دیوانه ام از عشق تو
خلق می دانند من دیوانه ام از عشق تو
روز و شب آواره ی میخانه ام از عشق تو
نقش بسته بر رخ چون ماهت آن خال سیاه
سال ها شد صید آن یک دانه ام از عشق تو
می وزی همچون نسیم و می برد توفان غم
گه به این سو گاه آن سو، لانه ام از عشق تو
گر چه هستی مایه ی آرام دل، ای نازنین!
گشته ویران اینچنین کاشانه ام از عشق تو
باز هم از عشق خود، آتش بزن بال و پرم
در میان شعله ها، پروانه ام از عشق تو
من که چون مویی ندارم تاب جور شانه را
کوه غم را می کشم بر شانه ام از عشق تو
در دلم سودای عشقت می کند توفان به پا
مرغ توفان غمت، مردانه ام از عشق تو
#محمد_رضا_قاسمیان
ماه رمضان است و خدا کرده صدایم
صد شکر که من اهل مناجات و دعایم
گر روزه ی من کلّه چغوکی است، غمی نیست
بیمار توام، روزه حرام است برایم
#محمد_رضا_قاسمیان
آسمان عشق را، خورشید تابانی علی جان
پیکر بیجان ما را، برتر از جانی علی جان
#محمد_رضا_قاسمیان
افطاری
🌸 در راه خدا، خدا کند یاری تان 🌸
🌸 با لطف خودش کند نگهداری تان🌸
🌸 پاداش شما خدا عنایت بکند 🌸
🌸 تقدیر از آن سنّت افطاری تان 🌸
#محمد_رضا_قاسمیان
#عشق تو بوَد پادشه ملک وجودم
گوش دل من هست به #فرمان تو ای شاه!
#محمد_رضا_قاسمیان
آفرین بر عشق پاکت! مرحبا اندیشه ات!
#بیستون آباد شد از ضربه های #تیشه ات
#محمد_رضا_قاسمیان
گفته اند از عشق و از اعجازهای آن سخن
عشق #شیرین می کند #فرهاد را هم کوهکن
#محمد_رضا_قاسمیان
ماه من در #بستر #شب نور می بخشد مرا
با لب شیرین، هماره شور می بخشد مرا
#محمد_رضا_قاسمیان
شعری بخوان برایم، زیبا و عاشقانه
#باران ببار امشب، بر وزن این #ترانه
#محمد_رضا_قاسمیان
#صبح آمده است و شادی، جایی نداری ای غم!
بیدار می شود گل، با بوسه های #شبنم
#محمد_رضا_قاسمیان
نگارا! ماه رخسارت، بوَد از ماه زیباتر
به رتبت، جایگاهت نیز از خورشید بالاتر
خرامان می شود وقتی قد سرو تو در بستان
بوَد از شاخه ی شمشاد رعنا نیز رعناتر
تو را من دوست تر ز جان خویشتن حتی
برایم جان تو باشد ز جانم نیز اولی تر
#محمد_رضا_قاسمیان
بشنو ای اهریمن دون! نعره و آوای ما
جای دیو و دد نباشد مسجدالاقصای ما
پشت و روی اهرمن بر خاک می مالیم ما
خم نگردد پیش دشمن، قامت رعنای ما
#محمد_رضا_قاسمیان
هوای شما
مرغ دلم، هوای شما را بهانه کرد
جست از قفس و تنگی جا را بهانه کرد
در گلشنی که پر گل و سنبل بوَد ز شوق
آواز سر نداد و نوا را بهانه کرد
دلگیر و خسته از همه، بی حال و حوصله
بر شاخه ای نشست و هوا را بهانه کرد
هر روز گریه کرد ولی گریه بی صدا
هر شب برای درد، دوا را بهانه کرد
در انتظار دیدن گل ماند و ماند و ماند
جور قدر و رسم قضا را بهانه کرد
وقتی که دید گلشن رویت، ز جای جست
فصل طرب و وقت صفا را بهانه کرد
شکر خدا که مرغ دلم، در هوای تان
پر می کشد ز شوق و وفا را بهانه کرد
#محمد_رضا_قاسمیان
اگر بابای خوبم، نان ندارد
اگر درد دلش، درمان ندارد
خداوندا تو را شکر فراوان
که لطفت تا ابد پایان ندارد
#محمد_رضا_قاسمیان
دل را به که بسپاریم؟
ای مه! که تو را محروم از جلوه ی رخساریم
از داغ غم و هجرت، افسرده و بیماریم
ای درد مرا درمان! در سینه چو مه تابان!
نازی که کنی ای جان! آن ناز خریداریم
ای جان به فدای تو! ماییم و ولای تو
در دام بلای تو، عمری است گرفتاریم
شمعی تو و بر گِردت، گردیم چو پروانه
ما دایره سان گِرد آن نقطه ی پرگاریم
جان طالب دیدارت! دل گشته گرفتارت
پیش گل رخسارت، هرچند که ما خاریم
در حسرت آغوشت، ای جان شده مدهوشت!
بار غمی از دوشت، ای کاش! که برداریم
قربان صفای تو! مائیم و عطای تو
جز مهر و وفای تو، دل را به که بسپاریم؟
ای روشنی دل ها! ای دلبر مه سیما!
بنمای جمالت را، ما طالب دیداریم
#محمد_رضا_قاسمیان
لطف مسیحا
سال ها بود که من بی کس و تنها بودم
در پی یافتن، ماه دل آرا بودم
در دلم بود امیدی که شود اعجازی
دم به دم منتظر لطف مسیحا بودم
سر به صحرای غمت داشته ام چون مجنون
من که لبریز ز جام می لیلا بودم
گر چه از جور رقیبان دل خونین دارم
کوه غم بودم و از عشق تو برجا بودم
چون که در برکه ی دل، ماه رخت را دیدم
فخر کردم، که پر از وسعت دریا بودم
در چمن، قامت سروت، چه تماشایی بود!
می خرامیدی و من غرق تماشا بودم
کاش! می شد که به ما نیز نظر می کردی
من که دلبسته ی آن نرگس شهلا بودم
ای غزل! چون رسد آن ماه، گواهم باشی
سال ها منتظر یوسف زهرا(عج) بودم
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۲/۱۸
ماه تر از روی ماه
ای جمال دلربایت، ماه تر از روی ماه!
ای مرا از گرمی عشق و محبت، تکیه گاه!
پاک پاک! ای عصمتت، بر عالم و آدم عیان!
ای مبرّا دامنت از هر خطا و اشتباه!
آی! ای سیمرغ قاف عشق! ای معشوق من!
می کشم در حسرتت، هر روز و هر شب، آه! آه!
نرگس مستانه ات، با قلب مشتاقان چه کرد!؟
می زنی بر قلب ها با تیر مژگان سیاه
التفاتی کن به مشتاقانت ای بالا بلند!
تا نیفتاده است از سرهای مشتاقان، کلاه
از کرم، دستم بگیر ای نازنین! ای مهربان!
تا نلغزد پای من، تا من نیفتادم به چاه
از شراب عشق تو لبریز قلبم دم به دم!
می نوازی عاشقت را با محبت، گاه گاه؟
من نگویم دست پر مهرت بکش بر سر مرا
می شود شاها! کنی بر سائل کویت، نگاه؟!
#محمد_رضا_قاسمیان
۱۴۰۱/۲/۱۹