مشکلی دارم، بگو این مشکل آسان می کنی؟
آسمان قلبم از عشقت، چراغان می کنی؟
دردها دارم ز هجرانت، طبیبا! درد من
با وصال خویشتن از لطف، #درمان می کنی؟
از فراقت شد خزان، جانا! بهار عمر من
باز می گردی؟ بهاران این #زمستان می کنی؟
مثل اقیانوس، آرامی؛ میان #شعر من
در دلم بر پا چرا اینگونه توفان می کنی؟
روزگار #امن من، نا امن شد با رفتنت
خاطرم را روز و #شب ز این غصّه، حیران می کنی
با حضورت خانه ی دل می شود #آباد، لیک
می روی چون از برم، این خانه #ویران می کنی
کوه صبری تو، نی ام یک ذرّه همچون تو #صبور
#عشق من! ما را به یک لبخند، مهمان می کنی؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_با_واژه_ها
#غزل
۱۴۰۱/۱۰/۲۸