از من پذیرا باش شعری اتفاقی را
از بین انبوه قوافی یک اقاقی را
شاه خراسان! پای عشق و عاشقی بگذار
این بیت های درهم هندی_عراقی را
بعد از تو آهوها پی صیاد می گردند
دنیا ندیده ست اینچنین سبک و سیاقی را
مستانگی ها را چگونه شرح باید داد
وقتی گرفتند از زبان شعر, ساقی را
زاینده رودم در سرشتم ردّی از دریاست
تا کی بگریم سرنوشتی باتلاقی را
آقا! به من فرصت ندادند این کبوترها
در نامه بنویسم تمام اشتیاقی را...
دیگر مرا تاب سرودن بیش از اینها نیست
لطفا شما بنویس از این لحظه باقی را...
#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azam_saadatmand
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
میگذارم که قلم پر شود از شیدایی
#حسین_منزوی
هدایت شده از دعوتنامه
به قدر یک غزل عاشقانه دلتنگم
چقدر دورم و از این زمانه دلتنگم
و باز هم منم و واژههای دلتنگی
که قدر آمدن یک ترانه دلتنگم
شب شهادت و مشهد شلوغ، امّا من
میان خلوت خود کنج خانه دلتنگم
کبوترانه کمی فکر کردم و دیدم
برای خوردن از آن آب و دانه دلتنگم
حرم کجاست که اینقدر دوستش دارم!
چرا همیشه و با هر بهانه دلتنگم!
شبانه روزِ حرم غرقِ عشق و زیبایی ست
برای دیدن روزش شبانه دلتنگم
به من که عاشق چایم همیشه حق بدهید
اگر برای صفِ چایخانه دلتنگم
#مريم_کرباسی_نجف_آبادی
۱۴۰۳/۶/۱۳
شب شهادت امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو راِ
#قیصر_امین_پور
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار
بر گردن هماوست که دیوانه پرور است
#اعظم_سعادتمند
#گنجشکهای_پاییز
@azam_saadatmand
گنجشکهای پاییز
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هماوست که دیوانه پرور است #اعظم_سعادتمند #گنجشکهای_پاییز @
نمیدانم خاستگاه افسانۀ ماه و پلنگ کجاست تا امروز گمان می کردم حسین منزوی اولین بار آن را وارد شعر فارسی کرده است،ولی امروز یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر دیدم و با خواندن حاشیه نگاریهای آن متوجه شدم که که گویا سرایندهی این رباعی هم نیم نگاهی به این افسانه داشته
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بهسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
@azam_saadatmand
گرت ایدوست بُوَد دیدهٔ روشن بین
به جهان گذران تکیه مکن چندین
نه بقائیست به اسفندمه و بهمن
نه ثباتی است به شهریور و فروردین
#پروین
@azam_saadatmand
مدتی به بهانۀ نوشتن از شهریار ، مأنوس بودم با شعرش،زندگیاش و سلوکش....از او که به حق پدر غزل نو فارسی است بیش از همه چیز مهربانی آموختم
میرود سوی کجا ایل پرستوهای دریایی؟
گوش کن!انگار در راه است،یک فصل معمّایی
از شمالِ غرب،از شهریورِ دریاچه میکوچند
با من امشب را به دیدار پلیکانها نمیآیی؟
ماهی آزاد اقیانوس!می دانم دلت تنگ است
مثل یک ایرانی آواره در شهری اروپایی
خستهام از آسمانِ طوسیِ این شهر لامذهب
کاش میرفتیم تا بالای گنبدهای مینایی
□
پیلهی افتاده پای برگهای توت باور کن!
عاقبت یک روز از این روزها پروانه میزایی
#اعظم_سعادتمند
پن:
این شهر لامذهب...
@azam_saadatmand
بنویس در این وادیِ دور از وطن، از وی
با جوهر فیروزهای و سوزِ قلمنی
دیوانهی آن تابلوام، آن که نوشتی
بر کاغذ بیحاشیهای عشق ، پیاپی
#اعظم_سعادتمند
پن:تماشای خط استاد سید حسن میرخانی که روحش شاد باد، از آیات امروز بود