.
#فاطمیه
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی
حتی میان بسترت هم ایستادی
زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی!
این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست
در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست
باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست
حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست
کار مرا با رفتن خود زار کردی
با درد پهلو روز آخر کار کردی
میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟
چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟
گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟
میخندی اما گریه های دخترت چه؟
آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت
پای وصیت های تو آخر بهم ریخت
تابوت تو آماده و تابوت من نه!
کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه!
در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟
جای همه هست این وسط، جای حسن نه!
خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است
در دست هایش تکه های گوشواره است
خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً
پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً
زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً
فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟
برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن
جان علی، چاره برای دخترت کن
لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده
قلب برادر سوخته، خواهر بریده
روزی حسینش میشود حنجر بریده
با کُندی خنجر شود آن سر، بریده
آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست
دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
#شهادت_حضرت_زهرا
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#فاطمیه
بساط خوشی رو برپا می کنم
هرچی غصه باشه ، حاشا می کنم
تا یه خُرده حالتو عوض بشه
خودِ من درو به روت وا می کنم
کاش خزون باغچمونو زرد نکنه
کلبهی گرممونو سرد نکنه
میشه دستمو بگیری ، راه برم...
دستِ خیبرشکنم درد نکنه
خیلی وقته پیش تو نخندیدم
بین مَردم غریبیهاتو دیدم
الهی تصدقت ، غم نخوری!
من خودم جواب سلامتو میدم
برا دردام بودنِ تو مرهمه
اگه جونمم برات بدم ، کمه
نگو با دستِ شکسته کار نکن
کدبانوی خونهاتم ، وظیفمه!
سفره ی سادهی ما بی نظیره
سخته پخت و پز ولی دلپذیره
آتیش تنور کمی زیاد بشه
صورت سوخته ی من گُر می گیره
سوختنم توو شعلهها تو رو سوزوند
یه لگد میخو به دندههام کوبوند
شیشهٔ عمر تو ، من بودم علی!
پشت در شکستنم ، تو رو شکوند
فرصت شادی مُهَیّا نمیشه
دیگه زهرای تو زهرا نمیشه
همه میدونن توو سن و سال من
اینقدر قد کسی تا نمیشه
تو خودت شاهدی که چی کشیدم
به تو خیره می شدم ، نمی دیدم
چشم اگه کمسو بشه ، دردسره
حسن و حسینو تشخیص نمیدم
یه گوشه نَشین واسم عزا بگیر
انتقام منو از غما بگیر
قنفذ و مغیره رو محل نده
میری مسجد سرتو بالا بگیر
دوس دارم به وعدههام عمل کنم
زندگی زهره ، واسَت عسل کنم
تموم حسرتِ من ، محسنَمه!
بچه امو نشد یه بار بغل کنم
نمیخوام پشتتو خم کنم علی!
داغ تازه ای علم کنم علی!
خواهشاً مرگمو از خدا بخواه
دعا کن زحمتو کم کنم علی!
#شهادت_حضرت_زهرا
#بردیا_محمدی
.
.
#فاطمیه
به سردی می رود هر داغ اما داغ مادر نه
بخوان از روضه ی گودال، اما روضه ی در نه!
چگونه می شود مرثیه خوان داغ زهرا(س) بود
از آتش گفت اما از هجوم فتنه و شر نه
سوال حضرت زهرا (س)گمانم پشت در این بود
علی(ع) جان عقده ی این قوم بود از فتح خیبر نه!؟
دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا
که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه
خوارج با سقیفه باب شد وقتی که نااهلان
خلاف امر طاها و خدا گفتند حیدر نه...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
.
.
#مدح_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه
زهراست آن که عرش خدا بوده محفلش
تعظیم کرده اند ائمه مقابلش
روح الامین در اوج تعالی و قرب خود
شد مفتخر به خادمیِ بین منزلش
جز او کدام زن، شب عقدش عطا نمود
پیراهن عروسی خود را به سائلش
او را خدا به مصحف خود مدح کرده است
این شعرهای ما که ندارند قابلش
بوسه به دست اُم ابیها زدن شده
بالاترین مقام نبی در فضائلش
مشمول رحمت است کنار پل صراط
هر کس دعای حضرت زهراست شاملش
وقت هجوم، حرمت او حفظ شد؟ نشد
تا روز حشر لعنت شیعه به قاتلش
افتاد درب سوخته روی گل علی
تا که شود به لحظه ی پیکار، حائلش
جا خورد فضه تا که به زهرا نظاره کرد
تغییر کرده بود ز بس که شمایلش
باری شبیه شیشه، زمان شکستنش
تحمیل می کند چه غمی را به حاملش
#محمد_جواد_شیرازی✍
.
.
#شهادت_حضرت_زهرا
خانه را بر سرم از داغِ خود آوار مکن
جارو از فضه مگیر آب شدی کار مکن
تب مکن لرزه مکن خوب شو و خواب برو
لب مگز حرف بزن دردِ خود انکار مکن
نان نپز خاک مگیر آرد مکن راه مرو
بسترت جمع مکن کار به اصرار مکن
به خود از درد مپیچ آب مشو چهره نگیر
بغلی باز کن و حالِ حسن زار مکن
نفسی آب بنوش آه مکش سرفه مکن
زخمِ خود تازه مکن مقنعه خونبار مکن
نفسم حبس نمان آینهام خورد مشو
قسمتم خندهی نامردمِ بیعار مکن
حرفِ تابوت نزن باز وصیت ننویس
یاد محسن نکن و بر جگرم خار مکن
گفتمت فاصلهگیر آتش و بغض و لگد است
حرفی از من نزن و تکیه به دیوار مکن
گفتم ای در مشکن شعله نزن سینه مسوز
زخم، مسمار مزن آه که مسمار مکن
بقچه را باز مکن باز کفن را مشمار
صحبت از غسلِ تن و نیمهشبِ تار مکن
دست لرزان و نخ و سوزن و چشمِ تارت
آه ای یار مکن یار مکن یار مکن
پیراهن را بسپار و غم گودال نخور
زینبت را نشکن صحبت دیدار مکن
زینبت زار زند دشنهنزن تیغ مَبُر
پیراهن را مکش و زخم تلنبار مکن
جرعهای آب، لبش خشک تنش پامال است
نیزهها را مشکن اینهمه نیزار مکن
شمر برگرد، گلو را سه نفر بوسیدند
خنجرت بیاثر است اینهمه اصرار مکن
#فاطمیه
#روز_شهادت_حضرت_زهرا
#حسن_لطفی ✍
.
.
#حضرت_زهرا
#امام_زمان
مستجاب ربنا هستیم با زهرا فقط
ما هم از اهل کِساء هستیم با زهرا فقط
زائر آن قبر خلوت کاش میدیدم نهان
یک شب آنجا با شما هستیم با زهرا فقط
جان ما، بر وصلههای چادر مادر قسم
ما به تو وصلیم تا هستیم با زهرا فقط
نام ما خط خورده بود و مادرت ما را نوشت
پیش چشمت آشنا هستیم با زهرا فقط
خانهی ما هیات است و بیت ما دارالعزاست
ساکن دارالشفاء هستیم با زهرا فقط
اهل عالم غرق غلفت، گرم سرگرمی ولی
ما در این دنیا کجا هستیم با زهرا فقط
قلب ما گرم است با نام بلند فاطمه
بیرقی در اعتلا هستیم با زهرا فقط
با دو تیغ غیرت و همت به خیبر میزنیم
ذوالفقار مرتضی هستیم با زهرا فقط
بارها رفتیم دوزخ، برد ما را تا بهشت
با خدا هستیم تا هستیم با زهرا فقط
زائر هر پنج تن هستیم و زوار خدا
موقعی که کربلا هستیم با زهرا فقط
سهم فرزندان بد را هم کناری مینهد
با خیال جمع ما هستیم با زهرا فقط
مادر است مادر است و مادر است مادر است
حال فهمیدم چرا هستیم با زهرا فقط
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#حسن_لطفی
.
.
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
مادرم زود از این دنیا رفت
با دل خون شده از غم ها رفت
وای با چشم خودم می دیدم
همه ی هستی ام از دنیا رفت
او که خود بحر کرامت ها بود
همچو طوفان ز غم دریا رفت
بود او یاس سپید یاسین
همچو نیلوفری از صحرا رفت
همه گلبرگ تنش زخمی بود
مادر خوب همه گل ها رفت
با چهل تن که برابر می شد
یک تنه در وسط اعدا رفت
پشت در ، در وسط شعله ی عشق
بهر یاری علی تنها رفت
پهلویش را ز جفا بشکستند
باز در کوچه پی مولا رفت
در شب غسل پدر تنها بود
بهر یاری علی ، اسما رفت
ریخت او آب روان آهسته
پدر از حال دگر گویا رفت
دستی از قبر برون آمده بود
این امانت به بر طه رفت
در دل قبر که مادر خوابید
گوییا جان ز تن بابا رفت
۱۲ ماه صفر
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۰
مقبرة الشهدا
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
همیشه بین سرها من اگر سر داشتم بانو
علی بودم که با خود جام کوثر داشتم بانو
حریف من غم عالم نمی شد با وجود تو
یکی بودی ولی انگار لشکر داشتم بانو
که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟
منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو
پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو
برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو
شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم
از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو
به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار
اگرچه تا شهادت ،داغ از در داشتم بانو
هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم
غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو
#محمدجواد_منوچهری✍
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
.
.
«هدیهی خدا»
#فرزند_آوری
هزار و چارصد ساله که شیعه
عزاداره دوتا داغه هنوزم
علیِّاصغر و #محسن گواهن
که یهعمره با اینروضه میسوزم
اونایی که با بیرحمی یهروزی
گل نشکفتهرو از ما گرفتن
دل مادر رو بدجوری شکستن
خوشی رو از دل بابا گرفتن
ولی تو این روزا دارم میبینم
که روضه داره بازم میشه تکرار
بهجای؛ میخ و آتیش و سهشعبه
یه کاغذ حکم قتلُ میده اینبار
بیا و دست از این بیرحمی بردار
که دنیا با همین چیزاش زیباست
نباید هدیه رو رد کرد، آره...
اونم این هدیه که واست خداخواست
خدا گفته که تو سختیه برکت
یقین دارم که اون سختی همینه
صدای قلبشو وقتی شنیدی
بدون امضای خوشبختی همینه...
همین که توی آغوشت بخوابه
همین که لالایی واسش بخونی
همین که میگه؛ بابایی، مامانی
یعنی باید که قدرش رو بدونی.
ولی تو این روزا دارم میبینم
که روضه داره بازم میشه تکرار
بهجای؛ میخ و آتیش و سهشعبه
یه کاغذ حکم قتلُ میده اینبار
بیا و دست از این بیرحمی بردار
که دنیا با همین چیزاش زیباست
نباید هدیه رو رد کرد، آره...
اونم این هدیه که واست خداخواست.
#مجتبی_خرسندی ✍
.
.
#امام_زمان
زمین با آسمان اینجا غریبه ست
کران تا بی کران اینجا غریبه ست
نیا مولا کنون ،بنگر که در این
زمان،صاحب الزمان اینجاغریبه ست
#سعیدی_تنها ✍
.
.
#کوچه_بنی_هاشم
#روضه_کوچه_و_یاس_نیلی
زهرا به وقتِ برگشت، در راه خورد سیلی
ذکر علی به لب داشت، ناگاه خورد سیلی
حفظ فدک بهانهست، قصدش کمک بما بود
از بسکه مادری کرد، آنگاه خورد سیلی
در آسمانِ رویَش، ابری سیاه بنشست
در فکر مرتضی بود آن ماه خورد سیلی
نورِ تماموقتِ حیدر، غروب میکرد
بدجور، بانو از یک گمراه خورد سیلی
بدجور ضربه زد آن کافر به روی زهرا
آنی ز دست و دیوار والله خورد سیلی
هر کس که تا به امروز چون فاطمه، علی گفت
در راهِ مرتضی، خواهناخواه خورد سیلی
آنچه بهکوچه رخ داد، آغاز کربلا بود
دختر ز بعدِ مادر، صد آه خورد سیلی
هر بانویی ز خیمه، هر سو فرار میکرد
در زیرِ تازیانه، در راه خورد سیلی
در راهِ شام ای وای، از غربتِ رقیه
کز دستِ زجر، گاه و بیگاه خورد سیلی
روزیکه یار آید، آن روزِ انتقام است
با منتقم تمامِ اسلام در قیام است
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
لب تشنه ی آب است ولی غرق سراب!
شاد است ولی شکسته در پشت نقاب!
از معرفت و عشق تهی شهری که
یک عمر در آن غریب افتاده کتاب...
#محمدجواد_منوچهری✍
#کتاب_کتابخوانی
.