eitaa logo
آستانِ مهر
6.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا!!!! چگونه مایوس و ناامید باشم از نگاه لطف و احسان تو 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @astanehmehr
آستانِ مهر
💠 #کلام_امیر 🔹 راه رفع خستگى روح1⃣ امام در اين سخن حكمت آميز خود به نكته مهم روانى كه در زندگى انسا
💠 راه رفع خستگی روح2⃣ ...ولى از همه مهم تر همان سخنان زيباى حكمت آميز است كه گاه در قالب شعر و گاه در قالب نثر ادا مى‌شود كه هم چيزى بر دانش انسان مى افزايد و هم براى انسان شادى مى آفريند. شايد به همين دليل است كه جمعى از بزرگان علماى دين كتاب هاى مشتمل بر قصه هاى زيبا، شعرهاى جالب و لطيفه هاى خوب نوشته اند تا طالبان علم به هنگام خستگى آنها را بخوانند و رفع خستگى كنند. به كار بستن اين دستور مبارك امام(عليه السلام) مى تواند به صورت شخصى باشد يا به صورت جمعى و عام به اين معنا كه هر انسانى لازم است براى خود جهت موارد خستگى از كارهاى علمى يا اجتماعى برنامه ريزى داشته باشد تا بتواند با نشاط بيشتر به كارهاى مثبت خود ادامه دهد و نيز براى مراكز علمى و جمعيت هاى مختلف بايد برنامه ريزى هايى شود كه آنها را به هنگام خستگى از كار و ملالت، نشاط و آرامش بخشد. بى ترديد ساعات يا دقايقى كه انسان به طرائف الحكم مى پردازد («طرائف» جمع «طريفه» به هر چيز تازه و جالب و شگفت انگيز گفته مى شود) از ساعات مفيد عمر اوست، زيرا هم آموزندگى دارد و هم نشاط و هم سبب مى شود بازدهى كار او بيشتر گردد. 📚شرح پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام آیت الله مکارم شیرازی حفظه‌الله، ذیل حکمت ۹۱ نهج‌البلاغه علیه‌السلام @astanehmehr
حورا همچنان نیومد و مدرسه ها داشت شروع میشد و اون طفل معصوم ریحانه باید به مدرسه میرفت اما برخلاف حورا که دل نگران و پریشان بود، میثم بیتفاوت میرفت و می اومد. دلم هم برای حورا تنگ شده بود به احسان گفتم یکاری برای این دوتا بکنیم. یروز وقتی از سرکار برمیگشت میثم رو میبینه و بهش میگه که از ماجرای رفتن و نیومدن زن و بچش خبر داره. خیلی دوستانه بهش گفت اگه نیاز به کمکی هست براشون انجام میده تا اختلافی اگرهست زودتر باوساطت احسان برطرف بشه که میثم بی پروا گفت باشه میرم دنبالشون😅 چه منطقی؟!! 👏👏👏👏😄اصلا استاندارد نبود این آدم. خلاصه حورا برگشت و دوباره باهمدیگه رفاقت رو از سر گرفتیم. ریحانه خیلی محمدجواد رو دوست داشت و بیشتر وقتا می اومد اونو میذاشت رو پاشو باهاش مشغول میشد من هم میرفتم غذا رو بار میذاشتم.😍😍 آخرهفته تولد بچه پریسا خواهر احسان بود مژده هم از کرج باشوهر و بچه هاش می اومد. قرار بود جمعمون جمع بشه😊 دیدم محمدجواد لباسهای خوبی داره که اندازه الانشن ولی خنک هستند ومناسب اول پاییز نیست .با احسان تصمیم گرفتیم بریم براش لباس بخریم.هوا دل انگیز بود و سوار ماشین شدیم رفتیم نزدیک خونه مامان. میخواستم از توی بازار و پاساژی که قدیمترها میرفتم خرید برای محمدجواد لباس بخرم. چه لذت جالبی بود پسرشش ماهه من لباس میخواست و با ته کشیدن بلوزاش موجودیت خودش رو بما اثبات کرد.باافتخار تو مغازه ها قدم میزدیم که لباس درست و حسابی برای شرکت در جشن تولد حنا کوچولوی 3ساله پیداکنیم. نمیدونستیم سایز بچمون چیه.😂 لباسای رنگ و وارنگ و مدل به مدل ... محمدجواد رو توی هرلباس تصور میکردیم و میخندیدیم. اول یه کت و شلوار انتخاب کردیم کراوات هم داشت.وای خدا محمدجواد تو اون لباس خیلی گوگولی میشد. آقای دکترفسقلی که تو سمینار بزرگ کشور میخواست شرکت کنه🤦‍♂ دروغ چرا مبلغش بالا بود و منطقی هم نبود برای بچه درحال رشد که فقط یبار احتمالا اینو میپوشید بخرمش. ولی جالب بود رفتیم مغازه بعد.مغازه ای بود که ازش لوازم سیسمونی محمدجواد رو خریده بودیم رفتیم تو.هیچ ربطی به خرید الانمون نداشت اما خاطره زیبایی بود باید تجدید خاطره میکردیم.اون گهواره ای که خریده بودیم مثلش باز اونجا بود.پرسیدیم الان قیمتش چنده.چه گرون شده بود.. شیشه شیر وپستونک هم همینطور.اون ست لوازم خواب هم همینطور خیلی گرونتر شده بود.احسان گفت خوب شد محمدجواد قبلا بدنیا اومد و اینارو وقتی ارزونتر بود خریدیم.احسان شوخیش گل کرده بود و گفت رویا ازمن میشنوی دومی روهم بیار تا چیزمیز گرونتر نشده همینجا گردش کنیم بره👏😂😂 شوخی بانمکی بود و کلی خندیدیم.هوا دل انگیز بود و خنک. رفتیم تو مغازه های بعدی.یجا کاپشن داشت که شدیدا دلربا بود.وای خدا محمدجواد توش کاپیتان پرواز میشد.خلبان کوچولوی من حتما برات میخرمش.هر دوتامون بی درنگ گفتیم اقا اونو بیارید....و خریدیمش😍 واقعا نمیشد خودتو دربرابر اون کاپشن کنترل کنی. خلاصه یه کاپشن هم خریدیم و مغازه روبرویی اون لباس نرم و راحتی که میخواستیم رو داشت.یه پیراهن یقه دار مردونه چهارخونه که محمدجواد رو گوگولی میکرد😍☺️😘 یه شلوار لی نازک هم براش برداشتیم که بندی بود و روی سینه هاش بندو کمر شلوار بهم چفت میشدن. غش کردیممممم.چه موجود دل انگیزی بود این بچه.علی الخصوص که تو گردش خرید کاری بما نداشت و اطراف رو نگاه میکرد اصلاً هم نمیگفت شیر میخوام.توی هر مغازه هم کلی خاطرخواه پیدا میکرد و بلا استثنا همه میگفتن موشموشی اسمت چیه.و ما میگفتیم ایشون سنجابن نه موشموشی. احسان و این طور حرف زدن با مردم ؟😐🤔 این بچه ریزه میزه من چقدر احسان رو بشاش تر کرده بود. بعد از خرید به خونه مامان اینا رفتیم.بابا دم در منتظرما بود. دلم سوخت گفتم بابایی علافت کردیم چرا معطل موندی جلوی در؟ گفت میخواستم ببینم اقای طاهری کی مغازشو باز میکنه😐 البته همون لحظه اقای طاهری در مغازه رو باز کرد ولی بابا هیچ خریدی نداشت.الکی میگفت منتظرما بود😍 منتظر نوه ش رفتیم تو.و استقبال گرم و قربون صدقه های مامانم. بچه ای که در آغوشش خرابکاری کرد و لباس عوض نکرده یکراست بردمش حموم😕 خسته و کلافه اومدم بیرون و با پاچه های شلوار و آستینی که نیم متر داده بودم بالا،بچه جیغجیغوم رو حوله پیچ تحویل باباش دادم.گرسنش هم بود و نمیشد لباساش رو نشورم. بنابرابن یک بند جیغ معروفش رو تحویل پدربزرگ و مادربزرگش داد. خلاصه کاردر حمام تمام شد و رفتم به محمدجواد شیر دادم و حنجره ش رو بستم.سرسام به پایان رسید و اعجوبه قرن بعد از ششماه زندگی برای اولین بار با شیر مادر خوابید. ✍ مطهره پیوسته 🐿🍃🐿🍃🐿🍃🐿🍃🐿🍃 @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 شیرینی شعبان، با سلام بر امام مهربان، دو چندان می‌شود. امامی که همیشه بذر شادی و نشاط را در قلب زائرانش کاشته. زائران دور و نزدیک. سلام می‌دهیم از راه دور و دلمان را خوش می‌کنیم به عنایت خواهر پر کرامتتان، تا شاید در همین روزها، از عنایت ایشان، بطلبید ما را و شیرینی شعبان، به کاممان، صدچندان شود. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 مامانی خوبمون ازقم : طاهره ربانی نسب براشون آرزوی سلامتی داریم 😍❤️ 🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷 @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل آرام جهان، آرزوی من یا صاحب الزمان العجل می‌خوانم بعداز هر اذان، آقای مهربان 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr
من جز التماس به درگاهت چیزی ندارم و آن را هم لطفی از جانب تو می دانم... 📸فاطمه‌عباسی 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️ @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا ! از من بگذر •بابت تمام لحظاتی که در آن ناامید شدم یا از فردا ترسیدم... بیخیال آنکه، تـو را دارم... ჻ᭂ࿐✰🌸჻ᭂ࿐✰
🌸 🔰 یک بانوی متشخص در گریه کردن زیاده‌روی نمی‌کند: زنانی هستند که به اشتباه فکر می‌کنند با گریه کردن می‌توانند به اهداف خود برسند و به همین دلیل وقت و بی‌وقت شروع به گریه کردن می‌کنند. شاید در ابتدا این کار نتیجه‌بخش باشد اما بعد از مدتی برای همسرتان طبیعی می‌شود و او دیگر حاضر نیست دل به دل شما بدهد. بدتر از همه این‌ها زمانی است که یک زن دلیل گریه کردنش کارهایی باشد که فکر می‌کند همسرش برای او انجام نداده یا به عبارتی برای او کم گذاشته؛ برای مثال”تو برای تولدم فلان کادو رو نخریدی، آرزوی یه سفر درست‌وحسابی به دلم موند، چرا ما مثل دوستم نمیریم بالا شهر خونه بخریم و …. با هر بار تکرار شدن این جملات او بیشتر و بیشتر احساس سرخوردگی می‌کند و فکر می‌کند در رابطه‌ای که انرژی گذاشته شکست‌خورده است. پس هیچ‌وقت برای چیزی که بیشتر از توان همسرتان هست به او سخت نگیرید. 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
📖 پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده‌ام یارب! شباهت اینقدَر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می‌لرزد از طرز قدم‌هایش، نمی‌دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن، قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیت‌های ما میسر نیست شگفتا! مانده‌ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر! نمی‌جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست ✍🏻 محسن ناصحی 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
🕊 😁 شوخی شهدایی درعملیات بیت‌المقدس، دو « احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکه‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد.«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسول‌الله و«احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرمانده‌هان و رزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد. او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه‌ی تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه‌ی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ‌‌‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایه‌ی خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند فراهم می‌کرد. یادشان بخیر: احمَد احمَد، احمَد احمِد، احمَد احمِد 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 گوشه‌ ای آرام گرفته بود سرش را تکیه داده بود به دیواری که طعنه میزد به بغض لحظه هایش باز یادش آورده بود هنوز نوای برادرش در پیچ و تاب گوشش می‌پیچید و دلش را از صفحه‌ی سرد زمین جدا می‌کرد گویا هنوز بود و نیمه شب تکیه زده به سنگر نوای یاحسین را زیر لب زمزمه می‌کرد اما سوز نوایش شب های جمعه حال دیگری داشت سوز بود که می‌سوزاند دل نیم شب را... چرا شب های جمعه ؟ پس او هم می‌دانست سر این شب را سری که می‌گوید مادری آرام می‌آید مادری آرام می‌آید تا دل های فتاده به زمین بهر میوه دلش را ز روی زمین بردارد همان مادری که کل عالم به نخ چادر او وابسته است و چه یادگاری های خوبی از این خاطره دارد شب جمعه مادر دلی که از دور به سرش هوای حرم زده 🎙 نوحه خوانی شهید سید مجتبی علمدار 🖊 فاطمه پاکدامن 🔶🔹🔸🔹🔶 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باتشکر از مامانی خوبمون خانم سکینه رجایی و نوه خوشگلشون از مشهد که انقدر قشنگ با مامانیشون مصاحبه کردن واقعا دیدنیه 😍 @astanehmehr ☺️😍❤️😘🍃💐🍃
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ و قسم به صبح روشن وقتى كه دم زند 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️⚜ @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی باید نفس کشید گاه باید لحظه‌ای تامل کرد گذر بی وقفه عمر را گاه باید که لب پنجره‌ای بنشینی چشم دوزی به راهی که تو هم منتظری آری ! منتظر چه جمله‌ی غریبانه ای است برای تو و چه جمله‌ی عجیبی است برای من گاه از خود می‌پرسم یعنی من منتظر هستم ؟!... اصلا انتظار یعنی چه ؟ منتظر یعنی کی ؟ یعنی آنکه بی خیال ماه رویت طی کنم عقربه ها را ؟ یعنی تو نباشی و مرا غم نبرد ؟ بغض ندیدنت نشود سنگ ؟ نبرد راه نفس بر گلویی که تمنای تو نیست ؟ کدام جمعه تب کرد لحظه هایم که تو را دیده‌ام و نشناختم ؟ اصلا شد برخیزم و گرد از سر راه دلم بردارم؟ راهی که باید گذر گاه تو می‌بود اما... من خودم را وسط این بازی پر حاشیه گم کردم بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت بیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم   📝 فاطمه پاکدامن 🔶🔹🔸🔹🔶 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
📚 📔«پدر، عشق و پسر» اثری از سیدمهدی شجاعی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مره مادر گرامی حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام است. 📔 «بدرقه جان» کتاب «بدرقه جان، سیری در زندگانی حضرت علی اکبر علیه‌السّلام» از سوی واحد پژوهش انتشارات مسجد مقدس جمکران در ۹۴ صفحه گردآوری و در شمارگان دو هزار جلد، از سوی این انتشارات منتشر شده است. این اثر به واکاوی ولادت تا فضایل و کرامات حضرت علی اکبر علیه‌السّلام در قالبی ساده و شیوا می‌پردازد. 📔 «گفتمان مهدویت» اثر آیت الله صافی گلپایگانی، تلاش بسیار ارزنده ای است که در آن به سؤالاتی در زمینه سه محور تشیّع، امامت و مهدویت در حدّ ضرورت و با استناد به آیات و روایات و براهین علمی و عقلی پاسخ داده می شود. عمده ترین بخش این کتاب بخش «مهدویت» است که در آن موضوعات مختلفی به صورت پرسش و پاسخ مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. 📔 «خورشید مغرب» این کتاب سالها پیش توسط استاد محمدرضا حکیمی با هدف تبیین ابعاد مختلف معارف مهدویت تألیف شده است. نویسنده با قلمی روان و شیوا و نیز استدلال های محکم و معتبر به شبهات و سؤالاتی که از طرف افراد مختلف، از جمله علمای مذاهب گوناگون مطرح شده است، مطالبی بیان می کند، 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲بنام نامی نام که هرآنچه هست از اوست جمعه غروب که میشود، خورشید چشم انتظار تر از همیشه چشمانی را که انتظار را معنای جاده های مه الود میکند، انعکاس بارش باران را از گلوی خود منعکس میکند . سرو های ازاده سرود دلتنگی را معجزه نیامدن ها میکنند و یادمان غروب جمعه را به یاد شهدای خونین به نظاره مینشینند. رویای شب های کویری گرم تر از همیشه دانه های دلتنگی اش را گوشه ای در عمق زمین خاک میکند که حاصل آن، میشود غرشی از جانب آتشفشان های خشمگین. سلول های خاکستری مغز تابعیت خود را از دست میدهند و جسم مژگانی چشم غمگین تر از هر لحظه منقبض میشود، ابر تاریک لحظه ها نم نمک نزدیک میشود تا بپوشاند آوازه انتظار هستی را واما چه دلسوزانه زمین دست خود را زره میکند تا عطر دلتگی از درصد آب و هوا کاسته نشود؛ شب که میشود صدای موسیقی انتظار، لالایی جنبش ستارگان میشود و آنانند که مظلومانه درخشش خود را فدای گذر ثانیه ها برای دیدن جمال یار میکنند این است حکایت روزهای بی تو، ای کاش بیایی عدالت لیل و نهارهای غم دیده، ای کاش بیایی تا دلیلی شوی برای جشن یاران عاشقت... جمعه های بی تو رنگ جمکرانت را کبود میکند، بیا ای صاحب زمانه های رنج دیده... در هوای عاشقان پر میکشد آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد مهربانوی گرامی 📝 فاطمه یوسفی -------------- @astanehmehr
1489_1.mp3
2.95M
🌹صوت صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی فرهمند🌹 🍃سید ابن طاووس فرموده است: این صلوات از مولای ما حضرت مهدی (عج) روایت شده است و چنانچه تعقیبات روز جمعه را به جهت عذری نتوانستی بخوانی، هرگز این صلوات را ترک نکن، به جهت امری که خداوند(جَلَّ جَلالُه) ما را به آن آگاه کرده است.🍃