📅 #تقویم_روز
🗓 #پنجشنبه ۱۷ اسفند | حوت ۱۴۰۲
🗓 ۲۶ شعبان ۱۴۴۵
🗓 7 مارس 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري (ع)
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️13 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️18 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️21 روز تا اولین شب قدر
▪️22 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸شروع کارها پسندیده است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود. ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸در این روز، سفر انجام شود.
🔸کسی که در این روز متولد شود،دانا و سعادتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پستان » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹خواب در این شب دارای تعبیر است.
🔹مسیر رجال الغیب از میان غرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوثه و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌸 #نماز_جهت_برآورده_شدن_حوائج
🌸 از حضرت امام سجاد علیه السلام روایت شده که چون امیر المومنین علیه السلام را کار دشواری پیش می آمد جامه پاک می پوشید و وضو می ساخت و بر بلندترین جای از بام خانه میرفت و چهار رکعت نماز می خواند در رکعت اول بعد از حمد سوره اذا زلزلت و در رکعت دوم اذاجاء ( نصر ) و در رکعت سوم کافرون و در رکعت چهارم قل هو الله بعد دست به دعا بر می داشت و می خواند :اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ انْفَتَحَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَضَايِقِ الْأَرَضِينَ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى أَبْوَابِ الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى الْقُبُورِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْلِبْنِي بِقَضَاءِ حَاجَتِي
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۰۲:۴۵ طلوع آفتاب ۶:۲۵:۵۵
🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۵:۱۲ غروب آفتاب ۱۸:۰۵:۰۴
🔹 اذان مغرب ۱۸:۲۳:۱۰ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۳:۵۵
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۵:۰۴ #صبح
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
نمیدونم از کجای زندگیم گله کنم 😭😭😭😭
دلم گرفته خداااا عدالت کجاست چرا ما زنا این قد بدبختیم 😭😭😭
دو روزه افتادم گوشه خونه به شوهرم میگم بیا منو ببر دکتر گوش نمیده میگه قرص هست بخور هر چی میخورم جواب نمیده تب لرز گرفتم تکون نمیتونم بخورم
میگه من پول ندارم خرج دکترت کنم 😭😭
پول داره خرت وپرت بگیره بریزه دور بر من چهار تومن داده عروس هلندی گرفته گذاشته گوشه حال هرچی میخورن میریزن دور بر تا بچه هامرفتن کنارشون شروع میکنه خودشون سر صدا دادن عروس هلندیا عزیز تراز بچه هاش هستن
هزار تومن پول بهم نمیده بتونم بزنم به زخمای زندگیم نشده یه بار تنها برم بازار خرید کنم همش باید اقا همراه باشه اینو بخر اونو نخر یه بار رفتم گیره لباسی گرفتم 25هزار تومن داخل مغازه باهام دعوا میکنه حق خرید هیچی ندارم به قران خسته شدم چند سال کمر دردم انگار نه انگار پهلو درد گرفتم انگار نه انگار به خدا بعضیا مرد نیستن نامردن 😭😭
به خدا خسته شدم بریدم از این زندگی دگه نمیتونم خیلی با خدا حرف میزنم باهام قهره جواب منو نمیده😭😭😭
ازش درخواست کار کردم بهم نمیده نمیتونم برم سر کار حق هیچی هم ندارم تو این خونه کلفت هستم کلفت شوهرم کوچه روشن کن هست خونه تاریک کن شوهرم خیلی خیلی خسیس بداخلاق هست
😭😭😭😭
خواهش میکنم برام دعا کنید شاید خدا جواب شما رو بده با من انگار قهره 😭😭😭😭
دلم خیلی پر خونه هر چی از زندگیم بگم کم گفتم چه بدبختیای کشیدم هر وقت سمت طلاق رفتن نذاشتن هی کوتاه امدم الان دگه بخاطر بچه ها دارم میسوزمو میسازم
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام داستان مرجان میخونم خیلی حالم بد شد ب یاد خودم میوفتم جقدر نظر داشت ب زندگی خواھرش تا اخر خدا کشتش اگہ ایقد غصہ زندگی خواھرشو نمیخورد ج بسا خواھرش نظر نمیخورد بعضی وقتا حسادت چشم داشتن بہ زندگی کسی اون زندگی زیر رو میشہ (منم دقیق زمانی زدواج کردم کہ ھمہ حسرت منو میخوردن بخصوص خواھرام جنان بلایی سرم اومد ھمش نظر جشم بد بہ زندگیم بود من دلم میسوخت برا خواھرم دعوتش میکردم کہ احساس نکنہ من بالام و اون خیلی پایین وقتی میومد تو خونم پر جشماش اشک میشد تحمل خوشحالی منو نداشت جنان بلایی سرم اومد کہ الان دہ سالہ خانوادم دلشون کباب برا من ھمون خواھری کہ حسادت میخورد امروز ناراحت منہ ولی ج فایدہ با،حسادت نظر تنگی زندگی منو زیرو رو کرد کہ الان فقط زندہ ام دوست دارم یروز منم سرگذشت زندگیمو بزارم کہ بدونید خواھر ب خواھر کہ از ھمہ کس ب ادم نزدیکترہ جہ بر سر زندگی من اورد ) متنفرم از،مرجان فکرہ جایگاہ خودشہ ولی لحظہ ایی دلش تنگ اون خواھرش،مینا نمیشہ زرہ ایی دلش ب حال اون بجہ خواھرش نمیسوزہ بجاکہ محبت کنہ فکر جایگاہ خودشہ میگہ جایگاہ معلومہ جایگاہ تو جیہ جایگاہ تو بزرگ کردن بچہ خواھرتہ ایقد جش بہ زندگی مینا داشت تا اخر مرد ججور دلت اومد بری سر زندگئ خواھرت تازہ روداری ھم کنی اونا داغ دارن بہ جا ک محبت کنی ھی ایراد میکیری میکہ روسری درار قشنگ توجیح کن ب ارامی بہ محبت جایگاھی ندارئ اون اعتماد بہ کسی نداشتہ تو بردہ کہ خیالش راحت باشہ جایگاہ تو فعلن اینہ انتزار دارہ یہ شبہ بشہ مینا زمان زیادی میبرہ و بہ جا حسادت فعلن باید د داغ خواھرت و وظیفہ ایی کہ بہ گردنت ھست بپردازی خودتو بزار جا ااونا فکر کن بجہ خودتہ ھنو اینجور میکردی فکر المان رفتن بود ججور دلت اومد بری سر زندکی خواھرت اصلا داستان واقعیت ندارہ کفری شدم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
⚪️ درمان لاغری
لاغری معمولا از غلبه صفرا و سودا شکل می گیرد؛ در ابتدا باید مزاج خود را با تشخیص مزاج از متخصص تعیین کرده و انجام دستورات زیر به طور عمومی باعث افزایش وزن می شود :
🔺 مصرف هاضوم :
هاضوم جدا از اینکه به هضم غذا کمک کرده و مصرف آن معده را تقویت می کند باعث افزایش وزن خواهد شد.
🔺 حمام کردن :
اگر یک روز در میان به حمام بروید چاق می شوید. اگر هرروز حمام بروید لاغر می شوید.
اگر ناشتا حمام بروید لاغر و بعد از خوردن غذا باعث چاقی می شود.
🔺 مصرف سویق گندم، سنجد و برنج :
در روایات داریم که خوردن سویق باعث افزایش گوشت استخوان می شود.
🔺خوردن میوه در اول روز
⬅️ بزرگ شدن پروستات
🤌 علت ها :
نگهداری منیهنگام انزال
داروهای تاخیری
رابطه جنسی بدون انزال
تاخیر در تخلیه ادرار
ادرار نڪردن پساز رابطه جنسی
بی تحرڪی و نشستن مداوم
ایستاده نزدیڪی ڪردن یا ادرار ڪردن
بعد از انزال به پهلوی راست نخوابیدن
استبراء نڪردن پس از هر بار ادرار ڪردن
👈 علائم :
ڪاهش قدرت ادرار
زور زدن برای ادرار
قطره قطره آمدن ادرار
تڪرر ادرار
درد هنگام تخلیه منی
سوزش ادرار
👌 درمان :
نوره گذاشتن هفته ای دو بار و بعد از نوره حنا زدن حداقل دو ساعت
روغن مالی با بنفشه ڪنجدی
مصرف گردو
استفاده از روغن تخم ڪدو صبح و شب یڪ قاشق یا مصرف خود ڪدو
گزنه روزی سه قاشق
حجامت چاربند ماهی یڪ بار تا سه مرحله
استبراء همیشه
سرڪه و روغن زیتون بعد غذا
سڪنجبین روزی دو لیوان
سیاهدانه عسل روزی دو قاشق
اسفند شش بار شسته با آب سرد و یڪ بار با آب گرم و مخلوط شده با روغن گل سرخ شبی یڪ قاشق مرباخوری
سویق سنجد
داشتن رابطه جنسی منظّم
جلوگیری نڪردن از انزال و ادرار
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام ادمین عزیزوقت بخیر یه خواهردارم ۴۶ سالشه وحامله هست توی ۱۸ هفته رفت آنومالی گ
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید خانمی که عکس دست پدر شوهر ۶۵ ساله شون گذاشته بودن اون لکه های قرمز و بنفش به خاطر این هست که رگهای ریز زیر پوست پاره میشه حتما متخصص داخلی یا مغز واعصاب ببرین چون پدر شوهر من هم مدام دستهاش این شکلی میشد بنده خدا سکته کرده یه آلزایمر خفیف هم گرفته حتما دکتر ببرید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام خدمت شما ادمین گرامی ودوستان عزیزم عزیزی که عکس دست پدرشوهر شو گذاشتن حتما یه ازمایش بدن احتمال زیاد پلاکت خونشون پایینه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام عزیزم ان شاءالله همیشه سلامت باشید
❌❌خانمی لطف کردن جواب دادن که در مشهد خانم بنام نوری کارش حرف نداره و از شهرستان های دیگه برا درمان میان پیش ایشون
ولی آدرس و شماره تلفن یا اسم کوچک این خانم نوری را ندادن
ممنون میشم پیامم را بزارید تا آدرس دقیق بزارن
(دکتر برای لگن درد بود )
اجرتون با فاطمه زهرا س
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام در جواب خانمی که باردارن وکیست دارن من هم باردارم در سونو شش هفته کیست هفت سانتی داشتم دکتر گفت که نزدیکی نداشته باش وسیله سنگین بلند نکن وضربه به شکم نخوره در سونو دوازده هفته اندازه کیست سه ونیم سانتی متر شده بود دکت گفت کم کم خودش جذب می شه نگران نباش منم قبلا اصلا کیست نداشتم. الان هم شانزده هفتم بخاطر جفتم پایینه شیاف استفاده می کنم واستراحت. برام دعام کن نی نی سالم به دنیا بیاد
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
در جواب دوستمون که گفتن پای برادرزادشون زخم میشه خواستم بگم دختر من هم همینطور بود..از داروخانه روغن گلیسیرین گرفتم چند قطره گلاب و یک قطره آبلیمو اضافه کردم..و روزی چند بار به انگشتش میزدم..مخصوصا موقع خوابش...اگر بتونید بعدش جوراب پای بچه کنید خیلی بهتر هست...اما خداروشکر خیلی خوب شد..فقط حواستون به کفش هایی که براش میخرید باشه..کفش های جلو باز معمولا براشون خوب نیست..مخصوصا اگر لبه هاشون سفت باشه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام دوستان دوستانی که فردی از خانوادشون دچار اعتیاد هست راه کار میخواستن من یکبار تجربم رو توی کانال گذاشتم ولی بازم برای دوستان تازه وارد میدارم منم پسرم ۲۵ ساله ۸ ساله درگیر اعتیاد هست تمام راه هارو رفتم از روانشناسی طب سنتی کمپ زیر نظر دکتر ولی هیچکدوم جواب نداد طبق تجربه ای که به دست آوردم وهمه راه هارو رفتم اعتیاد بیماریه وشفای بیمار هم به دست خودشه وخدا نه شخص دیگه چون تا نخاد نمیشه اول خواستن خودش که اونم باید خدا یه نظری بکنه وشفا بده فقط دعا که خدا نجاتشون بده خودشون هم واقعا در عذاب وسختی هستن دلشون میخواد نجات پیدا کنند حریف مواد نمیشن دوستی گفته بود این چه حرفیه دست رو دست بذارید دعا کنید که نمیشه ولی در جوابش بگم کسی رو نمیشه تغییر دادو وادار به کاری کرد که دوست نداره وسخته براش فقط دعا توسل خدا کمک کنه راه برا پاکی وسلامتشون باز سه منم از نزدیک مشکلات شمارو لمس کردم خیلی سخته در تمام روز با خدا حرف میزنم و دعا و استغفار دارم خدا ریشه اعتیاد رو بکنه دل همه مادر پدرایی که تو غم اعتیاد عزیزانشون میسوزند رو شاد کنه برا حاجت دل منم یه صلوات بفرستید ممنون
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام وقتتون بخیر خانمی سوال کردن که یبوست دارن باید چه کار کنن ،منم داشتم یه بنده خدایی بهم گفت شبها سماق آسیب شده رویک قاشق با یک لیوان آب مخلوط کن وبخور از وقتی خوردم دیگه یبوست ندارم واصلا اذیت نمیشم هم برای کبد خوبه وهم شکم رو تقریبا کوچیک میکنه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان مینا یه جای دیگه دفترش نوشته بود : "ما در درون سینه هوایی نهفته ایم بر
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
. وقتی امیر اومد سمتم صداش کردم و ازش پرسیدم اون اقا که پشت پیشخونن اسمشون چیه؟ اخه خیلی قیافشون برام آشناست،
امیر با پوزخند پهنی گفت ایشون آقا پویان
پویا؟ خودش بود، همون "پ" دفترچه مینا؛ باید مطمئن میشدم
بلند شدم و رفتم کنار پیشخوان ایستادم ، پویا سرشو بلند کرد و به فارسی گفت کاری داشتین؟
گفتم اقا پویا؟ .
گفت بله بفرمایید
گفتم خواهرم خیلی از قهوه های شما تعریف میکردن، اخه قبلا پاتوقش کافه شما بود، زیاد اینجا می اومد باید بشناسینش،
پویا نگاهی عمیق به من کرد و نفسشو بیرون داد و بعد از مکث کوتاهی گفت، ایرانی اینجا کم نمیاد البته، ولی اکه میگین پاتوقش بوده که خب بله باید بشناسم.
گفتم مینا خواهرم خونشون نزدیک اینجا بود، قبل فوتش زیاد می اومد اینجا. تصادف کرد دو سال پیش حدودا ،
پویا سرشو بلند کرد و یه لحظه زل زد تو چشام ، با بهت ، ولی بعدش سرشو انداخت پایین و بعد چند لحظه گفت خدا رحمتشون کنه. و دیگه چیزی نگفت.
نگاه پویا و اون بهت تو چشماش مطمئنم کرد که خودشه ، همون "پ" دفترچه میناست..
از کافه اومدم بیرون، فکر میکردم باید فقط بفهمم "پ" کیه ولی حالا که فهمیده بودم "پ" کیه نمیدونستم باید چی کار کنم؟ اگه قرار بود کاری نکنم چه فرقی میکرد که اون کی باشه؟
تا خونه قدم زدم ، تو سرم هزار تا سوال بی جواب بود.
مینا تو دفترش نوشته بود از این وضعیت خسته شده و عذاب وجدان داره آزارش میده، نوشته بود هر بار که تو چشم بچه هام نگاه میکنم حالم از خودم بهم میخوره، هر بار که بچه هامو بغل میکنم احساس میکنم دارم الودشون میکنم. هربار که با بچه ها و حسام لحظات خوبی داریم و حسام با محبت نگاهم میکنه و میخنده دلم میخواد زمین دهن باز کنه و منو ببلعه.
نوشته بود چند باری دلش خواسته این رابطه رو تموم کنه ولی هم به محبتای پویا عادت کرده بودم هم هر بار که تلاشی میکرده که این رابطه رو کم و بعدش قطع کنم پویا دیوونه بازی در می اورد و میگفت میام جلوی در خونتون خودمو میکشم، جوری خودمو میکشم که تصویر جسدم هیچ وقت از جلوی چشمات کنار نره و همیشه عذاب وجدان مرگ منو داشته باشی. همیشه با این حرفا مانعم میشد ، باعث میشد دلم براش بسوزه و نتونم تمومش کنم. خودمم وابسته اش شده بودم و هر بار که عزممو جزم میکردم که تمومش کنم پویا با مظلوم نمایی و جلب ترحم من تصمیممو عوض میکرد.
مینا یه جا نوشته بود:
"به حسام گفتم ادکلنی که پ برام خریده رو تو حراج اخر فصل خریدم ولی حسام انگار باور نکرد چون رفت تو فکر و بعدش پرسید از کدوم فروشگاه خریدم و دقیقا چند خریدم؟ و کی رفتم خرید؟ و حتی پرسید چرا تنها رفتم خرید، گفتم تنها نرفتم با نگار رفتم. بعد حسام گفت چی شد که یهو رفتی همچین ادکلنی خریدی ؟ اونم با نگار؟ تو که سایه اونو با تیر میزدی؟ گفتم نگار اصرار کرد بریم منم رفتم دیدم بوش کردم دلم رفت خر شدم خریدم. حسام مشکوک نگام کرد و چیزی نگفت ولی تا اخر شب تو فکر بود. خدایا کمکم کن، ابرومو نریز،
مینا یه جای دیگه نوشته بود فکر کنم حسام یه شکایی کرده، چند وقته سوال پیچم میکنه، هی بهم میگه کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا ناراحتی؟ چرا خوشحالی؟ کی بود زنگ زد؟ چرا پس زود قطع کردی؟ نمیدونم باید چی کار کنم، نمیتونم فکر کنم، نمیتونم درست تصمیم بگیرم، خدایا عجب غلطی کردم، خدایا منو ببخش و نزار حسام چیزی بفهمه، خدایا یه فرصت دیگه بهم بده، قول میدم زن خوبی برای حسام ومادر خوبی برای بچه هام باشم.
تو صفحه های اخر مینا از ترساش گفته بود و از پشیمونی و عذاب وجدانش. میگفت دلم فقط ارامش میخواد. دیگه هیجان نمیخوام.
دلم میخواد فقط یه بار دیگه بدون ترس و عذاب وجدان کنار حسام و بچه هام باشم و از بودنشون لذت ببرم. خدایا چرا قدر چیزایی که داشتم نمیدونستم.
نوشته بود تو رابطه ای گیر کردم که نه راه پس دارم نه راه پیش ، میخوام همه چی رو اروم تموم کنم ولی پویا نمیذاره از اون ورم میترسم یهو رابطه رو قطع کنم و پویا دیوونه بازی در بیاره و کاری کنه حسام همه چیو بفهمه. حسام اگه بفهمه طلاقم میده ، بچه هام ، خدایا کمکم کن.
با خودم فکر کردم چرا تا حالا از جزئیات مرگ مینا چیزی نپرسیدم؟ چی شد که تصادف کرد؟ کجا تصادف کرد؟ با کی بود ؟ اصلا اگه تصادف نبوده باشه چی؟ اگه حسام بویی برده باشه چی؟ یعنی حسام؟ نه ممکن نبود، حسام عاشق مینا بود، حلقه اش هنوز گردنشه. عکساش هنوز به دیوار این خونس. این فکرا داشت دیوونم میکرد. عصر اون روز رفتم کنار الاله نشستم و براش از بچگیای خودم و مینا گفتم و سعی کردم ازش یه چیزایی بپرسم که بفهمم رابطه مینا و حسام چه جوری بوده ولی الاله که انگار قصدمو فهمیده بود چیزی نگفت و مثل همیشه به من روی خوش نشون نداد و تیرم به سنگ خورد.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عالم معاصر، آخوند ملا محمود عراقي (ره )، فرمود: مـن در اوايـل جـوانـي ، در بروجرد در مدرسه شاهزاده ، مشغول تحصيل علم بودم
هواي آن شهر مـعتدل است و در ايام نوروز باغات و اراضي آن سبز و خرم مي شود وآثار زمستان و برف و سرماي هـوا از بـين مي رود ولي دو فرسخ از شهر كه به سمت اراك برويم بلكه كمتر از دو فرسخ ، زمستان غالبا تا اول خرداد ثابت و برقراراست .
اوايـل فـروردين چون هوا را معتدل ديدم و درسها هم به خاطر رسومات نوروزتعطيل بود، با خود گـفـتـم قـبـر امـامزاده سهل بن علي (ع ) را كه در روستاي آستانه است ، زيارت كنم .
(آستانه از روسـتـاهـاي كزاز است و كزاز از بخشهاي اراك مي باشدو اين امامزاده در هشت فرسخي بروجرد واقع شده است .
) جمعي از طلاب هم بعد از اطلاع از قصد من ، همراه من شدند و با لباس و كفشي كه مناسب هواي بـروجـرد بـود پـيـاده بـيرون آمديم و تا پايه گردنه ، كه تقريبا در يك فرسخي شهر واقع است راه پيموديم .
در مـيـان گـردنـه بـرف ديـده مي شد، ولي به خاطر آن كه در كوهستان تا ايام تابستان هم برف مي ماند، اعتنايي نكرديم .
وقتي از گردنه بالا رفتيم ، صحرا را هم پر از برف ديديم ، ولي چون جاده كـوبـيده بود و آفتاب مي تابيد و تا رسيدن به مقصد بيش از شش فرسخ باقي نمانده بود، براه خود ادامـه داديـم .
بـا خـود حـسـاب كرديم كه دو فرسخ ديگررا در آن روز مي رويم و شب را كه شب چـهـارشـنـبـه بود، در يكي از روستاهاي بين راه مي خوابيم .
فقط يك نفر از همراهان از همان جا بـرگـشـت .
عصر به روستايي رسيديم و در آن جا توقف كرديم و شب را همان جا خوابيديم .
صبح وقـتـي بـرخـاستيم ، ديديم برف باريده و راه را بسته و مخفي نموده است .
با وجود اين وقتي نماز خوانديم وآفتاب طلوع كرد، آماده رفتن شديم .
صـاحـب مـنزل مطلع شد و ممانعت نمود و گفت : جاده اي نيست كه از آن برويد و اين برف تازه ، همه راهها را بسته است .
گفتيم : باكي نيست ، زيرا هوا خوب است و روستاها به يكديگر متصل هستند ومي توانيم راه را پيدا كنيم ، لذا اعتنايي نكرده و براه افتاديم .
آن روز را هم با سختي تمام رفتيم .
عـصـر وارد روسـتـايي شديم كه از آن جا تا مقصد، تقريبا كمتر از دو فرسخ مسافت بود.
شب را در خانه شخصي از خوبان ، به نام حاجي مراد خوابيديم .
صبح وقتي برخاستيم هوا به شدت سرد شده و برف هم بيشتر از شب گذشته باريده بود، اما ابري ديده نمي شد.
نـمـاز صبح را خوانديم و چون مقصد نزديك و شب آينده ، شب جمعه و مناسب بازيارت و عبادت بود و در وقت خروج ، هدف ما درك زيارت اين شب بود، بازبراه افتاديم ، به اين حساب كه بين ما و مـقـصد روستايي است كه متعلق به بعضي ازبستگان من مي باشد، اگر هم نتوانستيم به امامزاده بـرسـيـم ، مـي توانيم در آن روستاتوقف كنيم و من صله رحم كنم .
وقتي صاحب منزل قصد ما را فـهـمـيـد، مـا را از حركت باز داشت و گفت : احتمال از بين رفتن شما وجود دارد، بنابراين جايز نيست برويد.
گـفـتـيـم : از ايـن جا تا روستاي بستگان ما مسافت چنداني نيست و بيشتر از يك گردنه فاصله نـداريم و هواي آن طرف هم كه مثل اين طرف نيست ، بنابراين فقط يك فرسخ از راه برفي است و در يك فرسخ راه هم ترس از بين رفتن نمي باشد.
بـه هـر حال از او اصرار و از ما انكار و بالاخره وقتي اصرار كردن را بي فايده ديد، گفت :پس كمي صبر كنيد تا برگردم .
اين را گفت و رفت و در اتاق را بست .
وقـتي رفت ، به يكديگر گفتيم مصلحت در اين است كه تا نيامده برخيزيم و برويم ،زيرا اگر بيايد باز هم ممانعت مي كند، لذا برخاستيم تا خارج شويم ، اما ديديم در بسته است .
فهميديم كه آن مرد مـؤمـن بـراي آن كـه از رفتن ما جلوگيري كند، حيله اي بكاربرده و در را بسته است ، لذا مجبور شديم همان جا بنشينيم .
در همين لحظات طفلي راميان ايوان ديديم كه كاسه اي در دست دارد و مي خواهد از كوزه اي كه آن جا بود، آب ببرد به او گفتيم : در را باز كن .
او هـم بـي خبر از موضوع در را باز كرد.
به سرعت بيرون آمديم و براه افتاديم .
بعد ازآن كه از اتاق و حياط، كه بالاي تلي قرار داشت ، خارج شديم ، صاحب منزل ، كه براي انداختن برف بالاي بام رفته بود، ما را ديد و صدا زد: آقايان عزيز، نرويد كه تلف مي شويد.
بيچاره هر قدر اصرار كرد كه حالا كجا مي رويد؟ فايده اي نداشت و ما اعتنانمي كرديم .
وقـتـي اصـرار را بـي فايده ديد، دويد و صدا زد راه بسته و ناپيدا است و شروع به نشان دادن مسير نـمـود كه از فلان مكان و فلان طرف برويد و تا جايي كه صدايش مي رسيد،راهنمايي مي كرد و ما راه مي رفتيم .
مـسـافتي كه از آن روستا دور شديم ، راه را كه كاملا بسته بود، نيافتيم و بيخود مي رفتيم .
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 عالم معاصر، آخوند ملا محمود عراقي (ره )، فرمود: مـن در اوايـل جـوانـي ، در ب
#ادامه✅
.
گاه تا كـمر يا سينه به گودالهايي كه برف آنها را هموار كرده بود فرو مي رفتيم و گاه مي افتاديم و بدتر از هـمـه آن كـه ، رشته قنات آبي در آن جا بود كه برف و بوران اثرچاههاي آن را بسته بود و ترس افـتـادن در آن چـاهـهـا را هـم داشـتـيـم .
بـعلاوه آن كه ، راه نامشخص و برف هم غالبا از زانوها مي گذشت كفش و لباس هم مناسب با هواي تابستان بود.
گاهي بعضي از رفقا چنان در برف فرو مـي رفـتـند كه نمي توانستند خارج بشوند، مگر اين كه بقيه او را بيرون بكشند.
با وجود اين حالت چون هوا آفتابي وروشن بود، مي رفتيم .
در بين راه ، ناگاه ابرها به يكديگر پيوسته و هوا تاريك شد، بـرف و بـوران هم شروع شد و سر تا پاي ما را خيس نمود، اعضاي بدنمان ، از وزيدن بادهاي سرد و وجـود بـرف و بـوران از كار افتاد، به همين جهت همگي از زندگي خودنااميد شديم و به هلاكت خـود يـقـين پيدا كرديم .
با پيش آمدن اين حالت انابه و استغفاركرده و شروع به وصيت كردن به همديگر نموديم .
بعد از وصيتها و آمادگي براي مردن ، من گفتم : نبايد از فضل و كرم خداوند مايوس شدما بزرگ و ملجا و پناهي داريم كه در هر حال و زماني قدرت ياري و كمك ما را دارد،بهتر آن است كه به او استغاثه كنيم .
دوستان گفتند: اين شخصي كه مي گويي ، كيست ؟ گـفـتـم : امـام عـصـر و صـاحـب امر، حضرت قائم عجل اللّه تعالي فرجه الشريف را مي گويم .
تا ايـن سـخن را از من شنيدند، همگي به گريه افتادند و ضجه زدند و صداها را به واغوثاه وادركنا يا صاحب الزمان ، بلند نمودند.
ناگاه باد، آرام و ابرها پراكنده و آفتاب ظاهر شد.
وقتي اين وضع را ديديم بسيارخوشحال و مسرور شـديـم ، اما همين كه اطراف را نگاه كرديم ، ديديم در چهار طرف غير از كوه و تپه چيزي مشاهده نـمي شود و آن راهي كه بايد مي رفتيم ، مشخص نبود.
از ترس آن كه اگر برويم شايد راه را اشتباه كنيم و طعمه درندگان شويم ، متحيرمانديم .
در هـمـيـن حـال ناگهان ديديم كه از طرف مقابل بر بالاي بلندي ، شخصي پياده ظاهر شدو به طرف ما آمد.
همه خوشحال شده و به يكديگر گفتيم : اين همان گردنه اي است كه بين ما و منزل باقي مانده است و اين شخص هم از آن جا مي آيد.
او بـه طرف ما و ما به سمت او روانه شديم تا آن كه به يكديگر رسيديم .
شخصي بود به لباس مردم آن نواحي كه ما تصور كرديم از اهالي آن جا است و از او راه راپرسيديم .
گـفـت : راه همين است كه من آمدم و با دست اشاره به آن جايي كه اول ديده شد، نمود وگفت : آن هم اول گردنه است .
بعد از اين صحبتها از ما گذشت و رفت .
ما هم از محل عبور و جاي پاي او رفتيم تا به اول گردنه رسيديم و نفس راحتي كشيديم ، اما اثر قدم او را از آن مكان به بعد نديديم ، با آن كه از زمان ديدن او و رسيدن ما به آن جا، هواكاملا صاف و آفتاب نمايان و برف تازه اي غير از بـرف قـبـلي نباريده بود و عبور از ميان گردنه هم بدون آن كه قدم در برف اثر كند، ممكن نبود.
ضمن اين كه از بلندي ، تمام آن صحرا نمايان بود، و ما هر چه نگاه كرديم آن شخص را در آن بيابان هموار نديديم .
تمام همراهان از اين موضوع تعجب كردند! هر قدر در اطراف نظر انداختيم كه شايدجاي پايي پيدا كـنـيم ، ديده نشد.
حتي از بالاي گردنه تا ورود به روستاي خودمان كه نزديك به نيم فرسخ بود، همت را بر آن گماشتيم كه اثر پايي پيدا كنيم ، ولي با كمال تعجب پيدا نكرديم و نديديم .
پس از ورود به آن روستا پرسيديم : امروز اين جا و اين طرف گردنه ، برف تازه باريده ؟ گـفـتند: نه ، بلكه از اول روز تا به حال هوا همين طور صاف و آفتاب نمايان بوده است ،جز آن كه شب گذشته برف كمي باريد.
از ديـدن ايـن امـور غـيـر طبيعي و آن اجابت و دستگيري بعد از استغاثه ما، براي من وبلكه همه هـمراهان هيچ شكي در اين كه آن شخص ، آقا و مولا حضرت ولي عصرارواحنافداه ، يا آن كه مامور خاصي از آن درگاه بوده است ، نماند
كمال الدين ج ، ص 110، س 3.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
خواهرم منم یه هم وطنم که خیلی به کمک نیاز دارم
برادر جوانم پیسی گرفته که بشدت غصه دار هستیم
اول ازتون میخوام که برامون دعا کنید و مشکل منم مطرح کنید
دوستی نوشته بودن خورشت چغندر با گوشت گاو بخوره خوب میشه..نمیدونم چ جوری درست کنم..ممنون میشم اگه لطف کنید و دستور تهیه ش رو از دوستان بگیری
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام خدمت دوستان گل کانال
ببخشید یه خانمی اومده بود گفته بود برای چاقی صورت قرص آنادرم بخوریم من رفتم تهیه کردم ولی روش ننوشته چاقی صورت نوشته جوانساز میخواستم ببینم ایشون خوردن صورتشون چاق شده یا نه واینکه روش نوشته روزانه دوتا قرص حالا نمیدونم این دوتا قرص را یه جا بخورم یا یکی صبح یکی شب
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اول تشکر میکنم از ادمین محترم بخاطر کانال خوبتون 🙏وتراخدا سوال من را اورژانسی بزارید من چند ساله میگرن دارم گفتند بوتاکس کنم الان دوهفته هست که بوتاکس کردم الان سمت چشم راستم افتادگی پلک پیدا کردم خیلی ناراحتم ترا خدا راهنماییم کنید کسی اطلاعاتی داره در اختیارم بذاره و واقعا رفع میشه خیلی عذاب میکشم وهمش میگم چرا انجام دادم😔 اگه کسی راه حلی داره بهم بگید ممنونم از لطفتون 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید میشه لطفا سوال منوارژانسی بزارید گروه آخه خیلی درد دارم من حدودا دوماهی میشه یبوست دارم دکترهم رفتم بهم دارو داده امامشگل من اینه که مقعد من براثریبوست یه زره زده بیرون الان به محض اینکه میرم دسشویی خیلی خیلی درد داره نمیدونم چکارکنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم عزیز وگرامی
ممنونم از کانال بسیار عالیتون
میخواستم این پیامو اورژانسی داخل کانال بذارین
وعاجزانه تقاضا دارم عزیزان تجربیات خودشونو در اختیارم بگذارند
عاقبت همگی بخیر انشاءالله
دخترم کیست آندومتریوز داره
چکار کنیم ک درمان بشه؟
واقعا التماس دعا
خییییلی گرفتارم برام از امام زمان حاجتمو بخواهید😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
بیزحمت سوال من هم اورژانسی هست برام بذارید تو گروه......من خانمی چهل ساله هستم چهار سال پیش مریضی عصب پنجم سه شاخ که فک پایینی هم درگیرش بود گرفتم ولی خودم نمیدونستم چه مریضی هست برای همین همش به دکترهای متخصص دندانپزشک مراجعه میکردم اونها هم گفتن مشکلی ندارید تا بالاخره یک ماه پیش به دکتری مراجعه کردم اون تشخیص داد کمی دارو بهم داد خوبه ولی کامل بهتر نشدم وقتی درد من رو میگیره خیلی وحشتناک هست و نمیتونم غذا بخورم خیلی هم لاغر شدم دیگه چند روز دیگه هم ماه مبارک رمضان هست میخوام روزه بگیرم .....تو گروه کسی هست که درگیر این بیماری شده باشه ودرمان دائمی انجام داده باشد بیزحمت زودتر جوابم بدید تا از نگرانی در بیاد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستای گلم
حال روحیم خیلی خرابه ...
چند وقته خیلی بدبینم.خیلی زوم میکنم رو حرفا و کارای بقیه و خیلی عصبانی میشم ازهمه.جوری ک نمیتونم خیلی از رفتارا رو تحمل کنم و بی تفاوت بشم.فکر میکنم همه تو حرفاشون منظور بدی دارن.اینجوری هستا ولی من خودم زیادی بزرگش میکنم برا خودم.مثلا خونه مادرشوهرم میرم از رفتارای خودش و دخترش حالم بد میشه تحمل میکنم چیزی نمیگم ولی اخرش با شوهرم دعوا میکنم.حرفای بدی ب خودش و خانوادش میزنم.حتی با خواهرمم قطع رابطه کردم.تحمل ادما و رفتار و کاراشون برام سخته.تا میرم تو رختخواب چند دقیقه ی بار ترس از مردن و نیست شدن میاد سراغم جوری ک بخودم میام یا در حال ناله کردنم یا اینکه محکم دارم میکوبم تو پیشونیم ک فکرش از سرم بره بیرون.بیرون خوش و خرمم ولی میام تو خونمون کلا میریزم بهم.دوس دارم این خونه رو با کل وسایلش بزارم برم.هر چی هم ب شوهرم میگم بدیم مستاجر و بریم قبول نمیکنه.اسمم باشه لیلی ...ک جواب دوستان رو راحت پیدا کنم😰
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
به نام خدا و ضمن سلام وخسته نباشید به همه هم گروهیها و مدیر محترم گروه ببخشید من هم مثل بقیه یه سوال داشتم می خواستم بپرسم که من چه کار کنم که مادر مهربانی باشم دست خودم نیست یه موقع هوایی به یه دونه پسرم گیر می دم واذیتش می کنم من آدم نماز خون و قرآن خونی هستم ولی از خودم خیلی بدم می یاد چون به پسر ۹,سالم گیر می دم وبهش فروش می دم واعصابشو خورد می کنم تو هفته یکی یا دو روز خونه هست چون بچه خیلی شلوغیه وحرف گوش نکنی هست دایم روی اعصابم منم تا میتونم دعواش می کنم بهش ببخشید فوش می دم و باهاش لج می کنم وبهش بی محلی می کنم ولی از عواقبش میترسم تو رو خدا کسی مثل من تا حالا بوده چه جوری دست از این کارم بردارم باهاش مهربونم باشم تا خوب بزرگ بشه پاینده بهتری داشته باشه می شده منو راهنمای کنید چه کار کنم لطفاً زودتر با تشکر التماس دعا🙏
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 🌸🍃
سلام بر دوستان.. داستان مرجان هنوز تمام نشده دارم میخونم.. میخواستم بگم مرجان خانوم خیلی خوبه که بعد گذشت 30 سال به بالا میشه این اتفاقا خیلی خوب ذهنتون مونده.تا اینجای داستانو که خوندم نمیخوام ناراحتتون کنم ولی فک میکنم شما نرفتی زندگی بچه های خواهرت سرو سامون بدی وباری از دوش حسام برداری اینطوراز حرفاتون برداشت کردم که از اول زندگی مینا شما افسوس زندگیشو خوردی شوهر خوب. وداشتن بچه هم پسر وهم دختر واینکه شما فقط در جا میزدی وخودت مقصر بودی باید از خواهرت درس میگرفتی نه افسوس زندگیشو بخوری.. خلاصه شما رفتی فقط بخاطر خوشی خودت با خودت فکر کردی شوهر خوب وبچه وخونه وموقعیت خوب چرا نری... همون وقتی که مینا بهت پیشنهاد داد بری آلمان میرفتی خیلی موقعیت خوبی بود..حالام رفته بودی باید سعی میکردی مادر خوبی برای بچه ها باشی نه اینکه همه چیو تو خونه جابجا کردی حداقل تا یه سال دست به چیزی نمیزدی. چه جور خواهری بودی چطور دلت میومد با بچههاش وشوهردلشکستش کلکل کنی باید از خدات هم میبود اینقد عاشق خواهرت بوده و تورو قبول کرده بود بری.خیلی اعصابم بهم ریخت.. میخوام بگم به خانوما خیلی بده افسوس بخورید که کی چی داره ومن ندارم باید برای بقیه خوشحال باشیم که خدا به ما هم بده.. واقعا متاسفم برای بعضیا.. در پناه خدا باشید🌹
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🛑 بالاخره جاریم بعد ۲سال اعتراف کرد 🛑
🌺🌺تا دو سال پیش صورت جاریم اینقد افتاده و لاغر بود 😣 ولی الان نگاش کنی هلوی شده برای خودش🥰🥰 نامرد راز چاقی صورتشو نمیگفت 😁 تا دو روز پیش دوباره ازش پرسیدم گفت دیوونم کردی بیا تو این کانال عرض یک هفته صورتت تپل میشه 🤩🤩 بدونه بازگشت🤩🤩
😉😉الان میفهمم چرا صورتش اینقد تپل و صاف شده بود😉😉 رازش اینجا بود👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/130941130C4772249a2b
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85
چه صبری داری خدا😭👆
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 خواهرم منم یه هم وطنم که خیلی به کمک نیاز دارم برادر جوانم پیسی گرفته که بشدت غصه دا
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام پدر خودم همین مشکل داشتن( خون در ادرار) بردیم بیمارستان مدنی دکتر هادی ملکی دوروزه وقت عمل دادن الان خداروشکر خوب خوب شدن خواهش میکنم جواب بنده رو برای دوست عزیزم بذارید مشکلشون حل بشه دکتر هادی ملکی دوشنبه ها کلینیک سیدالشهدا میشینن ولی عمل چهارشنبه ها بیمارستان مدنی انجام میدن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به همه اعضای محترم گروه وادمین عزیز در پاسخ به خانمی که گفته بود خون روشن در مدفوعش بوده ، منم چند سال پیش این اتفاق برام افتاد وبسیار ترسیدم وحتی گریه کردم اما وقتی دکتر رفتم گفت به علت بواسیر یا شقاق این اتفاق افتاده ودارو مصرف کردم خوب شدم شما هم به دکتر مراجعه کن ان شاءالله که مشکلت حل میشه 🌹
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام و ادب
برای خانومایی که گفتن انگشت پای بچه اشون به خاطر فرو رفتن ناخن در گوشت عفونت کرده یه چهارم قاشق چایخوری پرمنگنات رو در یه لیتر آب که در تشت ریخته باشن بریزند و پا رو حدود ۲۰ دقیقه در تشت بگذارند تجربه شده اس وعالی جواب میده
پرمنگنات داروخونه نداره اونایی که مواد شیمیایی میفروشن دارند به منم دعا کنین
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به همه عزیزان و خیر ببینین که با پاسخگویی به مشکل یه دوست مشکل همه رو حل میکنین
خانمی که زانوشون آب آورده طب سنتی حاذق برین حل میکنن مشکلتون رو و من از طب کلاسیک و پیش دکتر رفتن نمیدونم حل میشه یا نه من زانوم آب آورده بود و طبیب حاذق سنتی که شغل از پدر یادگرفته بود مداوام کرد الهی خیر ببینه
التماس دعا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به حبیبه خانم ومشترکین محترم یک تجربه درمانی موفق وبدون نیاز به پزشک
دارم که لازم دیدم آنرا به اشتراک بگذارم یک روز پنج شنبه متوجه شدم که کودک سه ساله ام یک شیئ گرد به اندازه یک نخود به درون یکی از سوراخ های ببنی خود فرو کرده بود
وراه تنفس او با مشکل مواجه شده بود
متاسفانه هیچکدام از پزشکان گوش وحلق وبینی در مطب حظور نداشتند من وهمسرم
با نا امیدی وناراحتی بسیار با کودکم به خانه بر گشتیم تا مجددا شنبه جهت درمان به بیمارستان برویم یکی از همسایه ها که مارا آشفته دید اینگونه ما را راهنمایی نمود وخوشبختانه موفق شدیم آن شیء را که هرلحظه بالاتر میرفت با تجربه این همسایه بدون نیاز به پزشک از بینی او خارج نماییم به محض رسیدن به درون منزل همسرم کودکمان را به پشت روی کف اتاق قرار داد وبا انگشت شصت ان سوراخ از ببنی را که چیزی درون ان نبود
به طرف دیگری ببنی فشار داد وبا احتیاط دهان خود را بر روی دهان کودک قرار داد وبا اندازه لازم به درون دهان او دمید ویا فوت نمود خوسبختانه بلا فاصله آن شی از درون بینی کودک جدا وبر روی سینه اش پرتاب شد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در جوابه اون دختر خانم۲۷ساله که دچار قارچ درناحیه کشاله ران شدن
همیشه اون قسمت رو باروغن حیوانی چرب نگه دارونزار چربیش خشک بشه وروزی دوسه بار هم با اب وصابون بشور وبعد دوباره روغن حیوانی بزن وسعی کن دامن بپوش که زخم هوا بکشه انشالله که با این روش نتیجه میگیری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🧠 راهکارهای افزایش حافظه
👈 حجامت سر
👈 جوشانده بادرنجبویه
👈 مصرف عسل
👈 روزه
👈 ڪندر روزی سه عدد
👈 اسفند شبی یڪ قاشق چایخوری
👈 مویز قرمز ناشتا21عدد
👈 یڪ قاشق مرباخوری ڪندر و میخڪ
👈 مصرف سعد و زعفران و عسل
👈 استفاده از سعد برای مسواڪ زدن
👈 حفظ قرآن
👈 آیت الڪرسی
👈 مرّبای زنجبیل
👈 زیاد شانه زدن مو
👈 روغن زیتون
👈 سویق گندم خشڪ ناشتا
👈 آویشن و نمڪ
👈 ڪم خوری و ڪم نوشی
👈 ڪوتاه ڪردن ناخن
👈 خواب قیلوله
👈 مصرف گرمیهایی مثل ارده شیره، انجیر، بادام، سیاهدانه عسل، هلیله سیاه و ...
👈 خوردن ڪرفس
👈 افزودن خردل به غذا
👈 ترڪیب ڪندر و میخڪ و اسپند و شڪر سرخ به نسبت برابر
🧠 عوامل ضعف حافظه:
سیب ڪال، گشنیز، پنیر، خواندن نوشته قبور، حجامت نقره، دیدن صحنه اعدام، غم و اندوه، گوشت گاو و گوشت شڪار (فهم و ذهن و عقل وحافظه را تغییر میدهد) ، مصرف سردیهایی مثل لبنیّات و ترشیجات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام تورا خدا جواب مرا بدهی اورژانسی این پای من دو ماه بخیه برده وخوب نمیشه هنوز چرک وخون میدد اینقدر دکتر رفته امپور اوفونتی وکپسول دوماه دارد استفاده میکند همه ی آزمایشا هم خوبه نمیدونم چرا خوب نمیشه روش خشک میشه باز دوباره این پوست میفتد دوباره چرک وخون میدد عصابم خورد شده شما بگید چیکار کنم 22 ساله هستم
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
#حرف_اعضا 💜🍃
ختمی جهت رفع سنگینی خانه میخاستم
برای بر طرف شدن خانه هایی که سنگین می باشند عزیزان✋
خواندن 3 شب سوره جن (با حالت زمزمه ) خیلی خوب است
اگر برطرف نشد باید 3 شب دیگه ادامه بدهید
از نشانه خانه های سنگین این که انسان داخلش بیقرار است
دوست دارند بروند بیرون بچه ها جیغ میزنن بی جهت بین افراد خانواده همیشه بحث و مخاصمه پیش میاد روزی و برکت خدا قطع میشود
خانم های گل برای برطرف شدن سنگینیای خودتان منزلتان این موارد خوب است✋
صدقه ... بنیت قربانی و رد مظالم و امام زمان (عج)
زیر دوش سوره ناسو فلق را خواندن عزیزان مهربان
چله بری قرآنی عزیزان
4 قل درمانی
زیر باران آیه امن یجب و 46 سورهدزمر را خواندن
و 3 شب قرائت سوره_جن با حالت زمزمه اینها همه سبک کننده خوبی هستند
عزیزان این سوره مبارکه جن معجزه میکند
مهربانان برای 4 قل درمانی رو ی مقدار آب و سرکه و یا آب و نمک یه آیه الکرسی حمدو چهار قل میخوانید + 10 مرتبه آیه 33 سوره الرحمن آخرش هم 19 مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم میگویید بر خلاف عقربه های ساعت چهار گوشه های خونتان میریزید هفته ای یک مرتبه خوب است خونتونو منزلتان را سبک میکنند
عزیزان مهربان برای چله صبحشان غسل میکنید به این نیت صدقه میدهید بعد میروید تو ی قبرستان رو خاک اموات ای که سنگ قبر ندارد (چهلمش نشده ) یک حمد و 3 تا سوره توحید میخوانید با 3 مرتبه صلوات از روشان رد میشوید و میگویید خدایا سنگینی من را رو این خاک بریزید و این بنده خدا رو هم بیامرزیدبرگشتی ام صدقه بدهید
مهربانان برای برطرف شدن چشم و نظرو طلسم و امواج منفی بد که باعث پسرفت زندگی می شود و ترسو گریه بچه ها 7 مرتبه سوره حمدو چهار قل را با 4 تا وان یکاد بهمراه ده مرتبه
آیه 98 و 99 سوره مومنون که از وقل شروع می شود را رو آب خوانده و بخورید و باقیماندشو به 4 گوشه منزلتان بریزید بهتر است از کاسه های زیارتی و آیه دار استفاده کنید
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ﴿۳۳﴾
*۳۳ سوره الرحمن*
یکی از راههای سبک شدن منزل و شکستن طلسم این ایت که این آیه رو 40 مرتبه رو آب و سرکه خوانده شود
برخلاف عقربه های ساعت به 4 گوشه های منزلتان بریزید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان . وقتی امیر اومد سمتم صداش کردم و ازش پرسیدم اون اقا که پشت پیشخونن اسمشون
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
.
اون شب وقتی با حسام تنها شدیم بهش گفتم دیشب خواب مینا رو دیدم، حسام نگام کرد و گفت خب چی دیدی؟ تعریف کن.
گفتم درست یادم نمیاد، فقط یادمه ایران بودیم، تو باغ باباجونم بودیم. داشتیم تاب بازی میکردیم ولی یهو دیدم مینا نیست.
یه کم مکث کردم و پرسیدم حسام چی شد که مینا تصادف کرد؟ میشه برام تعریف کنی؟
حسام نگاه عمیقی بهم کرد و گفت نه، دوست ندارم در موردش حرف بزنم.
گفتم خواهش میکنم حسام بگو دیگه، مینا خواهر منم بوده ها.
حسام گفت ااااا خواهرت بوده؟ خداروشکر یادت افتاد مینا خواهرت بوده. راستشو بگو چیشده که یادت افتاده یه خواهری ام داشتی؟ تو از وقتی اومدی اینجا فقط خواستی هرچی از مینا مونده از جلو چشم برداری. انگار میخواستی پاکش کنی از همه جا. همیشه یه جوری در مورد گذشته ات حرف میزدی که از مینا چیزی نگی. به غیر از این چند وقته که نمیدونم چت شده تو از وقتی اومدی چهاد کلوم در مورد مینا گفتی؟ در موردمینا پرسیدی؟ اسمشو به زبونت اوردی؟ یه فاتحه براش خوندی؟حالا چی شده که چند وقته یادت افتاده یه مینایی ام بوده. هی مینا مینا میکنی؟ سوال میپرسی؟ خواب میبینی؟ از مرگش میپرسی ؟از زنده بودنش میپرسی؟ راستشو بگو چی شده که مینا مهم شده؟
گفتم این حرفا چیه؟ من هر کاری کردم به خاطر تو بود، میخواستم فراموش کنی، میخواستم کمتر اذیت شی،
حسام گفت اگه میخوای فراموش کنم پس این سوالا چیه؟
گیر گرده بودم، نمیدونیستم چی بگم، گفتم چند وقته همش دارم خواب مینا رو میبینم، نمیفهمم چرا دائم دارم خوابشو میبینم. یهو برام مردن مینا سوال شد، گفتم شاید یه چیزی تو مرگ مینا باشه که تو نمیدونی.
حسام گفت هیچی تو مرگ مینا نیست ، مینا همین جلوی خونه ، اخر شب، ماشین زد بهش و در رفت. یکی از همسایه ها که دیده بود گفت راننده اش زن بوده، همه تو گزار پلیس هست.اگه ام باور نداری برو از همه همسایه ها بپرس، همشون یادشونه، مدارک بیمارستانشم هست.تو پوشه مدارکاست، برو ببین. از بیمارستانم میتونی بپرسی.
گفتم مینا اخر شب تو خیابون چی کار میکرده؟ حسام گفت با من بحثش شد، دیر اومدم خونه،بحثمون شد ، زد بیرون.
گفتم زیاد باهم دعوا میکردین؟ حسام گفت اینا رم از روی نگرانی خواهرانه ات داری می پرسی؟
ترجیح دادم چیزی نگم. نمی دونستم چقدر از حرفای حسام درسته.رفتم تو پوشه مدارکو نگاه کردم، پرونده بیمارستانش بود. همه چیز همونجوری بود که حسام میگفت.
چند روز بعد از یکی از همسایه ها که تو اسانسور دیدمش پرسیدم شبی که مینا فوت کرد اونا خونه بودن یا نه، چیزی متوجه شدن یا نه؟
اون گفت که اون شب بیرون بوده و خیلی دیر وقت اومده ولی فرداش از همسایه ها شنیده که مینا جلوی خونه تصادف کرده. و گفت چند تا از همسایه ها خودشون اونجا بودن.
انگار حسام راست میگفت و تو مرگ مینا هیچ رازی نبود. ولی دلم اروم نمیگرفت، تصمیم گرفتم برم سراغ پویا،
چند رکز بعد رفتم کافه همین که وارد شدم و چشم امیر به من افتاد از جاش بلند شد و اومد سمتم و گفت سلام بفرمایید، گفتم با پویا کار داشتم گفت اون پشته الان میاد. بهش گفتم تو مینا رو یادته؟ سرشو انداخت پایین و گفت اره زیاد اینجا می اومد، حیف شد، خدا رحمتش کنه. بعد رفت پویا رو صدا کرد.
پویا اومد و رو به روم نشست و گفت بله با من کاری داشتین؟
طبق اون چیزی که باخودم قرار گذاشته بودم تصمیم گرفتم بهش یه دستی بزنم.
گفتم مینا همه چیزو در مورد رابطه تون بهم گفته بود، حتی میدونم که خیلی وقت بود میخواست که ازت جدا شه و این رابطه رو تموم کنه ولی تو تهدیدش میکردی. من فقط اومدم المان که بفهمم خواهرم چرا و چه جوری مرده؟
پویا با بهت نگام کرد و بعد گفت این حرفا چیه خانوم من اصلا نمیدونم چی داری میگی؟ گفتم باشه پس من همه چیو به شوهرش میگم. یهو یه چیزی به ذهنم رسید، گفتم بهش میگم که اون عطرو تو براش خریدی. مینا قبل مردنش همه چیو با همه جزییاتش برام نوشته
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت دوستان بزرگواراعضای کانال وخدمت حببیه خانوم ممنون بابت گروه خوبتون
خواهش میکنم هرکسی میتونه راه حلی بهم بگدازاین مشکل که ۲۳ساله توزندگیمه وداره منووبچه هاراافسرده میکنه نجات بدید
بنده ۲۳ساله ازدواج کردم ۳تابچه دارم دختربزرگم۲۰سالشه وپسرم۱۴سالشه ودخترآخریم۱۳سال مشکل من اینه شوهرم ۸ساله ترک کرده تواین ۲۳سال زندگی اجازه نمیده من ازخونه برم بیرون هرموقع میخوام ازش اجازه بگیرم بگم میخوام برم فلان جااصلااجازه نمیده منوازرفتن منع میکنه یوقتاکه مجبورمیشم میرم خودش میدونه من ازخونه میرم بیرون ولی اصلاروبه خودش نمیاره وبدترازهمه وبدترین مشکل من اینه هرموقع عقدوعروسی وعزاومهمونی ودورهمی داشته باشیم اجازه نمیده ماشرکت کنیم بخداخسته شدیم ازاین وضع همین الان که دارم براتون درددل میکنم عروسی پسرعموم دعوت داشتیم طبق معمول اجازه ندادمابریم بعضیامیگندبخاطراینکه قبلااعتیادداشته خجالت میکشه توجمع بیادولی اینجورنیست الان ۲۳ساله من زن ایشون شدم همیشه سرهمین موضوع باهم بحث داشتیم حتی عروسی داداشم وباهم جنگ ودعواداشتیم عروسی دخترخواهرم همینطورکلااعصاب روانمون راداغون کرده بااین اخلاقش هیچ جانمیره فقط کلاس قدم (NAترک اعتیاد)مغازه وخونه ؛کلاانگارازجمع وشلوغی فراریه دیگه نمیدونم چیکارکنم بخداقسم اینقدرسرنمازگریه میکنم😭😭 ختم برداشتم چهل تازیارت عاشورا حدیث کساسوره حشرنمازجوادائمه روزهای چهارشنبه خوندم دعای صم وبکم حتی گفتند ۹بارسوره کوثررابه نیتش بخون خوندم هیچ اثری رواین بشرنکرده همش کلمه ن توزبونش میچرخه یه بارنشدازش یه چیزی بخوام واجازه بگیرم بگدباشه وقبول کنه نمیدونم چیکارش کنم اهل مشاوره رفتن هم نیس بیرون باهاش حرف زدم میگم بخدابچه هاگناه دارندنکن باهاشون افسرده شدندازبس بیرون نرفتندمیگدهرموقع خواستیدخودم باماشین میبرمشون بیرون فکر میکنه باماشین میره دوسه ساعت توخیابون تاب میخورندازتوجمع ودورهمی وعقدوعروسی سیرمیشندازفکرشون میادبیرون تراخدابگیدچیکارکنم بچه هاازبس توجمع ودورهمی نرفتندانگارافسرده شدندواینکه هرموقع باهم به مشکل برمیخوریم باهم میریم بیرون حرف میزنیم دونفری بدون بچه ها فقط گوش میده خودش هیچ حرفی نمیزنه وانتقادی نداری فقط شنونده میشه هرچی بهش میگم خووب توهم یه چیزی بگوببینم مشکلت چیه هیچی نمیگدولی بازهمون کارخودشوانجام میده خواهش میکنم هرکسی میتونه یه راه حلی بهم بگدچیکارکنم که دست ازاین اخلاقش برداره یعنی خیلی از فامیلای خودم شوهرمنوشب عروسیمون دیدندش الان اگه ببینندنمیشناسنداینجوربراتون بگم تراخداشماهادلتون پاک ترازمنه شایددعای من به درگاه خداقبول نمیشه شماهابرامن دعاکنیدشوهرم توجمع ودورهمی بیادخودم میخوام انشالله دامادبیارم میترسم کسی توکارهادخترام وپسرم نیاندبگندمادعوتش کردیم ن خودش اومدوزنوبچه ش شماهادعاهاتون به درگاه خداحتماقبوله وخداصداتون رامیشنوه برامن دعاکنیدانشالله باخبرهای خوب توگروه براتون میزارم ببخشیدطولانی شدمعذرت میخوام برای ظهوراقامون که سه روزدیگه تولدش صلوااات که انشالله عیدی تک تک اعضای گروه رابهمون بده ودل همه شادبشه شفای همه مریض هاخوشبختی جووناالهی امین 🤲🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
حکم وکالت غیر هم جنس برای خواندن صیغه ی عقد
پرسش : آیا مرد یا زن می توانند با وکالت از یکدیگر خطبه ی عقد را بخوانند؟
پاسخ :
وکالت مرد از طرف زن، یا زن از طرف مرد، براى خواندن صیغه مانعى ندارد.
ایجاد محرمیّت پس از یقین به خواندن صیغه عقد توسط وکیل
پرسش : اگر زوجین به فردی وکالت داده باشند باید یقین حاصل نمایند که او عقد را خوانده است؟
پاسخ :
هرگاه زن و مردى به کسى وکالت داده اند صیغه عقد آنها را بخواند تا یقین نکنند که وکیل صیغه را خوانده بر یکدیگر حلال نمى شوند، ولى اگر وکیل مورد اعتماد باشد و بگوید خوانده ام کافى است.
حکم تعجیل در امر ازدواج فرزندان
پرسش :آیا لازم است ولی در امر ازدواج فرزند عجله داشته باشد؟
پاسخ :
مستحب است در شوهر دادن دخترى که به حدّ بلوغ رسیده تعجیل کنند، همچنین درمورد زن دادن به پسرانى که نیاز به همسر دارند.
حکم سختگیری والدین در مورد ازدواج
پرسش :سختگیرى هاى بیش از حدّ برخى والدین در مورد مسائل مقدّماتى ازدواج (مهریّه و مانند آن) موجب محروم شدن جوانان از ازدوج مى شود، خواهشمند است بفرمایید عمل مذکور چه صورت دارد؟
پاسخ :
سخت گیرى هاى بى مورد در امر مقدّس ازدواج جایز نیست و چنانچه بر اثر این سخت گیریها برخى از ازدواج محروم شوند، و خداى ناکرده مرتکب گناهى شوند، کسانى که سخت گیرى کرده اند نیز در این مورد مسؤولند.
تعدّد زوجات
پرسش :از نظر اسلام مردان می توانند با چند زن ازدواج دائم داشته باشند؟
پاسخ :
مرد از دیدگاه اسلام تا چهار زن دائم می تواند اختیار کند اما این مساله وسیله هوسبازی نیست، بلکه مربوط به ضرورتهاست و با شرائط سنگین و در حدود معیّنی مجاز شمرده شده، و فلسفه روشنی دارد، که اگر مطابق احکام اسلامی صورت پذیرد فواید آن به جامعه زنان باز می گردد. شرح بیشتر این مطلب را در تفسیر نمونه، جلد سوّم، ذیل آیه سوّم سوره نساء مطالعه فرمائید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
نظير اين داستان جناب قندهارى را مرحوم حاج محمد كويتى كه تقريبا در 35 سال قبل با آن مرحوم حج مشرف بودم برايم نقل كرد:
وقتى پسرعمويم نارگيل بار كشتى خود نموده از بمبئى به قصد دوبى حركت كرد به حسب قاعده بايد در مدت يك هفته برسد ولى سه هفته گذشت و از او خبرى نشد يقين كرديم كه غرق شده و با همراهان مرده اند مجلس ترحيم برايشان گرفتيم .
پس از يك ماه كشتى آنها در دريا نمودار شد در حالى كه ديرك آن شكسته و پرده نداشت و به وسيله پارو خود را به ساحل رساندند، حالات خود را گزارش دادند و گفتند يك روز كه از بمبئى بيرون شديم ناگاه طوفان عجيبى شد بطورى كه ديرك كشتى كه پرده به آن متصل بود شكست و پرده پاره پاره شد و پس از آرام شدن دريا به ناچار به وسيله پارو روزى چند كيلومتر حركت مى كرديم تا اينكه آب مشروب ما تمام شد به ناچار نارگيل ها را شكسته و از مايع وسط آن رفع عطش مى نموديم تا اينكه نارگيل ها هم تمام شد و از شدت گرما و سختى عطش از حس و حركت افتاديم به طورى كه بمانند محتضر شديم و آماده مردن .
ناگهان قطعه ابرى بالاى سرمان شروع به باريدن نمود، دهن خود را باز نموده و قطرات باران كه به درون ما رسيد توانستيم حركت كنيم پس ظرفها را گذارديم تا از باران پر مى شد و در خم مى ريختيم تا اينكه خم پر شد و ابر رفت و تا امروز كه به وسيله پارو خود را به دوبى رسانديم آب تمام شد.
🔹🔹🔹🔹
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(داستان دوم ) قريب بيست سال قبل شب جمعه بود با آقا سيد باقر خياط و جمعى رفتيم مسجد جمكران همه خوابيدند و من بيدار بودم و فقط پير مردى بيدار بود و شمعى در پشت بام روشن كرده بود و دعا مى خواند و من مشغول به نماز شب بودم ، ناگاه ديدم هوا روشن شد، با خود گفتم ماه طلوع نموده هرچند نگاه كردم ماه را نديدم يك مرتبه ديدم به فاصله پانصدمتر زير يك درختى يك سيد بزرگوارى ايستاده و اين نور از آن آقاست .
به آن پيرمرد گفتم شما كنار آن درخت سيدى را مى بينى ؟ گفت هوا تاريك است چيزى ديده نمى شود خوابت مى آيد برو بگير بخواب ، دانستم كه آن شخص نمى بيند.
من به آن آقا گفتم آقا من مى خواهم بروم كربلا نه پول دارم نه گذرنامه ، اگر تا صبح پنجشنبه آينده گذرنامه با پول تهيه شد مى دانم امام زمان هستيد و الا يكى از سادات مى باشيد. ناگاه ديدم آن آقا نيست و هوا تاريك شد، صبح به رفقا گفتم و داستان را بيان نمودم بعضيها مرا مسخره نمودند.
گذشت تا روز چهارشنبه صبح زود در ميدان فوزيه براى كارى آمده بودم و منزل دروازه شميران بود كنار ديوارى ايستاده بودم و باران مى آمد پيرمردى آمد نزد من او را نمى شناختم گفت حاج محمدعلى مايل هستى كربلا بروى گفتم خيلى مايلم ولى نه پول دارم و نه گذرنامه . گفت شما ده عدد عكس با دو عدد رونوشت سجل را بياوريد، گفتم عيالم را مى خواهم ببرم ، گفت مانعى ندارد، بعد به فوريت رفتم منزل ، عكس و رونوشت شناسنامه را موجود داشتم و آوردم گفت فردا صبح همين وقت بياييد اينجا، فردا صبح رفتم همان محل آن پيرمرد آمد گذرنامه را با ويزاى عراقى به ضميمه پنجهزار تومان به من داد و رفت و بعدا هم او را نديدم . رفتم منزل آقا سيدباقر، ختم صلوات داشتند بعضى از رفقا از راه مسخره گفتند گذرنامه را گرفتى ؟ گفتم بلى و گذرنامه را با پنج هزار تومان نزد آنها گذاردم ، تاريخ گذرنامه را خواندند و ديدند روز چهارشنبه است ، شروع به گريه نمودند و گفتند كه ما اين سعادت را نداريم .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
ازخواهراراهنمایی میخوام
پسرم وقتی صبحانه میخوره
فکش صدامیده سالهاست
اینجوریه اگه راهکارمیدونین کمک کنین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ببخشید سوالی داشتم من یه دختر۱۶ساله دارم که خیلی لاغره وزنش ۳۰ کیلوهست تیروئیدداره الان چهارساله عادت ماهانه میشه ولی هنوزسینه هاش درنیومده نمی دونم بایدچیکارکنم ی مشکل دیگه هم داره یکسالی میشه بیخودی شروع به خندیدن کرده دکترروانشناس وروانپزشک بردم براش قرص دادن که میخورد تاسه روزخواب بوداصلن خوب نشده هرجامیبرمش همه باتمسخرنگاش میکنن میگن چرادخترتون اینقدمیخنده خودمم دیگه ازدستش خسته شدم مشکل یادگیری هم داره دیرآموزه الان کلاس هشتم هست اگه کسی میتونه دراین زمینه کمکم کنه ممنون میشم من اهل استان قم هستم بهم میگن بایدببریش مزاجشودرست کنی اگر کسی دراین زمینه تجربه داره من روراهنمایی کنه خداخیرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وخسته نباشید خدمت همه دوستان من اول اینکه لاغرم خانوم هستم وهر چی میخورم جوانه گندم چاق نمیشم صورتم هم خیلی لاغر هست 2 اینکه من هرچی خواستگار میاد برام جور نمیشه یکی دوبار میان ومیرن ودیگه پیداشون نمیشه چله میگیرم دعا گرفتم هیچ جور گره ازدواجم باز نمیشه شما راقسم میدم به حضرت زهرا اگه کسی مورد من راداشته راهنماییم کنه چکار کرده ازتون خواهش میکنم براسلامتی همه مریضا صلوات
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوب هستید ممنون از کانال خوبتون من از جوانی ریزش موی هورمونی داشتم وسیپروترون کمپوند می خوردم دکتر پوست ومو بهم داده بود والان که یائسه شدم ریزش شدید دارم طب سنتی رفتم ولی خیلی کمکی نکرد دکتر طب جدید رفتم گفته فیناستراید ۵ با آمپول بیوتین وبپانتن بزنید شنیدم فیناستراید عوارض داره چه درمانی اعضاء دارن
متاسفانه دخترم ۱۶ ساله هست مثل خودم مشکل ریزش داره من هم از این سنین ریزش موی هورمونی داستم لطفا راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باعرض ادب وسلام وتبریک ایاد شعبانیه
برای سردی پا چی خوبه ؟پاهام هر دوشان خصوصاانگشتای هر دو پام چه زمستان چه تابستان خیلی خیلی یخه حتی پاهام را میذارم بغل بخاری پوست پام قرمز میشه از حرارت گرما ولی از داخل سرده خدا خیرتون بده هر راه کاری دارد بگه در ضمن بابام دوتا چشماش نابیناست شبها تا صبح بیداره روزها بیشتر ساعات خواب اینم کسی راه کاری دارد که بابام شبها بخوابه هم خودش وهم دیگران را اذیت میکند
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان من چند ماه میشه خیلی صورتم جوش میزنه جوش های قرمز یا چرکی بهم میگن از معده هست یا به قول قدیمی ها میگن باید سر دلتو صاف کنی اما من نمیدونم چی بخورم خوبه میشه معده تا دیگه جوش نزنه بیرون بعضی میگن روغن زیتون یا چیزای دیگه اما از شما عزیزان با تجربه کانال راهنمایی میخوام بگین من چه کنم کبدم هم خوبه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانمهای گروه ازشما ها خواهش میکنم کمکم کنید من طبقه بالا خونه خانواده شوهرم زندگی میکنم اما دیگه پیر شدم من سی وهفت سالم مادر شوهرم و خواهر شوهرم من هر روز به من تهمت میزنه و خبر چین اشکال انواع میارن من خودم مذهبی هستم نماز و روزه از خدا مترسم خودشون نه و نمیتونم از خودم دفاع کنم 😔 خیلی ضعیف هستم
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 ازخواهراراهنمایی میخوام پسرم وقتی صبحانه میخوره فکش صدامیده سالهاست اینجوریه اگه راه
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام درباره خانمی که پسرشون کم کاری تیرویید دارن .ایشونو طب سنتی درمان میکنن توی یک هفته ونیازی به قرص ندارن.
به من داروی جامع امام رضا با اب مرزنجوش توصیه کردن خوردم خوب شدم خداروشکر
برای روح مادرم صلوات
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام درمورد خانومی که کشاله رانش خارش داره باپماد کار درست نمیشه نمیخوام بترسونمت ولی بر پیش جرا ماینه بشی دارو برات تجویز میشه تاثیر نشده خدای نکرده وبنظرم افونت هست چرک خوش کن قوی بخوری خوب میشه باز پزشک نطر میده چون به هیچ عنوان اونپمادها جواب گو نیستن ببخشید طولانی شد
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام درجواب خانمی که گفتن دخترش در۳۰سالگی یائسه شده من در ۴۵ سالگی
یائسه شدم یزد رفتم دکتر طب سنتی عسکر فراشا دارو گیاهی داده وقتی استفاده میکنم سر وقت پریود میشم ولی تخمک من نمیدونم که میتونن درمان کنند یانه
سلامتی وظهور آقا امام زمان سه صلوات 🌷🌷🌷
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام ووقت بخیر.درجواب دوستی که کشاله رانشون درگیرکورک شده.من هم تابستون این مشکل برام بوجوداومدکورک حتی بزرگترازگردو،عزیزشماازعطاری روغن سیاه بگیرین بزنید به اون ناحیه طوری که روشوکامل بپوشونه، روش یه دستمال کاغذی بذارین وچسب پهن بزنید.درروزچندبارتکرارکنید خودش سربازمیکنه وکوچیک میشه.ممنون زودتربزارین توگروه.التماس دعا
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام در جواب خانمی که میگن هرروز منزل پدرومادر شوهرشون هستن و کارهاشونو میکنن وجاری ها سالی یکی دوبار میان خیلی احترام میبینن
عزیزم خب این نگاه شماست مطمینا جاری های شما وقتی میان اونجا به شما حسادت میکنن و میگن خانواده ی شوهر، شمارو دوست دارن و با شما راحت هستن
هیچی تو خونش نمیخوره،پس نیاز به خرید نداره و واسه خودش پولاشو پس انداز میکنه
یعنی یه تکه طلا اضافه کنی میگن از خونه ی پدرشوهر خوردی پول خودتو جمع کردی
کسی نمیگه واسشون پختی و شستی
همه میگن وظیفشه،داره از این خونه میخوره پولاشم جمع میکنه پس بایدم کارکنه
عزیزم خدایی اشتباه میکنی هرروز میری یواش یواش این رفت وامد رو کم کن
به بهانه ی بچه ها،مریضی یا سرزدن به خانوادت
یکبار خواهرشوهرم میگفت عروس فلانی زرنگه،چرا؟چون با پدرشوهرومادرشوهرش زندگی میکنه و از جیب اونا میخوره
پولاشم پس انداز میکنه طلا میخره،دیگه مهمونم خونش نمیره
اینکه از پدرومادر پیر همسرش مراقبت میکرد و واسشون میپخت و میشست حتی به چشم خواهرشوهر منکه غریبه بود نمیومد اما طلاها رو همه میدیدن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام خانمی که سه سال پیش خواهرت فوت شده و بعد از فوت پدرتون،مادرشما غمگینه و میخوای حال و هوای مادرت عوض بشه
به نظرم حالا که از نظر مالی مشکلی ندارین با مادرتون به اندازه ی وسعتون
کارهای خیر بکنید به نیازمندان پول بسته ی غذایی یا کمک به تهیه ی لوازم مورد نیاز منزل نیازمندان بکنید
هیچ چیز به اندازه ی شادکردن دل نیازمند و باز کردن گره ی زندگی هم نوعان باعث شادی و نشاط نمیشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام وقت بخیر لطفا این پیام برای اون خانمی که پدر شون ادرارش خونی ودکترگفته سریع عمل بشه وبیمارستان هاشمی نژاد بردن وقت طولانی داده ایشون پدرشون ببرن پیش دکترمحمدرضانوروزی فوق تخصص کلیه وجراح هستندپدرمن جراحش ایشون بود.تادیرنشده زودتر اقدام کننددستش شفاست.توی اینترنت سرچ کن وآدرسشوگیربیارتهران هستند.ان شاءالله هرچی خیره برای پدرتون پیش بیادوهرچه زودترسلامتیشوبدست بیاره. الهی آمین.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
همه تو محضر منتظر ما بودند .. با ورودمون همه کل کشیدند..
عاقد خطبه ی عقد رو خواند و ما بعد از امضای عقدنامه ، رسما زن و شوهر شدیم ..
بعد از تموم شدن امضاها عباس نفس بلندی کشید و کنار گوشم گفت دیگه هیچ کس نمیتونه ما رو از هم جدا کنه ...
بعد از محضر همگی شام خونه ی ما دعوت بودند .. خانمها طبقه ی بالا بودند و مشغول رقص و پایکوبی شدند ..
موقع شام من و عباس به اتاق من رفتیم تا اولین شام زندگیمون رو تنهایی بخوریم ..
آبجی فاطمه سینی غذا رو زمین گذاشت و گفت خوردید صدا بزن بیام ببرم .. رفت و در رو بست .. عباس پشت سرش در رو قفل کرد و برگشت با شیطنت نگاهم کرد و گفت بیا که از گشنگی دارم میمیرم ..
گفتم منم و خواستم بشینم که عباس بازوم رو گرفت و به سمت خودش کشوند 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
طفلک دختره😢👆🙈🔞
کاملش سنجاق شده😍
#دعا_درمانی 🌱
ملا محسن فیض کاشانی ره در
اللئالی المخزونة نقل می نماید
که اگر کسی را حاجتی به در گاه
خداوند باشد و مطلبی را از خداوند
عزوجل بخواهد از حیث ثروت، عزت،
علم و عمل و غیره. یا آنکه به بلایی
گرفتار باشد از قبیل فقر، بدبختی،
هلاکت، پریشانی، ناخوشی جسمانی
یا ناراحتی روحی باید سه شب
جمعه بعد از گذشتن دو ثلث از شب
جمعه (تقریبا ساعتی قبل از اذان
صبح) بیدار شود و وضوی کاملی
بعمل آورد به نیت قربت ، و سپس
دو رکعت نماز حاجت بخواند به حمد
و هر سوره ای که خواست و بعد از
ان صد مرتبه صلوات بفرستد و هزار
و یک مرتبه بگوید:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
بِحقّ بسم الله الرّحمن الرّحیم»
و بعد از آن دوباره صد مرتبه صلوات
بفرستد و مطلب خود را از خداوند
عزوجل بخواهد که انشاءالله برآورده
است و اگر دفعه اول برآورده نشد
شب جمعه دوم انجام دهد و اگر نشد
شب جمعه سوم انجام دهد که
انشاءالله تخلّف ندارد.
منابع:لئالی المخزونة(فیض کاشانی)
همچنین در اللئالی فیض کاشانی
ره است که هرگاه شخصی دچار
سختی بشود یا حاجتی داشته باشد
که هیچ جاامیدی برای برآوردن ان
نباشد، در آخر شب و اگر ثلث سوم
شب جمعه بهتر است، برخیزد و
وضو بگیرد و دو رکعت نماز حاجت
بخواند و بعد از نماز هفتاد بار این دعا
را بخواند، به اذن خدا مطلب حاصل
شود، و بسیار مجرب است:
«یا اَبْصَرَ النّاظرینَ یا اَسْرَعَ الحاسبینَ
یاأَسْمَعَ الْسامعینَ یا اَکْرَمَ الْاکْرَمینَ
یا ارْحَمَ الرّاحمینَ و یا اَحْکَمَ الحاکمینَ»
بعد از دعا دست خود را بلند کند و از
قاضی الحاجات ،حاجت خود را بخواهد
که روا است انشاءالله تعالی.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📅 #تقویم_روز
🗓 #جمعه ۱۸ اسفند | حوت ۱۴۰۲
🗓 ۲۷ شعبان ۱۴۴۵
🗓 8 مارس 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
🤲 #ذکر روز #جمعه ۱۰۰ مرتبه: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.
🤲 #ذکر روز #جمعه به اسم #امام_زمان است و در کنار این ذکر میتوانید در روز #جمعه #زیارت_امام_زمان را نیز بخوانید. خواندن ذکر روز #جمعه #باعث_عزیزتر شدن میشود.
🤲 #ذکر (یا #نور) ۲۵۶ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #عزیز_شدن در #چشم_خلایق میشود.
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️12 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️17 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️20 روز تا اولین شب قدر
▪️21 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰 زمان #استخاره :از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸شروع کارها پسندیده است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود. ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت،انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود،دانا و سعادتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پستان » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹خواب در این شب دارای تعبیر است.
🔹مسیر رجال الغیب از میان غرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید. چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوثه و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌸 #نماز_جهت_برآورده_شدن_حوائج
🌸 از حضرت امام سجاد علیه السلام روایت شده که چون امیر المومنین علیه السلام را کار دشواری پیش می آمد جامه پاک می پوشید و وضو می ساخت و بر بلندترین جای از بام خانه میرفت و چهار رکعت نماز می خواند در رکعت اول بعد از حمد سوره اذا زلزلت و در رکعت دوم اذاجاء ( نصر ) و در رکعت سوم کافرون و در رکعت چهارم قل هو الله بعد دست به دعا بر می داشت و می خواند : اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ انْفَتَحَتْ وَ إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى مَضَايِقِ الْأَرَضِينَ لِلْفَرَجِ انْفَرَجَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى أَبْوَابِ الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ وَ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي إِذَا دُعِيتَ بِهَا عَلَى الْقُبُورِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْلِبْنِي بِقَضَاءِ حَاجَتِي . چون کسی این را به جا آورد به خدا قسم قدم برندارد به جایی مگر آنکه حاجت او روا شود.📓 صحیفة المهدیة ص 157
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۰۱:۲۳ طلوع آفتاب ۶:۲۴:۳۲
🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۴:۵۷ غروب آفتاب ۱۸:۰۵:۵۷
🔹 اذان مغرب ۱۸:۲۴:۰۲ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۳:۴۰
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #جمعه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۵:۰۰ #صبح
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
#پرسش_اعضا 💜🍃
من ۱۶ سالمه و یه خواستگار دارم خواستگارم ۲۸ سالش هستش و من نمیدونم که باید چه جوابی بهش بدم ایشون خیلی آقای محترم و با شخصیت و خوبی دیده میشن توی فرانسه زندگی میکنند و من شناخت آنچنانی ندارم اما خالم که ایشون رو میشناسه از بچگی یعنی پیش خالم بزرگ شده میگه که پسر خوبیه ا ما من بازم نمیتونم اعتماد کافی رو نسبت به ایشون داشته باشم البته خودم فکر نمیکردم که توی این سن خواستگار داشته باشم البته خواهرام با من صحبت کردند که توی این سن ازدواج برای من زوده و من هم نظرم این هستش که ازدواج برای من زوده این آقا پدر و مادرشون از هم طلاق گرفته و پدرشون فوت کرده مادرشون زنده هستش اما حال خوبی نداره به همین دلیل با زن عموش اومده بودن خواستگاری
پدرم با من صحبت کرد و من گفتم که پدر جون من سنم مناسب ازدواج نیست و فعلاً جوابم ن هستش پدرم با این آقا پسر صحبت کردن و به ایشون نظر من رو گفتن ایشون گفتن که من مشکلی ندارم حتی میتونم ۴ سال ۵ سال برای ایشون صبر کنم
و من گفتم که ممکنه تا ۴ سال و ۵ سال دیگه خیلی از نظرها و عقاید ما نسبت به هم شاید عوض بشه
و الان نمیدونم باید چه جوابی به این آقا بدم آیا جوابم باید مثبت باشه یا منفی
و در ضمن تفاوت سنیهای ما زیاده جواب نه رو به ایشون گفتیم اما ایشون باز هم هنوز که هنوز هستش میان و میرن و و چون که داستان زندگیش رو تعریف کرده و گفته که خیلی سختی کشیده تا به اینجا رسیده و الان حتماً میخواد که من به ایشون جواب مثبت بدم میان و میرن تا جواب مثبت رو بگیرن اما خواهرام با نظر مثبت مخالف هستند پدرم نظرش مثبت اما من با توجه به نظر پدر و خواهرام و همچنین مادرم نمیدونم باید چه جوابی به این آقا بدم باید جوابم مثبت باشه یا منفی
اگر میشه لطفاً سریع جوابم رو بدین چون که من واقعاً دچار یک سردرگمی خیلی بدی شدم و و میخوام که این آقا هی نره بیاد چون که خودشون هم اذیت میشه و من نظر منفیمو بهشون اعلام کردم اما هنوزم میان و میرن خیلی ممنونم از شما
🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓
باسلام و عرض ادب و احترام خدمت مدیریت محترم کانال جذاب شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
وباسلام خدمت همگروهی ها واعضای محترم کانال
بنده در کارگاهی کار میکنم مشکلی که من دارم
اینه که چند ماه پیش شبها اگر میخواستم بخوابم یا استراحت کنم احساس میکردم بعضی از قسمتهای بدنم حالت گزیدگی دست میداد انگار سوزنی به بدن آدم فرو میکردن چندین بار لباسهایم را پشت رو کردم چیزی ندیدم تا اینکه بفکرم رسید چند ظرف آب موقع خوابیدن کنارم گذاشتم صبح موقع بلندشدن دیدم حشره هایی مانند مانتیس توی آب افتاده
بعد از پرس وجو گفتن ممکنه ، کنه یا شپش مرغی باشه،خیلی هم بدجور نیش میزنن حتی پاشنه پا ونوک انگشتان پا ،بعدرفتم قویترین حشره کشو گرفتم زدم ، پتوها وفرشو شستم اصلا اثر نکرد از سم فروشی سم قوی گرفتم زدم بیفایده بود اینقدر هم ریز هستند که اصلا دیده نمیشوند و رنگشان کرمی سیر ویا قهوه ای روشن است
خیلی دارم اذیت میشوم با لباسهایم داخل خانه هم آمده وبچه هایم هم عذاب میکشند میخوام بگم واقعا بریدم و ذله شدم، لازم به ذکر است که ۱۰ الی ۱۵ متر دوتر از محل استراحت من یه لانه کبوتران قرار دارد که مال صاحبکار میباشد لذا از دوستان واعضای گرامی کانال خواهشمندم اگر کسی در این زمینه سابقه یاموردی داشته راهکار ،یا علاج این موضوع وایده حل این مشکل را ارائه نمایند
از مدیر محترم و اعضای کانال کمال تشکر را دارم
التماس دعا.
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان . اون شب وقتی با حسام تنها شدیم بهش گفتم دیشب خواب مینا رو دیدم، حسام نگا
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
من گفتم نمیخوام اونا رو نشون شوهرش بدم ولی باید بفهمم اون شب چی شده؛ تو کشتیش؟
پویا با عصبانیت زد رو میز و گفت برو بابا تو مثل این که خل و چلی؛ اون شب جلو چشم خودم ماشین بهش زد اون وقت تو میگی من کشتم؟ گفتم تو ام اونجا بودی؟ از کجا معلوم کار خودت نبوده، شاید هلش دادی زیر ماشین، راستشو بگو، چرا تو باید اون وقت شب جلوی خونشون باشی؟ چون مینا دیگه نمیخواست باهات باشه کشتیش؟ مینا از علاقه افراطی و دیوونه بازیات برام گفته بود ، گفته بود میترسه یه بلایی سرش بیاری. بالاخره ام کار خودتو کردی.
پویا که معلوم بود کلافه و عصبی بود گفت چرت و پرت نگو بابا من واسه چی بکشمش من دوسش داشتم. من بعد از مرگ مینا کارم به روانپزشک کشید اون وقت تو میگی من کشتمش؟
گفتم باشه تو نکشتیش، تو رو به روح مینا قسم بگو اون شب چی شد.
پویا گفت نه ازت میترسم نه تهدیدای الکی و ابکیتو جدی گرفتم، فقط میگم چون روح مینا رو قسم خوردی، بعد ادامه داد چند روز بود ندیده بودمش، اون شب بهش تلفن کردم گفتم من پایین خونتون تو پارکم ، میدونستم شوهرش هنوز نیومده، ماشینش جلوی در نبود، گفتم بیا یه لحظه ببینمت، براش یه چیزی گرفته بودم، گفت نمیام ، بچه ها خوابن ، نمیتونم تنهاشون بزارم، گفتم یه دقیقه بیا زود برو،
گفت برو پویا دست از سرم بردار ، شوهرم شک کرده، دارم زندگیمو از دست میدم، تو رو خدا دست از سرم بردار، بزار زندگی کنم، حسرت یه خواب راحت به دلم مونده،
پویااهی کشید و ادامه داد هرچی التماسش کردم، گفتم یه لحظه بیا پایین و زود برو، گفت نمیام، هر لحظه ممکنه شوهرم برسه.
دیوونه شده بودم، فکر اینکه دیگه نبینمش داشت روانیم میکرد، میخواستم هرجور شده اون لحظه ببینمش.دل تنگش بودم، خودخواه شده بودم و جز خودم به هیچ کس فکر نمیکردم، دیدم هر چی التماسش میکنم نمیاد ،گفتم نیا باشه نیا من میام، میام زیر پنجره تون خودمو خلاص میکنم، اون وقت مجبوری بیای جنازمو جمع کنی، مینا گفت دیگه از تهدیدات نمیترسم هر غلطی میخوای بکنی بکن ، فقط دیگه دست از سرم بردار.
پویا مکثی گفت یه چاقو برداشتم رفتم جلوی خونشون ، یه کم وایسادم بعد با سنگ زدم به پنجره شون، مینا اومد دم پنجره ، چاقو رو نشونش دادم و اشاره کردم بیاد پایین، چند لحظه بعد اومد پایین، عصبانی بود و حسابی ترسیده بود، میگفت چرا اومدی اینجا؟ هر لحظه ممکنه حسام سر برسه. برو ازینجا، بهش گفتم بی رحم من برات شعر گفتم کادو خریدم نمیخوای یه لحظه بیای بشنوی؟ به خدا کاری ندارم، شعرمو برات می خونم و میرم
مینا گفت باشه اینجا وانستا، بریم تو پارک.
رفتیم تو پارک ، شعرمو براش خوندم ، عصبانی بود گفت من نه خودتو میخوام نه کادوتو نه شعرتو من فقط زندگیمو میخوام، ارامش میخوام، اگه دوسم داری دست از سرم بردار، کاری نکن ازت متنفر بشم. گریه اش گرفت ، گفت ولم کن ، التماسم کرد، گفتم باشه برو دیگه کاریت ندارم. گفتم خودم با دلم کنار میام، عادتش میدم به نبودنت، به ندیدنت، نمیخواد التماس کنی
مینا رفت، منم همونجا نشستم رفتنشو نگاه کردم، یه ده دقیقه یه ربعیَ که گذشت دیدم برگشت عصبانی بود، هق هق میکرد، اومد سمتم گفت حالا خوب شد؟ حالا خیالت راحت شد؟ الان دیدی منو؟ شعرتو خوندی؟ مگه چاقو نیاورده بودی با خودت؟ خب مرد باش بکش خودتو، چرا نمیکشی؟ چرا نکشتی؟ ازت متنفرم، برو بمیر
مینا گریه میکرد و منو میزد و فحش میداد، سعی کردم آرومش کنم، سعی کردم بغلش کنم. گفت به من دست نزن ، دیگه به من دست نزن من ازت متنفرم ؛ اومدم بگیرمش دویید سمت خیابون، تا پا گذاشت تو خیابون یه ماشین با سرعت زد بهش ، مینا رو کاپوت غلت خورد و افتاد زمین و دورشو خون گرفت. من یخ کرده بودم، همونجا تو پارک نشستم زمین و چشمامو گرفتم. فقط صدا میاومد ، صداها تو سرم میپیچید صدای یه مرد که گفت یا ابوالفضل ، مینا مینا
پویا سکوت کرد ،تو چشماش پر از اشک بود، گفت من مینا رو دوست داشتم،حاظر بودم بمیرم تو پاش یه خار نره ولی خدا خواست جلوی چشمام پر پر بشه و یه عمر عذابش باهام بمونه. نمیدونی من بعد از اون شب چی کشیدم، چقدر دارو خوردم ، نه شب دارم نه روز، عذاب مردن مینا و بی مادری بچه هاش تا اخر عمر باهامه ، میدونم خونش گردن منه، میدونم دیگه عاقبت بخیر نمیشم، میدونم تا اخر عمرم باید تقاص گناهمو پس بدم، ولی به روح خودش قسم من عاشقش بودم.
اشکای پویا صورتشو خیس کرده بود. معلوم بود داره راست میگه. حالش ترحم برانگیز بود ولی دلم براش نمیسوخت.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽