eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. و گریز علیه السلام. بتکان سفره و رزق سحرم را برسان نیمه شب روزی چشمان ترم را برسان سفره را جمع نکن تازه من عادت کردم وقت رفتن شده بارِ سفرم را برسان می دهی در رمضان توشهٔ یک ساله من برکتِ کاسبیِ بی ضررم را برسان کمِ من را تو کریمانه زیادش کردی سودِ این سائلی مختصرم را برسان روزهٔ ناقص من را به علی کامل کن جلوی آتش دوزخ سپرم را برسان هر سحر یاد سحرهای نجف افتادم جان زهرا دمِ آخر پدرم را برسان از ازل کار مرا دست حسن جان دادی پس به فریادِ من ارباب کرم را برسان غم ندارم که پناهم ابی عبدالله است فطرس سوخته ام، بال و پرم را برسان دل من تنگ شده کرببلا می خواهد بر مشامم سحری بوی حرم را برسان بارها خانهٔ سلطان خراسان رفتم وقت جان دادن من تاج سرم را برسان وسط حجره غریبانه به خود می‌پیچید ناله می کرد خدایا پسرم را برسان دست و پا می زد و می گفت جوادم بابا با لبت چارهٔ درد جگرم را برسان . صورتم و خاکی و چشمان ترم تار شده در سیاهی نگاهم قمرم را برسان .
. دل تا به خودش آمد و فهمید ، زمان رفت چون تیر که از چله ی تقدیر کمان رفت " اوقات خوشی بود که با دوست به سر شد" سی روز و شب وصل که چون برق جهان رفت یک ماه به لطف نفس گرم مناجات از دوش دل خسته ﯼ ما بار گران رفت سیراب شد از کوثر تسبیح ، نفس ها زنگار هوی و هوس از جوهر جان رفت صد حیف ندانست دلم قدر شب قدر تا فیض ابوحمزه و اشک و هیجان رفت خورشید که از پرده ی شوال در آمد تا سال دگر فرصت ماه رمضان رفت با آمدنش غلغله افتاد در افلاک با رفتن او رونق بازار جهان رفت آن ماه که در مرحله ی وصف فراتر از دایره ی شعر و معانی و بیان رفت کمیل کاشانی✍ . ......┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ https://eitaa.com/asharehoseini14/8192 .
. کاش در شور نوای رمضان می‌ماندیم کاش در ذکر و دعا ی رمضان می ماندیم تا رسیدن به طلوع رمضانی دیگر کاش در حال و هوای رمضان می‌ماندیم ✍ .
. چه گل‌هایی شکوفا در زمین اند شبیه سرخی چشم نگین اند چه گل‌هایی که غرقِ عطر و نورند همه از گلشن سبز ظهورند چه گل‌هایی که با نام شهیدان شدند آئينه دار باغ ایمان شهیدانی که در اوج ارادت نشانده بر جبین مُهر سعادت شهیدانی که جام افزون گرفتند وضوی خویش را در خون گرفتند مسیر عشق نوری در زمانه ست شهیدی همچو محسن جاودانه ست عزیزی که به لب آهش حسینی ست نژادش از حسن ، راهش حسینی ست مسیر لاله ها صبح سپید است به راه عشق سرسنگی شهید است حسین است و شهید راه داور شهیدان زنده اند الله اکبر ببین ای دل که جان در شور و شین است حسین ما فداییّ حسین است برای وصل یار و وصل جانان بهار انتظارند این شهیدان شهیدانی که در یک هجرت عشق رسانده خویش را بر فطرت عشق همانند پرستوهای دشت ایمان مهاجر بوده اند این لاله رویان اگر در خاک و خون خفتند پرپر شدند آئينه ی خورشید باور ببین ای دل که دشمن با شقاوت چه کرده با شقایق های خدمت ببین در موجی از ظلم و جنایت جنایت کرده دشمن بی نهایت درود من ، درود راستینم به مردان دلیر سرزمینم سلام من ، سلامی عاشقانه به یاران شهید بی نشانه درود من به مردان مجاهد سلام من به جانبازان شاهد درود من به پیکرهای گلگون سلام من به گوهرهای در خون چه گوهرها که همرنگ ولایند شهیدی از دیار کربلایند شهیدی که دلش را منجلی کرد تأسی بر حسین بن علی کرد کنون این دشت خون ، این لاله هایش من و یاد حسین و کربلایش من و یاد حسین و مقتل او من و در خون فتاده حاصل او بگویم باز با گلهای پرپر شهیدان زنده اند الله اکبر ** محمود تاری «یاسر»
در غروب آفتاب رمضان به پایان می رسد ماه خدا آهسته آهسته شود طی موسم لطف و عطا آهسته آهسته دل اهل نیاز از رفتن این ماه چون شمعی میان شعله سوزد منتها آهسته آهسته ندانستیم قدر پر بهای لَیْلَةُ الْقَدرش چه شبهایی که شد از ما جدا آهسته آهسته در این درگاه جای ناامیدی نیست می دانم به جایی می رسد هر بی نوا آهسته آهسته فقط باید شکیبا بود در این آستان یاران که می بخشند هر جرم و خطا آهسته آهسته مباش از آستان عشق حتّی یک نفس غافل که مستغنی شود آنجا گدا آهسته آهسته دل شب زنده دارانی که زخم از تیغ هجران است به دست دوست می گیرد شفا آهسته آهسته مهیّای سفر کن از همین امشب دل خود را که گردد رهسپار کربلا آهسته آهسته غروب روز عاشورا میان قتلگه ای دل جدا شد رأس خورشید از قفا آهسته آهسته بسوز از این عزا چون خیمه های سوخته "یاسر" بنال از این نوا تا نینوا آهسته آهسته ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر»
. شب آخر رسید اما  برای عاشق آغاز است که عاشق خوب می‌داند  سحر هنگامِ پرواز است اگر این است آقایم ندارد سفره‌اش پایان ضیافت خانه‌اش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است خدا را شُکر در سی شب  مرا دارالشفا آورد همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است  خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است خدایا کاش سال بعد سحر‌ها در بقیع باشیم که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریه‌ها ساز است و شب‌ها  جمع می‌گردیم گِردِ مرقدش آنجا کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است توسل کن  توکل کن خدا هست و خدا کافی است چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب کسی رو می‌زند که روی دستش کودکی ناز است الهی بشکند دست و کمان  حرمله ، بد زد رُباب است و همین روضه:  ببین چشم علی باز است... .
. ای کاش می شد ماهِ کامل را ببینیم دلدارمان را صاحبِ دل را ببینیم یک ماه بر رویِ دلِ خود کار کردیم که آخرِ این ماه حاصل را ببینیم در سایه‌یِ قرآن دعا کردیم روزی .... در بیتِ حق قرآنِ نازل را ببینیم آنقدر خیره بر خدا و حق بمانیم وقتی نباشد جرم و باطل را ببینیم روزِ فرج روزِ گشایش در اُمور است که می‌شود حلّالِ مشکل را ببینیم عید است آن روزی که ما با چشمهامان سیلی زدن بر رویِ قاتل را ببینیم بینِ دو انگشتِ حسینِ عصرِ حاضر یک روضه‌یِ گودالِ کامل را ببینیم از ضربه‌یِ خنجر پسِ سر تا زمانی که می‌دهد روزیِ سائل را ببینیم باید بخواهیم از خدا تا او بیاید تا روضه‌خوانِ مشک و ساحل را ببینیم عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. رفت ماه نوکری، شرمندگی مانده هنوز بابت دیدار تو ، درماندگی مانده هنوز در هوای هجر تو بارندگی مانده هنوز در عجب هستم که بی تو زندگی مانده هنوز حق بده دنیا بدون توست مانند قفس می کشم آقا فقط با عشق وصل تو نفس لحظه هایم بوده دائم ،شرح هجرت مو به مو با همه در مورد وصل تو کردم گفتگو هر کجا را من‌ نمودم با امیدی جستجو تا که شاید لحظه ای با تو بگردم روبرو در حقیقت زنده ام با وعده ی دیدار تو بوده ام خار و گرفتم عزّت از گلزار تو عفو کن آقا مرا که با هزاران اشتباه داده ام قلب تو را آزار با عمری گناه من شدم با لطف اعجاز نگاهت سربه راه دستگیرم بوده ای گر که شدم عبد  اِله هر زمان که اشتباهاتم  تو را دلگیر کرد گریه ی نیمه شبت قلب مرا تطهیر کرد نیّتی کن، زودتر برگرد آقا از سفر این قَدَر از حال خود مگذار ما را بی خبر کن به حال شیعیان بی کَسَت یک دم نظر سالها هجر رخت افکنده شعله بر جگر روبه پایان است دیگر طاقت قلب صبور مرهم زخم قلوب شیعیان بنما ظهور ای قرار دیده ی آل پیمبر العجل شیعیان را سیّد و مولا و رهبر العجل مجری عدل علی، شمشیر داور العجل طالب خونخواهی اجداد اطهر العجل در هوای کربلا داریم بر لب زمزمه الامان و الامان، الغوث یابن فاطمه ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ترکیب‌بند توحیدی به مناسبت اشاره‌به عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌‌الشریف از خوب و بد هر عملت باخبرم من چون از رگ گردن به‌تو نزدیک‌ترم من صدبار اگر توبه شکستی و گذشتم صدبار دگر توبه کنی می‌گذرم من درخواب فرو می‌روی و غافل از این‌که مشتاق به دیدار تو در هرسحرم من تو ثانیه‌ای حال‌خوش از خویش بیاور تا باهمه‌ی جاه‌وجلالم بخرم من وقت خوشی‌و‌خنده به من نیست حواست در وقت گرفتاری‌ات اول نفرم من ترسی به دلت راه نده، چون که برایت در واهمه‌ی روز قیامت سپرم من از رحمت و بخشندگی‌ام باخبری تو از خوب و بد هر عملت باخبرم من یک‌عمر به دنبال تو در آینه گشتم از من تو گذشتی و من از خود نگذشتم ای آن‌که بد و خوب دوعالم همه از توست شادی همه از جانب تو، غم همه از توست یک‌نقطه شده فاصله‌ی رحمت و زحمت خوب است اگر وافر، اگر کم، همه از توست عبد تو -چه نزدیک و چه دور- اهل تو باشد روحی که دمیده‌ست به آدم همه از توست با اذن تو دم می‌زند از مدح تو بلبل اذن از تو و حرف از تو و دم هم همه از توست هرگز کسی از حکمت تو شکوه ندارد تا درد همه از تو و مرهم همه از توست ورد لبم از بابت هر رزق تو شکر است چون معتقدم قدر مسلّم همه از توست «هرکس به طریقی سخن حمد تو گوید» پس لذت این عیش فراهم همه از توست خوش باد که دل شاهد لبخند تو باشد آزاد اسیری‌ست که در بند تو باشد عصیان‌زده را از گذر عمر چه‌بیم است؟ وقتی که خداوند غفور است و رحیم است از تیغ نترسیدم و از وسوسه آری چون سخت‌ترین حربه‌ی شیطان رجیم است سالم نتوان رد شد از این عرصه‌ی خون‌خوار عمّار شو ای دوست که این فتنه عظیم است دین لقلقه‌ای سست شده روی زبان‌ها ایمان به عمل نیست، به نرخ زر و سیم است تا روز ابد باطل و حق در جریان‌اند دنیا همه در معرکه‌ی زید و سلیم است در حسرت خواب شب قبلیم کماکان هر صبح که در کوچه‌ی ما از تو شمیم است ای منتظر امر خداوند، به یادت در خانه‌ی دل‌های جهان عشق مقیم است ای نام تو جاری به بلندای اذان‌ها مشتاق تو هستند هلال رمضان‌ها هرچند که از درد نبودت گله خیلی‌ست انگار نه انگار که این فاصله خیلی‌ست سر رفته همه حوصله‌ها از غم دوری در شهر اگر آدم بی‌حوصله خیلی‌ست «این قافله‌ی عمر عجب می‌گذرد!» حیف در قافله‌ها غافل از این قافله خیلی‌ست در پاسخ این جمله که؛ یاد تو نبودیم... گفتیم؛ خودت باخبری، مشغله خیلی‌ست! ما غرق سکوتیم در این خلوت جمعی هرچند که دوروبر ما ولوله خیلی‌ست آنقدر که سرگرم گناهیم ندیدیم از خار بلا در کف پا آبله خیلی‌ست در راه وصال است چه سرها و سپرها تاوان عبور از دل این مرحله خیلی‌ست من با تو از این مرحله رد می‌شوم آخر صفرم ولی از شوق تو صد می‌شوم آخر این میوه‌ی باران‌زده هرچند که کال است ای عشق مدد کن که به دنبال کمال است یا حسرت آینده و یا داغ گذشته‌ست کاری که روا نیست به ما شادی حال است در خلوت ما _غیر تو_ عالم همه جمع‌اند ای دوست تو را از دل ما جای سوال است! یا جای تو یا غیر تو اینجاست، ولاغیر! جمع تو و غیر تو در این خانه محال است سرمایه‌ی ما سوختگان خون جگر شد در دایره‌ی اهل نظر بال وبال است هرکس که تو را خواست، تو را یافت در آخر چون خواستنت ساده‌ترین راه وصال است ما را نظر لطف تو عید است، اگرچه اندیشه‌ی مردم همه دیدار هلال است ای ماه خدا! آخر ماه است، کجایی؟ عید است همان لحظه که از راه بیایی. .
. عید ماه رمضان است پدرجان برگرد العجل ورد زبان است پدرجان برگرد این چه عیدی ست که از درد فراق رویت اشک هر شیعه روان است پدرجان برگرد ماه شوّال رسیده ست دوباره امّا ماه ما از چه نهان است پدرجان برگرد خسته از قوم ریاییم و نمانده چاره ظلم بر شیعه عیان است پدرجان برگرد هست دنیای بدون تو جهنّم اما با تو بهتر ز جنان است پدرجان برگرد سالها ساکن صحرا و بیابان هستی مادرت دل نگران است پدرجان برگرد نیمه شب گفت رقیه: تو کجایی بابا بعد تو تیره جهان است پدرجان برگرد چند روزی ست که محتاج عصا شد طفلت قدّم از غصّه؛ کمان است پدرجان برگرد دختری پست به موهای سفیدم خندید گل باغ تو خزان است پدرجان برگرد از زمانی که عمو را به سر نی دیدم دخترت لطمه زنان است پدرجان برگرد یاد اکبر نرود از دل لیلا هرگز کوه غم؛ وقت اذان است پدرجان برگرد بدترین درد برای دل پرخون رباب دیدن تیر و کمان است پدرجان برگرد چاره ای نیست بیا و ببرم همراهت مرگ من راه امان است پدرجان برگرد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. از این رمضان نمانده الا امشب بر بنده خود عفو بفرما امشب هرچند که آلوده عصیان هستیم یارب به حسین بگذر از ما امشب ✅عاصی خراسانی ۱۴۴۵ .
. 👈 رحمان نوازنی✍ آقا سلام! ماه مبارک تمام شد شب های آخر من و ماه صیام شد درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی پشت در نگاه شما ازدحام شد سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد بین دعای آخر سفره دعا کنید شاید که سال، سالِ ظهور امام شد آقا دعا کنید که شب­های آخر است شاید که مهمانی ما هم به کام شد ............. . محمد فردوسی✍ وقت جدایی من و ماه صیام شد یعنی غروب طلعت این بار عام شد دارد بساط ماه خدا جمع می شود آه درون سینه ی ما مستدام شد توشه برای روز جزا برنداشتم! فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد یادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد یادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی نام حسین گفتن ما التزام شد دست ادب به سینه نهادم به سوی او اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد ... ... وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان بر زخم بی شمار تنش التیام شد هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت وقتی میان قتلگهش ازدحام شد ... .
. ای کاش مرا وعده دیدارت باد توفیق حضور بین گلزارت باد یک ماه تو را دیدم و غافل بودم ای ماه خدا! خدا نگهدارت باد مهدی شریفی✍ .
. ✍ به کجا می روی ای ماه خدا آهسته ترک ما میکنی ای ماه دعا آهسته تازه عادت به توکرده دل آشفته من می‌روی باچه شتابی به کجا آهسته می‌روی لیک بدان،حاجت این عبدذلیل تا به امروز نگشته ست روا آهسته با فراقت چه کنم، هجر تو مشگل باشد دوری ات را نبود تاب، مرا، آهسته چه سحرها که شدی مونس وهمسفره ما با تو دردی نبود بهر دوا آهسته بار سنگین فراقت کمرم می شکند قامتم تا که نگشته ست دو تا آهسته شاکریم از تو که ما را تو پذیرا گشتی دلمان با تو به خود دید صفا، آهسته بر سر سفره نمک گیر تو بودیم، ولی ما شکستیم نمکدان تو را آهسته گرچه میل سفرت هست ولیکن هرگز نشدی از من آلوده جدا آهسته قدر لطف تو نفهمید گدا، اما باز داد ما را شب قدر تو بها آهسته کاش جانم به لب آید زفراقت جانا دوری از تو نبود طاقت ما آهسته .
. دوبیت عید فطر و امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف کاش می‌شد ستادِ روزِ عید بدهد بر دلِ شکسته نوید همزمان با هلالِ ماهِ نو ..... ماهِ پنهانیِ مدینه دَمید ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مقصود ماست دریا، هرچند مثل جوییم از خود گذشته یک‌ ماه، دنبال وصل اوییم یک‌ ماه‌ ما خماریم، ساقی بیار باده کار از قدح گذشته، ما تشنه سبوییم ماه صیام رفت و عید صیام‌ آمد هم خنده در دهانیم هم گریه در گلوییم زان بی نشان کجا ما یابیم یک‌ نشانه تا در مسیر دنیا دنبال رنگ و بوییم تا نشکنیم خود را، پرواز کی توانیم؟! بیچاره ما که عمری در قید آبروییم ✍ صبح عید فطر ۱۴۴۵ .
▪️▪️ 🗓امروز 23 فروردین 1403 ▪️ تا 💔 همه می روند و غمت ماندنی ست حسینیه ی ماتمت ماندنی ست در این روضه ها عشق باران شدیم از این اشک ها ما مسلمان شدیم صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🌹 کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است . اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian1349 دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
هدایت شده از نوای مقتل
شب جمعه .mp3
2.2M
هر شب جمعه، صدای مادر آید از حرم من تمام عمر، دنبال صدای مادرم 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 واتساپ https://chat.whatsapp.com/FeY2zvX5tAM8uDFoQoE9y1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
. مثل گنجی که نهان در دل ویرانه شده هر که شیدای تو شد عاقل و فرزانه شده آشناها که به دیوانهء تو سنگ زدند... به تو دل بسته و با غیر تو بیگانه شده خانه ات بتکده و منزل اغیار که نیست مست، با اذن خودت وارد میخانه شده میوه ای را که سحر خواستم از مادر تو آن اناری است که با دست خودش دانه شده بغل اشک من عکس حرم ارباب است چه کنم کرببلایی شدن افسانه شده ✍ .
هدایت شده از نوای مقتل
اخبار حمله بهاسرائیل را دنبال کنید👇👇👇👇 هدف این کانال افزایش بصیرت سیاسی ذاکرین امام حسین ع در عصر غیبت است. ذاکر بصیر ایتا https://eitaa.com/joinchat/3437428762Caa41a35aac واتساپ https://chat.whatsapp.com/CgS1jwIQEdWDuhpC3q1eVJ
. نیمه شب لشکر حق کرد به دشمن غضبی "چه مبارک‌سحری بود و چه فرخنده شبی" دل ظالم به هراس و به تب و تاب افتاد دل مظلوم ولی غرق به شوق و طربی گوییا جز به زدن، حرف نمی فهمی تو چاره سیلی است تو را، ظالمی و بی ادبی داد پهباد به باد آبروی صهیون را گنبد آهنی اش هم شده تکه حلبی موشکِ خیبر و سجیل بیاید چه کنی؟! تو که از پاسخ پهباد کماکان عقبی گور خود را بکن ای مرده خور ای اسرائیل آخر کار تو نزدیک شده، جان به لبی ✍ بداهه .
. اقتدار جمهوری اسلامی ایران در انتقام سنگین از رژیم کودک کش اسرائیل ------------ می دهد بر باد اسرائیل را پهپادمان می کند نابود این ابلیس را فریادمان تا شود بیتُ الْمُقدَّس پاک از لوث یهود می کند دست خداوند رحیم امدادمان در کنار باغ زیتون فلسطین عزیز بوی پیروزی بگیرد عاقبت شمشادمان موشک سجّیل در پروازی از فتح و ظفر می کند از دام صهیونیست ها آزادمان ما همه نابود می خواهیم اسرائیل را غیر ازین چیزی نخواهد کرد هرگز شادمان باید اسرائیل گردد محو در کُلّ جهان هست از پیر جماران این سخن در یادمان جاودان گردد هر آن کس پیش دشمن ایستاد بیم از دشمن یقیناً می دهد بر بادمان فتح و پیروزی بود با ما درین زیبا نبرد گرچه هفتاد و دو تن باشد همه تعدادمان باید از پهپاد و موشک های ما ویران شود می کند ویرانی صهیون همه آبادمان رو به حق داریم و نام مهدی زهرا به لب ای عزیز فاطمه اکنون برس بر دادمان اقتدار و عزّت ایران ما از رهبر است شد ازو با اقتدار بی نظیر ایجادمان آنچه می بینیم پیش روی خود در این نبرد می فتد «یاسر» به دام ما یقین صیّادمان ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
به نام خدا بوده همیشه یار ما ارتش قهرمان ما ارتش جان نثار ما ارتش قهرمان ما این که همه دلاورند آینه های باورند دلاورند و یار ما ارتش قهرمان ما لطف خداست بهر ما که گشته اند از وفا باعث افتخار ما ارتش قهرمان ما دست خدای ذُوالْمِنَن حامی رهبر و وطن عزّت و اقتدار ما ارتش قهرمان ما پیش تمام دشمنان مقتدر است و جاودان نور امیدوار ما ارتش قهرمان ما یار و برادر سپاه آینه دار هر پگاه جلوه ی روزگار ما ارتش قهرمان ما با همه ی یقین خود حافظ سرزمین خود شوکت بی شمار ما ارتش قهرمان ما ** محمود تاری «یاسر»
. بقیع و افق های گلگونش در سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت -------- بقیع ای وادی خورشید و مهتاب دل یاران ز داغت گشت بیتاب بقیع ای کهکشان هرچه کوکب بقیع ای ماه روشن در دل شب بقیع ای صبح زیبای دل ما چراغ پر فروغ محفل ما بقیع ای روضه ی رضوان جانها نمانده جز خزان از تو نشانها بقیع ای آسمانی وادی نور ز تو پیدا بود آبادی نور بقیع ای سرزمین عشق و رحمت زمین از خاک تو دارد شرافت بقیع ای بیکران دریای هستی ازین غربت دل ما را شکستی شیاطین شعله در پیمانه کردند بهشت عشق را ویرانه کردند گروهی از شیاطین ارث برده شراب از جام صد ابلیس خورده به پیش حق عدو ظلم و شرر داشت به کف وهابی ملعون تبر داشت تبر آورد و بر نخل ولا زد قساوت را دراین عالم صلا زد همان که هجمه بر تهذیب کردند بقیع نور را تخریب کردند تباری کز شقاوت کم ندارند بجز تخریب در عالم ندارند گروهی دور از هر عقل و بینش ز جان کردند ظلمت را گزینش سیه رویان وهابی ز ظلمت نیاوردند با خود غیر وحشت خزان کردند گلزار حرم را ببین در دستشان تیغ ستم را نسیم عشق را از سینه بردند ز قبر چار امام آیینه بردند بقیع آن بیکران نور خدایی ندارد در برش صحن و سرایی اگر چه دل رود زآنجا به افلاک رواقی نیست بر آن تربت پاک بهارم روی غمناک بقیع است خزان آباد غم خاک بقیع است ooo "یاسر"✍ .
. هوایی مدینه و دلم دوباره هوای مدینه را دارد هوای صحن و سرای مدینه را دارد گمان من نشود جز مدینه جای دگر شبیه عشق و صفای مدینه را دارد کریم آل عبا آنقدر کریم است که خودش هوایِ گدای مدینه را دارد فدای قبر بدون ضریح و گنبد او چو خاکی است و بَنای مدینه را دارد به گوش دل رِسَد از هر کجا نوای حسن مدینه شورِ آقای مدینه را دارد نوا نوای حسن باشد و دَم زهرا که یادِ درد و بلای مدینه را دارد همان بلای عظیمی که بر سرش آمد به کوچه ای که نِمای مدینه را دارد صدای سیلی و درد و کبودی و صورت نشانیِ دَمِ، وایِ مدینه را دارد چنان بلای عظیم عاقبت شدش کابوس که حُکم کرب و بلای مدینه را دارد زِ راه می رسد آنکه امام منتقم است ..وَ روی شانه لوای مدینه را دارد .
. . . مسیحای من اینجا تشنه می‌میرند مریم‌ها چه خواهد کرد باغِ تشنه‌ات با قحطِ شبنم‌ها به هم می‌زد ورق‌هایِ کبودِ باغ را دستی که گُل‌ها را برآشوبد از آن اعجازِ با هم‌ها شبیه مالک دیناری اما در زر اندوزی مزن بر سینه زاهد سنگِ ابراهیم اَدهَم‌ها فریبت می‌دهد نقّال با این خیمه‌شب‌بازی که بنشاند مگر گرسیوزان را جای رستم‌ها بخوان تا گورِ خود را گُم کند ابن‌زیاد از شام به صبحِ کوفه وقتی نیست جای ابن ملجم‌ها مگر بادی برانگیزد غبار از چشمِ نخلستان مگر از نخل‌های تشنه برخیزند میثم‌ها به رنگ یا لثارت‌الحسین این قوم خونخواهند که برق تیغ مختارست این ظهرِ محرّم‌ها به رویِ دیگرِ این سکه با نقشِ سلیمانی مسجل می‌شود اعجازِ تهرانی مقدم‌ها . . ✍ .
. در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران! قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتیٰ را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان‌طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره‌زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد ✍ .
. بقیع نه گنبد نه حرم نه آستانی نه خادم تا از او پرسی نشانی زیارت نامه ی این چار قبر است عزا و اشک و آه و نوحه خوانی ............ بقیع دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است ایام ✍ .