eitaa logo
آستانِ مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
60 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admins: @karimeh_135 @astanee_mehr اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پویش 📱استوری موشن آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با عنوان پویش استوری مشترک عاشقان کریمه اهل بیت در اینستاگرام 🔷🔸💠🔸🔷 @astanqom
📜 امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف: هریک از شما باید کاری کند که با آن به محبت ما نزدیک شود. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۴ اسفند سالروز انفجار در نماز جمعه تهران در سال ۶۳ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت چهلم🍃 از زور درد نه می توانست بخوابد، نه بنشیند. همه آمده بودند. هدی دست انداخت گردن منوچهر و همدیگر را بوسیدند. نتوانست بماند. گفت: نمی توانم این چیزها را بیینم، ببریدم خانه. فریبا هدی را برد. یکدفعه کف اتاق را نگاه کردم دیدم پر از خون است. آنژیوکت از دستش در آمده بود و خونش می ریخت. پرستار داشت دستش را می بست که صدای اذان پیچید توی بیمارستان. منوچهر حالت احترام گرفت. دستش را زد توی خون ها که روی تشک ریخته بود و کشید به صورتش. پرسیدم منوچهر جان، چی کارمیکنی؟ گفت: روی خون شهید وضو می گیرم. دو رکعت نماز خوابیده خواند. دستش را انداخت دور گردنم. گفت: من را ببر غسل شهادت کنم. مستاصل ماندم. گفت: نمی خواهم اذیت شوی. یک لیوان آب خواست. تا جمشید یک لیوان آب بیاورد، پرستار یک دست لباس آورد و دوتایی لباسش را عوض کردیم. لیوان آب را گرفت. نیت غسل شهادت کرد و با دست راستش آب را ریخت روی سرش. جایی از بدنش نمانده بود که خشک باشد. تا نوک انگشتان پاش آب می چکید. سرم را گذاشتم روی دستش. گفت: دعا بخوان. آن قدر آشفته بودم که تند تند فاتحه می خواندم. حمد و سه تا قل هوالله و اناانزلنا می خواندم. خندید. گفت: انگار تو عاشق تری. من باید شرم حضور داشته باشم. چرا قاطی کرده ای؟ همدیگرو بغل کردیم و گریه کردیم. گفت: تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا دل بکن. من خودخواه شده بودم. منوچهر را برای خودم نگه داشته بودم. حاضر شده بودم بدترین دردها را بکشد، ولی بماند. دستم را بالا آوردم و گفتم: خدایا، من راضیم به رضایت. دلم نمی خواهد منوچهر بیشتر ازاین عذاب بکشد. منوچهر لبخند زد و تشکر کرد. دهانش خشک شده بود. آب ریختم دهانش. نتوانست قورت بدهد. آب از گوشه ی لبش ریخت بیرون. اما یاحسین قشنگی گفت. به فهیمه و محسن گفتم وسایلش را جمع کنند و ببرند پایین. می خواستند منوچهر را ببرند سی سی یو. از سر تا نوک انگشتان پاش را بوسیدم. برانکار آوردند. با محسن دست بردیم زیر کمرش، علی پاهاش را گرفت و نادر شانه هاش را. از تخت که بلندش کردیم کمرش زیر دستم لرزید. منوچهر دعا کرده آخرین لحظه روی تخت بیمارستان نباشد. او را بردند. از در که وارد شد، منوچهر را دید. چشمهاش را بست. گفت: تو را همه جوره دیده ام. همه را طاقت داشتم. چون عاشق روحت بودم، ولی دیگر نمی توانم این جسم را ببینم. صورت به صورتش گذاشت و گریه کرد. سر تا پاش را بوسید. با گوشه ی روسری صورت منوچهر را پاک کرد و آمد بیرون. دلش بوی خاک می خواست. دراز کشید توی پیاده رو و صورتش را گذاشت لب باغچه ی کنار جوی آب. علی زیر بغلش را گرفت، بلندش کرد و رفتند خانه. تنها برمی گشت. چه قدر راه طولانی بود. احساس می کرد منوچهر خانه منتظر است. اما نبود. هدی آمد بیرون. گفت: بابا رفت؟ و سه تایی هم را بغل کردند و گریه کردند... 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📜 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله: رجب ماه بارش رحمت الهی است. خداوند در این ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو می ریزد. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
هدایت شده از آستانِ مهر
🔸شما هم دعوتید به خانه ی مهر، خانه ای مملو از شادی و آرامش. 🔸آستان مهر برای همه خانواده ها برنامه ای ویژه دارد. به بپیوندید تا در این روزها از برنامه‌های متنوع بهره‌مند شوید، در مسابقه شرکت کنید و جایزه ببرید و همراه خانواده شاد‌ترین لحظات را رقم بزنید. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📚 📗 کتابی تازه منتشر شده با خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار ؛ از کرمان تا کرملین، از جنگ با آمریکایی‌ها در نجف تا نبرد با داعش در شهر محاصره شده آمرلی، از عموقاسمِ فرزندان شهدای مدافع حرم تا ژنرال سلیمانیِ دلهره‌آور اوبامابا، که روایت گر آن ابراهیم شهریاری است. ✂️برشی از کتاب: قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد، حاجی هم بلند شد اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌پیچید توی سالن، بعد هم ایستاد به نماز. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مهر، به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.» 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
📖 جذاب و عاشقانه اینک شوکران (قصه شهید منوچهر مدق) 🍃قسمت چهل و یکم(پایانی)🍃 دلم می خواست منوچهر زودتر به خاک برسد. فکر خستگی تنش را می کردم. دلم نمی خواست توی آن کشوهای سردخانه بماند. منوچهر از سرما بدش می آمد. روز تشییع چه قدر چشم انتظاری کشیدم تا آمد. یک روز و نیم ندیده بودمش، اما همین که تابوتش را دیدم، نتوانستم بروم طرفش. او را هرطرف می بردند، می رفتم طرف دیگر، دورترین جایی که می شد. از غسالخانه گذاشتندش توی آمبولانس. دلم پر میزد. اگر این لحظه را از دست می دادم دیگر نمی توانستم باهاش خلوت کنم. با علی و هدی و دوسه تا از دوستانش سوار آمبولانس شدیم. سالها آرزو داشتم سرم را بگذارم روی سینه اش، روی قبرش که آرامش بگیرم، ولی ترکش ها مانع بود. آن روز هم نگذاشتند، چون کالبدشکافی شده بود. صورتش را باز کردم. روی چشم ها و دهانش مهر کربلا گذاشته بودند. گفتم: این که رسمش نشد. بعداز این همه وقت با چشم بسته آمده ای؟ من دلم می خواهد چشم هات را ببینم. مهرها افتاد دو طرف صورتش و چشم هاش باز شد. هرچه دلم خواست باهاش حرف زدم. علی و هدی هم حرف می زدند. گفتم: راحت شدی. حالا آرام بخواب. چشم هاش را بستم و بوسیدم. مهرها را گذاشتم و کفن را بستم. دم قبر هم نمی توانستم نزدیک بروم. سفارش کردم توی قبر را ببینند، زیر تنش و زیر صورتش سنگی نباشد. بعد از مراسم، خلوت که شد رفتم جلو. گل ها را زدم کنار و خوابیدم روی قبرش. همان آرامشی که منوچهر می داد خاکش داشت. بعد از چند روز بی خوابی، دو ساعت همان جا خوابم برد. تا چهلم، هر روز می رفتم سرخاک. سنگ قبر را که انداختند، دیگر فاصله را حس کردم. رفت کنار پنجره، عکس منوچهر را روی حجله دید. تنها عکسی بود که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ چه قدر منتظر چنین روزی بود اما حالا نه. گفت: یادت باشد تنها رفتی، ویزا آماده شد. امروز باید باهم می رفتیم... گریه امانش نداد. دلش میخواست بدود جایی که انتها ندارد و منوچهر را صدا بزند. این چند روزه اسم منوچهر عقده شده بود توی گلوش. دوید بالای پشت بام. نشست کف زمین و از ته دل منوچهر را صدا زد، آنقدر که سبک شد. تا چهلم نمی فهمیدم چه بر سرم آمده. انگار توی خلا بودم. نه کسی را می دیدم، نه چیزی می شنیدم. روزهای سخت تر بعد از آن بود. نه بهشت زهرا و نه خواب ها تسلایم می دهد. یک شب بالای پشت بام نشستم و هرچه حرف روی دلم تلنبار شده بود زدم. دیدم یک کبوتر سفید آمد و کنارم نشست. عصبانی شدم. داد زدم منوچهرخان، من دارم با تو حرف می زنم، آنوقت این کبوتر را می فرستی؟ آمدم پایین. تا چند روز نمی توانستم بالا بروم. کبوتر گوشه ی قفس مانده بود و نمی رفت. علی آوردش پایین. هرکاری کردم نتوانستم نوازشش کنم. می آید پیشمان. گاهی مثل یک نسیم از کنار صورتم رد می شود. بوی تنش می پیچد توی خانه. بچه ها هم حس می کنند. سلام می کند و می شنویم. می دانم آن جا هم خوش نمی گذارند. او آنجا تنهاست و من این جا. تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم. حالا شادی را نمی فهمم. این همه چیز توی دنیا اختراع شده، اما هیچ اکسیری برای دلتنگی نیست. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
doa emam sadegh.mp3
4.81M
🔈 «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ» خداوندا ! من را در آن پوششى كه از هر بلا و آفتى حفظ مى‏ كند و هر كسى را كه بخواهى در آن قرار مى ‏دهى، قرار بده. " الكافي، ج‏2، ص: 534 " 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔺 طهارت الکل های ضدعفونی کننده 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
⭕️ ترفند خانه‌داری در 🍰 چگونه یک کیک را نرم نگه داریم؟ برای اینکه کیک تازه مصرف کنیم، لازم نیست هر روز کیک تازه درست کنیم یا کیک بخریم، کافیه👇 برای كیک‌های معمولی: کیک را داخل یک نایلون پیچیده هواگیری کرده و در داخل یک ظرف در یخچال بگذارید. اگر نایلون به طور کامل هواگیری نشود، کیک خشک می شود و اگر درون ظرف دربسته نباشد، بوی یخچال را جذب می کند. برای کیک‌های خامه‌ای: سمتی از کیک را که در معرض هوا قرار دارد با قطعات نان بپوشانید و با استفاده از چوب های خلال دندان فیکسشان کنید که نیفتند. نان ها بیات می شوند اما کیک نرم و تازه می ماند. برای تازه نگه داشتن كیک میوه‌ای: چند قاچ سیب كنار كیک بگذارید و آن را در یخچال نگه دارید. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
astanemehr-kalamenab-01.mp3
3.85M
🔈 🔘شرح حدیث اخلاق توسط آیت الله خامنه‌ای با موضوع: رحم کردن به یکدیگر 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🎞چرا با شیوع ویروس کرونا نباید به حرم اهل بیت(ع) برویم؟ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 🎞 سخنان حجت الاسلام و المسلمین تراشیون با موضوع نگاه مهربانانه به همسر داشتن 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
💠 | از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🔷 ساعت 17:45 سخنران : حجت الاسلام و المسلمین بیگدلی قرائت حدیث شریف کساء و دعای فرج : حاج مجید دلشاد 🔶 ساعت 20:00 سخنران: حجت الاسلام و المسلمین هدایت مناجات خوانی: حاج جواد برزگر لینک پخش زنده : www.amfm.ir/live 🔷🔸💠🔸🔷 http://eitaa.com/joinchat/1276641282C95bc79b98b
📖 🔘 شرط بندگی خواجه اى غلامش را ميوه اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام مى خورد. خواجه، خوردن غلام را مى ديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه اى از آن ميوه را خود مى خوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام ميوه را مى خورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد. پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش مى خورى. غلام نيمه اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه اى را بدين تلخى، چون خوش مى خورى؟! غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه ی شيرين كه از دست تو گرفته ام و خورده ام. اكنون كه ميوه اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينى هاى بسيارى است كه از تو ديده ام و خواهم ديد. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
💠 امام خمینی(ره): امروز عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش خلاف رای تو کردن، خلاف مذهب ماست میان عیب و هنر پیش دوستان کریم تفاوتی نکند، چون نظر به عین رضاست عنایتی که تو را بود اگر مبدل شد خلل پذیر نباشد، ارادتی که مراست مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن که هر چه دوست پسندد به جای دوست رواست 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی! ای روز آمدن! ای مثل روز، آمدنت روشن! این روزها که می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم! اما ! با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ " قیصر امین پور " 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔻 🔸بیماری کرونا یا هر بیماری به علت ناشناخته شدن، یک موقعیت ترس را در بدن ایجاد می کند. آشنایی و فهم درست از یک مسئله و یا یک موجودیت غیرقابل انکار، سبب می شود تا با آن با اعتماد به نفس بالاتری روبرو شویم و به جای ترس تلاش کنیم با شیوه های معقولانه تر، به بی اثر یا کم اثر کردن مشکل کمک کنیم. ⬇️شیوه های درست غلبه بر اضطراب بیماری کرونا: ۱) آموزش از طریق راه‌های پيش‌گيري و درمان بیماری های رایج از سوی مراکز رسمی به ویژه وزارت بهداشت ۲) خودداری جدّي از انکار و دروغ در خبرهای حوزه سلامت ۳) دنبال نکردن شایعه در جامعه، به خصوص مدیریت فضای مجازی ۴) خودداری از انتشار و اظهارنظرهای اشتباه و غیرکارشناسی در مورد ابتلا به بیماری کرونا ۵) برای کاهش اضطراب به حالت های روانی و علائم زیاد توجه نکنید. چنانچه بصورت جزیی به علامت های بیماری کرونا تمرکز کنید مشکل ساز می شود. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
عمه ی سادات سلامٌ علیک روحِ عبادات سلامٌ علیک کوفه نه اینجاست، شما در قمی آبِ حیاتِ دلِ این مردمی دیده ی عشّاقِ شما روی در آتشِ نمرود رود سوی در؟؟! این دو سه تا پَست، نه ما مردمیم نوکرتان ما همگی در قمیم فتنه بداند که همه لشکریم جنگِ خوارج بشود، میبریم ✍ متن و تصویر ارسالی مخاطبین 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr