فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🚩 قسمت دهم
#اربعین
🏴 #همراه_با_کاروان_اربعین
🍃🥀
#امام_حسینعلیهالسلام
#اربعین
🏴••♡••🏴••♡••🏴••♡••
@astanehmehr
▪️🍃 #مهر_و_ماه
وقتی در مسیر عشق، یاد آخرین سفر مشهدم میافتادم، اشک مهمان چشمهایم میشد.
همان سفری که چند هفته قبل از اربعین، طلبیدید و همانجا از شما توفیق زیارت اربعین و پیادهروی را از شما خواسته بودم.
حالا که با پایی خسته و چشمی گریان به مقصد عشق رسیدهام؛
مدام بیت شعری توی ذهنم تکرار میشود:
کربلا چشمم به حرم افتاد
گفتم امام رضا خونهات آباد...
#اربعین #کربلا
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
آستانِ مهر
#اربعیننوشتهای_یک_مادر ۱۰ ⭕️ چند قدم تا حر همسفرمان، در سفرهای گذشتهاش با یک جوان عراقی آشنا م
#اربعیننوشتهای_یک_مادر ۱۱
⭕️ فامیل های امام رضا(ع)
از سامرا به طرف کاظمین حرکت کردیم. از خستگی زود خوابم برد. قبل از سامرا در موکبی ساندویچ فلافل خورده بودیم و کمی بعد چند جوان عراقی پریدند جلوی ماشین و مجبور شدیم توقف کنیم. اولش از سرو صدایشان ترسیده بودیم کم کم متوجه شدیم موکب دار هستند و دارند اصرار می کنند برای خوردن شام پیاده شویم. راننده گفت شام خورده ایم و بایدبرویم ولی گوششان بدهکار نبود. در طرف راننده را محکم گرفته بودند و اجازه حرکت نمی دادند. آخرین تیرشان را هم روانه کردند و گفتند: «بالسیاره» راننده تاملی کرد و گفت: «فقط بالسیاره» و نتیجه مذاکراتشان این شد که در ماشین بمانیم و برایمان پذیرایی بیاورند. پذیرایی اما شوکه مان کرد! زولبیا بامیه! همان روز در فضای مجازی توییتی منتشر شده بود که می گفت اینها همه برای شکمشان به اربعین می روند و وقتی اربعین بیوفتد در ماه رمضان دیگر کسی نخواهد رفت! و حالا در همان شب یکهو اربعین، تلپّی افتاده بود در رمضان! 😂
آن دو پذیرایی پر و پیمان و بعد پذیرایی موکب های کنار حرم سامرا آنقدر سیرم کرده بود که نای بیدار ماندن نداشتم.
یک ساعتی به طلوع آفتاب مانده بود که بیدار شدم. گفتم: «اذان رو گفتن ها!». خواهرشوهرم گفت: «منم الان بشون گفتم باید وایسید» راننده اما همچنان در بیابان پیش می رفت تا جای مناسبی پیدا کند. دوباره خوابم گرفت. بیدار که شدم دیدم ماشین در بیابان ایستاده است و همسفرها دارند با بطری وضو می گیرند. نمی دانستم کجاییم ولی چون احتمال می دادم نزدیک کاظمین باشیم گوشی را روی بغداد تنظیم کردم و دیدم چند دقیقه ای به طلوع آفتاب مانده. یک چفیه پهن کردیم روی خاک ها و تندتند نمازمان را خواندیم. راننده پسر خوش اخلاق و متینی بود این برای نماز نایستادنش هیچ جوره در کفم نمی رفت. بعدتر شنیدم که گفته است این مناطق شیعه نشین نیستند و ترسیده در جای خلوت برای نماز بایستد. به نظرم این نظرش هم مثل نظر غذا نبودن در سامرا مربوط به اطلاعات چندسال پیشش بوده و نیاز به یک آپ دیت اساسی دارد! 😅
یکی دوساعت بعد کاظمین بودیم. ماشین زیر یک پل هوایی ایستاد و قرار شد دو ساعت و نیم بعد همانجا باشیم. غر زدم که تجربه سامرا نشان داد با وجود گیت های بازرسی شلوغ سه ساعت هم کم است ولی خب کسی برای تجربه ام تره خرد نکرد و راه افتادیم.
این دفعه اما انقدر فاصله محل توقف ماشین تا حرم زیاد بود که به شوخی گفتیم مراقب باشید از مرز رد نشده باشیم!
مبینا چند باری خواست برود سرویس بهداشتی که گفتیم: «بذار دم حرم همه با هم بریم که معطلی کمتر بشه». دم حرم دوید طرف مغازه دارها و ازشان آدرس «مرافق لنساء» را پرسید و مطمئن بود که سمت راست بپیچد سرویس بهداشتی را می بیند. پیچید اما ندید. گفتمش بی خیال شو! بیا بریم داخل حرم نزدیکتره تا اینجا الکی بگردیم. قبول نکرد و من هم عصبی شدم گفتم اصلا به من چه! سپرده شد دست بابایش و من و کوثر و اسرا و دخترعمه شان، مرضیه وارد حرم شدیم.
قرارمان جلوی باب القبله بود. ما برای سرویس بهداشتی رفتیم جایی که نوشته بود باب صاحب الزمان. از همانجا وارد صحن شدیم و به به از صفای این صحن. به اسرا که چادرش را بالاخره سر کرده بود گفتم برگرد ازت عکس بگیرم. دیدم دستش را گذاشت روی سینه. خدایا لابد تو هم دلت قنج رفته برای بامزگی این شیعه کوچولوهایت! خودت حافظشان باش!
دوباره مشغول بازی با توپک ژلهای ای که از کنار حرم سیدمحمد برایش خریده بودیم شد.
از روی خانم های خوابیده در صحن رد شدیم و وارد رواق شدیم. زیارتنامه خواندم و دو رکعت نماز. مبینا زنگ زد. گفت با عمه اش باب القبله اند. گفتم همانجا بماند، ما هم این طرف زیارت می کنیم و می آییم سر قرار. انگار درست متوجه نشده بوده و آمده بودند کلی در صحن باب صاحب الزمان دنبالمان گشته و پیدایمان نکرده بودند. کلی از اینکه در حرم امام کاظم سر بچه ام اعصابم به هم ریخته بود خجالت کشیدم.
مرضیه خوابیده بود و اسرا گرم بازی بود. نماز زیارت را که خواندم دیدم یک ربعی تا ساعت قرار وقت داریم، گفتم من میروم ضریح را از دور ببینم. از دور دیدم و کیف کردم. کمی جلوتر مشبکی به دیوار بود که مردم آنجا هم دخیل بسته بودند و ناله داشتند. فکر کردم لابد از این پنجره های نزدیک به مضجع شریف است که حرم امام رضا جان هم دارد که دیدم به عربی نوشته مزار شیخ طوسی ست. دوباره یاد پایان نامه ی دفاع نکرده افتادم و گفتم یا شیخ! من بی علم را هم عالم کن لطفا! خداکند شیخ سفارشم را پشت گوش نیاندازد!
✍ زهرا آراسته نیا
شهریور۱۴۰۲
#اربعین_خانوادگی
#اربعین
🏴 @astanehmehr
#عرض_ارادت
السَّلامُ عَلیکِ یَا بِنتَ رَسُولِالله
مهرت به دلم نشست و دلم رنگ و بو گرفت
این دل به پای عشق شما آبرو گرفت
╔═ 🏴═══🏴 ═╗
@astanehmehr
╚═ 🏴═══🏴 ═╝
🍃 عصر اربعین شبستان حضرت زهراسلام الله علیها ویژه بانوان جوان
گزارش قشنگتر رو از لینک آپارات ببینین 👇
محفل مشکات الکریمه
این هفته به مناسبت اربعین حسینی با حضور دختران و بانوان جوان برگزار شد .
روایتی از عاشقی شهدا با پرده خوانی
و عزاداری از برنامه های محفل بود .
این محفل هر هفته چهارشنبه ها در شبستان حضرت زهرا علیها السلام، برگزار خواهد شد .
#گزارش_تصویری
#مشکات_الکریمه
#بانوان
#دختران
#اربعین
برای دیدن ویدئو به لینک زیر مراجعه بفرمایید.
https://www.aparat.com/v/EcGaA
تنهاکانال رسمی بانوان حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
https://eitaa.com/astanehmehr
محفل بفرمایید روضه
ویژه خواهران با حضور حجت الاسلام والمسلمین فرزانه، برگزار شد .
این محفل تا پایان ماه صفر ، پنجشنبه ها ساعت ۸ صبح در صحن صاحب الزمان ،سالن ولایت برگزار می شود .
#بفرمایید_روضه
#بانوان
#سالن_ولایت
#صفر
آستان مهر کانال شما بانوی فرهیخته🌸
https://eitaa.com/astanehmehr
▪️🌸 #مهربانو
اربعین امسال تمام شد و اگر جاماندید، میتوانید از همین امروز برای اربعین سال بعد برنامهریزی کنید.
حتی اگر امسال جا نماندهاید، میتوانید برای سال بعدتان از این نکات استفاده کنید.
١. توفیق زیارت اربعین رو جزء یکی از دعاهای اصلی خود قرار بدید.
٢. ماهیانه هزینه مختصری را برای سفر بعدی پس انداز کنید.
٣. از کارهایی که ممکن است باعث سلب توفیق زیارت و پیاده روی اربعین شود، پرهیز کنید.
#اربعین
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
🏴 📖 #دو_خط_شعر
همسفر با موجهای بی قرار جادهام
من برای دل به دریایت زدن آمادهام
از همان روزی که راهت را نشانم دادهای
بی خیال جادههای پیش پا افتادهام
زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم میشود؟!
من به چشمم قول دیدار حرم را دادهام
عاشقانه مثل راهِ از نجف تا کربلا
میرسد روزی به تو این قلب صاف و سادهام
بارها بوسیده پای خستهام را در مسیر
جاده هم سرخوش شده با حس فوق العادهام
ناگهان عطر اجابت در قنوتم میوزد
در حرم وا میشود وقتی دلِ سجادهام...
✍ #فرزانه_قربانی
#اربعین
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
🏴🕊 #شهد_عشق
روزی یکی از دوستان مریم وارد خانه شد و وی را رو به قبله، در حالی که به پشت دست خود میکوبید، دید. با تعجب پرسید: چه شده مریم؟! مشکلی پیش آمده؟! آن لحظه به او جوابی نداد؛ اما مدتی بعد به دوستش گفت: من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم و از آنها میپرسم که امروز برای خدا چه کاری انجام دادهاید؟
📜 از خاطرات شهیده مریم فرهانیان
#بانوان_شهیده
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🕊 #شبجمعه
تو که نامت دل عالم ببرد ، حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ...
بیچاره آن است که شما را ندارد
و خوشبخت منم که فقط شما را دارم...
❇️ فاطمه پاکدامن
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
#عرض_ارادت
نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو
اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
╔═ 🏴═══🏴 ═╗
@astanehmehr
╚═ 🏴═══🏴 ═╝
#دلنوشته
گاهی باید نفس کشید
گاه باید لحظهای تامل کرد گذر بی وقفه عمر را
گاه باید که لب پنجرهای بنشینی
چشم دوزی به راهی که تو هم منتظری
آری ! منتظر
چه جملهی غریبانه ای است برای تو و چه جملهی عجیبی است برای من
گاه از خود میپرسم یعنی من منتظر هستم ؟!...
اصلا انتظار یعنی چه ؟
منتظر یعنی کی ؟
یعنی آنکه بی خیال ماه رویت طی کنم عقربه ها را ؟
یعنی تو نباشی و مرا غم نبرد ؟
بغض ندیدنت نشود سنگ ؟ نبرد راه نفس بر گلویی که تمنای تو نیست ؟
کدام جمعه تب کرد لحظه هایم که تو را دیدهام و نشناختم ؟
اصلا شد برخیزم و گرد از سر راه دلم بردارم؟
راهی که باید گذر گاه تو میبود اما...
من خودم را وسط این بازی پر حاشیه گم کردم
بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت
بیش از این کاش گرفتار غمت میبودم
📝 فاطمه پاکدامن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
◾️▫️▪️▫️◾️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
📚 #معرفی_کتاب
در تاریخ ١٧ شهریورماه ۵٧ و روزهای ملتهب انقلاب، مردم علیه حکومت شاه تظاهراتی را در میدان ژاله به راه انداختند، اما نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران با خشونت زیاد، مردم را سرکوب کردند و این واقعه تاثیر زیادی بر روند پیروزی انقلاب اسلامی گذاشت.
حسین نیری، کتاب جمعه سیاه را برای گروه سنی نوجوان نوشته است و به شرح روایتی داستانی از کشتار مردم در میدان ژاله در 17 شهریور می پردازد که قالب داستانی و روایی با تصویرسازی های مناسب دارد.
#قیام_هفده_شهریور
◼️◾️▫️◾️◼️
«آستانِ مهر» | @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناسبتی
#مستند
#جمعه_سیاه
#میدان_ژاله_شهدا
کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شناخته شده با نام «جمعهٔ سیاه» که در برخی منابع از آن با عنوان «حادثه میدان ژاله» نیز یاد میشود، رویدادی در جریان اعتراضاتی بود که در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ انجامید. در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، تظاهرات مخالفین و انقلابیون در محلات جنوبی تهران، خیابان ژاله پیشین (خیابان مجاهدین اسلام کنونی) و میدان ژاله (میدان شهدا کنونی)، منجر به کشته شدن هزاران نفر از تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد. (عددکشته شدگان به دلیل مخفی کاری رژیم زیر۱۰۰ نفرذکرشده است! ولی دراکثرمتابع بین ۳۰۰۰ تا بالای ۴۰۰۰ بیلن شده است ) این رخداد اغلب به عنوان آغاز پایان کار دودمان پهلوی ایران در نظر گرفته میشود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنتطلبان را از میان برد.
کانال شما، آستان مهر ____💚
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند: ۱۷ شهریور یوم الله است و باید آن را یادآوری نمود ...
شما بانوی فرهیخته هم در هرکجای ایران زمین هستید نسبت به این واقعه ی مهم تاریخ ایران عکس العمل نشان داده و به اطرفیان خود آن را متذکر شوید وشمامعلم ومربی ومادرگرامی داستان آن مردمان قهرمان رابرای کودکان خود بازگو کنید.
🌷•♡•🌷•♡•🌷•♡•🌷
#تلنگرانه
آمدنٺڪہقطعیسٺ،
فقطترسمناینسٺڪہ
آنموقعمننباشم💔:)))!
#امامزمانم
••••●❥ °•♡•° ❥●••••
AudioMix_02-04-23_23-44-44-456_02-04-23_23-44-49-605.mp3
15.41M
✴️ معرفت نفس
💥یه خاطره از عارف گمنام
💥 تمرین سفری به درون خویش
#آغوش_خدا
#خودسازی۲
✅بانو شیداصدیق
➿🍃🌸🍃➿🍃🌸🍃➿
@astanehmehr