eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی ا
💠جشن تولدی به میزبانی شهدا سیده رقیه نوری تولد 9 سالگی‌اش را در گلزار شهدا وکنار مزار پدرش می‌گیرد. مهمان این جشن تولد هم خانواده شهدا و دوستان شهید می‌شوند. 🔰پدرم 👴من را خیلی دوست داشت.❤️ من هم خیلی او را دوست داشتم. همیشه برایم قصه می‌گفت، هدیه🎁 می‌خرید. من هم جشن 🎈تولد 9 سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم. خواستم بابا هم در من باشد. 😇بابای من پیش خداست و زنده است. او ما را نگاه می‌کند. خوشحالم که بابا بعد از سال‌ها به رسید. 💯بابا به مراد دلش رسید. دلم برایش تنگ می‌شود، ولی مامان اجازه نمی‌دهد که برایش دلتنگی و گریه کنم.😔 🔰 من می‌دانم که بابای من زنده است😍 و اگر من گریه کنم ناراحت می‌شود. من هر وقت دلتنگش💔 می‌شوم می‌روم پیش مزار شهدا. دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم. هر وقت سر مزار🕊 بابا می‌روم به بابا می‌گویم که بابا جان مبارک. از بابا می‌خواهم که به مامان و داداش‌هایم صبر بدهد.‼️ 🔰 می‌گویم بابا خوشحالم ☺️که پیروز شدی. من همیشه مداحی‌های بابا را گوش می‌دهم🎧. رقیه با همان صدای مهربان و آرام کودکانه‌اش از وصیت برایمان اینگونه می‌گوید: ⬅️بابا به من می‌گفت: وقتی من شهید 🕊شدم هیچ وقت گریه نکن. باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش 💫رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی👌. مراقب خانه باش. دختر خوبی باش و درس‌هایت را بخوان.🌀 ✍راوی؛دخـتر شـ‌هید 🌷 @azkarkhetasham
🔰هر وقت از به منزل🏡می‌آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی می‌کرد، با همان لباس خاکی به نماز می‌ایستاد. یک روز به قصد شوخی 😉گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به آمدن، نماز می‌خوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را می‌بینم،😍 احساس می‌کنم باید دو رکعت نماز بخوانم. 🔰هیچ وقت روز تولدش🎊 و روزهای خاص رو نمی‌کردم. سال ۹۳ سوریه بودیم. آنجا یک تقویم 🗓در خانه داشتیم؛ اما تاریخش به میلادی بود، حاجی به خاطر زیاد و دیر آمدن به خانه یادش💬 می رفت که تقویم بیاورد. 🔰یادم رفته بود ماه نزدیک و چند روز دیگر تولدش است.😱 درست روز تولدش بود؛ ظهر برای آمده بود تا به خانه سری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده☺️ گفت: چه خانم دارم، گفتم الان می‌روم خانه، باسلیقه خانه را تزیین کرده و کیک🎂 خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه از تو با معرفت‌تر هست، اول صبح🌤 با یک روز تولدم را تبریک گفت. 🔰 دخترمان که متوجه شد روز تولد🎉 پدرش هست پرید بغلش و او را غرق کرد. تا انجا که با خنده گفت بابا ولم کن، اشتباه گفتم تولد همسایه بود من فردا هست. برای یک لحظه شرمنده‌اش شدم.🙈 این خاطره و تمام خاطرات را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.»❌ ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @azkarkhetasham