eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم به باران زلال چشم‌هایم اقتدا کردم دو رکعت اشک باریدم دو رکعت ناله سر دادم دو رکعت درد دل از دوری‌ات پیش خدا کردم... تمام شب نگاهم خیره بر گلدان خالی بود تمام شب برای نرگس چشمت دعا کردم هوا روشن شد و من در هوای دیدن رویت نوای ندبه سر دادم به عهد خود وفا کردم... سرم بر روی سجده... مُهر خیس از اشک‌هایم شد شنیدم بوی تربت را هوای کربلا کردم به شوق اینکه هرجا صحبت سقاست می‌آیی بساط روضۀ مشک و علم را دست و پا کردم به سوز ناله‌هایم نی زدم آهسته آهسته فضای خانۀ خود را شبیه نینوا کردم دو چشمم تیره شد انگار جایی را نمی‌دیدم و صبح سوت و کور جمعه را شام عزا کردم غزل، بارانی از گریه، غزل، روضه، غزل، ناله تو را با هر زبانی که بلد بودم صدا کردم و هرچه منتظر ماندم ندیدم روی ماهت را غروب جمعه شد سجاده را با بغض تا کردم ✍ .
. علیه_السلام سلام_الله_علیها دلم در کوفه چون موی سرت سوخت تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت حرارت بود و آتش بود و گرما ولی از هرم طعنه دخترت سوخت نگو نیزه بگو مسمار وحشی که اینگونه تمام حنجرت سوخت ز پنجه صورت طفلان سیاه و... به نیزه غیرت آب آورت سوخت رباب است و به هر لالای تلخش دوباره حلق خشک اصغرت سوخت سکینه خون جگر با کام عطشان به یاد آب آب آخرت سوخت تمام عمر چون قلب خیامت به روضه زخم قلب نوکرت سوخت ✍ .
. دلم با روضه هایت انس دارد چو نی با نینوایت انس دارد صدایت می کنم هر روز در خود گلویم با نوایت انس دارد نفس هایم برای زنده ماندن به این آب و هوایت انس دارد میان دلخوشی ها قلب نوکر فقط با کربلایت انس دارد خدا را شکر روحم مثل طفلی به آغوش عزایت انس دارد دلم در این جهان با هر کسی که عرق ریزد برایت انس دارد به عشق تربت دارالشفایت سرم با خاک پایت انس دارد تن مجروحم از درد غریبی به دارو و دوایت انس دارد ✍ 1403/5/3 .
. دنیا به بچه‌های حسن خوب تا نکرد نامش شریفه بود و شرافت ملازمش شأن و شکوه حلقه به گوش مداومش مستوره بود و معجرش از شهپر ملک خورشید بود ذره‌ای از مهر دائمش هفت آسمان به فخر عنان گیر مرکبش شب پرده‌دار محمل او صبح خادمش بنت الکریم بود و کرامت خصال او بنت الجلال بود و متانت مکارمش آموزگار کوه بود و وقارش نمی‌شکست منصوره بود و زینب کبری معلمش در خیمه سوخت چادرش اما رها نشد یک لحظه بین شعله حجاب مقاومش نامحرم از زمین و زمان ناگهان دمید یک تن نبود دور و برش از محارمش فرصت نداد وا کند او گوشواره را با لاله برد زیور از او خصم ظالمش خالی شد از ستاره حرم لیک خصم دون پر شد ز گوشواره و لاله غنایمش پهلو شکسته بود و رخش نیلی و کبود بشناس بنت فاطمه را از علائمش از زیر پا  عقیله تنش را برون کشید اما دگر شکسته شد آن قد قائمش زخمی به روی ناقه تعادل دگر نداشت می اوفتاد به خاک و خزان بود موسمش نگذاشت خصم مجلس ختمش به پا شود بر ناقه ها گرفت عقیله مراسمش دنیا به بچه‌های حسن خوب تا نکرد این بود از شریفه و آن هم ز قاسمش محرم۱۴۰۳ .
. چشم من و احسان تو بی بی شریفه درد من ودرمان تو بی بی شریفه باباکریم عالم و توهم کریمه جانم شود قربان تو بی بی شریفه هر عاشقی که میشود کرببلایی بایدشودمهمان تو بی بی شریفه ای بانویی که توطبیبان را طبیبی این بهترین عنوان تو بی بی شریفه دست توسل تابه درگاه توبردم  دیدم یم احسان تو بی بی شریفه مادردمندوتوطبیب اهلبیتی این لطفی ازیزدان تو بی بی شریفه تودرمسیرزائران اربعینی این جلوه ی ایمان تو بی بی شریفه مابی سروسامان  شاه سرجدائیم ای کربلا سامان تو بی بی شریفه ........... بهر تو میگریم که ضرب تازیانه گردیده آب و نان تو بی بی شریفه بهر تو میگریم که در راه اسارت بر لب رسیده جان تو بی بی شریفه بهر تو میگریم که از کین خنده کردند بر اشک دیدگان تو بی بی شریفه بهر تو میگریم که همچون عمه بستند با ریسمان دستان تو بی بی شریفه .
. بی بی شریفه آمده‌ام خاکبوستان  ای یادگار گُلشن زیبای مجتبی محبوبِ جان حضرت زهرا و مرتضی ای گوهر جلالت و ای دُرّ احتشام از ما درود بر حسن و بر شما سلام شکر خدا ز لطف علی‌گونه حسن آمد به دست وقت خوش و فرصت حسن از ساحت مبارک و فرخنده حسن گیرم اجازه تا که شوم بر سر سُخن ای آستان رفعت تو رشک بوستان بی بی شریفه آمده‌ام خاکبوستان بانوی نور خسته‌ام از درد بی‌شمار از قصّه مکرّر غم‌بار روزگار خاتون مجد و عزّت و ایمان و مکرمت دریای لطف و مهر نظر کن ز مرحمت ای صاحب حریم شریف و شرف‌سرا اینک که سائلم حرم اشرف تو را بهر خدای سائل خود را مران ز در بر حال زار و دیده بارانی‌ام نگر آتش گرفته‌ی غم دل چون گدازه‌ام در حسرت عنایت تو لحظه لحظه‌ام آورده‌ام پناه به دار الشّفایتان در انتظار موهبت جان‌فزایتان محتاج یک نگاه طبیبانه توام بیمارم و دخیل شفاخانه توام بر لطف توست محسن صافی امیدوار دست شفا به پیکر رنجیده‌اش گذار .
.  السلام علیک یا اباعبدالله الحسین خدایا شد حسین محبوب و یارم به خاک پای او سر می گذارم قسم بر نام زیبای حبیبم که دست از عشق یارم بر ندارم ✍ .
. نشسته در گلوی حق دوباره خارها بیا امید قلب جمع بی قرار ها به ضجه می زند جهان تو را صدا، بیا ز حنجر بلا چشیده روی دارها نشسته در میان خاک و خون ،بیا نجات بخش شهر مانده در حصارها به عرش می رسد صدای ضجه هایشان ولی به خاکیان نمی رسد هوار ها! سکوت کرده سازمان کور ناملل برای قتل عام موج انفجارها بیا اگرچه در کنار تو نبوده ایم شبیه وعده های داده در شعار ها نشسته ایم بی وجود درک معرفت گلایه مند از تمام انتظار ها نشسته ای در انتظار ما و دلخوشی به انقلاب روح و ذهن بی بخارها برای ما که نه ولی ظهور کن بیا برای التماس و اشک داغدار ها .
. علیه السلام السلام علیک یا سید الساجدین ای آن که بدون تو دو عالم می مرد عرفان و دعا و شادی و غم می مرد با نام تو روح عشق هم زنده شده بی تو به خدا کرببلا هم می مرد ✍ .
. ای زخمی کرببلا بی بی شریفه جان امام مجتبی بی بی شریفه دلبسته ی خون خدا بی بی شریفه با عزم زینب پا به پا بی بی شریفه بند اسارت هم دخیل دست هایت عالم اسیر پنجه ی مشکل گشایت می ریزد از دستت کرم ای شاه بانو لطف شما که نیست کم ای شاه بانو هر بار ذکرت برده غم ای شاه بانو خاک قدم هایت منم ای شاه بانو زهرایی و تکرار زینب یا شریفه لبیک بانوی مقرب یا شریفه هر درد را بی بی مداوا کرده ای تو هر قطره را مانند دریا کرده ای تو مثل پدر هم کار زهرا کرده ای تو بنت الحسن صدها گره وا کرده ای تو ای دختری که مثل بابایت کریمی کی می شود عشق به اجدادت قدیمی آیینه ی بابا تویی از نسل شیری گفتی امیری یا حسین، نعم الامیری باب الحوائج هستی و تو دستگیری بی بی مسیح اهلبیتی بی نظیری می بارد از نام تو هر لحظه کرامت داری تو در قلب حسینی ها اقامت در آتش خیمه چه آمد بر سر تو با تازیانه زخم و خون شد پیکر تو می سوخت در تاب و تب غارت، پرِ تو بوی حسن می داد آهِ آخر تو رفتی اسیری وای از داغ اسارت جامانده ای از اربعین و از زیارت طاقت نیاوردی که سرگردان بمانی تا بعد عاشورا چنین نالان بمانی آشفته از داغ عمو گریان بمانی تو سفره داری، سخت شد بی نان بمانی نزدیک حلّه جان به لب هایت رسیده تو یازده ساله ولی قدت خمیده تازه شد از داغ تو آشوب مدینه افتاد زهر غربت تو هم به سینه چه روضه هایی خواند پیش تو سکینه افتاد بر آیینه ی تو چنگ کینه زینب تو را بگذاشت با افسوس در خاک سوز غمت بانو رسیده تا به افلاک ✍ .
. کرامت از پدر ، از حضرت زهرا(س)طهارت را شرافت از عمو ،از زینب کبری(س)نجابت را مگر «بنت الحسن» را می شود جز این تصور کرد که در خود دارد از هر معدنی حد کفایت را عمو را چون پدر بر روی سر دیدی زمانیکه پدر نوشید در ظلمت سرا ،جام شهادت را به چشمت دیده ای داغ عظیم و خیمه سوزان را غریبی ،هتک حرمتها ،جسارتها،قساوت را زمان رویش گل بر سر نی خون دل خوردی شنیدی روی نی از حنجر و لبها تلاوت را تنت آزرده از شلاق و روحت خسته از غمها نشد تا بیش از این تاب آوری رنج اسارت را «طبیب اهل بیتی »هیچ کس بیمار و سر در گم نکرده ترک هرگز جنتِ دارالشفایت را .
. امام حسین علیه السلام روزیِ زینب فقط یک بوسه از این حنجر است سهمِ من از خنجرِ شمرِ حرامی کمتر است می‌روی باشد برو امّا کمی آرام‌تر آخر اینکه مانده دنبالِ تو چشمِ خواهر است ذوالجناحت ایستاده پیشِ پایت را نگاه ..... بی‌قرارِ دست‌هایِ گرمِ تو این خواهر است اشک در چشمِ حریمِ مصطفی امّا ببین دشمنت در هلهله این صحنه‌ها شرم‌آور است یک تنه با لشکری هستی برادر روبه‌رو آخرِ کارِ تو آوایِ غریبِ مادر است گرد و خاکی شد زمین خوردی چه طوفانی شده؟! حرصِ کوفی بردنِ جائیزه‌هایِ این سر است ظاهراً تکبیر گفتند و مسلمان نیستند حرفِ خلخالِ دو پا و گوشوار وُ معجر است غیرتُ‌اللّهِ حرم برخیز از جایت حسین سیلی و شلّاق سهمِ دخترِ پیغمبر است از فراقت می‌زنم ناله نگارِ بی‌سرم مرهمِ غم‌هایِ زینب روزِ وصلِ دلبر است ✍ .