از کرخه تا شام
شهید حسین معز غلامی
#ماجرای_خواب_حضرت_زهرا 🌹
🔹سوریه که بود پیام داد📲 گفت #خواب عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد. گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد☃ داشتم با #پوتین نماز میخوندم.
🔹یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت #نمازت قبول نیست❌ و منم به شکافتادم.بعد از چند دقیقه⌚️ تو خواب دیدم که یه #خانم_چادری اومد به خوابم و گفت: #پسرم ازت قبوله خداخیرتون بده ان شاءالله☺️
⭕️تا به خودم اومدم فهمیدم #حضرت_زهرا رو دیدم و از خواب پریدم🗯
#حضرت_زهرا_مدد ❤️
#شهید_حسین_معزغلامی
#کانال از کرخه تا شام
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠عشق به سپاه
🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند, مخالف بودند. میگفتیم: حسین تحصیلات دانشگاهیت📚 رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو #سپاه. این برات بهتره
🔹زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه, در کنکور سراسری رشته #تکنسین اتاق عمل قبول شده بود. یه روز به من گفت: #بابا من اگر دکتر هم بشم, میخواهم برم سپاه. پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل📖 بدم.
🔸من در انتخاب #شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید✅ و من هم #حمایتتان میکنم. راجع به #حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با #مدرک_دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی.
🔹حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم, قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم🙂 گفتم : چرا؟ گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این #عقیده از دانشگاه خارج بشم. " و ما #قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند.
به نقل از: پدر بزرگوار شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
5⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠کرامات شهید
🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم #اختلاف خیلی بزرگی پیداکرده بودند. طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن😔 من هم چون #همدان زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور💕 باشم. خیلی سخت گذشت.
🔰یه شب داشتم #کانال_شهدای مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی🌷 شدم. دلمـ❤️ ازبس گرفته بود گفتم: ان شاءالله به تشییع⚰ #شهید میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست💔
🔰گفتم : حتما #لیاقت نداشتم تومراسم حضور داشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری #شهید داشتم می رفتم🚗 شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه #پدرومادرت برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم.
🔰ولی نزدیک های راه ی دفعه #یاد_شهید افتادم بهش #متوسل شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن💞 من ۱۰۰ تا #زیارت_عاشورا هدیه می کنم به روح مطهرت✨
🔰هرچند ته دلم می دونستم نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو #مغرور و یه دنده بودند وقتی نزدیک خونه پدرم🏡 شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با #همسرم روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب میدیدم😦 خیلی راحت هردوباهم #آشتی کردن چیزی که امکان نداشت⭕️
🔰ولی آنقدرکه شهید #پیش_خدا با آبرو بودن که روی من گناه کار رو زمین ننداختن و خدا به حرمت خون پاک #شهید_غلامی به من عنایت ویژه ای کردند😍
#شهید_حسین_معزغلامی
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#شهیدانه
زندگی
شوقِ رسيدن ،
بہ هـمان پروازی است
ڪہ شـــــــهـادت نام دارد ...
#شهید_حسین_معزغلامے
◈ اینجا صحبت #عشق در میان است
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#روایٺــ_عِـشق ✒️
یکی از #عادت هاش این بود که حتما پنج شنبه عصر ها🌅 رو باید می رفتیم #بهشت زهرا (س)، بارون میومد برف میومد فرقی نمیکرد،❌ تو محل یا یک جعبه #شیرینی میخریدیم یا چند کیلو موز سر مزار شــ🌷ــهید کامران همون جایی که الان مزار خود حسین آقاست، میگذاشتیم و پخش میکردیم😇، قطعه های دیگه هم میرفتیم ولی سر مزار شهید #کامران یه ده دقیقه یک ربع اصلا حرف نمی زد ⚠️و فقط قبر رو نگاه میکرد، انس خاصی داشت حتی اون موقع #قطعه ۵۰ اصلا شلوغ نبود😔، نه ایستگاه صلواتی داشت نه اینقدر #مدافع حرم . بعد سر مزار شهید #رسول_خلیلی 💞و شهید #محمدخانی که یکم بالاتر بود می رفتیم، #پنجشنبه آخر شب هم که بعد از هیئت، هر چند هیئت داشتیم یا نداشتیم حتما #سیدالکریم علیه السلام می رفتیم، حسین جوری تنظیم میکرد 👌که زودتر برگردیم، بخوابیم😴 برای نماز #صبح بیدار شیم، یا اصلا اومدن ما بخوره به نماز صبح، یادمه خیلی وقت بود که همیشه نیم ساعت قبل از #اذان صبح می رسیدیم خونه🏡، مثلا اون موقع میگفتن حسین بزار دم اذان برسیم میگفت: نه نیم #ساعت قبل از اذان برسیم😍 که قبل از نماز صبح #عبادت کنیم.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#روایٺــ_عِـشق ✒️
یکی از #عادت هاش این بود که حتما پنج شنبه عصر ها🌅 رو باید می رفتیم #بهشت زهرا (س)، بارون میومد برف میومد فرقی نمیکرد،❌ تو محل یا یک جعبه #شیرینی میخریدیم یا چند کیلو موز سر مزار شــ🌷ــهید کامران همون جایی که الان مزار خود حسین آقاست، میگذاشتیم و پخش میکردیم😇، قطعه های دیگه هم میرفتیم ولی سر مزار شهید #کامران یه ده دقیقه یک ربع اصلا حرف نمی زد ⚠️و فقط قبر رو نگاه میکرد، انس خاصی داشت حتی اون موقع #قطعه ۵۰ اصلا شلوغ نبود😔، نه ایستگاه صلواتی داشت نه اینقدر #مدافع حرم . بعد سر مزار شهید #رسول_خلیلی 💞و شهید #محمدخانی که یکم بالاتر بود می رفتیم، #پنجشنبه آخر شب هم که بعد از هیئت، هر چند هیئت داشتیم یا نداشتیم حتما #سیدالکریم علیه السلام می رفتیم، حسین جوری تنظیم میکرد 👌که زودتر برگردیم، بخوابیم😴 برای نماز #صبح بیدار شیم، یا اصلا اومدن ما بخوره به نماز صبح، یادمه خیلی وقت بود که همیشه نیم ساعت قبل از #اذان صبح می رسیدیم خونه🏡، مثلا اون موقع میگفتن حسین بزار دم اذان برسیم میگفت: نه نیم #ساعت قبل از اذان برسیم😍 که قبل از نماز صبح #عبادت کنیم.
✍ به روایت همسربزرگوار شهید
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
🌹واسه همه مراسما سعی می کرد یه برنامه داشته باشیم؛ محرم بود، حسین اومد و گفت: حاجی ایستگاه صلواتی بزنیم؟ گفتم: آره چرا که نه، اما با چی؟
🌹گفت: با همین چای و بیسکوییتای خودمون، یه میز گذاشت دم در مقر و شروع کرد خودش هم چای می ریخت و هم بیسکویت می داد.
🌹حال و هوای ایستگاه های ایران شده بود، مردم هم تعجب کرده بودند تا حالا تو عقارب سوریه از این کارا نشده بود، حسین بنیان یه کار زیبارو گذاشت.
🌹قرار شد واسه هفده ربیع هم اینکارو انجام بدیم که البته نشد دشمن زد به محورمون و کلا برنامه هامون بهم ریخت و شدیدا درگیر شدیم.
🌹حسین گفت: هر طور شده ایستگاه رو میزنیم و بعد اینکه شرایط مساعد شد همین کار رو کرد که اتفاقا خیلی هم بهتر از ایستگاه محرم شده بود بعدها جاسوسها خبر دادند که از کار حسین عصبانی شدند و چون فهمیده بودند برنامه داریم، همون روز زده بودند به محور ما.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@azkarkhetasham
دیر گاهیست گلو بغض مکرر دارد
چند روزیست قلم،حالت نشتر دارد
یادمان هست؛که اجداد شما،کرب وبلا
شیعه از داغ شما ،تیغ به پیـــکر دارد
ما جوانان بنی فاطمی اربابیم
بی حیا!عمه ما ،مالک اشتر دارد
ایل ما،ایل عجم هاست ،که یک کودک ما
جگری باجـگــــر شیر برابر دارد
اینکه ما دست به شمشیر و زره ایستادیم
سبب این است که این طایفه رهبر دارد
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
#پوستر
@azkarkhetasham