eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
277 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. اَلسَّلام ای مهربان ، ای مادر عالَم سلام ای به روی لاله ها زیباتر از شبنم سلام اَلسَّلام ای سایبان آفتاب روز حشر ای پناه راستین عالَم و آدم سلام اَلسَّلام ای مادر آب ای شکوه بی بدیل ای تبلور یافته در چشمه ی زمزم سلام اَلسَّلام ای جان شیرین علیِّ مرتضی وی تمامِ هستی پیغمبر اکرم سلام چشمه ی جاری ز قلب کوهساران فاطمه ای جهان از بودنت همچون جنان خُرَّم سلام ای مطهّر بانوی بیت امیرالمؤمنین ای گرامی دختر پیغمبر اعظم سلام ای تجلّای وجودت فوق مهر و فوق ماه ای مقامت برتر و بالاتر از مریم سلام می درخشی برتر از خورشید در دامان وحی ای نگینِ چشمگیر حضرت خاتم سلام هم پیمبر هم علی هر دو گُواهی می کنند علم تو مافوق هر عالِم ، تویی اَعْلَم ، سلام بر بلندای مقامت خیره چشم آسمان بر وجود نازنینت هم درود و هم سلام ابر رحمت از نفس های تو می آید پدید ای طراوت بخش مثل بارش نم نم سلام همچو «یاسر» در دو عالَم با قدی افراخته من گرفتم رشته مهر تو را محکم ، سلام ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها حرم مطهر رضوی،رواق امام خمینی(ره)۱۴۰۳/۸/۲۶ .
. السلام ای زاده ی زهرا حسین ای شهید عصر عاشورا حسین ای عزیز کوثر ای خشکیده لب وای از آن لحظه که ابن وهب * نیزه زد بر پهلویت پرپر شدی گوشه ای از روضه ی مادر شدی چهره رویِ خاک بنهادی حسین از زمین بر عرش افتادی حسین با تن مجروح و جسم چاک چاک میزدی تو دست و پا در خون و خاک خون تو  فواره زد از حنجرت خاک گرم کربلا شد بسترت هر نفس از سینه ات برخواست آه چشم تو مضطر به سمت خیمه گاه چشم خونین را که بگشودی حسین فکر ناموس و حرم بودی حسین غیرت الله از دلت دارد خبر آنکه دیده همسرش را پشت در تو ندیدی آنچه حیدر دیده است بر زمین آیات کوثر دیده است باب مظلوم تو در  پیش همه با عبا پوشاند جسم فاطمه دید حیدر جان طاها را زدند با غلاف تیغ زهرا را زدند آه ای مظلوم در خون غوطه ور هست بابایت ز تو مظلوم تر * صالح بن وهب نیزه‌ای به پهلوی آن‌حضرت زد و در نتیجه ایشان با گونه راست خود از اسب به زمین افتاد. صالح بن وهب، از جمله ده نفری است که به دستور عمر بن سعد با اسب بر بدن امام حسین تاختند. - ۱۴۰۳ ✍ .
. زهرا مگیر از حرمم آفتاب را بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را شرمنده ام که پای غریبیِ مرتضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابه ات دادی جواب دشمن حاضر جواب را دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای بستند دور گردن و دستم طناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد با که بگویم آخرِ این فتح باب را در خانه ام زدند زنم را مقابلم زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را سوزاند آن که غنچه ی نشکفته ی مرا خواهد چشید آتش یوم الحساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سوره ی اُم الکتاب را فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت... از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریحانه ی مجلله و سرو قامتم بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را حالا دگر سفارش تابوت می دهی؟! بغضم شکسته، فاطمه کم کن شتاب را هر شب حسین تشنه لب از خواب می پرد بگذار بازهم به برش ظرف آب را - آبان ماه ۱۴۰۳ .
. «یادش بخیر مادرم از کودکی مرا می‌برد تکیه که نذر شما کند یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها می‌برد با حسین شما آشنا کند» شعر از: حسن بیاتانی .............. . ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند نم‌نم، غزل ببارد و توفان به پا کند حسّی غریب در قلَمَم‌‌‌ بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند با واژه‌های از رمق افتاده آمدم می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات... تا اینکه لای‌لای تو با او چها کند یادش بخیر مادرم از کودکی مرا می‌برد تکیه تکیه که نذر شما کند یادم نمی‌رود که مرا فاطمیه‌ها می‌برد با حسین شما آشنا کند در کوچه‌های سینه‌زنی نوحه‌خوان شدم تا داغ سینه‌ی تو مرا مبتلا کند مادر! دوباره زخم شما را سروده‌ام باید غزل دوباره به عهدش وفا کند: یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمی‌کنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده‌ات این خاک معصیت‌زده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم نداده‌ای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگذار روز، راز تو را برملا کند... گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟ افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند با بغض، مردی آمد از این کوچه‌ها گذشت می‌رفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچه‌ها گذشت... و باران شروع شد پایان شعر بود که توفان شروع شد ✍ .
جلوه ی ایثار رفتی و دل من شده بیت الحزن تو گردیده سیه پوش محیط محن تو جزناله، نوایی زدل باغ نیاید غرق غم واندوه و الم شد چمن تو ازقصه ی غصب فدک وضربت دشمن فریاد برآورده نگاه حسن تو چندین اثر ازجلوه ی ایثار توباقی است ازضربت گلچین ستمگر به تن تو از بازو و پهلو تو نگفتی سخن ، امّا این زخم گل انداخته برپیرهن تو افکنده شراره به دل وجان ملائک دستی که برون شد زحجاب کفن تو تابوت طلب کردی ونالیدم وگفتم حجمی که نمانده است برای بدن تو پروانه ی پرسوخته ی گلشن عصمت من شمع صفت سوختم از سوختن تو ازمرحمت دم به دم توست «وفایی» گوید به همه خلق جهان گر سخن تو
. بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیِمِ اَلرَّحمنُ « ١ » عَلَّمَ الْقُرآنَ « ٢ » خَلَقَ الْاِنْسانَ « ٣ » عَلَّمَهُ الْبَیانَ « ۴ ».... ----------- قرآن بخوان که سوره ی کوثر خزان شده قرآن بخوان که قامت مولا کمان شده قرآن بخوان که مهر کرامت به خاک شد قرآن بخوان که ماه ولایت نهان شده قرآن بخوان ببین که فتاده ز پا علی در پیش اوست تیره و تار این جهان شده قرآن بخوان که قلب علی را گرفته غم قرآن بخوان که اشک ز چشمش روان شده قرآن بخوان که خواندْ علی هم نماز صبر قرآن بخوان که فاطمه سوی جنان شده یارب کنار تربت زهرا ز آسمان دیدند اهل عرش علی ناتوان شده ناگه رسید بانگ اذان از مناره ها سجّاده را گشود ؛ که وقتِ اذان شده بخوان تو بعد اذان ای نسیم درد بنگر فراق فاطمه آتش فشان شده «یاسر» بخوان تو آیه به آیه فراق را بر چهره اشک آمده دامن کشان شده ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. نه تنها مادرِ سادات زهراست که حتی فاطمه ام ابیهاست من از طرزِ دعاهایی که می‌کرد، یقین کردم که زهرا مادرِ ماست چه مادر، مادرِ سبطینِ طاها چه بانو، بانویِ عرشِ مُعلاست فقیهه، عالمه، اِنسیه، حورا فهیمه، فاطمه، ریحانه، عَذراست بهشتی که به زیرِ پاش اُفتاد همانا مُزدِ شیعه صبحِ فرداست اگر آدم غلامِ مرتضی بود کنیزِ حضرتِ صدیقه حواست فقط نَه ماه و خورشید و فَلک، نَه تمامِ کائنات از آنِ زهراست اُمیدِ «ملتمس» بر چادر اوست همان چادر که خونآلودِ غمهاست .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #مدح_حضرت_زهرا محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفت
. کشتیی شکسته ایم در بحر گناه هستیم در اندیشهٔ یک پلک نگاه ما جز تو بگو که به کجا رو بزنیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله ــــ ـــ ـــ . مولا و غم و شبِ بلا جو چه کند؟ با مرثیهٔ کبود بازو چه کند؟ از داغ غم تو خانه هم می گرید بعداز تو ابو تراب بانو چه کند؟ .
🥀 پنجاه و دوم جلسه سوم حضوری سلام علیکم تا دقایق دیگر کلاس تفسیر زیارت عاشورا و مقتل بر اساس ( کتاب مذبوح فرات ) شروع می شود دوستان خود را مطلع سازید. ایتا https://eitaa.com/zameneashk1 آی دی دریافت کتاب @m_h_tabemanesh
. فاطمیه شد دلم پر غم شده غرق ماتم عالم و آدم شده فاطمیه فصل غم فصل عزاست لحظه های غربت شیرخداست فاطمیه موسم دلداری است روزهای آخر بیماری است مادری مجروح، گشته بستری اشک میریزد کنارش دختری مادری که خسته و آزرده است گوئیا در کوچه سیلی خورده است ای خدا قوّت ندارد مادرم رنگ بر صورت ندارد مادرم بازوی او از چه رو آزرده است زخم هایش طاقتم را برده است بستر او از چه رو رنگین شده وای من پیراهنش خونین شده لحظه رفتن رسیده، وای من شد نفس هایش بریده، وای من آه! مادر، ای جوان قد کمان التماست می کنم پیشم بمان رفتنت بیچاره می سازد مرا مرگ تو از پا می اندازد مرا زود باشد بهر من بی مادری بعد تو بابا ندارد یاوری عاقبت شد لحظه اشک و عزا شد شهیده حضرت خیرالنساء مادری شد سوی جنت رهسپار قلب طفلان علی شد داغدار حیدر کرار بی یاور شده ای خدا ارباب بی مادر شده در فراقش ناله ها دارد حسن از غمش چون ابر می بارد حسن زینب و کلثوم غرق ناله اند داغدار یاس هجده ساله اند فاطمیه موسم غمناله هاست شیعه با این اشک عمری آشناست فاطمیه درس غیرت می دهد فاطمه درس بصیرت می دهد مثل آن مادر که شد قامت کمان مانده ام پای ولی تا پای جان با ولایت درد درمان می شود کارهای سخت، آسان می شود تا ابد در خط زهراییم ما گوش به فرمان مولاییم ما من که پای روضه هایش سوختم عشق را از فاطمه آموختم عشق یعنی دل سپردن بر ولی عشق یعنی رهبرم سیدعلی عشق یعنی پای دین فانی شدن عشق یعنی چون سلیمانی شدن حاج قاسم! ای امید رهبرم ای علمدار شهیدان حرم ای که از داغ تو کشور غم گرفت مرد و زن از دوری ات ماتم گرفت حاج قاسم! ما که غمگین توایم پیروان راه خونین توایم .
. می آید استجابت اگر پیشواز تو فخر خداست محفل راز و نیاز تو محراب خانه نورُ علی نور می‌شود از جانماز و وصله ی چادر نماز تو فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد پنهان شده به دست خداوند راز تو این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو ای ساده زیستی تو تدریس بندگی ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو نامت سلام داشت قیامت قیام داشت زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو محشر که اختیار شفاعت به‌دست توست داریم ما امید به برگ جواز تو ✍ .