سرخ عاشورا ز غم
باغ خود را دیده پرپر زینب است
آن که دیده در میان قتلگاه
لاله را در خون شناور زینب است
آن که دیده در میان اشک و خون
بر زمین نخل تناور زینب است
آن که دیده با هزار اندوه و آه
غرق خون جسم برادر زینب است
دل بدان خوش دار «یاسر» بعد از این
دستگیرت روز محشر زینب است
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#میلاد_حضرت_زینب
بهار در قدمت ،چون که گل فشانی کرد
خزان به پای تو خود را فکند وفانی کرد
شکفت تاگُل روی، توجبرئیل امین
به باغ غرق گُل وحی، نغمه خوانی کرد
به پاس مقدمت ای گُل،فرشته ی رحمت
نثارراه توگُل های آسمانی کرد
تورا به گلشن عصمت، چو ارمغان دادند
دراین بهشت علی، ازتو باغبانی کرد
تومیهمان عزیز حریم وحی شدی
که ازتو دست خداوند، میزبانی کرد
مدینه غرق سرور ونشاط وشادی شد
که شاد شد،دل زهرا و شادمانی کرد
بلور اشک تودل بُرد از همه، امّا
حسین با نگهش ،از تودل ستانی کرد
گُل از مرام تو آئین زندگی آموخت
«که پاک آمدو پاکیزه زندگانی کرد»
صبوری توبه مکتب، فروغ بینش داد
نصیب گلشن دین، نورجاودانی کرد
به سرفرازی تو،سرو سرفرازی نیست
اگرچه قدّ تورا ،بار غم، کمانی کرد
خدابه همره نام حسین وعاشورا
شکوه وجلوه ی نام تورا ،جهانی کرد
میان شعله ی آتش، به غیرتو زینب
چه کس زگلشن توحید، پاسبانی کرد
پس ازقیام حسینی ،چوخطبه می خواندی
جهان برای تواحساس قهرمانی کرد
کمربه محوستم بسته بودی ودشمن
به پیش عزم تو،اظهار ناتوانی کرد
دوباره طبع« وفایی»،به پای مدحت تو
نظـربه گلشن غـرق گُل ،معانی کرد
#سید_هاشم_وفایی✍
#حضرت_زینب
.
.
#حضرت_زینب
دریا شده،هر قطره به تو رو زده است
ایـوب مقـابل تـو زانـو زده است
ایثار و صداقت و حیا ، حضـرت صبر
در قلـب حسینی تو اردو زده است
#محمدجواد_منوچهری
.
.
#میلاد_حضرت_زینب
هر دختری که دختر زهرا نمیشود
هر بانویی که زینب کبری نمیشود
دار و ندار حضرت حیدر ، مجلّله
جز تو که کسی زینت بابا نمیشود
وصف و مدیحت همه ی خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جا نمیشود
پرونده ی زمین و زمان زیر دست توست
بی اذن تو که نامه ای امضاء نمیشود
صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
این واژه ها بدون تو معنا نمیشود
دریا اگر مرکب و گلها قلم شوند
یک شمه ای از فضائلت انشاء نمیشود
عیسی به نام نامیِ تو میدهد شفاء
بیخود مقام او که مسیحا نمیشود
شأن و مقام حضرت مریم ز مِهر توست
بی مِهر تو که بانوی دنیا نمیشود
صدیقه و زکیه و تندیس عفتی
تو گوهر مقدسه ی بحر عصمتی
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها
با هر خطابه ی تو علی زنده میشود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها
وقتی که با حسین خودت حرف میزنی
پیچیده میشود همه جا عطر سیب ها
ای یادگار فاطمه اولیاء مخدره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلی أمن یُجیب ها
طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای
ای مَحرَم تمام فراز و نشیب ها
در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای
ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها
بانو تو را برای حسین آفریده اند
گریه کنِ عزای حسین آفریده اند
ای یادگار فاطمه ، غم پرور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
هم پای او شدی و رهایش نکرده ای
حتی میان موج بلا یاور حسین
با رسالت علوی روی دوش توست
با این حساب بوده ای پیغمبر حسین
چشم امید او به نماز شبت بُوَد
روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین
دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند
دور ضریح بی کفن پیکر حسین
حتی به روی نِی چقَدَر خوب واضح است
آثار بوسه های تو بر حنجر حسین
در شام و کوفه بودی علمدار قافله
جانم فدای تو و همه ی لشکر حسین
اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
عالم از این شهامت تو مات مانده است
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده که بارش نم نم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
زینب اگر نبود میان کتاب حق
جایی برای سوره ی مریم نداشتیم
زینب اگر نبود جهان کفر محض بود
نامی زِ دین حضرت خاتم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر حیدری نبود
شیر نبرد خط مقدم نداشتیم
زینب اگر نبود علی فاطمه نداشت
آیینه ی نبّی مکرم نداشتیم
زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
زینب اگر نبود به دنباله ی حسین
جایی برای واژه ی جانم نداشتیم
زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم
قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود محرم نداشتیم
شاعر : #محمد_فردوسی ✍
#حضرت_زینب
#ولادت_حضرت_زینب
.
..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
ایام #میلاد_حضرت_زینب
#پایان_مجلس
با چادرش قیامت عظما رقم زده
بانویِ برتری که جهان را بهم زده
در علقمه علم به زمین زَد برادرش
در شام و کوفه اوست که حالا علم زده
با«یاحسین»گفتن خود عشق می کند
او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده
غم های او چو کوه بلند است و اُستوار
با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده
از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده
لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده
زینب عفیفه ایست که در راه عفتش
معجر نداده، بوسه به دست قلم زده
از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او..
در کربلای خونِ خدایش قدم زده!
ای«ملتمس»قیام خدا زنده شد از او،
او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
.
.
#روز_حماسه_و_ایثار_اصفهان
سیصد و هفتاد بیت خونآلود
خبر چه بود، که بوی فراق میآمد؟
حماسه بود که با اشتیاق میآمد
خبر نیامده آتش گرفت نصفجهان
خبر چه بود، که اینقدر داغ میآمد؟
خبر به گوش درختان آخر پاییز
شبیه آه جگرسوز باغ میآمد
درست در خنکای اواخر آبان
صدای سیصد و هفتاد داغ میآمد
سیاه بود شب اصفهان، برای همین
نه یک چراغ که صد چلچراغ میآمد
درازی صف تابوت و دوشها گفتند
قصیدهای که به سبک عراق میآمد
تهِ قصیده کجا بود؟ من نمیدانم
سر قصیده که از چارباغ میآمد
درست سیصد و هفتاد بیت خونآلود
قصیده بود که با این سیاق میآمد..
چه آهها که از این ماجرا به گردون رفت
چه گریهها که از این اتفاق میآمد
دوباره عطر شهیدان در این غزل پیچید
چه بوی دلکشی از این اتاق میآمد
#عباس_شاهزیدی✍
.
.
#امام_زمان
بنگر به چشم مست من، وین ابروی پیوست من، وین چون عروسان جست من، وین نازها بر شست من،دیگر چه آید دست من،!؟ ای یار غائب از نظر!
جانا به جعد و موی تو ! بر طره شب بوی تو ! وان حلقه گیسوی تو! وان تیغ زن ابروی تو! وان نرگس جادوی تو! از خود بده ما را خبر! ای یار غائب از نظر!
جانا به شکر خانه ات، وان گردش پیمانه ات، وان نرگس مستانه ات، وان خط و خال و دانه ات، وان چشم پر افسانه ات بر ما شبی بنما گذر، ای یار غائب از نظر!
من عاشقی دیوانه ام، از خویشتن بیگانه ام، بر شمع تو پروانه ام، بهر تو در میخانه ام آتش مزن کاشانه ام، با آن نگاه پر شرر، ای یار غائب از نظر!
خواهم پی دیدار تو، بهر گل رخسار تو، وان نرگس بیمار تو، افتم هزاران بار تو، بر پای مهماندار تو، گیرم سپس تنگت ببر! ای یار غائب از نظر!
رفتی و من مجنون شدم، بر بوی تو هامون شدم ، از داغ تو جیحون شدم وز عشق تو در خون شدم، از من چه می خواهی دگر! ای یار غائب از نظر!
شاها غبارت می شوم، فرما نگذارت می شوم، قوش شکارت می شوم ،چون جان نثارت می شوم، آخر به کارت می شوم، بی من مگردانی مقر!ای یار غائب از نظر!
ای جان من وی روح من! ای کشتی و ای نوح من! ای سینه مشروح من! بهر دل مجروح من! باز آی دیگر از سفر! ای یار غائب از نظر!
ای جان من جان شما، این سر به قربان شما، من خود به دوران شما، مردم زهجران شما، دستم به دامان شما، خونم ریزی بی ثمر،ای یار غائب از نظر!
هر شب زشوق روی او، مدهوش رنگ و بوی او، مست کف مینوی او، افتاده ام در کوی او، سر می نهم بر جوی او، تا ماه من آید بدر،ای یار غائب از نظر!
ای رای عالم رای تو، وز طبع کار افزای تو، صدر گیتی جای تو، وی بر فلک ماوای تو، همت والای تو،
انجم به گردون مستقر، ای یار غائب از نظر!
شاها وفادار توام، سرخیل و سالار توام، در بزم می یار توام، در رزم سردار توام، سلطان دربار توام، هم تاج دارم هم تبر،ای یار غائب از نظر!
ای از عدم بیرون شده، وز چندها بیچون شده، در ربع ما مسکون شده، در مصر جان ذوالنون شده، وانگه سوی فیلون شده، تا قوم را یابی مفر، ای یار غائب از نظر!
ای جلوه طاووس من! ای عشق جالینوس من! ای نام تو ناقوس من! خامُش نکن فانوس من! وز طاق میناوس من ! قرصی بیاوراز قمر!ای یار غائب از نظر!
شادان بزی از بخت خود وز طالع خوش وختِ خود، ایمن نشین بر تخت خود، وز دشمن سر سخت خود، بر رزمگه بر رخت خود، ای پادشاه بحرو بر! ای یار غائب از نظر!
شاها بحق ساغرت، وان جامهای پر زرت، وان رخت سیمین در برت، وان طاوسان محشرت، از ما
مپوشان منظرت، وز ما مگیر این شور و شر! ای یار غائب از نظر!
ای عرش در پیراهنت! دست فلک بر دامنت! ای روح عالم در تنت! در قلب گیتی مسکنت! وز گوهر و از معدنت، این خود حدیث مختصر، ای یار غائب از نظر!
ای چرخ را چنبر زده! خورشید را بر سر زده! بر بت شکن آذر زده! نمرود را شهپر زده! بر مدعی تسخر زده! بر خصم دون یابی ظفر! ای یار غائب از نظر!
ای روی تو برهان من، وی حجت تو جان من، ای نور تو تابان من، وی لقمه ات بر خوان من، آخر بگو
سلطان من، کی می رسی با کر و فر! ای یار غائب از نظر!
بنگر شها روی زمین، با آن نگاه نازنین، از لاله و از یاسمین، از ظلم و جور و کفر و کین، از هند و ری
تا روم و چین، عالم به راهت منتظر! ای یار غائب از نظر!
شاها درخت دین تویی! پیوند ماء و تین تویی! درسینه سینین تویی، زیتون تویی و تین تویی! مقصود زین آیین تویی! ور شد زمین زیر و زبر، ای یار غائب از نظر!
ای شه سلامت می کنم، گردون به نامت می کنم، صاحب مقامت می کنم، ماه تمامت می کنم، وین می به جامت می کنم، آیی به بزم ما اگر، ای یار غائب از نظر!
روی تو دیدم جان شدم، وز صنع تو حیران شدم، از نرگست گریان شدم، وز پسته ات خندان شدم، آنگه سوی دکان شدم، از بحر حلوا و شکر، ای یار غائب از نظر!
تمثال شاهی را ببین! خورشید جاهی را ببین! نور الهی را ببین، سر کماهی را ببین، هم گاو و ماهی را ببین، بر تخت او بنهاده سر، ای یار غائب از نظر!
از نزد من محزون مرو! ای ماه من بیرون مرو!با این دو چشم خون مرو! وز کوچه خود افزون مرو! نزد
رقیب دون مرو! زین شحنه گان پرده در! ای یار غائب از نظر!
ساقی نگه کن جام من! وین جان بی آرام من! مطرب رواکن کام من! تا قرعه افتد نام من! وی شه بده انعام من! با آن دهان پر گهر! ای یار غائب از نظر!
ای پادشاه جم بیا! وی قبله اعظم بیا! ای صاحب خاتم بیا! ای منجی عالم بیا! ای وارث آدم بیا! وی زاده خیرالبشر! ای یار غائب از نظر!
ای نور من وی نار من! ای آتشین رخسار من! ای دلبر عیار من !در خانه خمار من! آخر چه کردی کار
من! وان وعده های بی ثمر، ای یار غائب از نظر!
مرحوم #احمد_عزیزی✍