🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷
🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی #دام_شیطانی
🌴قسمت ۲۳
این نامردها از حساسات پاک و دینی مردم سواستفاده میکنند
👈و به اسم عرفان 👈و خداشناسی #مردم_ساده را به #اوج_شیطان_پرستی آلوده میکنند...
خونم به جوش امد...
اختیارازکف دادم وبه طرف یکی ازمبلغین حمله کردم ...زدم وزدم باتمام توانم ضربه میزدم.
پدرومادرم به خیال اینکه باز جنی ودیوانه شده ام ,دستهام را گرفتند و از داخل جمعیتی که دورمان را گرفته بودند ,بیرونم کشیدند....
بااشاره به طرف آن دوتا زن صداهای نامفهومی از گلوم خارج میشد اما نمیتونستم منظورم رابه اطرافیان بگویم....
تا خود کربلا ,پدر و مادرم دوطرفم را گرفته بودند...
رسیدیم به وادی نینوا...
به آن دشت بلا
به مأمن شهدا
به عطری آشنا
به آرزوی عاشقا
به شهرگریه ودعا
به سرزمین پاک کربلا....
چشمم به گنبد آقا افتاد ,...
بابا زد توسرش گفت :
_ارباب گدا اوردم گدا...دختری مجنون اوردم برای شفا...😭
یک لحظه محوگنبدشدم,نوری عجیب بر بدنم نشست, دستم راگذاشتم رو سینه ام وگفتم:
_السلام علیک یا ثارالله,السلام علیک یا مظلوم,السلام علیک یا غریب...سلام اقای خوبیها,...اقا بااین همه عاشق ,مثل پدر بزرگوارتان علی ع هنوز غریبید, اقا #اسلام غریب شده, اقا مذهب #شیعه که به خاطرش خونتان رافداکردید غریب شده,آقا #پیغمبر غریب شده,آقا به خداااا,, #خدا غریب شده و غربت مهرحک شده ایست برجبین شیعه و #تاظهور منتقم کربلا,مولای دنیا,حامی ضعفا,مهدی زهراس باقیست😭
پدرومادرم از شیرین زبانی دخترک لالشان متعجب شده بودند وناگاه هردوبه سجده ی شکر افتاند...
.
.
.
دوسال از زمانی که گرفتارعرفان حلقه شدم وسپس خود را آزاد نمودم میگذرد....
شکرخدا قدرت تکلم خودم رابدست آوردم وترم بعد از آن موضوع ,سردرس ودانشگاه برگشتم ...
ولی به خاطر اتفاقات گذشته,یک جور حساسیت به دیدن خون پیداکرده بودم,پس رشته ی تحصیلی ام وحتی دانشگاهم را عوض کردم چون رتبه ی تک رقمی کنکور را آورده بود درتغییررشته کمی آزادتر بودم پس رشته ی, شیمی هسته ای را انتخاب نمودم .
👈درطول این دوسال قرآن را به طورکامل حفظ کردم 👈و #نیروی_روحی خودم راتقویت نمودم ,
آقای موسوی که خیلی از موفقیتهام را در این زمینه مدیون او هستم,بسیار تعریف و تمجید میکند و میگویید :
_درزمینه ی مسایل معنوی برای خودت استادی شدی دخترم...
🌴ادامه دارد...
❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.....
✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷
🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی #دام_شیطانی
🌴قسمت ۲۴
بعداز برگشتن از سفرمعنوی و پربرکت کربلا,...
اقای محمدی,باهام تماس گرفت و قرار حضوری گذاشتیم.
اقای محمدی گفت:
_روز عاشورابه محل اجتماع مسترها حمله میکنند,تعدادی فرار و تعدادی به دام میافتند, بیژن سلمانی هم جز دستگیرشدگان بوده,مثل اینکه ازمسترهای اصلی این حلقه میباشد وفریبهای برنامهریزی شده راکه براانجمنشان مهم قلمداد میشده ,توسط این ادم ابلیس صفت صورت میگرفته,وکارهای,ساده تر رامسترهای نوپا انجام میدادند.
اقای محمدی گفت :
_هرچه درباره ی سر رشته ی انجمنشان سوال میکردیم ,جواب نمیدادند,جلسه ی دوم بازجویی که قراربود بازپرس زبده ی پلیس از سلمانی بازجویی کند,متاسفانه قبل ازبازجویی خودش را حلقه اویز میکند وبه درک واصل میشه واین نشان دهنده ی این است که سلمانی اطلاعات مهمی داشته که برای, لو نرفتن ان دست به خودکشی زده...
اقای محمدی به من تاکید کرد :
_چون شما از طرف انجمنشان انتخاب شدید احتمالا دوباره به سراغتان خواهند آمد وسفارش کرد به محض اینکه احساس کردی کسی مشکوک است به مااطلاع دهید.
تا الان که هیچ برخورد مشکوکی باکسی نداشتم,امیدوارم بعدازاین هم نداشته باشم....
امروز دوتا فرمول جدید که بوسیله ی ان میشود دوتا داروی شیمیایی ومورد نیاز بیماران راتولید کرد,تمام نمودم,
مدتها بود روی این دو فرمول کارمیکردم , امروز میخواهم به یکی ازاساتید به نام ابراهیمی ,ارائه دهم...
دل تو دلم نیست ,امیدوارم زحمتهام مثمر ثمر باشد....
فرمولها رابردم اتاق استاد ابراهیمی,
_سلام استاد...
وااای خدای من این کیه دیگه؟استادابراهیمی نبود درهمین حین از پشت سرم صدای استاد امد
_سلام خانم سعادت ,بفرمایید
گفتم :
_استاد این فرمولها خیلی روشون زحمت کشیدم ,
استاد یک نگاهی به من ویک نگاه به برگه کردوگفت:
_خانم سعادت ,احسنتم نشان دادی که از تبار ابن سینایی
وادامه داد:
_من اینارا بررسی میکنم ,
(به طرف اون اقاهه که داخل اتاقش بوداشاره کرد)
_درضمن «آقای معینی» تازه ازخارج تشریف اوردند ودراینجورموارد مهارت خاصی دارند.
نگاهم افتاد سمت اقای معینی وااای بلابه دور,توچشماش آتیش دیدم,🔥درست مثل دوسال پیش زمانی که سلمانی رادیدم, ناخوداگاه زیر لبم شروع کردم به خواندن #ایت_الکرسی...
چهره ی معینی درهم ودرهم میشد...
امد نزدیکم وگفت:
_علیک سلام خانم سعادت!!!😠
من سلام نکرده بودم ,سرم راانداختم #پایین وگفتم:
_ببخشید یه کم هل شدم,سلام استاد..
معینی امد نزدیکتروگفت:
_امیدوارم کشفیاتتان مثل خودتون دافعه نداشته باشه.
خدااای من یعنی واقعا اینم حس کرده قرآن خوندن من را...؟؟ دیگه مطمین شدم ,اینم یه جورایی به شیطان پرستان ربط دارد.!!!!
🌴ادامه دارد...
❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.....
✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷
🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷
🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی #دام_شیطانی
🌴قسمت ۲۵
از دوسال پیش ,....
گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم و فقط به آقای موسوی این حالتها را گفته بودم.
اقای موسوی میگفت:
_این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به #تهذیب_نفس و عرفان #واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افراد هم ببینید کار شاقی نیست...
البته من چهره ی واقعی افراد را نمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند .
از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم.
دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه.. برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟
برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:
_بله ,بفرمایید؟؟!
معینی:
_ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم.
من:
_بفرمایید؟!
معینی:
_راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز #نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از #تمام_دنیا ,نخبه ها را دور هم جمع کردیم اگر شما مایل باشید , میتونم عضوتون کنم؟
👈خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی #شیطان_درونش ,مرا دفع میکرد...
بهش گفتم:
_ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید.
معینی:
_بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟
گفتم:
_مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟
با خنده خداحافظی کردگفت:
_من به شما اطمینان دارم.
رسیدم خانه,...
مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود.
این موضوع برام خیلی مشکوک بود... انجمن...
نخبه.....
دنیا....
ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش.
شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش...
_:الو بفرمایید؟
من:
_الو ,سلام,آقای محمدی؟؟
_بله بفرمایید شما؟
من:
_خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطر عرفان ....
محمدی:
_بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟بفرمایید امرتون؟
من:
_ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم.
اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:
_راست میگید؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...
بعدش یه لحظه مکث کرد
وگفت:
_نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم.
من:
_چشم ,حتما..خدانگهدار...
محمدی:
_خداحافظ ...
🌴ادامه دارد...
❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.....
✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
✅🌺امام شناسی.. فضائل زوج البتول، ساقی کوثر، صاحب اللواء، مولا علی علیهالسلام.. ✓خاتم بخشی «إِنّما
✅🌺امام شناسی..
فضائل حیدر کرار، یعسوب الدین، ابوتراب امیرالمومنین، مولا علی علیهالسلام..
✓آیه تطهیر(معصوم بودن امامان شیعه علیهمالسلام)
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
بیگمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
«سوره احزاب آیه ۳۳»
روز یازدهم چله.. چهارشنبه ۱۷ خرداد
#تبلیغ_غدیر_واجب_است
#عید_غدیر
دعای_فرج.._.mp3
9.08M
✅اللهم عجل لولیک الفرج
یازدهمین چله همگانی؛
چله #دعای_فرج..
🌺ایده روز دهم؛
با بخشش و گذشت از خطاهای دیگران.. میتوانیم مبلّغ غدیر باشیم
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
✅🌺امام شناسی.. فضائل حیدر کرار، یعسوب الدین، ابوتراب امیرالمومنین، مولا علی علیهالسلام.. ✓آیه تطهی
🌺✅امام شناسی..
فضائل اُذُن الله الواعیه، ازْهَدُ الزّاهِدین، اسـمُ اللهِ الرَضیّ، مولا علی علیهالسلام
✓ آیه اَهلُالذّکر ( آیه سؤال)
سوره نحل آیه ۴۳
و
سوره انبیاء آیه ۷
✅روز دوازدهم چله.. پنجشنبه ۱۸خرداد
#تبلیغ_غدیر_واجب_است
#عید_غدیر
دعای_فرج.._.mp3
9.08M
✅اللهم عجل لولیک الفرج
یازدهمین چله همگانی؛
چله #دعای_فرج..
🌺ایده روز یازدهم؛
با خریدن هدیه برای دیگران.. میتوانیم مبلّغ غدیر باشیم
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
عرض خیر مقدم..
سپاس از نقدتان🌺
✅ذکر چند نکته؛
یک. پیشنهاد میکنم حتما داستانهای کانال مطالعه بفرمایید..
دو. فرمودید به بنده ربطی نداره که در داستان نگاه حرام باشه..
اشاعه گناه و فعل حرام حقالناس میاره.. و ارتکاب گناه راحت تر میشه.. فلذا زیر دین هستم!
سه. فرمودید بنده تعیین کننده محتوای رمان نیستم..
البته که نیستم.. اما بهیچوجه اجازه نشر داستانهای بظاهر مذهبی در کانال نخواهم داد!
چهار. فرمودید شخصی که چادری یا پسری که معتقد هست.. عاشق نمیشه یا بقول حضرتعالی سرش در کتابه!
عرض کنم که اتفاقا برعکسه این قضیه.. چون شدیدا عشق و محبت همسران مذهبی بیشتر هست..!
و در نهایت پنج. حتما داستانهای کانال مطالعه کنید.. یحتمل اصلا دقت نکردید به میزان ابراز علاقه های طرفین!
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
عرض خیر مقدم.. سپاس از نقدتان🌺 ✅ذکر چند نکته؛ یک. پیشنهاد میکنم حتما داستانهای کانال مطالعه بفرم
✅تفاوت داستانهای این کانال با سایر کانالهای رمان مذهبی؛
✓ عمل به آیات قرآن..
✓پرهیز از نگاه حرام
✓ناراحت بودن و عذاب وجدان حین گناه صغیره و ناخواسته..
✓ابراز علاقه زمانی که محرم شدند..
✓حرکت در مسیر الهی و تقرب به اهلبیت و شهدا..
و این موارد چیز کمی نیست!