هدایت شده از ذاکر بصیر
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😢 اونا دارن از سرما میلرزن خدا داره به من و شما نگاه می کنه که چه می کنیم
#ایران #ایران_همدل
#وعده_صادق
.
#فاطمیه
ای بهشت از نور رویت، دلپذیر
خوبیات در هر دو عالم بینظیر..
از دعایت ابر غفران، اشکریز
از دعایت، بحر رحمت، موجخیز
کن دعا، تا مردمان، یکرو شوند
تا ملائک، جمله آمینگو شوند
کن دعا، ای عرش اعلیٰ پایهات
پیش از اهل خویش، بر همسایهات..
گر نمیگفت از تو همسر یا پدر
کس نبود از حَسب حالت، با خبر..
چون پیمبر را به رو، در، وا کنی
شرم از مهمان نابینا کنی
تاول دستان کاری، پند تو
خطِّ بند مشک، گردنبند تو
روح ایمان دیدۀ بیدار توست
با یتیمان مهربانی کار توست...
در جهان، تسبیحت ای نیکوسرشت
خلق را یک در، ز درهای بهشت
از غمت ای پیش حق، با آبرو
ابر بغضی تلخ، دارم در گلو
بغضم آیا از حدیث کربلاست
یا ز یادِ دردِ پهلوی شماست؟
در دلم این بغض غوغا میکند
آخرِ این شعر، سر، وا میکند
#محمدجواد_محبت ۱۴۰۳✍
#مناجات_با_حضرت_زهرا_سلام_الله
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
.
.
#فاطمیه
#احراق_البیت
دوباره زارو زمین گیر اومدم
روسیاهم که باتأخیر اومدم
مثه هرشب تو معطلم شدی
دوباره سرقرار دیر اومدم
حرف خوبی برا گفتن ندارم
گوشیم برا شنیدن ندارم
شبونه زدم به جاده،می دونی
که پایی برا رسیدن ندارم
می خوام اشک نم نمو درست کنم
وسیله توبه مو درست کنم
خراب اومدم در خونه تو
می خوام از نو خودمو درست کنم
بعد از عمری گیر نیتم هنوز
تو دلم دنبال خلوتم هنوز
همه آماده مهمونی شدن
ولی من تو خواب غفلتم هنوز
بدجوری داد میزنه قیافه ام
که من از دست خودم کلافه ام
بعضی وقتا واقعافکر میکنم
بین این مهمونا من اضافه ام
باید آتیش تودلم درست کنم
حال و روزمو یه کم درست کنم
ازدلم پل بزنم تامدینه
برا مادرم حرم درست کنم...
...نا نجیب دست روی باورم گذاشت
قصه تلخی تودفترم گذاشت
جلوی چشم همه تو کوچه ها
پا روی چادرمادرم گذاشت
پشت درآتیش گرفت کم نیاورد
یه ذره به ابروهاش خم نیاورد
سرتاپاغصه بود اما توخونه
روغمای شوهرش غم نیاورد
هی لگدمی خورد می گفت علی علی
تو آتیش می سوخت می گفت حسین حسین
شبا با دست ورم کرده همش
پیروهن می دوخت میگفت حسین حسین...
#محمد_نجاری ۱۴۰۳✍
#مناجات_با_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام_الله
#آتش_زدن_بیت_وحی
.
.
#حضرت_زهرا
بهشت اُنس ما از گلشن جنّت نمی ماند
دراین گلشن گُلی بی بارش رحمت نمی ماند
براین درگه چو رو کردی غم روزی مخور هرگز
که مهمان دراین خانه بی قسمت نمی ماند
هر آن کس حرمت بزم محبت را نگه دارد
به روز بی کسی بی حرمت و عزت نمی ماند
در این جا فرصت خود را به کسب معرفت طی کن
که تا چشمان خود را واکنی ،فرصت نمی ماند
اگر این جا نشوید اشک حسرت چهره ی ما را
برای ما به رستاخیز جز حسرت نمی ماند
به اخلاص و یقین کن پیروی از مکتب زهرا
که این گوهر به روز حشر بی قیمت نمی ماند
بخوان ازغربت بانوی گُل غم نامه ای، بلبل
اگر چه درغم او بهر ما، طاقت نمی ماند
عجب نبود «وفایی» ازسخن گفتن اگر افتد
چوآید گریه از ره ،فرصت صحبت نمی ماند
#سیدهاشم_وفایی ✍
.
.
#فاطمیه
در چشم خلق حضرت عالیجناب شد
هرکس برای نوکری اش انتخاب شد
وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه
عمری ثواب کرد دلی که کباب شد
هر کس که شأن بیت علی را نگه نداشت
نزد خدای فاطمه خانه خراب شد
تا باد برد شعله سوی بیت بوتراب
آتش هم از خجالت بسیار آب شد
دنیا تمام روشنی اش را ز دست داد
سیلی زدن به صورت خورشید باب شد
#شهادت_حضرت_زهرا
#شهریار_سنجری ✍
.
.
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
حالم از این همه آزار به هم می ریزد
با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد
یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار
با فشار در و دیوار به هم می ریزد
گر بیفتد درِ این باغ روی گل حتما
ساقه اش را نوک مسمار به هم می ریزد
دوست با رفتن یک دوست زمین می خورد و
یار با رفتن یک یار به هم می ریزد
تو اگر پر بزنی از حسنین و زینب
بیشتر حیدر کرار به هم می ریزد
روزها می گذرد کرببلا می آید
مادری موقع دیدار به هم می ریزد
عمه می گفت که آرام بگیرید،اگر
بشود حرمله بیدار به هم می ریزد
پای نی جان رقیه به لبش می آید
روی نی رأس علمدار به هم می ریزد
زینبش می رسد از راه و شبیه حیدر
خطبه می خواند و بازار به هم می ریزد
تا که حرف از لب خشک تو وسط می آید
روزه و سفره ی افطار به هم می ریزد
#فاطمیه
#محمد_نجاری
#شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#غزل_مرثیه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
۱۱۴۷
ز پا افتاده ام دیگر منم که سخت بیمارم
به قربان سرت حس میکنم آقا که سربارم
همان در پشت در مُردم، ولیکن طاقت آوردم
به عشق اینکه تو باشی دو سه روزی پرستارم
منی که عالم و آدم بوَد محتاج من امّا
خودم وقت قدم برداشتن محتاج دیوارم
تماشا کن همه هستم، زمین شد خسته از دستم
ز بس خوردم زمین با سر، دوچندان دردِ سر دارم
شدم پهلو به پهلو و لباسم باز گل انداخت
به باغ سینهام گلهای سرخ و لاله میکارم
حلالم کن تو را این روزها من تار می بینم
از آن سیلی به سختی پلک روی پلک بگذارم
شده حجم تنم کوچک شدم هم وزن یک کودک
حلالم کن اگر که میروم ای یار ناچارم
میان بستر افتادم ولی سربسته میگویم
که من از درد شب تا صبح را پیوسته بیدارم
اگر تا صبح بیدارم دعا کردم به جان تو
دعا کردم به وقت غسل نبینی زخم مسمارم
مرا قنفذ زدو دیدم میان کوچه افتادی
تو افتادی و با افتادنت دادند آزارم
#محمود_اسدی_شائق✍
.
.
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
آه! افتاده علی از پا بدون فاطمه
روزگارش سخت شد مولا بدون فاطمه
فاطمه بود و علی احساس تنهایی نداشت
رفت زهرا، شد علی تنها بدون فاطمه
بعد زهرا این سوال خیلی از مردم شده
زنده میماند علی آیا بدون فاطمه؟
فاطمه، جان امیرالمومنین را حفظ کرد
حفظ شد جان علی اما بدون فاطمه
بیشتر از قبل مشتاق شهادت شد علی
جای ماندن نیست این دنیا بدون فاطمه
همتراز فاطمه دیگر نباشد در جهان
پس علی مانده است بیهمتا بدون فاطمه
تا قیامت پرچم حیدر نمیافتد زمین
راه زهرا طی شود حتی بدون فاطمه
روزی همسایهها از سوی زهرا میرسید
رزقشان پس قطع شد حالا بدون فاطمه
با کنیزش هم شبیه دخترش رفتار کرد
داغ مادر دیده است اسما بدون فاطمه
روز محشر گر شفاعت را کند از ما دریغ
زار خواهد بود کار ما بدون فاطمه
مادر سادات رفت و دخترش پنجاه سال
پیر شد تا عصر عاشورا بدون فاطمه
#آرش_براری ✍
#حضرت_زهرا #شام_غریبان_حضرت_زهرا
.
.
#فاطمیه
#اگرمیتوانی_بمانی_بمان
زهرا اگر بماني و غم را رها كني
از نو دوباره زندگي ام را بنا كني
تنها همين كه دست نگيري به پهلويت
دردي كه هست در جگرم را دوا كني
بي تو نفس كشيدن من هم مصيبت است
بايد خودت براي شفايت دعا كني
حالم شبيه حال خودت رو به راه نيست
آيا شود كه گوشه ي چشمي به ما كني
جاني دوباره در تن من ميدمي اگر
نام مرا شبيه گذشته صدا كني
پس ماندن ات محال نباشد چرا كه تو
با يك نگاه از همه دفع بلا كني
وقتش رسيده است كه با دست خسته ات
فكري براي بي كفن كربلا كني
زهرا بمان و پيرهنش را تمام كن
تا گريه ها براي غم بوريا كني
زهرا بمان كه زينبم از بين قتلگاه
از پيكر بدون سر او جدا كني...
#حضرت_زهرا
#شهادت_حضرت_زهرا
#محسن_صرامی ✍
.
.
#مرثیه
#حضرت_زهرا
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه
کارت شده به جای تماشا گریستن
کارم شده به جای مداوا گریستن
تقسیم کردهایم در این خانه کار را
از تو نفس نفس زدن از ما گریستن
میخواستم به زور تبسم کنم نشد
فرقی نداشت خندهی ما تا گریستن
گفتند حق ماست صدای تو نشنویم
ممنوع کرده شهر به زهرا گریستن
حال حسن شدهاست در این خانه تا به صبح
یا بینِ خواب نالهزدن یا گریستن
طوری گره زدند به کارم که چاره نیست
جز گوشهای نشستن و تنها گریستن
طوری گره زدند تو را پشت در به میخ
شد کار پهلویت فقط اینجا گریستن
در هِق هِقات مواظب اوضاع خویش باش
خون میچکد زِ سینهی تو با گریستن
مرهم گذاشتیم و افاقه نمیکند
کارم شده به جای مداوا گریستن
مانند تو سه سالهی این خانه میشود
نان شبش زِ دوری بابا گریستن...
با ناله گفت نیزه نشین نیزه شاهد است
من را ببین کشانده کجاها گریستن
دعوا سرِ تو بود و مرا این وسط زدند
پای مرا کشید به دعوا گریستن
از روی ناقه بد به زمین خورد دخترت
جانی نداشتم چه رسد تا گریستن
شب بود و زجر آمد و من را کشید و برد
لو داد جای دخترکت را گریستن
تا گریهام گرفت مرا بیشتر زدند
تاثیر عکس داشت خدایا گریستن
تا قافله رسیدم و از وضع صورتم
شد باز کار قافلهی ما گریستن
من خوابِ تو، رُباب ولی خواب اصغرت
دیدیم و حالِ ما شده حالا گریستن
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#حسن_لطفی ۱۴۰۳✍
.
.
#حضرت_زهرا
از مدینه تا بهشت
-----------
ای شده در زیر نورِ چهره ات پیدا بهشت
این تویی در روبروی آسمان ها یا بهشت
گوهری دارد بنام فاطمه ختم رسل
این تویی بر مصطفی ، ای گوهر یکتا بهشت
دختری دارد رسول کبریا چون فاطمه
دختری دارد که می گردد ازو احیا بهشت
ای تو بانوی بهشتی این بُوَد ایمان من
در حریم خود ندارد مثل زهرا را بهشت
گرچه بوده جاودان و گرچه باشد بی کران
می خورد از دست تو آب بقا حالا بهشت
ای تلاطم خیزِ الطاف الهی فاطمه
با تو دارد در حریم خویشتن دریا بهشت
ای گل عطر آفرین گلشن آل رسول
مثل تو هرگز ندارد لاله ای حتّی بهشت
بیتُ الْاَحزان از نفس های تو بوی گل گرفت
با حضورت فاطمه گردیده بود آنجا بهشت
رفتی امّا جاده ها را دیده ام ای آفتاب
ردّ پایی مانده از تو ، از مدینه تا بهشت
«یاسر» از درگاه مهر فاطمه غافل مباش
جایگاهت می شود با لطف او فردا بهشت
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#فاطمیه
درد سخت است و داغ از آن بدتر
نیست بر باغ از این خزان بدتر
داغ مادر کشنده است و عظیم
مرگ یک مادر جوان بدتر
دستِ بسته بد است و اما باز
بند بر دست پهلوان بدتر
آتش هر جاست خانمان سوز است
گر بیفتد به آشیان بدتر
بین آتش زنی نماند کاش
یک دو کودک در آن میان بدتر
.
پشت در آتش و زنی تنها
لگدی آید همزمان بدتر
اثر سوختگی نخواهد رفت
گر بیفتد به گیسوان بدتر
تیره باشد لباس ، خواهد شد
حال آتش گرفتگان بدتر
زدن زن کمال نامردی است
زن که باشد نفس زنان بدتر
گفت زن را نمی زنند اما
زد مغیره به قصد جان بدتر
میوه قبل از رسیدنش افتاد
شده اوضاع باغبان بدتر
#مجید_احدزاده ✍