7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸️ حواسمون باشه عاق فرزند نشیم!
🎙 #حجتالاسلامعباسی
بر خلاف آن که پدر و مادر ها خیال
می کنند فقط اسلام
«و بالوالدین احسانا» دارد،
قرآن و احادیث به ما می آموزند
که فرزندان هم حق و حقوقی دارند،
پیامبراکرم ص در این باره می فرمایند:
«پدر و مادر در اثر آزردن فرزند،
همان چیزی گریبانشان را می گیرد
که فرزند در آزردن آن ها بدان دچار
می شود.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️مهربان تر از مادر ...!
🎙️#استاد_رفیعی
إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ:
عَبْدِي خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي، وَهَبْتُكَ اَلدُّنْيَا بِالْإِحْسَانِ وَ اَلْآخِرَةَ بِالْإِيمَانِ.
در احاديث قدسى آمده كه خداوند مىفرمايد: اى بندهام، من همه اشياء را به خاطر تو خلق كردم و تو را هم براى خودم آفريدم و من دنيا را با احسان خود به تو بخشيدم و آخرت را هم بوسيله ايمان به تو دادم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲چرا دعا کنیم ...؟
مگر با دعا میشه مقدرات را عوض کرد دعا دیگه اثر نداره ؟
هرکس چنین سوالی یا شبهه ای
در ذهنش داره این کلیپ
استاد الهی قمشه ای را حتما گوش کنه!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔روایت خیلی قشنگ حتما گوش بدید.
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴مورچه نَر بود یا ماده
✍شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند
شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه ای که بر سر راه سلیمان نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده.
زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده
مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمدهای، خدا خودت را لعن کند
زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید.
📚 الغدیر ، علامه امینی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#پیمان_با_خدا
ملاحسین واعظ کاشفی در اخلاق محسنی مینویسد:
برای یکی از پادشاهان مشکلی پیش آمد، او با خدا عهد کرد که اگر کار من به نیکی پایان پذیرد هر چه پول در خزانه دارم به مستمندان میدهم، خداوند نیز خواسته ی او را برآورد. پادشاه تصمیم گرفت به پیمان خود وفا کند، خزانه دار را خواست و دستور داد موجودی را حساب کند. پس از بررسی معلوم شد پول زیادی در خزانه موجود است، امیران دولت گفتند: این همه پول را نمی توان به مستمندان پرداخت؛ زیرا مملکت از نظر مالی آشفته خواهد شد و اداره ی لشکر به این پول نیاز دارد. شاه گفت: من عهد کردهام و خلاف آن نمی کنم. گفتند: علما به ظاهر آیه ی «وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا » استدلال میکنند و میگویند لشکریان کسانی هستند که خراج جمع میکنند و خود ایشان بنا بر این آیه یک دسته از مستحقان هستند. پادشاه از این سخن در اندیشه شد و پیوسته فکر میکرد. روزی کنار غرفه ای نشسته بود، ژولیده ای شبیه دیوانگان از راه میگذشت، پادشاه او را خواست و جریان پیمان را برای او بازگو کرد و گفت: نظر تو چیست؟ گفت: اگر شهریار هنگام پیمان بستن با خدا، سپاهیان را از خاطر گذرانده باشد صحیح است وگرنه نمی توان به آنها داد. شاه گفت: من در آن هنگام فقط به یاد مستمندان بودم. یکی از امیران گفت: ای دیوانه! مال بسیار است و سپاهیان نیز بی برگ و نوایند. ژولیده روی از او برگرداند و به شاه گفت: اگر دیگر با کسی که پیمان بستی کاری نداری وفا نکن؛ ولی چنانچه به او احتیاج داری به عهد خویش وفا کن. پادشاه چنان تحت تأثیر قرار گرفت که اشک از دیدگانش فرو ریخت و همان دم دستور داد اموال را بین فقیران تقسیم کنند.
وعدهها باید وفا کردن تمام
ور نخواهی کرد، باشی سرد و خام
وعده ی اهل کرم گنج روان
وعده ی نا اهل شد رنج روان
در کلام خود خداوند ودود
امر فرموده است أوفوا بالعهود
گر نداری خوی ابلیسی بیا
باش محکم بر سر عهد وفا
"مولوی"
📙هزارویک حکایت اخلاقی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مرگ نزدیک است ...!
🌺آیت الله مجتهدی تهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#_یک_داستان_یک_پند
✍امیرالمؤمنین (ع) کنیزی داشتند که مؤذنی عاشق او شده بود. مؤذن هر وقت کنیز مولا را میدید، میگفت: دوستت دارم. او که کنیزی بسیار مطیعی بود، داستان را به حضرت علی(ع) گفت.
حضرت سؤال کردند: آیا تو نیز او را دوست داری؟ کنیز با شرم سرش را به پایین انداخته و علاقهاش نسبت به مؤذن را به مولایش نشان داد. حضرت فرمودند: هر وقت آن مؤذن به تو گفت: دوستت دارم، از اظهار علاقهات، به او دریغ نکن و به او بگو که من نیز تو را دوستت دارم.
🍀موذن عاشق، بار دیگر کنیز مولا را دید و گفت: ای کنیز تو را عاشقم به دو علت چون هم باوقاری و هم کنیز خانه مولای من علی (ع) و خادم او هستی. کنیز با چشمانی اشکبار، به ناگاه گفت: من نیز تو را دوستت دارم. مؤذن گفت: هر دو بردهایم و هیچ یک از ما را اختیاری نیست تا به هم برسیم، اما صبر میکنیم تا خداوند پاداش صبرمان را به فضل خود عطا کند. کنیز پیام مؤذن را به مولایش امیرالمؤمنین (ع) گفت و حضرت علی (ع)، کنیز را آزاد کرد و به غلام سپرد تا هر دو پاداش صبر خود را بگیرند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💫هود پیامبر
#پارت سوم
افسوس كه وعده ها و پند و اندرزهای تو بعید و غیر معقول است ! ما غیر از زندگی دنیوی و طبیعی چیز دیگری نداریم. ما طبق قوانین طبیعت بوجود می آییم، زندگی می كنیم و می میریم و همه چیز در دست طبیعت است.
💥بعلاوه آن عذابی كه ما را به آن تهدید می كنی و انتظار داری كه ما به آن گرفتار شویم چیست؟ ما گفتار تو را تصدیق نمی كنیم، از عبادت خدایان خود باز نمی گردیم، اگر راست می گویی آنچه ما را به آن تهدید می كنی بیاور و آن عذاب كذایی را بر ما نازل كن.
☄آنگاه كه هودعلیه السلام لجاجت را از گفتارشان و اصرار به مخالفت را از اعمالشان دریافت، ایشان را خطاب كرد و گفت: من خدای خود را گواه می گیرم كه وظیفه خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود كوتاهی نكردم. هیچگاه بر اثرترس، دست از كار خود بر نداشتم و در راه این رسالت آسمانی و جهاد مقدس نهایت سعی خود را به خرج دادم.
⚡️من از جمعیت شما باكی ندارم، از غضب شما نمی ترسم، از این به بعد علیه من هر طرح و نقشه ای دارید اجرا كنید و هر آنچه در قدرت دارید بكار گیرید، توكل من به خدایی است كه پروردگار من و شما است. آن خدایی كه زندگی هر جنبده ای در ید قدرت اوست، و پروردگار من بر صراط مستقیم، و حكیم است.
🌪عذاب قوم هود
✨هود علیه السلام به دعوت خود و قوم او به اعراض خود ادامه دادند. تا اینكه مخالفین هود در آسمان، ابر سیاهی را دیدند كه آسمان نیلگون را تاریك ساخت، قوم چشمها را به ابر دوختند و برای دیدار آن شتافتند زیرا مدتی بود كه باران نباریده بود و گفتند: این ابری كه در آسمان است بزودی برای ما باران می آورد. سپس آماده بهره برداری از باران شدند و كشتزارهای خود را مهیای آبیاری نمودند.
💫هود چون وضع قوم را چنین دید، گفت: این سیاهی كه در آسمان می نگرید، ابر رحمت نیست، بلكه باد عذاب است. این همان عذابی است كه برای ارسال آن عجله می كردید. بادی است كه عذابی دردناك و كشنده به همراه دارد.
💥چیزی نگذشت كه طوفانی هولناك شروع به وزیدن كرد و قوم دیدند كه حیوانات و اموال و ابزار آنان كه در بیابان بود، از زمین بلند و به مكانهای دور دستی پرتاب می شود. این حادثه قوم را به وحشت انداخت و ترس و هراس آنان را فرا گرفت و با سرعت به خانه ها پناه بردند و درها را به روی خود بستند. این قوم عذاب زده فكر می كردند كه بدین وسیله می توانند جان خود را حفظ كنند ولی این عذاب، بلایی عمومی و همگانی بود. بادی كه می وزید، رملهای بیابان را با خود می آورد و تا هفت شب و هشت روز بطور متوالیوزش این باد ادامه داشت! و سرانجام قوم مانند تنه نخل خشكیده به خاك هلاكت افتادند، نسل آنان ناپدید و آثارشان بكلی متلاشی و از صفحه تاریخ بر چیده شد.
" فراموش نكنید خدای تو هیچ قوم و اهل دیاری را در صورتی كه مصلح و نیكوكار باشند به ظلم هلاك نمی كند".
اما در این طوفان عذاب، یاران و پیروان هود به وی پناه بردند و اطراف وی گرد آمدند. باد اطراف آنان می چرخید و رملها را پراكنده می ساخت ولی آنان مطمئن و آسوده خاطر بودند، تا اینكه باد آرام شد و سرزمین آنان به وضع عادی بازگشت و هود و یارانش به حضرموت كوچ كردند و بقیه عمر را در این سرزمین بسر بردند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان و پند
#فیل_در_تاریکی
شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند, مردم در آن تاریکی نمیتوانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. آنها وقتی نام فیل را میشنیدند هر کدام گمان میکردند که فیل همان است که تصور کردهاند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشا ن نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی میبود. اختلاف سخنان آنان از بین میرفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست, ناقص و نارسا است. نمیتوان همه چیز را با حس و عقل شناخت.
📚منبع؛: مثنوی معنوی
💫نتیجه گیری:
میخواستم بگم میدونی قرآن در مورد ظن وگمان چی فرمایش میکنه👇
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ...
"الحجرات 12"
✨ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•