🔻هماکنون #تیتر_یک_سایت| سازندگی بر روی آوارهای جامانده از دولت روحانی؛
🚨تحویل یک کشور جنگزده/ رئیسی چگونه بازسازی ویرانههای باقی مانده را آغاز کرد؟
🔹مرگ روزانه ۷۰۰ نفر به علت کرونا، تعلل دولت برای سفارش واکسن، ثبت بالاتریــن تورم ۸۰ ســال اخیر، کســری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردتومانی، میانگین رشــد اقتصادی نزدیک بــه صفــر، منفی بــودن نرخ رشــد تشــکیل ســرمایه ثابت ناخالــص، ثبــت بالاتریــن رشــد پایه پولــی و نقدینگی، ایجاد کمترین اشــتغال خالص، رکــود در مشــاغل و کسبوکارها بــه علــت شــیوع کرونا؛ همگی دستبهدست هم دادند تا مردم، ناامید از بهبود شرایط با صندوق رأی قهر کنند و مشارکت ۴۹ درصدی در انتخابات رقم بخورد.
🔹شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه در پایان دهه ۹۰ بسیار نابسامان و مشابه دهه ۶۰ بود. البته با این تفاوت که در زمان جنگ تحمیلی؛ آرایش تمام کشور به حالت جنگی بود و دولت هاشمی بدون وجود تحریم میتوانست بهراحتی به خریدوفروش و ارزآوری بپردازد؛ اما در دهه ۹۰ و در زمان آغاز جنگ اقتصادی، دولتی فشل بر سرکار بود که نهتنها حالت جنگی نداشت؛ بلکه ابزار رزم خود را نیز تحویل دشمن داده بود.
🔹در هجوم همهجانبه ناامیدی، گیاه امید از صندوقهای انتخابات سر برآورد و با رأی مردم ایران سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور کشور ایران گردید. تحویل ویرانهای از کشور کار رئیسی را برای مدیریت کشور بسیار سخت کرده بود؛ اما باگذشت دو سال تأثیرات سازندگی او در خانههای مردم ایران قابل رویت است.
📌کوهی از تورم!
🔹دولت حسن روحانی بنا به آمارهای بانک مرکزی مسبب بزرگترین فاجعه تورمی کشور پس از جنگ جهانی دوم، بوده است. طبق آمار بانک مرکزی، نرخ تورم در تیرماه ۱۴۰۰ در پایان دولت دوازدهم به ۵۷ درصد رسید که بالاترین نرخ تورم از سال ۱۳۲۲ و اثرات جنگ جهانی دوم بدین سو در اقتصاد ایران محسوب میشود.
🔹در دولت سیزدهم بر اساس گزارش بانک مرکزی نرخ تورم در فروردین امسال ۴۹٫۷ درصد بود که حدود ۱۰ واحد درصد کمتر از پایان دولت قبل است و به بر اساس آخرین آمارها، شــاخص تورم در خردادماه نیز با افت ۱٫۲ درصدی به ۴۸٫۵ درصد رسیده است. این در حالی است که به گفته سخنگوی دولت، سرپرست وقت بانک مرکزی در اولین جلسه رئیسجمهور با هیئت وزیران دولت قبل، رسماً اعلام کردند با حرکتی که پیش ازاین داشتیم و بهویژه خلق پول بسیار زیاد ماههای اخیر قطعاً تورم ما در ماههای آینده سهرقمی خواهد شد.
#دستاوردهای_دولت_سیزدهم
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥از بیبیسی تا اینترنشنال؛ ویژه برنامه رسانههای ضد ایرانی درباره اهمیت عضویت ایران به عنوان قدرت منطقهای در بریکس و مقابله با هژمونی آمریکا
بیبیسی:
🔹بریکس میخواهد نفوذ کشورهای غربی را کمرنگ کند؛ ایران یک قدرت منطقهای است و میخواهد با نظمِ در حال ظهورِ عرصه بینالمللی همراه باشد!
اینترنشنال:
🔹ایران میخواهد با هژمونی آمریکا مقابله کند و همراه با توسعه متوازن جنوب و دلار زدایی حرکت کند!
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸خروج ایران از رکود اقتصادی با رشد ۴.۲ درصدی
🔹معاون اقتصادی بانک مرکزی با اشاره به متوسط رشد اقتصادی ۴.۲ درصدی ایران در دو سال گذشته، اظهار کرد: اگر رشد سالانه اقتصادی کشوری در ۲ سال متوالی بالای ۳ درصد باشد آن کشور از شرایط رکود اقتصادی خارج شده است.
#دستاوردهای_دولت_سیزدهم
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رشد اقتصادی دولتسیزدهم در همین دو ساله، هفت برابر دولت قبلی است
محمد شیریجیان معاون اقتصادی بانک مرکزی در برنامه میز اقتصاد:
🔹میانگین رشد اقتصادی در چهار سال دولت قبلی ۶ دهم درصد بودهاست. در حالی که میانگین رشد اقتصادی در دو سال اول دولتسیزدهم ۴.۲ درصد است. این آمار از افزایش هفت برابری رشد اقتصادی در این دولت حکایت دارد.
🔹در دولتسیزدهم رشد تولید اقتصادی در گروه نفت و گاز از منفی ۸ درصد به ۱۰ درصد رسید.
#دستاوردهای_دولت_سیزدهم
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیشرفت توان پهپادی ایران خاری در چشم اپوزیسیون خارج نشین!
🔹شبکه اینترنشنال با دعوت از کارشناسان مختلف سعی در به حاشیه بردن دستاوردهای پهپادی ایران دارد اما دو تحلیلگر این شبکه برخلاف اظهارات کارشناس دیگر و سیاست شبکه، اینچنین از فواید ساخت پهپادهای پیشرفته ایرانی میگویند.
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اظهارات صریح شبکه منوتو راجع به ورشکستگی اپوزیسیون در برابر ایران!
طعنه مجری شبکه منوتو به مسیح علینژاد:
🔹بعضیها هم به اسم مبارزه دلالی میکنند و فاند و بودجه میگیرند!
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اظهارات صریح شبکه منوتو راجع به ورشکستگی اپوزیسیون در برابر ایران!
طعنه مجری شبکه منوتو به مسیح علینژاد:
🔹بعضیها هم به اسم مبارزه دلالی میکنند و فاند و بودجه میگیرند!
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
[📖 #تفسیر_صوتی_قرآن ]
🔺️ مقام معظم رهبری :
💢 #تلاوت را باید با #تدبّر انجام داد.
۱۴۰۲/۰۱/۰۳
هر #روز_تفسیر_یک_آیه قرآن را بشنوید
✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #هر_روز_یک_آیه
🔖 #قرائتی_تفسیر
🔖 #تلاوت_تدبر_قرآن
🔖 #مهار_تورم_رشد_تولید
🔖 #ثامن #جهاد_تبیین
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 267.mp3
8.6M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و شصت و هفتم خطبه ۱ ، بند ۳ بخش اول و دوم
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و شصت و هفتم
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
📜 #خطبه1 : ( امام علیه السلام در این سخنرانی از آفرينش آسمان و زمین و آفرینش انسان یاد می کند.)
3⃣ راههای خدا شناسی
🔹اوّل - آفرينش جهان
♦️خلقت را آغاز کرد و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فکر و انديشه ای، يا استفاده از تجربه ای، بی آنکه حرکتی ايجاد کند و يا تصميمی مضطرب در او راه داشته باشد. برای پديد آمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد و در هر کدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد و غرايز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آنکه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پايان آنها را می دانست و از اسرار درون و بيرون پديده ها آشنا بود. سپس خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوایِ به آسمان و زمين راه يافته را آفريد و در آن آبی روان ساخت، آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود، که يکی بر ديگری می نشست، آب را بر بادی طوفانی و شکننده نهاد و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد و به نگهداری آب مسلّط ساخت و حدّ و مرز آن را به خوبی تعيين فرمود. فضا در زير تندباد و آب بر بالای آن در حرکت بود. سپس خدای سبحان طوفانی برانگيخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پی در پی در هم کوبيد. طوفان به شدّت وزيد و از نقطه ای دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر کرد تا امواج درياها را به هر سو روان کند و بر هم کوبد و با همان شدّت که در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد از اوّلِ آن برمی داشت و به آخرش می ريخت و آبهای ساکن را به امواج سرکش برگرداند. تا آنجا که آب ها روی هم قرار گرفتند و چون قلّه های بلند کوه ها بالا آمدند. امواج تُند کف های برآمده از آب ها را در هوای باز و فضای گسترده بالا برد که از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهار شده و آسمان های بالا را مانند سَقفی استوار و بلند قرار داد، بی آنکه نيازمند به ستونی باشد يا ميخ هايی که آنها را استوار کند. آنگاه فضای آسمان پايين را به وسيله نور ستارگانِ درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغی روشنايی بخش (خورشيد) و ماهی درخشان، در مدارِ فَلَکی گردان و برقرار و سقفی متحرّک و صفحه ای بی قرار به جريان انداخت.
🔹دوّم- شگفتی خلقت فرشتگان
♦️سپس آسمان های بالا را از هم گُشود و از فرشتگان گوناگون پُر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعند و يارای ايستادن ندارند و گروهی در صف هايی ايستاده اند که پراکنده نمی شوند و گروهی همواره تسبيح گويند و خسته نمی شوند و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمی يابد و عقلهای آنان دچار اشتباه نمی گردد، بدن های آنان دچار سُستی نشده و آنان دچار بی خبریِ برخاسته از فراموشی نمی شوند. برخی از فرشتگان، امينان وحی الهی و زبان گويای وحی برای پيامبران می باشند، که پيوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی ديگر دَربانان بهشتِ خداوندند. بعضی از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته و گردن هاشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهی بر دوش هايشان استوار است، برابر عَرش خدا ديدگان به زير افکنده و در زير آن، بال ها را به خود پيچيده اند. ميان اين دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پايين تری قرار دارند، حجابِ عِزّت و پرده های قدرت فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وَهم و خيال در شکل و صورتی نمی پندارند و صفات پديده ها را بر او روا نمی دارند؛ هرگز خدا را در جايی محدود نمی سازند و نه با همانند آوردن به او اشاره می کنند.
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
شرح حکمت ۱۰۴ بخش ۲ فضیلت زهد و تهجد.mp3
3.17M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت104 2⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت104 (2)
🔹 فضیلت زهد و تهجّد
🔸 بخش دوم از حکمت ۱۰۴، درباره اصحاب سحرخیز و آثار سحرخیزی است؛
🔻 مولا علی (علیه السلام) در خطبه متّقین، پیرامون شب های متّقین اینگونه میفرمایند:
" پرهیزکاران در شب برپا ایستاده مشغول نمازند؛ قرآن را جزء به جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند. با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند. وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان میبرند که نعمت های بهشت در برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیه ای میرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن می سپارند و گویا صدای بر هم خوردن شعله های آتش در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم می کنند و پیشانی و دست و پا بر خاک می مالند و از خدا آزادی خود از جهنّم را طلب می کنند."
🔻 همچنین مولای متقیان، امیرمؤمنان (علیه السلام) در خطبه ۱۹۰ نهج البلاغه نیز پیرامون اهل تقوا اینگونه می فرمایند:
" شب های شان با خشوع و استغفار مانند روز روشن است. " ؛ شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد.
🔻 در نامه ۴۵ نهج البلاغه هم مولا علی (علیهالسلام)، یکی از نشانههای حزب اللّهی های واقعی را این میداند که:
" به شب زندهداری پرداخته است و اگر خواب بر او چیره شده بر روی زمین خوابیده و کف دست را بالش خود قرار داده و در گروهی است که ترس از معاد، خواب را از چشمان شان ربوده و پهلوها از بستر گرفته و لبهایشان به یاد پروردگار در حرکت و با استقبال طولانی گناهان را زدوده اند. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
نام رمان: #دو_مدافع
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_86
بعد از یک دوش کوتاه، کمی استراحت کردم و مشغول آماده کردن لباس هایم برای فردا شدم.
پیراهن میپوشیدم یا کت و شلوار یا...؟
خواستم بلند شوم و از مامان بپرسم که...
دستم به دستگیره نرسیده منصرف شدم.
روی میز کامپیوترم نشستم و شماره نیلوفر را گرفتم.
نیلوفر_ به به! سلام رفیق شفیق. عروس خانممون چطوره؟!
من_ سلام. یه جوری میگی عروسخانوم انگار خودت هنوز ور دل مامانتی!
می خندد...
نیلوفر_ خب... چه خبرا؟ علی خوبه؟
من _سلامتی. قربونت. تو خوبی ؟حسین خوبه؟
نیلوفر_ سلام داره خدمتتون.
من_نیلو؟ فردا شب میخوان عاقد بیارن برای خواندن صیغه. چی بپوشم؟
نیلوفر_اوممممم... من که کت و شلوار پوشیدم سرم چادر بود.
من_ اکن کت و شلوار صورتی خوبه بپوشم؟
نیلو_نههه صورتی خوب نیست. سفید نداری؟
من_ چرا ولی خیلی رسمیه.
نیلوفر_ خب مراسم شما هم رسمیه دیگه! همون سفید و بپوش با چادر سفید.داری دیگه؟
من_ واااای نیلو من چادر سفید ندارم.
نیلو_ پس خواستگاریت...
من_ نه... اون تکراریه...
نیلوفر_ بهار!
با شنیدن صدای بوق پشت خطی" فعلاً" کوتاهی گفتم و جواب دادم.
من_ بله؟
علی_ سلام بانو. خوبی؟
من_ سلام. ممنون. شما خوبی؟
علی_ میتونی بیا یه لحظه دم در؟
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_87
من_ دم در؟
علی_ اره بیا.
چادر نمازم را از کمد بیرون کشیدم پسر کردم.
داخل آینه به خودم نگاه کردم.
خوب بود...
سریع خودم را به حیاط رساندم.
دروازه را که باز کردم علی را روبه روی در دیدم...
علی_ دوباره سلام.
من_ سلام! علی اینجا چیکار می کنی؟
علی_ اومدم اینو بهت بدم. امروز یادمون رفت بخریم.
به جعبه سفید میان دستانش نگاه کردم.
من_ این چیه؟
علی_ بازش کن.
در جعبه را که بر میدارم. اول عطر گل محمدی بلند میشود و بعد...
چادر سفیدی که با گلبرگ های محمدی پوشیده شده...
نگاه اشک آلودم را به علی میدوزم...
این پسر، از آن چیزی که فکرش را می کردم بهتر بود...
************
روی ایلیا محلفه می کشم و روی کاناپه بغل دستش می نشینم.
ریحانه_ نمایشگاه جمع شد راحت شدی.
من_ آره خیلی خسته شدم. همش سرپا بودم.
مامان با سینی چای وارد حال شد و بین من و ریحانه نشست.
مامان_ ریحانه مادر پاشو برو قند و بردار بیار.
ریحانه که از ما دور شد مامان ارام گفت:
مامان_ بهار جان مادر امروز پدرت زنگ زد گفت میان واسه امر خیر.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_88
ریحانه زیر بار نمیره یعنی من بهش نگفتم واسه برادر تو میان. قانع کردنش کار خودته.
من_ باشه من خودم درستش می کنم.
و سرم را که بالا میبرم با ریحانه مواجه می شوم...
یعنی همه چیز را شنید؟!...
ریحانه_ چی؟! خواستگار بهآمینه؟؟!
من_ آره نظرت چیه؟
ریحانه_ داداش تو؟!!
من_ اره.
ریحانه_ نمیدونم والله.
من_ الان این یعنی بیان یا نه؟
سکوتش را که دیدم گفتم:
من_ الان این سکوت نشانه رضاست دیگه؟
لبخند کوچکش را که دیدم رو به مامان گفتم:
من_ این خودش راضی بود... الکی داشت ناز میکرد!
*******
بعد خواندن خطبه صیغه توسط عاقد و بله دادن من وعلی، به تعارف بابا همه دور میز شام جمع شدیم و شام را دور هم خوردیم...
البته باز هم جای خالی مامان توی ذوق می زد...
مهمان ها که رفتن، از خستگی دیگر نمیتوانستم سرا پا وایسم....
به اتاقم پناه بردم و خواب...
از فردا که همان روز مشغله هایم شروع شدند...
من و ریحانه و مامان عطیه هر روز برای خرید می رفتیم و علی هم دنبال خانه بود...
از طرفی درس دانشگاه و از طرفی هم مشغله ام برای عروسی باعث می شد حتی وقت سر خاراندنم نداشته باشم...
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_89
برای خانه که رفتیم، به علی گفتم دوست دارم در خانه نقره زندگی کنم و بعد چند هفته، بالاخره خانه مورد علاقه ام پیدا شد.
یک خانه نقلی در ساختمانی ۸ واحدی، با معماری معقول و تازه ساخت که بیشتر ساکنین هم مثل ما عروس و داماد بودن.
از فردای همان روز خرید وسایل خانه شروع شد.
بیشتر وقتها با بهامین و ریحانه میرفتم اما یک بار هم بارین خانوم از خودش رونمایی کرد!!
در عرض دو ماه همه چیز آماده شد...
علی گفته بود عروسی زنانه و مردانه جدا باشد.
میخواست مردها را در هیئت شام دهد و برای من هم در تالار عروسی بگیرد اما قبول نکردم.
مگر من که را داشتم؟! همان بهتر که از فک و فامیلم رونمایی نمیشد...!
با آن وضع های فجیح همان بهتر که نباشند...
با اصرار خودم قرار شد کلاً مراسم عروسی در هیئت برگزار شود.
برای لباس عروس هم اصلاً دلم چیز پف دار و سنگین نمیخواست...
به زور و بدون توجه به مخالفت های علی، پیراهن بلند آستین بلند سفیدی خریدم که با مروارید های زیبا مزین شده بود.
ولی اصرار داشت لباس عروس بخرم اما نه... این مدل را بیشتر دوست داشتم و دوست داشتنی ترین قسمت لباسم چادرم بود...
چادری که مامان عطیه به من هدیه داده بود و گفته بود در سفر مکهاش آن را برای عروس آیندهاش خریده...
چادر حریر سفید با طرح طلا کوب های ترمه...
در جعبه حلقه ام را باز کردم و برای هزارمین بار در امروز نگاهش کردم.
حلقه ای نازک با یک نگین کوچک...
علی پاداش کدام کار خوب من بود...؟
قرار بود فردا صبح با هم برویم دانشگاه تا هر دو یک هفته را مرخصی بگیریم.
صبح با صدای آلارم موبایل بیدار شدم و بعد آماده شدم، با تک زنگ علی بیرون رفتم.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_90
به دانشگاه که رسیدیم انگار کلاس عده ای تمام شده بود چون محوطه خیلی شلوغ بود.
کار مرخصی گرفتنمان زیاد طول نکشید...
از ساختمون دانشگاه که خارج شدیم، نم باران را حس کردم.
دلم کمی قدم زدن می خواست...
من_ علی؟
علی_ جونم؟
من_ میشه تا یه مسیری قدم بزنیم؟
علی_ اگه شما دیرت نمیشه چرا که نه!
لبخند میزنم و شانه به شانه راه میفتیم...
تمام مسیر تا رسیدن به خروجی دانشگاه، محو تسبیح زمردی رنگی بودم دور دست علی می چرخید و هر صدای تقش، دلم را می لرزاند.
مثل همیشه بی توجه از جلوی دسته ای از دانشجو ها که بعد چادری شدنم کاری جز مسخره کردنم نداشتند،گذشتم.
با دیدن جوب جلوی رویم، چادرم را محکم گرفتم و شانه به شانه علی گام برداشتن که حس کردم سرم به سمت عقب کشیده میشود و...
پاهایم که زمین رسیدند، حس سبکی کردم.
وقتی برگشتم چادرم را غرق در خاک، نقش زمین بود دیدم، اشک در چشمانم حلقه بست...
دختری با صورتی نقاشی شده و لباسهای بی سرو ته، با پوزخند نگاهم میکرد و دوستانش هم هر هر میخندیدند...
خواستم چیزی بگویم که علی زود اقدام کرد.
اخم های در همش را که دیدم، خودم هم وحشت کردم چه برسد به ان دختر ها...
خم شد و چادرم را برداشت.
آن را روی سرم گذاشت و کش پشتش را میزان کرد و رو به دختر که از قصد پا روی چادرم گذاشته بود گفت:
علی_خانم! نگه داشتن حرمت خانم به کنار، نگه داشتن حرمت ارثیه بانو فاطمه زهرا(س) واجب بود.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهل #بهشت با هم می گویند آیا می دانید رفیق من که منکر قیامت بود کجاست ؟
#بسیار_زیبا
🎤 استاد شیخ علی اکبر تهرانی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زائری که زیارت #کربلا را به خاطر مادرش از دست داد و با #دعای خیر مادر صاحب خانه در کربلا شد.
#آیت_الله_حق_شناس
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌹 #خواهش یک #شهید از #زائران #کربلا؛ #عکس مرا هم با #خود به #کربلا ببرید...
.
🌹 بخشی از وصیت نامه شهید علی شرفخانلو:چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا میروم خواهش میکنم که انشاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین ( ع)، بزرگ آموزگار شهادت به کربلا برده و در زیر پای امام ( ع) نصب نمائید و در زیرش جمله (با آرزوی زیارت تو شهید شدم یا حسین) را بنویسید.
.
▪️شهید علی شرفخانلو در عملیات والفجر یک فروردین ۱۳۶۲ در حین بردن تانکر آب به خط مقدم با اصابت ترکشی در سن ۲۴ سالگی .بشهادت رسید.شادی روحش صلوات.
.
#نیابت_شهید
#زائر_حرم_حسین
#پیاده_روی_اربعین
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─