از کرخه تا شام
شهید مجید قربانخانی #کانال_ازکرخه_تاشام @azkarkhetasham
در عشـــــق یا وارد نشو
یا مـــــرد رفتن باش ...
این جاده اصلا
دوربرگـــــردان
نخواهـــد داشت ...
#رسم_خوبان
داییهای مجید همه نانوایی داشتند؛ مجید میرفت دم در نانوایی بربری داییاش میایستاد به کسانی که توانایی خرید نان نداشتند از جیب خودش نان میخرید ودستشان میداد...
بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر میداد و میگفت نان رایگان به مردم بدهد.
آنقدر در این نانوایی ایستاد تا به مجید بربری معروف شد؛ از بس به این اسم معروف شده بود؛ وقتی هم که ثبت نام کرد برای اعزام به سوریه حاج جواد از مسئولین گردان امام علی(ع) فکر میکرد فامیلش بربری است.
به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_مجید_قربانخانی
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۶۹/۵/۳۰ تهران
شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ سوریه
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
ایشون خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. برای اینکه توی زندگیشان نان حلال بیاورند از کلی زمین گذشتند و آمدند به شهر مشهد و در خانهای کوچک زندگی کردند، ایشون چند تا شغل عوض کردند. اولین شغل ایشون کار در مغازه شیر فروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب میبند داخل شیر، وزن شیر خالص کمتر میشود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمیتوانم به مردم دروغ بگویم.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
همیشه از پدر و مادر قدردانی میکرد و عذرخواه بود که نتوانسته محبّت آنها را جبران کند. علاوه بر آن، به من و برادرم که از او کوچکتر بودیم، احترام میگذاشت و هیچوقت ما را به اسم صدا نمیزد، بلکه میگفت: آبجی و داداش.»
یک سال قبل از شهادتش، در برخی از خصوصیات اخلاقی و اعتقادیاش به کمال رسید؛ به گونهای که بتواند برای شهادت آماده شود. او هیچ وابستگیای به دنیا نداشت. در پایگاه محل خدمتش، چند عکس شهید را روی دیوار قرار داده بود؛ اما یک جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش میگفت: این، جای عکس من است. او همیشه به من میگفت: حجابت را حفظ کن و در زندگی، حضرت فاطمه را الگوی خودت قرار بده.»
به روایت خواهر شهید
#شهید_رضا_قربانی_میانرودی
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۷۰/۱۲/۲۵ تنکابن ، مازندران
شهادت : ۱۳۹۲/۶/۱۶ درگیری باقاچاقیان ، کرمانشاه
@azkarkhetasham
#رسم_خوبان
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_علیرضا_موحددانش
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود از کمک به دوستان و آشنایان بگیر تا کمک های مخفیانه به خانوادههای نیازمندایی که بعد از شهادتش معلوم شد .
یکی از دوستان تازه می خواست عروسی بگیرد و خانه ای در یکی از روستاهای اطراف کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که تازه عروسِ رفیقش در خانهای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا و پر رنگ و لعاب باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند...
که آخر کار هنگام تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد خانه خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند و تا تعمیر سقف برود خانه مادرش.
در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر بنده خدا چند وقتی بود که سفارش کار نداشت و وضع مالی اش خراب شده بوده حامد در آن ایام به هر بهانه ای به خانه آنها سرکشی میکرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول می گذاشت وقتی حامد شهید شد آن بنده خدا در بین گریه ها و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
با این که خودش اوضاع مالی مساعدی نداشت،
خانواده ای را زیر پر و بال گرفته بود و به اندازه وسعش ماهیانه مبلغی را به حسابشان واریز می کرد.
بعد از شهادت، وقتی قفل گوشی را شکستند،
پیامک ها نشان می داد که از این دست کارها زیاد می کرده و به کسی نمی گفته است....
در آخرین نوشته در وبلاگش نوشته بود :
"قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود، همه از من میپرسند چه کسی مرده است ؟ چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است...
#شهید_منا
#شهید_محسن_حاجی_حسنی
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
روزی جلسه مهمی داشتیم۰
دیدم حاج عباس با یک دختر بچه کودک وارد جلسه شد۰
برای همه سوال شده بود که این بچه کیست و در این جلسه چه می کند۰
حاج عباس عاصمی بعضا نظر این طفل کوچک را هم در مورد آن جلسه مهم می پرسید و می گفت نظر شما چیه؟؟؟
آخر مجلس ازش پرسیدیم، حاجی این بچه کیه؟؟؟
گفت همسایه ما مقداری کار بنایی داشت این بچه رو آورد منزل ما و من هم گفتم برای اینکه بتونند راحت کارشون رو انجام بدند دخترشون رو آوردم بیرون تا خیالشون بابت بچه راحت باشه۰
#شهید_عباس_عاصمی
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
همه میخندیدند و میگفتند: اینجا هتل همدانی است، یعنی اینقدر با همه خودمانی، صمیمی و راحت بودند.
هر کسی هر کار ومشکلی داشت، اولین جایی که میآمد، منزل ما بود و ایشان هم با رویی خوش برخورد میکرد.
با آن همه خستگی که از سرکار میآمد، اگر میهمان در خانه بود، یک وقت تا ساعت یک یا دو مینشست. گرم و صمیمی بود و هر چه در خانه بود، با جان و دل در اختیار همہ میگذاشت اینطور نبود که خودش را برای کسی بگیرد و یا در جمعی از خود حرفی بزند....
#بربال_سخن
دشمنان ما نمیدانند و نمیفهمند که ما برای شهادت مسابقه میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمدهایم و به سوی او میرویم.
📎حبیب حرم
#شهید_حسین_همدانی
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
#رسم_خوبان
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس ها را که دید، گفت «تو این شرایط جنگی وابسته ام می کنین به دنیا.» گفتم «آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟» بالاخره پوشید رفت بیرون ؛ وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم. خودش گفت «یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت.»
#شهید_مهدی_زینالدین
از کرخه تا شام
#شهـادت... سن و سال نمیشناسد زمان و مکان سرش نمیشود زشتی و زیبایی ملاکش نیست او باطـن بیــن است ن
#رسم_خوبان
سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود. در مسابقات استانی رتبه داشت. یک بار مادرمان به او گفت: سعید چند سال است که کاراته کار میکنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمیکنی؟
در جواب گفت: مامان همین که بچهها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم میآمدند و میگفتند آقا سعید شهریه ما را جمع میکرد و برای بچههای بیبضاعت لباس میخرید. برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت.
از ۱۸ سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیتنامهاش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی میرسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا میشود.
به روایت خواهر شهید
ولادت : ۱۹ فروردین ۱۳۷۰ اراک
شهادت: ۹ آبان ۱۳۹۴ شمال حلب سوریه
#شهید_مدافعحرم_سعید_مسلمی
#سالروز_شهــادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
پنج سرباز با هم درگیر شدند که در این درگیری نسبت به یک دیگر بی احترامی کردند و هیچکدام کوتاه نمیآمد… جلو رفتم گفتم:برید سر کارتون, خجالت بکش، این چه طرز حرف زدنِ…
یک باره شهید حاج حسین از درب حسینیه بیرون آمد؛ تا این صحنه را دید گفت: اقایون من یک سؤال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش…
سربازها صداشون قطع شد تکتک سلام کردن و احترام نظامی…
گفت : آیه شریفه ” وَلا تَنَابَزُوا بِالألْقَابِ ….” کدام سوره است ومعنیش چیه!!!؟؟؟ همه ساکت بودند, یکیشان گفت:ببخشید جناب سرهنگ…و زد زیر گریه…
یکی دیگر به لهجه مشهدی گفت: آهان مو مودونم فهمیدوم, معنی آیه را گفت…بقیه شروع کردند ازهمدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم…و منم حیران که روش امربهمعروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا….
صدا زد دعایم کنید و رفت….فردایش هم همشان را یکی دو روز مرخصی تشویقی داد…
#شهید_حسین_رضایی
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
احمد بسیار ساده زندگی میکرد و همیشه بهفکر دیگران بود. در طول سال به ندرت میشد که برای خودش لباسی بخرد. وقتی به او میگفتم احمدجان فلان لباس کهنه شده است و دیگر استفاده نکن، به من میگفت: « هنوز که پاره نشده و میشود با یک اتو زدن از آن استفاده کرد».
آنچه که در توان مالی داشت برای ما هزینه میکرد و هر ماه مبلغی از حقوق خود را برای کمک به دیگران کنار میگذاشت. از زندگی تجملاتی دور بود و هیچ وقت زندگی خود را با دیگران مقایسه نمیکرد و همیشه شکرگذار خدا بود.
به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_احمد_اعطایی
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۴/۶/۷ تهران
شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۱ سوریه
@azkarkhetasham