صیاد پیر!آخر این داستان چه شد
تقدیر پنجههای پلنگ جوان چه شد
پیچیده در سراسر شب بوی سوختن
تکلیف ماه و مزرعه های کتان چه شد
برگی که سبز بود در آغاز دی هنوز
از سوز باد وحشی بیخانمان چه شد
هر موج می برد جسدی را به ساحلی
طوفان چه کرد؟عاقبت بادبان چه شد
صیاد پیر کوه! پلنگ جوان من
قربانی غرور کدامین تپانچه شد؟
#اعظم_سعادتمند
#لیلی_آذر
@azam_saadatmand
هدایت شده از قاف
#غزل_اعتراض
#دورها_آوایی_است
اگرچه پنهان کردم همیشه چشم ترم را
نشد نهان کنم از مردم، آتش جگرم را
جهان تازهی من شعر بود و عشق شما بود
چه باشکوه شمردم، جهان دور و برم را
چه عاشقانه سرودم که دوست دارمتان و
چقدر ساده گرفتید شرح مختصرم را
به شوق شعر شکفتم که جاودانه بمانم
تبر شدید و شکستید هرچه برگ و برم را
جهان و هرچه در او هست سهم اهل جهان باد
من آمدم که بجویم ستارهی سحرم را
پر از ستارهی پروین شد آسمان دو چشمم
به روی تاک ببینید عشق شعلهورم را
همیشه زمزمه دارم «من از بلاد غریبم... »
و «از جهان شما ابرناک میگذرم» را
شما؟ شما که پریشان زلف دلبرکانید!
نشان دهم به که عمق شکست بال و پرم را؟
نگاه منجمد و چشم پر سؤال شمایان
به روی دوش من افکند کولهی سفرم را
نه شوق خواندن شعری، نه عشق ناب و غیوری
در این محاصره، رسوا کنم چرا نظرم را؟
اگرچه خستهام از دست این سیاهزبانان
ندیدهاند و نببینند جرعهای شررم را
تمام غربت خود را به ابر و ماه سپردم
که قطره قطره ببارند بر زمین خبرم را
فرشتهها، رفقای شهید عشق کجایند؟
یکی بیاید و حالا مرا که محتضرم را...
٣٠ دیماه ١۴٠١
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
میان رفت و آمدهای قایقهای سرگردان
به غیر از کشتیات راه نجاتی نیست در عالم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
یادداشت تازهام در میدان آزادی نگاهی به زندگی و آثار شاعر زلال پرست،استاد محمدعلی بهمنی
حالا که به این ناحیه افتاده گذارم
رد می شوم از مرز، در آن خاک ببارم
رد می شوم از کوه و در و دشت، که با او
در یک شب بین الحرمین است قرارم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
نوری و میدهی به جهان خرابه جان
میبخشی از نگاه خودت شام را چراغ
#اعظم_سعادتمند
نبودی مگر در مسیر بهاران،پرستو؟
چرا سر در آوردهای از زمستان پرستو
نگفتند اردیبهشت است حتماً بیایید؟!
چرا ناگهان شد هوا برگریزان پرستو
شنیدم پذیرایی میزبانان چنین بود
که حتی ندادند آبی به مهمان پرستو
نمیفهمم این را که بر بالهای بلندت
چگونه دویده است خار مغیلان پرستو
نگو بسته بودند بال تو و آسمان را
قفسسازها زیر شلاقباران پرستو
مگر خانههای دمشقی ندارند ایوان
چرا آشیان کردهای کنج ویران پرستو
نگو که چه کردند طاقت ندارم ندارم
ببینم تو را سرد و خاموش و بیجان پرستو
#اعظم_سعادتمند
دوباره و دوباره فرمودند:
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
#حافظ
گرچه در فرزانگی عقلی هماوردم نبود
عشق آن چیزی که عمری فکر می کردم نبود
ناگهان دیدم چهل سال از تو دور افتاده ام
فرصت آنی که از بیراه برگردم نبود
.
ِ
ِ
#اعظم_سعادتمند
#لیلی_آذر
@azam_saadatmand
ای ابرهای در حرکت! اجتماعتان
عاشق ترین پدیده ی جغرافیایی است
#اربعین
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
اگر ترسی میآمد میگرفتم دستهایت را
اگر شب بود میگشتم پی نور النگویت...
#اعظم_سعادتمند
پ ن:چهار سال گذشت...
تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
هر جا که نام اوست هوا کربلایی است
زیباتر از شکفتن لبیک یا حسین
این هممسیر بودن و این همصدایی است..
از هیچکس سؤال نکن ساکن کجاست
از قلب غرب آمده یا آسیایی است
اینیک سفیدپوست و آنیک سیاهپوست
فرقی نمیکند، دلشان نینوایی است
جای قرارِ هر پرِ در باد دربهدر
آغوش بازِ آن حرم کهربایی است
ای ابرهای در حرکت! اجتماعتان
عاشقترین پدیدۀ جغرافیایی است
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
کی میآیی ای بهار من برای دیدنم
دارد از در میرسد پاییز،اینجا که منم...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
تازه شعر گفتن را شروع کرده بودم،یادم می آید یک بیت گفته بودم که به نظر خودم خیلی شاهکار بود
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
تو کیستی که تو را دوست اینچنین دارم
بعد برای یکی از دوستانم خواندم،گفت این که مصرع اولش برای بهمنی است...
"تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصلهای هست، داد از این دارم"
و شعر هیچ وقت کامل نشد،نمی دانم توارد بود یا قبلا شنیده بودم و ناخودآگاهم فریبم داده بود...به هر حال،استاد بهمنی از غزل سرایانی است که من کتابهایش را همیشه کنار دستم دارم و خواندن غزلهایش مرا مبتلا به برقگرفتگی می کند،برایشان آرزوی سلامتی دارم.
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی
اگر که بوی وفا میدهد، گیاه من است
#شهریار @azam_saadatmand
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
یادداشت تازهام در میدان آزادی نگاهی به زندگی و آثار شاعر زلال پرست،استاد محمدعلی بهمنی
عکس یادگاری با شاعر یادداشتی کوتاه برای عرض احترام به استاد محمدعلی بهمنی
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را میبیند آن چشمی که باز است
در عکسها دیدم مزارت را و عمریست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است
از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهماننواز است
مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
میلرزد آن وقتی که هنگام نماز است
در باد، بیرقهای خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است
تنهاییات، تنهاییات، تنهاییات، مرد!
بیش از تمام دردهایت جانگداز است
اما نشد_ آنقدر اندوهت کهن بود_
بنویسم از چشمان تو شعری که تازه ست
#اعظم_سعادتمند
#باران_پس_از_برف
@azam_saadatmand
از من پذیرا باش شعری اتفاقی را
از بین انبوه قوافی یک اقاقی را
شاه خراسان! پای عشق و عاشقی بگذار
این بیت های درهم هندی_عراقی را
بعد از تو آهوها پی صیاد می گردند
دنیا ندیده ست اینچنین سبک و سیاقی را
مستانگی ها را چگونه شرح باید داد
وقتی گرفتند از زبان شعر, ساقی را
زاینده رودم در سرشتم ردّی از دریاست
تا کی بگریم سرنوشتی باتلاقی را
آقا! به من فرصت ندادند این کبوترها
در نامه بنویسم تمام اشتیاقی را...
دیگر مرا تاب سرودن بیش از اینها نیست
لطفا شما بنویس از این لحظه باقی را...
#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azam_saadatmand
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
میگذارم که قلم پر شود از شیدایی
#حسین_منزوی
هدایت شده از دعوتنامه
به قدر یک غزل عاشقانه دلتنگم
چقدر دورم و از این زمانه دلتنگم
و باز هم منم و واژههای دلتنگی
که قدر آمدن یک ترانه دلتنگم
شب شهادت و مشهد شلوغ، امّا من
میان خلوت خود کنج خانه دلتنگم
کبوترانه کمی فکر کردم و دیدم
برای خوردن از آن آب و دانه دلتنگم
حرم کجاست که اینقدر دوستش دارم!
چرا همیشه و با هر بهانه دلتنگم!
شبانه روزِ حرم غرقِ عشق و زیبایی ست
برای دیدن روزش شبانه دلتنگم
به من که عاشق چایم همیشه حق بدهید
اگر برای صفِ چایخانه دلتنگم
#مريم_کرباسی_نجف_آبادی
۱۴۰۳/۶/۱۳
شب شهادت امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو راِ
#قیصر_امین_پور
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار
بر گردن هماوست که دیوانه پرور است
#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azam_saadatmand
گنجشکهای پاییز
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هماوست که دیوانه پرور است #اعظم_سعادتمند #گنجشکهای_پاییز @
نمیدانم خاستگاه افسانۀ ماه و پلنگ کجاست تا امروز گمان می کردم حسین منزوی اولین بار آن را وارد شعر فارسی کرده است،ولی امروز یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر دیدم و با خواندن حاشیه نگاریهای آن متوجه شدم که که گویا سرایندهی این رباعی هم نیم نگاهی به این افسانه داشته
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بهسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
@azam_saadatmand
گرت ایدوست بُوَد دیدهٔ روشن بین
به جهان گذران تکیه مکن چندین
نه بقائیست به اسفندمه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
#پروین
@azam_saadatmand
مدتی به بهانۀ نوشتن از شهریار ، مأنوس بودم با شعرش،زندگیاش و سلوکش....از او که به حق پدر غزل نو فارسی است بیش از همه چیز مهربانی آموختم