eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
🍃 ♡↯ 🔻✍﴿یادم می‌آید وقتی بچه بود او را به بازار برده بودم و اصرار می‌کردم که یک خوردنی برایش بخرم ولی او با همان حالت کودکانه خودش پیشنهادم را رد می‌کرد.🌸 ☘وقتی از بازار برمی‌گشتیم با زبان شیرین کودکانه‌اش پرسید: «از این راه برنمی‌گردیم»؟. به او ‌گفتم: «برای چی؟» گفت: «می‌خواهم این خوردنی‌ها را نگاه کنم». گفتم: «عزیزم، من که از اول گفتم هر چی خواستی بگو تا برایت بخرم»😊. گفت: «آخه ترسیدم پولمان کم بیاید و نتوانیم چیزهایی را که لازم داریم بخریم».💚 ـ<><><><><><><><><><> 🔻مــدافــع_حــرمــ 💔🍃 《سالروزولادتــــــ♡》 @azkarkhetasham
◾️ تشییع غریبانه مادر شهیدان آرازمحمد و عبدالرحمن حبیبی #آق_قلا ۳ فروردین ۹۸ #شهدا_شرمنده_ایم #سیل_گلستان_مازندران @azkarkhetasham
باران ڪہ می بارد هـمہ چیز تازہ می شود حتی داغ نبودنت . . . #پاسـدار_مدافع_حـرم #شهـید_سعید_خواجہ‌صالحانی #سالروز_شهـادت @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از کرخه تا شام
🍃🌺 🌷اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل ». 🌷شاید بسیاری از خوبان تهران روز پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. 🌷شما می دانید که آقای (ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!»😔 🌷ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با گفته اند. 🎤 🌷 @azkarkhetasham
🔻باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را باشهدا آشنا کنیم. 🔻درنتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عج" تربیت می شود. 🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻 @azkarkhetasham
🍃🌹 ‌🔸تو به حال من مسکین به جفا می‌نگری 💔🍃 🔹من به خاک کف پایت به وفا می‌نگرم ✨ 🔸آفــتابـی تو و من، ذره مسکین ضعیف 🌻 🔹تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم..!! 😔💔 @azkarkhetasham
🔴پاداش شاد کردن دل مومنین!! 🌹آیت الله مجتهدی تهرانی ره: ✅وقتی بعضی ها از قبرشان بیرون می آیند میبینند یک نفر جلو دارد می رود اما او را نمیبینند. آن فرد به او می گوید بیا ! 💠بشارت می دهیم تو را به کرامت و بهشت... 🔺️چون یک دختری جهیزیه نداشت؛ تو جهیزیه او را تهیه کردی و حتی کسی هم نفهمید... 🌿من را که می بینی آن شادی ای هستم که در دل آن بنده خدا ایجاد کردی... 🌹سپس جلو می رود و راه را باز می کند و او را به بهشت می برد. 💥پس آدم باید سعی کند نیازمندان را خوشحال کند. با صدقه، با دادن گوشت قربانی به نیازمندان، با دادن جهیزیه، با حل کردن مشکلات مردم، با وام دادن به نیازمندان و... @azkarkhetasham
#کمک_به_نیازمندان آقا رضا خیلی مهربون و دلسوز بود.🍃 همیشه به فکر نیازمندان بود و دوست داشت به طرق مختلف کمک کنه.👌 بعد مأموریت اولش که از سوریه برگشته بود، به من گفت: خانم، دوست دارم هفته ای یه بار، یه غذای درست و حسابی بگیریم و بریم خونه نیازمندی. باهم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم.🌺 براشون یه مقدار پول هم بذاریم. «چه خوب میشه که شهدا رو الگوی خودمون قرار بدیم.» نقل از: همسرشهید مدافع حرم
3⃣3⃣0⃣1⃣ 🔻به روایت مادر: 🔹سعیدم از زمان بچگی پایش به مسجد و پایگاه بسیج محله باز شد تا اینکه عاقبت نیروی شد. او  از بچگی عاشق اهل بیت (ع) بود.. 🔸سعیدم بسیار مهربان بود به من و پدرش زیادی می گذاشت، بیشتر دوستانش افرادی خوب و متدین بودند، روابط عمومی بالایی داشت و می توانست دیگران را سریع به خود جذب کند... 🔹رشته دانشگاهی  سعید تربیت بدنی بود و حکم در استان را داشت. از دوران بچگی کار بود بعد در ادامه  هم رشته را ادامه دادند 🔸سعید مرتبه به   اعزام شده بود و هر وقت هم می رفت تا ۵۰، ۶۰ روز در سوریه می ماند...آخرین اعزامش هم ۲۳ بهمن ماه ۹۵ بود، بار دوم که به سوریه رفته بود به سعید گفتم مادر نمی شود دیگر نروی؟ برگشت در جواب به من گفت مادر اگر ما نرویم بیگانگان در کشورمان رخنه پیدا می کنند و من دیگرحرفی نمی زدم و مانع رفتن هایش نمی شدم 🔹دوم فروردین ۹۶بود که سعید هم صبح و شب با من تماس گرفت که آخرین بار  ساعت ۱۲ شب  بود که گرفت به سعید گفتم: مامان پس کی می آیی؟ که برگشت به من گفت مامان شما نگران من نباشید و اصرار داشت که من مسافرت به شمال را بروم  که من در جوابش گفتم: مادر  تا تو نیایی بدون تو هیج  جا نمی روم 🔸سعید  گفته بود که «اینبار که از جبهه برگردم می خواهم زن بگیرم»، در ذهنم مقدمات و عروسی چیده بودم. بغضم گرفت، گریه کردم که سعید به من گفت: مادر گریه نکن انشاءالله ششم تا هفتم عید می آیم، جایم هم خیلی خوب است 🔹قرار بود فروردین در شمال خانه مادر بزرگش  برای او بگیریم و او را غافلگیر کنیم، دیگر نمی دانستیم که سعید زودتر از همه ما را می کند. 🔸بچه های خودی از طرف دشمن از چهار طرف در قرار می گیرند. دو تا از نیروهایش از بچه های بودند که تیر می خورند و از طریق بی سیم به جاسم  اطلاع می دهند که باید به عقب برگردد.ولی سعید می گوید نمی توانم دو تا از نیروها  تیر خورده باید آنها را  بر گردانم در غیر این صورت، داعشی ها می آیند و آنها را کرده و می برند! 🔹سعید  جلو می رود آنها را برگرداند که تیری به می خورد ولی باز هم مقاومت می کند. که آن دو نیروی فاطمیون  را به عقب برگرداند که تیر دومی به ران پایش می زنند.. سعید از شدت خونریزی در روز جمعه ۱۳۹۶ به شهادت رسید. 🌷 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 @azkarkhetasham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا