eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❤️🌿❤️🌿 ﷽ فرخنده جشن مسلمین، بادا مبارک #میلاد ختم المرسلین، بادا مبارک آمد بدنیا، آن نور سرمد، ذکر دو عالَم، شد یا #محمدﷺ جان جهان آن مصحف ناطق خوش‌ آمد فرزند #زهرا ، #حضرت_صادق خوش‌آمد‌ میلاد با سعادت #پیامبر_مهربانیﷺ و #امـام_جعفر_صـادق علیه السلام بر همه مسلمانان مبارک باد 🍃🌹🍃🌹 @azkarkhetasham
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاج‌حسین داشت. کنارقبرشهید چند دقیقه‌ای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: این قطعه است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک می‌سپارند. 🔰نمی‌دانستم در برابر حرف چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به می‌رفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دم‌دسـتی و را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند. 🔰اما که می‌خواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️ گفت: «من عطر نزده‌ام🚫» 🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با به ترمینال رفت. مادرشان مـی‌گفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی می‌داد 🔰چند مرتبه خواستم به بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـی‌دهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم می‌گفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان 🌷 را می‌داد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود. 🔰مـوقـع خـداحافظی به گونه‌ای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: چرا اینگونه خداحافظی می‌کنی⁉️ ، نگاه دل کندن است 🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه کرد. گفت: چطور نگاه کنم که احساس نکنی حالت است؟! امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشک‌های من😭 نبود. 🔰وقتی می‌خواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به نیا❌ و . برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید. 🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیله‌ای جا نگذاشته‌ای که به برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه ، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از بود. شروع کردم بی‌قراری کردن و حرف از زدن. 🔰گفت: نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش می‌آید که ما را دوشنبه🗓 برمی‌گردانند. شاید تاآنروز با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا هست برایم بزن😢 🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف ‌هایش بوی و خداحافظی👋 می‌داد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، ؛ معراج شهدای تهران🌷، سه‌شنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر آرام گرفت. @azkarkhetasham
بسم رب الشهید🌹 #شھید شدن اتفاقے نیست اینطور نیست ڪہ بگویے: گلولہ اے خورد و مُرد.. شهــــید... رضایت نامہ دارد... و رضایت نامہ اش را اول #حسین(ع) و #علمدارش امضا میڪنند... بعد مُھر حضرت #زهـــــرا(س)میخورد... شهـــید... قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده... اوزیر نگاه مستقیم #خدا زندگے ڪرده... شھادت اتفاقے نیست... سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود.. باید #شهیدانہ زندگے ڪنے تا شهیدانہ بمیری
#انس_فاطمی 🔷 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. رو پیشونیش عرق نشسته بود گفتم : چی شده داداش؟ گفت: یه ساعت بود با حضرت #زهرا (س) حرف میزدم ادامه داد: فقط از #خدا میخوام که روز #شهادت بی بی شهید شم . روز شهادت حضرت زهرا (س) بود. تو قنوت #نماز صبح بود که #ترکش خورد به پهلوش … #شهید_علیرضا_هاشم_نژاد @azkarkhetasham ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❖﷽❖ شهیــدے ڪہ ماننـد مادرش بین در و دیوار سوخت و پرڪشیـد... می‌گفت: شناختن دشمن نیست باید را شناخت. یادش با ذڪر خوشبوے صلوات 🌹 @azkarkhetasham
🌷توی منطقه🏔 عملیاتی محاصره شده بودیم ۱۵ نفری می شدیم تشنگی فشار آورده بود😰 همه بی حال و خسته بردوقتی بیدار شدیم ، شهید فایده گفت:‼️بچه ها من خواب حضرت  سلام الله علیها رو دیدم حضرت با دست ✋خودشون به من آب دادند و قمقمه ی رو پر از آب کردند ... 🌷سریع رفتم سراغ ی یکی از بچه ها که شهید شده بود دست زدیم ، پر از آب خنک بود😭 انگار همین الان توش انداخته بودند...همه ی بچه ها 👥از اون آب سیراب شدند از اون آب شیرین 💧و گوارا از ی حضرت زهرا سلام الله علیها... ✍راوی: غلامعلی ابراهیمی @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠همه این‌ها مجید بود و داشت دوران آموزشی💂 می‌گذراند. آن‌جا بهش گفته بودند باید باشید و خوب بتوانید بدوید چون تو قلیان😢 می‌کشی، نفس کم‌ میاری. 💠بعد از هشت روز 📆به پدرش گفت: آقا دیدید هشت روز قلیان نکشیدم بابایش هم شد. به همسرم گفتم به خدا مجید کار‌هایی انجام می‌دهد که ما متوجه آن نشویم🤔 پدرش هم گفت: نه، مجید می‌خواهد من باشم. 💠کم‌کم دیدیم مجید شب‌ها🌘 قهوه‌خانه نمی‌رود، اما خانه هم نیست، می‌کردیم با دوست‌هایش سولقان و کن می‌رود😐، اما مجید تمام آن شب‌ها آموزشی برای می‌رفت. 💠دو یا سه نفر 👥به ما گفتند مجید می‌خواهد به برود، خیلی بهم ریختیم. چون آشنا داشتیم این پادگان و آن پادگان زنگ ☎️زدیم که راست است مجید می‌خواهد سوریه برود؟! گفتند . 💠به تک تک گردان‌ها زنگ📞 زدیم که اگر مجید قرار شد برود تمام مسیر‌ها به رویش بسته باشد⚠️و ما اجازه ندادیم که سوریه برود. ولی به ما گفتند که حالا ندارد حالا که قلیان را کنار گذاشته اجازه دهید👌 در این دوره ها باشد 💠ولی کم کم شد و به همه اطرافیان گفت هوای مادرم 💞را داشته باشید من امشب عازم هستم آن شب پای چپم گرفت و اصلا نکرد و خیلی جدی درد گرفت و بیمارستان رفتیم.🏥 آن‌جا با هر آمپولی که به پای من زدند باز نمی‌شد 💠گفته بود خواب 😴حضرت (س) را دیده است. به مجید گفتم، بگو که نمی‌روم، اما نگفت که نگفت هر شب🌙 یکی از دوستانش به خانه می‌آمد تا من را راضی کند و برای مجید رضایت بدهم. 💠بعد از این همه می‌دانستیم مجید شب‌ها آموزشی می‌رود،😥 یک شب لباس‌هایش را کردم و‌ گفتم اگر خانه آمد می‌گویم لباس‌ها خیس است و بهت نمی‌دهم. ❌ 💠یک روز آمد و گفت: راحت شدید😔؛ همه دوستانم رفتند. ما هم گفتیم خدا را شکر که تو نرفتی. اما مجید چیز دیگری بود و مجید قرار بود با پرواز ✈️بعدی به سوریه اعزام شود. 💠متوجه شد که نیست و هر بار که حرف از رفتن می‌زند من مریض می‌شوم😷 و پدرش هم رضایت نمی‌دهد گذشت تا زمانی که یک روز یکی از آشناهایمان رفته بودیم. همه بهش گفته بودند پدرت در بازار آهن تنهاست‼️ و تو تک پسر خانه هستی، چه طوری می‌آید بروی 💠گفته بود: خواب💤 حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیدم و بهم گفتند: یک بعد از اینکه بیای سوریه، میای پیش خودم می‌دیدم 😍مجیدی که تا این اندازه و سرحال بود و می‌خندید، این هفته‌های آخر خیلی اشک 😭می‌ریخت... ✍ به روایت مادر بزرگوار @azkarkhetasham
الهٰی به عَلیٍ تا که گفتم یا #علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم #راحت از غم‌ها شدم قطره بودم از کرامات #علی دریا شدم لایق دست دعای حضرت #زهرا شدم @azkarkhetasham
❣ #سلام_امام_زمانم❣ به سرم رحمت بی واسعه یعنی #مهدی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️ اخم چشمش علی وخنده‌ #زهرا به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍 #یاایهاالعزیز🌱 #اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
﴾﷽﴿ ••|یڪی مثل شهدا یڪبار با "روح الله" رفته بودیم بهشت (س) وقتی وارد گلزار شهدا شدیم بهش گفتم: روح الله قیافه هاشون رو نگاه ڪن ، همه نور بالا می زنن ، چقدر چهره های و آسمونی دارن...، روح الله با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: نه بابا اینجوریا هم نیست. سال ۶۰ ڪه در باز نشد اینا بیان بجنگن و شهید بشن و دوباره برگردن به آسمون... این ها هم مثل ما بودن ، درست زندگی ڪردند و به این درجه ی والا رسیدند... خوش به حال روح الله ڪه یڪی بود مثل ، درست زندگی ڪرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد... @azkarkhetasham