#رسم_خوبان
پرکاری، #پرتحرکی ایشان از مهمترین 💯خصوصیاتی است که از او سراغ دارم . شبها🌙، مخصوصاً شبهای #جمعه را به سرکشی ار رزمنده ها و انجام دعا 📖و مناجات با #پروردگار مشغول بود. هیچ وقت در او ترس را ندیدم❌ و این بخاطر توسل و #توکلی بود که به خدا داشت👌
✍ به روایت همرزم شهید
#شهید_محمدباقر_ساورعلیا🌷
#سالروز_شهادت
💠 @azkarkhetasham
#رسم_خوبان
پرکاری، #پرتحرکی ایشان از مهمترین 💯خصوصیاتی است که از او سراغ دارم . شبها🌙، مخصوصاً شبهای #جمعه را به سرکشی ار رزمنده ها و انجام دعا 📖و مناجات با #پروردگار مشغول بود. هیچ وقت در او ترس را ندیدم❌ و این بخاطر توسل و #توکلی بود که به خدا داشت👌
✍ به روایت همرزم شهید
#شهید_محمدباقر_ساورعلیا🌷
#سالروز_شهادت
💠 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
راه علاجی نیست وقتی درد و درمان را با هم یکی کردند و در تو مختصر کردند... #شهید_محمد_اسدی🌷
#خاطرات_شـهدا
💠نحوه شهادت شهید محمداسدی
🔶همرزمان پاکستانی شهید از دوربین 🎥پیکر چند شهید را بین نیروهای خودی و #دشمن مشاهده میکنند و به جانشین محمد میگویند‼️ که در همان لحظه شهید بزرگوار سر میرسند و میگویند مادران این #شهداء چشم به راه فرزندانشانند
🔷او میرود که #پیکر شهدا را با چند نفر دیگر که داوطلب ✋میشوند برگردانند که در نزدیکی پیکر شهدا کمین میخورند و به شهادت میرسند و #مادر این شهید هم چشم انتظار فرزندش میماند و بعد از یک سال چشم انتظاری در نهایت پیکر پاکش را در مشهد🕌 تشییع و به #خاک میسپارند.
🔶در زمان حضور طولانی مدت(حدود شش ماه) در #سوریه به همرزمش گفته بود:دلم ❤️برای خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است ولی غیرتم اجازه رفتن به #مرخصی را به من نمیدهد و از حضرت زینب (س) خجالت میکشم 😥که او را تنها بگذارم ،
🔷اگر او را #تنها بگذارم در آن دنیا جوابی برای حضرت علی(ع) ندارم که بدهم 😔و من پوتینهایم را جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمیروم ❌یا باید #جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم و یا اینکه من به #شهادت برسم🕊
#شهید_محمد_اسدی🌷
@azkarkhetasham
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
از کرمانشاه به جبهه آمده بودم و مجروح شدم. دستم از کار افتاد و ناچار شدم برای مداوا به تهران بیایم.
ابراهیم در این وضعیت مرا تنها نگذاشت و به همراهم به تهران آمد و چند روز در منزل آن ها بودم و به خانواده ابراهیم مخصوصا مادر ایشان خیلی زحمت دادم.
ابراهیم با موتور من را به همه جا می برد و پی گیر درمانم بود .
بعد از این به دوستانم گفتم که من در تهران فردی را دیدم که از ما کردها مهمان نواز تر است .....
#شهید_ابراهیم_هادی
#راوی_سردار_امیر_نوح
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
💢تازه #نامزد کرده بود که موضوع اعزام به سوریه جدی شد. نزدیک ایام #عید بود. خیلیها منتظرند که ایام عید فرا برسد تا از قوم و خویشها دیدن کنند. ☺️تعطیلات نوروز برای خیلیها مهم است. اما عباس باید این #لذت را زیر پا میگذاشت.👌آتش درونش هر لحظه #شعلهورتر میشد. به من گفت:«عیدم باشه میام.» گفتم: «گذرنامه چی میشه؟» گفت:‼️ «همهچی هماهنگه»
💢یکبار با آن #شور و حالش زنگ 📞زد و گفت:«حسین! گذرنامهها رو #هماهنگ کردیم، حاجی اجازه داده. ممکنه بیست و پنجم اسفند بریم،😍 شایدم بیفته تو ایام عید. شما پاسپورتاتون آماده باشه که هروقت گفتن بریم.» گفتم:«ما که از #خدامونه!»😌 ماجرای رفتنمان به سوریه در شرایط بسیار سختی اتفاق میافتاد. خیلی از #شهدا را به ایران🇮🇷 آورده بودند و از بچههای ما هم چند نفری 👥به شهادت رسیده بودند. در چنین شرایطی رفتن به سوریه، نیازمندِ #دل_کندن_از_دنیا بود💔. و عباس از دنیا دل کنده بود.
✍به روایت همرزم شهید
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham