فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داری از تماشای
خونه زندگیت لذت ببری ؟!!!😍
https://eitaa.com/joinchat/1973747930Cdc4bd835c4
قدم به قدم آموزش های کانال رو دنبال کن
تا خونه رویاهات واقعی بشه💝❣
.
اگه توی خونه کمتر از ۱۰۰ زندگی می کنی یا اینکه مستاجری
حتما عضو شو
بعدا دعام می کنی که اینجا رو بهت معرفی کردم😁😁
⚠️💢⚠️💢⚠️💢⚠️💢⚠️💢
📣خبری خوش برای دیابتی ها
با قرص و انسولین خداحافظی کنید😍
•┈┈••❉☘👩🏻⚕☘❉••┈┈•
برای مشاهده نمونه درمان ها به کانال زیر مراجعه کنید👇
https://eitaa.com/dr_raeyatdust
https://eitaa.com/dr_raeyatdust
✅جهت درمان واخذ نوبت به صورت اینترنتی از طریق لینک موجود در پایین کادر اقدام فرمایید
https://survey.porsline.ir/s/IR57J0of
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
✅برترین و با اعتبار ترین کانال ایتا در حوزه ی درمان گیاهی
📢 *هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم*
🔹 امروز؛ صفحه صد و پنجاه و چهار قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-154.mp3
2.71M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پنجاه و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#دعاے_ویژه_جهت_بخت_گشائی
#آقایان_بانوان
✍🏻دعاهاے بخت گشایی را بهتر است در روزهاے یکشنبه، پنج شنبه یا جمعه بخوانند و بهتر است ساعت شروع هفت صبح یا یک بعد از ظهر باشد که این بهتر است.
🍃🌸مولا علی علیه السلام فرمودند:هر کس بخواهد ازدواج کند، پس دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت بعد از فاتحه سوره یاسین بخواند و بعد از نماز خدا را سپاس بگوید و این دعا را بخواند: تغییرات داخل پرانتز برای خانم هاست
♡⇦اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً ً صَالِحَةً (خانمها بخوانند: زوجاً صالحاً)
وَدُوداً
وَلُوداً
شَکُوراً
غَیُوراً
إِنْ أَحْسَنْتُ شَکَرَتْ (شَکَرَ )
وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ ( غَفَرَ)
وَ إِنْ ذَکَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ ( أَعَانَ)
وَ إِنْ نَسِیتُ ذَکَّرَتْ (ذَکَّرَ )
وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ (مِنْ عِنْدِهِ حَفِظَ)
وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَیْهَا سَرَّتْنِی (عَلَیْه سَرَّنِی)
وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی ( أَمَرْتُهُ أَطَاعَنِی )
وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَیْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی ( عَلَیْه أَبَرَّ قَسَمِی)
وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَیْهَا أَرْضَتْنِی (عَلَیْه أَرْضَنِی)
یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ هَبْ لِی ذَلِکَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُکَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَیْتَ⇨♡
📚بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج100، ص: 268
🌿🌺🌿
💠جهت بدهیزیاد و افزایشبرکت💠
🔆یا حَنّانُ اَنتَ الَذی وَسِعَت كُلُّ شَی ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً🔆
اگر كسی قرض بسیار داشته باشد این اسم را بسیار بخواند و از قرض و بدهی رهایی یابد و به هر كار كه توجه كند نیكی ببیند اگر در مغازه یا خانه ای این اسم را بر لوحی زیبا نویسد و نگهداری كنی به بركت این اسم در آن منزل یا خانه بركت نازل خواهد شد و هر روز 110 مرتبه در آن مغازه یا خانه خوانده شود به مدت 40روز تا در حق شما اجابت شود و از بركت آن بهره مند شوید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #چهارشنبه ۱۸ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 9 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️5 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️29 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️37 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️57 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #پنجشنبه : طبق آیه ی ۶ سوره #انعام میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
🔸امروز روز خوبی و مبارکی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب بسیار پسندیده است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود با مراقبت خیلی زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن موجب سود است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت انجام شود بسیار پرمنفعت است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان موجب دوستی است.
🔸کسی که در این روز متولد شود سعادتمندخواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)،خوب نیست.گفته شده موجب زردی رنگ است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز درصورت راست»است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب میان غرب و شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:43 اذان ظهر 11:52
☜ #اذان مغرب 17:55 طلوع آفتاب 06:06
☜ #غروب آفتاب 17:37 نیمه شب 23:10
#ختم_نماز_برای_توسعـه_در_روزی_و_گشایش_کار
این نماز سریع الاثر است و مجرب از پیامبر اڪرم روایت شدہ است ڪـہ هر ڪس پیش از نماز صبح دو رڪعت نماز بخواند بـہ این صورت ڪـہ در رڪعت اول هفت بار سورہ حمد و یڪ بار سورہ ڪافرون ( جحد ) در رڪعت دوم یڪ بار حمد و یڪ بار توحید رابخواند بعد از سلام دہ بار تسبیحات اربعـہ دہ بار صلوات بفرستد دہ مرتبـہ بگوید : یا غِیاثَ المُستَغیثینَ اَغِثنے هر حاجتے ڪـہ دارد از خداوند طلب ڪند ڪـہ برآوردہ مے شود .
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۴:۰۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین توصیف از زن ❤️
گوش بدید و بفرستید برای بقیه😍
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
دختری هستم در آستانه 35 سالگی؛
می خوام کمی درد دل کنم، اگر چه در واقعیت بروز نمیدم و اطرافیان منو یک دختر شاداب، پر انرژی و موفق که خیلی کمتر از سنش میزنه میبینن در حدی که دخترهای اطرافم و حتی یکی از دوستان متاهلم می خوان جای من باشن. ولی حیف نمی دونن درونم چه خبره. دلم می خواد بگم اصلاً موقعیت جالبی نیست ولی نمی تونم ... امّا اینجا میگم.
مدتی هست احساس می کنم از همون اول در تقدیر من ازدواج و فرزند وجود نداشته و بعد از این هم نخواهد بود. حس می کنم حقم نبود. چون جوانی هم نکردم عین بقیه. احساس دلشکستگی برای اولین بار سراغم اومده.
بعد از سال ها مجردی خوب، پر از تلاش، تفریح، مسافرت، موفقیّت، رشد، ارتقا و ... الآن با داشتن شغل و موقعیت خوب حس شکست می کنم.
دیگه موفقیّتی نمونده کسب نکرده باشم امّا دوست داشتم لذّت شیرینی این موفقیّت ها رو با کسی شریک باشم، دوست داشتم در همه این سال ها تلاش و سختی کنار کسی بودم امّا نشد حتی موفقیّت هام و لذّت های دیگه مثل مسافرت، تفریح و ... هم در تنهایی و با هم جنس بود.
چند سال قبل از مجردی ام راضی بودم، نگران نبودم، چون دیدن وضع اسفناک ازدواج ها و بی قیدی بعضی از آقایان یک دوپینگ بسیار قوی بود که باعث می شد نداشتن خواستگار یا خواستگار نامناسب و مجردی درگیرم نکنه.
امّا سال ها اون قدر با سرعت گذشت که فکر نمی کردم این قدر زود به مرز 35 برسم و نگران بشم. نگران اینکه روزی مدیریت سرکش ترین نیازها برام آسون بشه و باعث بشه تا این سن سالم زندگی کنم امّا نیاز غریزی مادر شدن این قدر غیر قابل کنترل بشه که شب ها گریه کنم، واقعاً نمی تونم از پسش بر نمیام.
به مرگ فکر می کنم یک مدتی دلم می خواست عشق رو تجربه کنم بعد بمیرم امّا حالا مهم نیست خیلی. بیشتر از اینکه از خودم بچه ندارم و بدون تجربه این حس بمیرم داغونم می کنه.
اون روز بعد از خبر شنیدن سومین ازدواج یکی از همکلاسیهای قدیمی مون، دوستم با تعجب رو کرد به من گفت یکی با اون شرایط هنوز براش خواستگار مجرد میاد و داره ازدواج می کنه تو با این شرایط خوب تر چرا خواستگار نداری؟ حتما طلسم شدی و بختت رو بستند. وگرنه دلیل دیگه ای نمی مونه.
راستش خودم اعتقادی ندارم به حرفش امّا دامن زد به نگرانی هام. به اینکه در مقایسه با اطرافیان سرنوشت و تقدیر من تنهایی خواهد بود.
یادمه زمانی یکی از اعضا اینجا می گفت ازدواج دیرهنگام یعنی ناهار رو بعد از ظهر بخوری.ولی ظاهرا همون دیرهنگامش هم برای من نیست.چرا؟ انگار کلا ناهاری نیست نمیدن نه؟
دوستان دنبال راه حل و مشاوره نیستم. با مشاور در ارتباطم ولی چون چند سال این کانال رو دنبال می کردم دوست دارم نظر شما و دیدگاه تون رو بدونم یا اگر تجربه ای دارید خودتون یا اطرافیان.
می دونم ازدواج به خاطر شرایط اقتصادی سخت هست ولی سالهای قبل چی. مشکل یکی از خواستگارانم دو سال قبل مالی هم نبود امّا 8 سال کوچکتر بود. آخه تا چقدر یک دختر کوتاه بیاد از ملاک هاش حالا یک سال دو سال 4 سال، نه که 8 سال. یا خواستگار نیست یا اگر هست موارد این چنینی.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️فرق دعوت به خیر،ارشاد جاهل و امر به معروف و نهی از منکر
👤حجتالاسلاموالمسلمین
#محسن_قنبریان پاسخ میدهد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام عزیزان درپناه خداوندباشیدلطفاجواب سوال من رواورژانسی بدیددستتون رومیبوسم میخوا
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وقت همگی بخیر ونیکی
من پارسال تو کیف شوهرم جادو پیدا کردم جادو هم توسط خودش وخانوادش تهیه شده 😭
اگه تو کیفش پیدا نمیکردم ممکن بود به یک انسان بیگناه دیگه شک کنم ودین وایمانم هم بره چون خانواده ش اصلا با ما رفت وآمد ندارن
از پارسال تا حالا زندگی برام جهنم شده از شوهرم متنفرم حالم ازش بهم میخوره دخترم افسردگی گرفت
دوستان بنظرتون من از دس این قوم فاسد خدانشناس چه کنم ؟
همش دارم تو خونه اسپند دود میکنم آیت الکرسی میخونم ولی هیچ اطمینان ندارم که جادوهاشون تکرار نکنن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام الهی حال دل همه خوب باشه فکر وروان همه مملو از آرامش ویاد خدا
🔷تجربه سن ازدواج برای جوانان و توصیه به پدرو مادرها
🔷بهترین سن ازدواج برای دختر ۱۸ تا ۲۵ سال وبرای پسر ۲۴ الی ۳۰ هست
🔷تجربه بهم ثابت کرده که خواستگارهای اولیه که برای دختر میاند معموالا خانواده ودخترها با یه ایرادتی مثل قیافه کار ووضعیت مالی رد میکنن وخبر ندارند هر چی سن میره بالاتر توقعات بیشتر میشه وخواستگار کمتر واگه باشن همون هایی هستن که به همون دلایل رد شدن ویا یک ازدواج ناموفق دلشتن
🔷پس بهتره که خیلی سخت نگیریم و حداقل تو سن مناسب ازدواج کنیم که فرزتدی داشته باشیم و تو سن بالا هم احتمال فرزند آوری کم هست هم اختلافات زناشویی مثل قبل هست هم اینکه حس وحال جوانی را نداریم
🔷برای آقایون هم همینطور آخر که بالاخره ازدواج میکنن پس چه بهتر تو سن متاسب ازدواج کنن
🔷اینها را تونزدیک ترین فامیل تجربه کردم یک آقایی تو فامیل تو سن مناسب که اکثر شرایط ازدواج داشت خیلی خیلی سخت گیری کرد حالا تو سن ۴۲ سالگی ازدواج کردهم طرف کلی ایراد داره هم فقط تونست یک بچه بیاره هم بین پدرو مادر وفرزند تفاوت سنی خیلی زیاده از طرفی خانم تمام ایرداتی که آقا موردهای دیگه را رد میکرد یکجا داره
🔷داریم خانواده خانمی که اولین خواستگار دختر که خوب هم بودرد کردن وبعد ۸ سال بعد دخترشون با یک موردی ازدواج کرد که اولین خواستگار نسبت به اوخیلی خیلی بهتره وخود دختر همش میگه چرا خانواده من اون خواستگار صرفا به خاطر قدش که بلند نبوده رد کردن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
قابل توجه خانمهایی که شوهرشون چشم چرون یا خائن هست
این مردان ذاتشون خرابه تا وقتی هم خورشون نخواند دست از این رفتارهای زشت بردارن هیچ اتسانی نمی تونه عوضشون کنه
راه حل های بیخودی که اکثرا ارائه میکنن که خانم بخودت برس وهزار زحمت دیگه را لطفا بریزید دور
فقط وفقط برای خودتون زندگی کنید به علایق خودتون برسبد اگه لباس خوب میپوشید صرفا برای دل خودت باشه غذایی بپز که اول خودت دوست داری وهر کار شرعی وقانونی که مورد علاقه خودت هست انجام بده
همه راه حل های که خیلی ها ارائه کردن من انجام دادم به جز اینکه اعتماد به نفسم پایین اومد وافسرده شدم نتیجه ای نگرفتم
خیلی وقت هست فرض کرد نامرد خائن مرده مگه من چون زن هستم آفریده شدم فقط برای خوش اومدن مرد😳
من هم انسانم وحق زندگی دارم حالا چه با شوهر چی به شوهر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
❌خانم میانسال که به دلایلی که گفتید از همسرتون تمکین خاص ندارید
تو شرع اسلام تا جایی که من اطلاع دارم شرط تمکین از همسر پرداخت نفقه هست که متاسفانه اکثر آقایون این شرط رعایت نمیکنن
❌از طرفی در قانون وشرع اگه انجام واجبی ضرر جانی برای انسان داشته باشه ترک آن گناه نیس ودر برخی موارد باید قضا بشه مثل روزه نگرفتن بیمار
❌چندروز پیش تو گوگل میخوندم یکی از روزنامه های کثیر الانتشار دیگه محافظه کاری را کنار گذاشته ودر مورد بیماری PHVاگه اصطلاح لاتین درست گفته باشم یا همون بیماری زگیل تناسلی وآمار روبه افزایش آن و حتی پیامدهای بعدی مثل سرطان رحم وسینه خصوصا در خصوص زنان هشدار داده
❌علت آنهم روابط غیر متعارف اکثر آقایون وحتی انتقال از راه سرویس های بهداشتی عمومی
بیشتر هم خانمها درگیر میشن ناخواسته
❌من خودم خیلی پایبند به شرع وقانون هستم ولی به دلیل خیانت همسر وعدم اعتماد به وی وعدم پرداخت نفقه وترس از ابتلا به بیماری از وی تمکین نمیکنم چون خدا بهم عقل داده وهر عملی که برای من مفسده جانی داشته باشه انجام نمیدم سلامتی وزندگی من هدیه خداوند هست به من پس نباید اجازه بدم یک انسان دیگه با انجام گناه این هدیه را از من بگیره
❌شما هم حتما به همسرتان دلایل عدم تمکین بگو ۱۲ سال پیش همسرمن به خاطر داشتن رابطه با یک زن فاسد از من درخواست سقط جنین دوماهه میکرد حال آیا باید چون همسر هست سمعا وطاعتا گوش بدم ومرتکب قتل نفس بشم😳
❌درهرصورت بنظر من نه تنها گناه نمیکتید ثواب هم میکنید البته اگه همسرتون هم نفقه داد وهم از سلامت جسمی وی مطمئن شدید و واقعا ترک رابطه غیر متعارف کرده تمکین واجبه
❌❌❌خانمهای گروه حتما حتما این بیماری زگیل تناسلی را جدی بگیرید وحتما در این خصوص چه همسرتون خیانت داره چه نه صحبت کنید و موضوع را جدی بگیرید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 سحر انقدر ضعیف بودم که تا ماه آخر هیچکس نمیفهمید من باردارم، معده م هیچی ر
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
روی ایوون آب پاشیدم و بوی خوش کاهگل همه جا پیچید، چیزی به اومدن بیبی نمونده بود و باید زودتر جاروی ایوون رو تموم میکردم. کارم که تموم شد رفتم سراغ اجاق گوشه ایوون و روشنش کردم و کتری رو از دَبه بزرگِ گوشه حیاط پر کردم. میدونستم وقتی برسه خونه خیلی خسته ست و فقط یه استکان چایی حالشو خوب میکنه. نزدیک غروب بود که بیبی اومد، صورتش از آفتاب داغ تابستون سوخته بود و کمرش از کار زیاد خم شده بود اما مثل همیشه لبای ترک خورده ش میخندید.سلام کردم و گفتم خسته نباشی بیبی، تا شما بشینی من چای رو میارم.منتظر جوابش نموندم و رفتم تو ایوون و تو استکانی که آماده کرده بودم یه چای خوشرنگ ریختم و بردم براش... پاهاشو دراز کرده بود و دستاشو آروم میکشید روش، میدونستم درد پاهاش زیاد شده اما به روی خودش نمیاره. چای رو که خورد گفت مادر پاشو اون بقچه پارچه های منو بیار،گفتم بیبی امشب خیلی خسته ای بذار برای فردا گفت فردا صبح هاجر خانم میاد دنبال دم کنی هاش، میخوان جهاز دخترشو ببرن.بلند شدم از تو صندوقچه بزرگ گوشه خونه، بقچه بیبی رو درآوردم و گذاشتم جلوش و کنارش نشستمگفتم بیبی بذار من امشب تمومش میکنم، شما برو بخواب، رنگ به روت نمونده، ولی مثل همیشه گفت نه مادر، خودم باید تمومش کنم، کار تو نیست. بلند شو برو سراغ کار خودت. به اجبار بلند شدم و رفتم سراغ پرده ای که گلدوزی میکردم.حواسم به در خونه بود، اون شبم مثل خیلی از شبهای دیگه آقام نیومد خونه، میدونستم بیبی خیلی غصه میخوره، اما عادتش بود که همه چیزو بریزه تو دلش. بیبی تا نصفه ها شب کار کرد و بالاخره تمومش کرد ، منم پا به پاش بیدار موندم که حواسم به حالش باشه. صبح نشده هاجر خانم اومد سراغ دم کنی هاش و مثل بقیه مشتری ها، کلی از هنر دست بیبی تعریف کرد و با رضایت، بیشتر از اون چیزی که قرار کرده بودن رو بهمون داد و رفت. بیبی بقچه نون وپنیرش رو بست و آماده شد که مثل هروز بره برای جمع کردن انگورهای باغ کمال خان، خیلی از مردم روستا آخر تابستون اونجا کار میکردن، بلکه بتونن یکم بیشتر پول دربیارن.هنوز توی خونه بودیم که صدای منیر خانم همسایه مون رو شنیدم که بیبی رو صدا میکرد، رفتیم تو ایوون و بیبی پرسید چی شده منیر، از پله های ایوون اومد بالا و رو به رومون وایستاد، صورتش خیلی نگران بود و بیبی هم اینو احساس کرده بود چون رنگش پرید.بیبی سعی میکرد آروم باشه، گفت خوش خبر باشی
منیر خانم سرش رو انداخت پایین و گفت شرمنده ام که امروز از کلاغ هم شوم ترمبیبی یه قدم اومد عقب و دستش رو به دیوار گرفت...
شونه های بیبی رو گرفتم و گفتم منیر خانم بگین چی شده تو رو خدا، بیبیم پس افتاد
منیر خانم یکم مِن مِن کرد و گفت غلامرضا(پسرش) از شهر اومده، یکم مکث کرد و ادامه داد، خبر آورده که صفر افتاده تو چاه.
بیبی، بیحال افتاد روی دستام و منیر خانم فوری اومد زیر بغلش رو گرفتو بردیمش تو خونه خوابوندیمش رو زمین، چشماش بسته بود، اشکم دراومده بود، میترسیدم زبونم لال بیبی چیزیش بشه، منیر خانم رفت آب بیاره و من شونه های بی بی رو محکم تکون دادم و گفتم بیبی توروخدا بلند شو، بیبی صدامو میشنوی منیر خانم آبو ریخت رو صورت بیبی و چشماش یهو باز شد.با روسریم صورتشو آروم خشک کردم و با پشت دستم اشکای خودمو پاک کردم، آخه بیبی دوست نداشت اشکامو ببینه. یکم که حالش جا اومد، بلند شد و چادرش رو سرش کرد و رفت طرف در، منو منیر خانم هم پشت سرش رفتیم، گفتم بیبی کجا میری، برنگشت فقط بلند گفت میرم پیِ بچم، به غلام رضا بگو واسه آقات خبر بفرسته، منیر خانم هم پشت سر بیبی رفت تا غلامرضا رو بفرسته دنبال آقام دلم مثل سیرو سرکه میجوشید، صفر دردونه بیبی بود و اگه چیزیش میشد بیبی دق میکرد تا عصر هزار بار مردم و زنده شدم اما خبری نشد، نه بیبی اومد و نه آقام. هوا تاریک شده بود که از حیاط صدا شنیدم، آروم از گوشه در، تو حیاط رو نگاه کردمو صفر رو دیدم که دوتا مرد زیر بغلش رو گرفته بودن و بیبی هم پشت سرشون بود. برگشتم تو خونه و یه تشک پهن کردم رو زمین و بعدم چادرم رو سرم کردم، صدای یالله گفتنشون اومد و بعد آروم آوردنش تو و خوابوندنش رو تشک، بیبی رنگش سفید شده بود، رفتمو زیر بغلش رو گرفتمو یه گوشه نشوندمش
اون دوتا مرد که از دوستای صفر بودن زود خداحافظی کردن و رفتن. صفر ناله میکرد و چشماش بسته بود، یه پتو آوردم و انداختم روش. کنار بیبی نشستمو شونه هاشو مالیدم، گفتم بیبی برات شام بیارم، آروم گفت نه مادر گرسنه م نیستم.بعد با صدایی که هیچ امیدی توش نبود پرسید، آقات نیومد، چیزی نگفتم و خودش فهمید جوابم چیه نگاش به صفر بود، دلم ریش میشد وقتی میدیدم بیبیم اینجوری درمونده شده. داروهای صفر رو دادمو بعدم تشک های خودمونو انداختم کنار تشکش
#ادامه_دارد..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استرس زیاد جسم و روح و روان را نابود می کند❌❌
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید محمدرضا فرجادی کوشا
تقويم تاريخ روز 20 خرداد سال 1347 را نشان مي داد که شهيد محمدرضا فرجادي کوشا پاي به عرصه ي گيتي نهاد ، با گذر از دوران کودکي مانند هم سن و سالهاي خود به جهت تحصيل علم و دانش به مدرسه رفت ، در آن روزها بود که در پي تربيت اسلامي در محيط خانواده به سوي مسجد روي آورد و نجواي دلنشين قرآن و فرياد پرصلابت تکبيرش هنوز در ياد و خاطره نمازگزاران مسجد المهدي (عج) محله ي باغ خزانه در منطقه 17 تهران مانده است. با فرارسيدن پيروزي انقلاب اسلامي ايران در حالي که هنوز 10 سال بيشتر از عمر خود را پشت سر نگذاشته بود ، ولي سن کم و جسم کوچک اش مانعي در سر راه فعاليتهاي او نبود و همپاي اقشار مختلف ملت ايران ، با تلاشی خستگی ناپذیر در صحنه هاي مورد نیاز نهضت انقلاب اسلامی حضور پيدا مي کرد. شهید محمدرضا فرجادی کوشا اين شهيد والامقام علاقه بسياري به شرکت در دعاي پرفيض کميل و نماز عبادي -سياسي جمعه و نماز جماعت داشت و مقيد به شرکت در آن ها بود و در تبليغ فرهنگ انقلاب اسلامي با توزيع کتابها و نشريات فرهنگي -مذهبي نقشي فعال را ايفا مي نمود. وي که داراي روحي بلند و ايماني راسخ بود بسيار دوست داشت که به جمع با صفاي نيروهاي بسيج ملحق شود و لي سن کم او مانع از اين مي شد که به صورت رسمي به عضويت بسيج در آيد ولي با اين حال در تمامي فعالیت های تاثیر گذار نیروهای انقلابی ، در آن روزگار ایران اسلامی در کنار دوستان و همسنگرانش به تلاش مي پرداخت. سرانجام در فروردين سال 1360 ، شرايط سني وي براي حضور رسمي در سنگر بسيج مهيا گشت و در سن 13سالگي به آرزوي خود دست يافت و به عضويت بسيج در آمد و ضمن فراگيري آموزشهاي عقيدتي-نظامي در پايگاه مقاومت بسيج مسجد المهدي(عج) ، با داشتن روحيه اي پرتلاش و خستگي ناپذير به عنوان رابط بين پايگاه بسيج ، سپاه و ديگر نهادهاي انقلابي در زمينه امور تبليغات به فعاليت پرداخت و اين مسئوليت را تا زمان شهادت بي وقفه ادامه داد. در آن روزگار وي اشتياقي وصف ناشدني براي حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و دفاع از دين و انقلاب اسلامي داشت که با شهادت همسنگران بسيجي اش، شهيدان محسن خراساني و محمد غلامي و نيز شهادت داماد خانواده فرجادي ، شهيد حسين فرجادي کوشا ، که يکي از جان برکفان ارتش جمهوري اسلامي ايران در عمليات رمضان بود ، اين شوق دوچندان گشت و ديگر تاب و تحمل دوري از جبهه و ماندن در شهر را نداشت. براي عزيمت به جبهه ها و پيوستن به جمع رزمندگان ، بارها از طريق مراکز مختلف اعزام اقدام کرد و هر با به دليل کمي سن با مخالفت و ممانعت مسئولين مواجه مي شد ، او نيز مانند بسياري از هم سن و سالهاي خودش با دستکاري شناسنامه خود و افزدن دو سال به سنش ، با گريه و خواهش توانست موافقت مسئولين اعزام را به دست آورد و براي کسب آمادگي و گذراندن آموزش هاي لازم براي نبرد با دشمن متجاوز بهمراه ديگر بسيجيان به پادگان غدير اصفهان اعزام شد و در بهمن سال 1361 به خيل عظيم رزمندگان ايران اسلامي در جبهه های غرب کشور پيوست.هنگام حضور در جبهه غرب کشور در ارتفاعات قصر شيرين و در خطوط پدافندي به عنوان بي سيم چي به انجام تکليف در راه نبرد با دشمن و دفاع از انقلاب اسلامي مي پرداخت . شهيد محمدرضا فرجادي کوشا براي رفتن به جبهه نذر کرده بود که: 1-دو روز روزه بگيرد 2-تعداد1010 بار صلوات بفرستد 3-پنج بار تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگوید 4-مبلغ 100 ریال در راه خدا صدقه بدهد 5-به زيارت حضرت عبدالعظيم حسني(ع) در شهرري برود 6-مبلغ 50 ریال براي کمک به هزينه هاي حرم، به داخل ضريح حضرت عبدالعظيم (ع)بياندازد. يکي از نزديکان اين شهيد روايت مي کند که : وقتي ايشان براي مرخصي به تهران برگشته بود ، در شبي که مي خواست دوباره به جبهه برگردد، گفت : من مي روم اما ديگر برنخواهم گشت ، به او گفتم چرا محمد ؟ تو بايد برگردي ،او در جواب به من گفت : من خواب ديده ام که شهيد مي شوم و تو نبايد اين راز را فاش کني تا روزي که خبر شهادت من را مي آورند و همين طور هم شد. او ديگران را به تلاش در جهت ادامه راه شهيدان توصيه مي کرد و به اطرافيان خود مي گفت: هر موقع شهيدي را ديديد که بر زمين افتاده است ، از خدا بخواهيد که بتوانيم راه آنها را به نحو احسن و با قدمهاي استوار ادامه دهيم . در روزهاي منتهي به شهادت و نزديک شدن به ملاقات با خداي متعال، چهره اش نورانيت خاصي پيدا کرده بود و همسنگرانش ضمن بيان اين مطلب به وي ، سيماي شهادت را در چهره معنوي و نوراي اش به خوبي حس کرده بودند. يکي از همرزمان اين شهيد ، در خاطرات خود ، ماجراي شهادت ايشان را اين گونه بازگو مي کند : وقتي از سنگر بيرون آمد لبخندي به آفتاب زد و زير لب صحبت مي کرد و حرکت لب هايش قابل ديدن بود ، من به او نگاه مي کردم و فکر مي کردم که چه مي گويد و با که صحبت مي کند .
او مي گفت امرز چه روز طولاني است ، خورشيد چقدر داغ و سوزان است
. لحظاتي گذشت و من با شنيدن صداي انفجار به خود آمدم، گرد و غبار اطراف را فرا گرفته و جايي قابل ديدن نبود ، متوجه نواي يا مهدي(عج)-يا مهدي(عج) وي شدم ، به طرفش دويدم و ديدم که پيکرش بر اثر اصابت ترکش مجروح شده وغرق در خون است ، وي را بغل کردم و شنيدن که آخرين کلمات خود را بر لب داشت ومي گفت: خدايا شهادت را نصيبم کن و امام و شهدا را واسطه قرار مي داد و از خدا طلب آمرزش مي کرد و امام را دعا مي کرد و با نداي الله اکبر به محضر خداوند شتافت. شهید محمدرضا فرجادی کوشا به تاریخ 27 ارديبهشت1362 ، در منطقه ی قصر شیرین در جبهه غرب کشور به فيض عظماي شهادت نائل آمد و به جمع ياران شهيدش ملحق گشت . پیکر مطهرش پس از وداع یاران و همسنگران در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به نشانی قطعه ی 28،ردیف4، شماره ی 7 جای گرفت. همسنگران بسیجی این شهید والامقام در پایگاه مقاومت بسیج المهدی(عج) در ایام شهادت شهید محمدرضا فرجادی کوشا با استفاده از ذوق و استعداد هنرمندان متعهد در انتقال مفاهیم ارزشی که متاثر از رویدادهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود ، اقدام به طراحی اطلاعیه ای برای فراخوان داوطلبین عضویت در بسیج نمودند که این طرح هنری در عین سادگی در شکل و متن ،با استفاده از یک تصویر در زمینه ، که رزمنده ای را در حال نبرد و شلیک آرپی جی نشان می دهد و نیز به کار بردن واژگانی مانند: "حزب الله" ، "دانشگاه کربلا" و "مدرک شهادت یا پیروزی" که در آن روزگار مردم با عنایت به سخنان حضرت امام خمینی (ره) پیرامون دفاع مقدس ملت ایران با آن ها آشنا شده بودند، توانست نقشی موثر در حضور پرشور جوانان در سنگر بسیج برای دفاع از اسلام و انقلاب ایفا نماید .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
من هم یه سوال دارم ۲۳سال از زندگی میگذره
مشکلاتم بگم باید یک روز بنویسم
الان مشکل که دارم این
۵سال پشت سر هم یه اتفاقی تو زندگیم میافته
سال اول بازوی شوهرم شکست
سال دوم انگشت شوهرم شکست
سال سوم خودم سوختم ۲۷روز بیمارستان بودم
سال چهارم پارسال پسرکوچکم از ۲جا پاش شکست
امسال سال پنجم پسر بزرگم گرفتاری شدیدی به سراغش اومده وکیل دادگاه
۵سال پشت سرهم گرفتار به سراغمون میاد
بهم میگن چشم زخم یا طلسم شدین من هم از این جور حرف میترسم من راهنمایی کنید ممنونم 🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبید نمیدونم این کار من اشتباه یا درست ولی خودم احساس میکنم اشتباه ولی دست خودم نیست نمیدونم چرا وقتی اتاق دخترم یا پسرم میبنم بهم ریخته اعصابم خورد میشه و اگر بهم تمیز کند و یا اصلا تمیز نکند یا بزارن برای چند ساعت بعد حسابی داد بیداد میکنم یا وقتی سر کابینت یا دیوار خونه یا پریز برق میبنم سیاه شد میریزم بهم وقتی از سر کار میام میبنم خونه ریخته بهم خیلی اعصابم خورد میشه نمبدونم چرا فقط دوست دارم داد بزنم نمیدونم باید چکار کنم به حرفم گوش بدن وقتی داد بیداد میکنم دلم برای بچه هام و شوهرم میسوزه ولی دست خودم نیست از بی نظمی بدم میاد یا اینکه درس هاشو میزارن آخر ساعت چکار کنم این اعصاب خوردم بهتر بشه چکار کنم با بچه هام بتونم بهتر رفتار کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ب همه عزیزان گروه من 42سال دارم چند وقت تکرر ادار پیدا کردم ب دستشویی نمی رسم لباسم خیس میش روزی حداقل 5بار باید شلوار عوض کنم وبشورم عزیزان هرکی راهکار و تجربه داره کمکم. کنه دکتر رفتم میگ افتادگی احتمالا خواهش میکنم کمکم کنید ممنون طاهره هستم از مشهد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب خدمت ادمین عزیز و همه اعضای گروه
ممنون میشم ب سوال من مادر هم توجه کنید و اگر خدایی نکرده همچین موردی داشتین
یا اطلاعاتی دارین راهنمایی کنید
اجرتون با خانم فاطمه زهرا
دوستان دخترم هفده سال سن دارن بخاطر اختلالات پریودی بردمشون دکتر آزمایش های هورمونی براشون نوشتن انجام دادم گفتن پرو لاکتین خیلی بالاست هورمون مردانه اشون خیلی بالاست .
دارو براشون تجویز کردن
آیا همچین موردی داشتین ک با خوردن دارو مشکلشون حل شده باشه
خواهش میکنم ادمین عزیز در گروه بزارن تا خواهرهای گلم راهنمایی کنن
برای سلامتی همه ملت ایران و دختر منم ی صلوات بفرستین لطفا
الهم عجل لولیک الفرج
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان عزیز من اولین بار دارم پیام میزارم لطفا پیام من روتوگروه بزارید تا دوستان راهنمایی کنند من ۱۲ساله ازدواج کردم یه مقدارکمرقوزپیداکرده شوهرم خیلی توچشمم میکنه میخواهم قوزبندبگیرم به نظرتون اگه استفاده کنم برطرف میشه ممنون از همه خداخیرتون بده اگه کسی تجربه داره کمکم کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
دوستان من 33 ساله و مجردم. دخترم.. تو رو خدا از حرفای بیجا و نصیحتای بیجاتر فامیل و دوست و همکار خسته شدم.. هر بار رو خودم کار میکنم یکی میاد و بهمم میریزه .
اون روز یه همکارم که تازه ادم محترمیه اومده میگه ازدواج خوبه و فلان و ... هی میگه چرا ازدواج نکردی انقدر اصرار کرد تا چند تا مثال اوردم و خیلیا که نیومده میرن و اینا رم روم نشد بگم .
قبول کرد که درست میگی بعد برگشته میگه اگر یه مورد خوب باشه چی ؟ بعد اصرار اصرار گفتم باشه بعد این اقا ول کرد رفت .. انگار منو احساساتمو مسخره کرده.. چند بار مواردی پیش اومده برگشته میگم من برای شما یکیو پیدا کنم 2 ساله ..هی میاد میگه پسر خوب زیاده و ... تا مدتی هی میگفت عروس خانوم .. حالا بعد یه مدت اومده هی دلسوزی با معنی و بی معنی داره برگشته میگه تو باید تا حالا 1 بچم میاوردی...
منم محترمانه بهش گفتم که تا حالا من تو زندگیتون دخالت کردم و نظر دادم که شما میگی... گفت منظوری نداشتم.. از اون روز هی میاد میگه خب با مادرت زندگی میکنی تو ازدواج نکردی و حرفای نا امید کننده که انگار اصلا امیدی به ازدواجم نیست...
برگشته میگه اگر حالا ان شاء الله خدا خواست و ازدواج کردی فلان یا خدا رو چه دیدی شاید توام متاهل شدی یا حرفای اینطوری ...
خستم کرده.. حالا این یه نمونه بود.. چرا ادما دست خیر ندارن بع خودشون اجازه میدن هی نظر بدن تو زندگی بقیه.. هی نصیحت خرکی کنن.. یکی نیست بگه شما به جای این همه نصیحت و حرف بیخود خب 2 تا از فامیل و دوستت رو معرفی کن..
تو رو خدا یکی بگه من چی بگم بهش
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 من هم یه سوال دارم ۲۳سال از زندگی میگذره مشکلاتم بگم باید یک روز بنویسم الان
Maryam Eta:
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام وقت خوش
🟢خانمی که تو کار دخترت گره میفته وهیچ یک از اعضای گروه راه کار نداده اند
حق با شماست من هم با اینکه سوال خیلی ها را جواب دادم یا ابراز همدردی کردم ولی دریغ از یک جواب برای سوال های خودم
🟢برای وقتایی که گره تو کار انسان میفته چیزی که خودم تجربه کردم اینه که اول ذهنت وروان خودت برای اتفاقات خوب آماده کنی وحتی رویا پردازی کنی یا همون پاک سازی ذهن
🟢مورد دیگه اذکاری مثل توکلت علی الله
لا حوال ولا قوه الا بالله و صلوات زیاد تکرار کنه شکرگزاری برای تک تک نعمتهای خدا مثلا حموم میکنی برای آب ووسایل شست و شو خدا را شکر کن
همچنین از انجام دادن کار خیر برای دیگران دریغ نکنید خیلی وقتا حتی با دادن جا تو اتوبوس به یک سالمند گره های بزرگ از کار انسان باز میشه
🟢واما موردی که خیلی اعتقاد ویقین دارم برای موفقیت در هر کاری به نیت یک سادات که واقعا نیازمند هست نذر کنید یا به یک انسان نیارمند کمک کنید البته بعد از موفقیت در کارها
🟢خودم برای یک خانمی سادات نذر میکنم واکثرا هم مشکلم حل شده وبرای خیلی ها هم نذر کردم حاجت گرفتن میخواهی به نام خانوادگی اش که حسینی هست نذرکن حاجت گرفتی پیام بده
الهی گره از کار همه مسلمین باز بشه الهی آمین🤲
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام وعرض ادب خدمت همه ی هموطنان عزیزم
درجواب دوست عزیزمون دختری ازدیارکریمان ک همیشه درصددراهنمایی دوستان هستن وازشون متشکریم
خواستم عرض کنم واقعاحرفتون درست نبوددرمورددخترای پایتخت
اینکه فرمودیدماروستاییهاهرچقدرم زرنگ باشیم ب پای دخترای پایتخت نمیرسیم
زرنگی ک اینجافرمودیدبیشترکنایه بود
مطمئن باشیدذات انسانهااصلاکاری ب شهری وروستایی بودن نداره
اگرپیام دخترخانم ارومیه ای روبادقت بخونیم ایشون گفتن ظاهردوستشون خوب بوده امانگفتن رفتارشون بدبوده بلکه ایشون ازرفتارنسنحیده همسرشون ناراحت بودن ک این اتفاق ممکن بودتوهرشهردیگه ای هم اتفاق می افتاد.
زنده بادمردم ایران اسلامی
سلامتی وتعجیل درفرج آقامون صلوات
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام به اون خانمی که به جاهای شلوغ ومسجد میره استرس میگیره منم این جوری بودم حتی بدترعرق میکردم حالم بده میشدهیچ جانمیموندم به دکترطب سنتی درپیروزی آقای سیدسعید اسماعیلی رفتم سه جلسه رفتم خوب شدم اکثر این بیماری وقتی سودا تو مغززیاد میشه این حالت بهت دست میده شما هم نوبت بگیربروانشالله خوب میشیدادرس پیروزی جنب مترو نبش کوچه حافظ تو گوگل هم سرچ کنی شمارش وادرس مطبش میاد نوبت بگیر برو ولی خیلی سرش شلوغه دیربهت نوبت میده
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام خسته نباشید
پیامم برای دختر 18 ساله هست که پدر مادر واقعا بیشرفی دارن خدا لعنتشون کنه دختر انشا الله که خدا صدای ناله هاتو میشنوه و حقتو میگیره از این پدر مادر ضالم واقعا خیلی ناراحت شدم برای سلامتیت دعا میکنم که انشا الله خوشبخت بشی گلم یه مرکزی هست به اسم فرزند آزاری و بد سرپرست شمارشو از اینترنت سرج کن و زنگ بزن تا حساب پدرو مادر ضالمت کف دستشون بزارن انشا الله آقا صاحب الزمان نگهدارت باشه عزیزم 🙏
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام به همه عزیزان میخواستم به پسری که ۲۷ سالشه وبیکاره بگم پسرم الان مشکل برای شما تنها نیست برای همه جوونای کشور هست منم دوتا پسر دارم ۲۲ ساله و۲۷ ساله چشم پاک بزرگه هم درس خونده الان سربازه کوچکه کلاس ۱۰ رو خوند ترک تحصیل کرد رفت مکانیکی وسربازی الان زن میخواد ولی دستمون خالیه ولی همش بهشون میگم امیدتون بخدا باشه الان دوره اخر زمانه دنیا بهم ریز شده فقط توکل بخدا کنید که هم ایمانتون از دست ندید هم کارتون درست کنه بغیر از خدا هیچ کس نمیتونه کاری بکنه شما هم نا امید نباش اگه کار کم حقوقی هم گیر اوردی برو ازتو حرکت از خدا برکت همه ثروتمندا از کم شروع کردن نماز شب بخوان به اهلبیت وشهدا متوسل شو انشاالله هم کارت درست میشه هم به دختر مورد علاقت میرسی گرخدا یارست برسلطا ن نپیچ گر خدا برگشت صد سلطان به هیچ شیطان هم نا امیدی جوونا رو میخواد الهم عجل لولیک الفرج
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام دختر خوانمی که نزدیک ۴ ساله با پسر همسایشون عقدن والان بی مهری میبینه عزیزم همه مردا تقریبا همینجور هستن وقتی به رابطه دست پیدا کردن دیگه کم کم سرد میشن به نظر من شما چند وقتی باهاش کم محلی کن بیتفاوت شو نسبت بهش صبرکن بگذار اون بیاد سمت شما سراغی از شما بگیره شما از روی دوست داشتن زیاد بهش محبت کردی اون فکر میکنه زنا باید این نازکشیهارو بکنن ولی هنوز دیر نشده شاید اذیت بشی ولی رفتارت عوضکن بزار اون بیاد نازکشی از قدیم گفتن دوری ودوستی وقتی شما خودت عقب بکشی فکر میکنه میخوای جدا شی هواسش جمع میکنه دختر عزیزم تامیتونی به جدایی فکر نکن درباره بچه دار نشدن هم کسی غیر از خدا نمیدونه یدوستی داشتم میگفت شوهرش بیضه هاش عمل کرده تو مجردیش دوسالی هم بچه نداشت خیلی ناراحت بود ولی صبر
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 من هم یه سوال دارم ۲۳سال از زندگی میگذره مشکلاتم بگم باید یک روز بنویسم الان
میکرد تا
اینکه
حامله شد بدون دکتر و دارو حالا شما هم توکلت بخدا باشه هر چی تقدیرت باشه همون میشه حتی اگه با یه اقای دیگه ازدواج کنی زن شوهر وقتی چند سال باهم باشن بهم عادت میکنن گرفتار خرج ومخارج زندگی میشن بچه داری خرید خونه ماشین و....برای همین مثل اول اشنایی بهم عشق نمیورزن فکر میکنن تو زندگی وقتی به همه چیززندگی برسن به خانواده عشق دادن درحالی که ما خانمها تا پیر میشیم احتیاج وانتظار محبت رفتای وکلامی داریم انشاالله که خدا یه دل پر از مهر ومحبت به جوونا بده الهم عجل الولیک الفرج
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
#حرف_اعضا ❤️🍃
صحبت کارشناس 🧕
سلام خدمت دوستان عزیزم
راستش دیروز داشتم با یکی از دوستانم درباره تغییراتی که توی نحوه پوشش و زندگی و صحبت کردن و حتی فکر کردن ادما به وجود اومده صحبت میکردیم
فکر میکنم خیلیاتون این همه تغییر رو متوجه شده باشید که توی چند ساله گذشته اتفاق افتاده
انگار یه جورایی فرهنگ مردم دستکاری شده
تعریفمون از زیبایی
از خوشبختی
از ارامش
و از خیلی چیزای دیگه مثل قدیم نیست
حتی امار جرم و جنایت و طلاق و روابط سرد خانوادگی تحت تاثیر قرار گرفته
و اصلا قابل قیاس با گذشته نیست
برای من که سالهاست در فضای مجازی کار میکنم و از نزدیک با واقعیتهای این فضا برخورد داشتم
و دردودل ادمهای اسیب دیده از این فضا روشنیدم و خوندم بیشتر ملموسه این واقعیت که عامل اصلی این همه اتفاق ناراحت کننده در بین مردم ما ،پیام رسان های رها شده خارجی هستش
پیام رسان های بیگانه ای که خیلیاتون توی گوشیاتون دارید و شاید متوجه اسیب هاشم شده باشید تا حالا
اما من خودم به عنوان کسی که توی این فضاها کار کردم و الان دو ساله که تمام پیام رسان های خارجی رو از گوشیم حذف کردم میگم که شما هم اینکارو بکنید
و علاوه بر اون نگذارید که به هیچ عنوان فرزندانتون هم به این فضاهای نامناسب دسترسی داشته باشن
پدران ما و همسران ما اغلب سالها کار و تلاش میکردن مثلا بعد از ده پانزده سال کار حلال صاحب خونه و ماشین میشدن
به لقمه نونی راضی بودن کل اون خانواده و شاد هم زندگی میکردن
اما الان میبینیم سبک زندگی ها کلا عوض شده همه میخوان لوکس و لاکچری زندگی کنن
اونم در حالی که هیچ کاری نکردن
یا از کاری که میکنن هم ناراضی هستن چون اونارو به زندگی رویایی که نشون میده نمیرسونه
در نتیجه همیشه ناراضی و شاکی و غصه دارن
بعد هم از خدا دور میشن.نماز رو ترک میکنن چون فکر میکنن اگر اونقدر ثروت ندارن و زندگیشون لوکس نیست مقصر خداست
بلاگرهایی که در پشت صحنه زندگیشون چیزی جز پوچی و خستگی نیست و به چشم خودم دیدم که اکثرشون زندگی های اشفته و درهم ریخته ای دارن که اون رو از چشم مخاطب پنهان میکنن و فقط اون چیزیکه خودشون میخوان رو نشون میدن
این درحالیه که ما شاید اصلا متوجه نشیم و حتی قبول نکنیم که افکار اون بلاگرها اصلا روی ما تاثیر گذار نیست و ما فقط برای سرگرمی و وقت گذرانی اونهارو نگاه میکنیم
اما قدرت نفوذ فرهنگ بلاگری ذره ذره مثل موریانه مغز ادم رو میخوره و چند سال بعد وقتی به خودمون نگاه میکنیم میبینیم یا افسرده ایم چون نه اشپزخانه مون لوکس و زیباست
نه شوهرامون عاشق پیشه و خوش هیکل و جذاب و پولدارن
نه بچه هامون خوشگل و هنرمند و خاصن
نه وسایل خونه مون شبیه اون چیزاییه که هرروز میبینیم
و بعد با خودمون میگیم که ما اصلا برای چی زنده ایم
این شوهر چاق و کچل که کارگره یا یه کارمند ساده س و نتونسته همچیین خونه و زندگی برامون درست کنه
یا بچه هامون که باید مدام به خاطرشیطنت و بازیگوشی شلخته و کثیف و ... باشن
و یخچال و فرش و مبل وحتی لباسای تنمون ...
و اینطور میشه که اول افسرده میشیم و اززندگی دلسرد
بعد به فکر میفتیم که یه کاری کنیم
پس با تمام توان و امکانات تلاش میکنیم کمی از اون عقب موندگیارو جبران کنیم
اول میریم ناخن میکاریم مژه میزاریم
لباسامونو تنگ تر و کوتاه تر میکنیم
چون شنیدیم که حجاب و پوششو چادر مارو عقب مونده نشون میده
سعی میکنیم از این گرداب عقب نمونیم
دماغ عمل میکنیم ارایش میکنیم و هزار تا کار دیگه ای که نگم بهتره
با نامحرم راحت تر برخورد میکنیم چون شنیدیم با کلاسه و هرکسی هم با نحوه رفتار و پوشش ما مخالف باشه خودش ادم مریض و مشکل داریه وگرنه مرد و زن لخت و نیمه لخت دیدن اصلا مهم نیست شخصیتت مهمه
خلاصه که میشیم یه ادم به روز و روشن فکر😏
بخوام باهاتون حرف بزنم شاید ساعتها هم زمان ببره
فقط ازتون خواهش میکنم نزارید بچه هاتون دسترسی به این فضاها داشته باشن
اون طفل معصوما که قدرت تحلیلشون پایین تره قطعا اسیب پذیر ترن و چند سال بعد شما هم به جرگه ی پدر مادرهایی میپیوندید که دربه در دنبال راهکاری هستن که دختر یا پسرشون که از لحاظ اخلاقی به انحطاط رفته رو نجات بدن در حالیکه نمیدونن ریشه ی این انحطاط ازچند سال پیش گذاشته شده و دیگه نمیشه کاریش کرد
پدر مادرایی که گوشی رو راحت در اختیار بچه هاشون میزارن که مثلا سرگرم بشن که کمتر بهانه گیری کنن و ساکت باشن
اما نمیدونن زمینه بدبختیو گرفتاری اینده خودشونو دارن پایه ریزی میکنن
به عنوان یک دوست و خواهر که با مشکلات مردم سالهاست سرو کاردارم و اسیب های وحشتناک این فضای رها شده رو دارم میبینم بهتون هشدار میدم که مراقب باشید و خودتونم سعی کنید همین امروز پیام رسان های خارجی و ناسالم رو از گوشیاتون حذف کنید
کاریکه خودم دوسال پیش کردم
شاید بگید ما این همه گرفتاری و مشکل داریم شما داری از چی حرف میزنی
ولی دوستان عزیزم
اگر نگیم همه مشکلات ولی خیلی ازمشکلات اخلاقیو خانوادگی و تربیتی ما از این فضای رها شده هست
امیدوارم علاج واقعه رو قبل ازوقوع بکنید
سالم و شاد باشید😘
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 من هم یه سوال دارم ۲۳سال از زندگی میگذره مشکلاتم بگم باید یک روز بنویسم الان
پاسخ اعضا 🌙🌺
پیام خانمی رو خوندم که ناراحت بود خاستگاری نداره و میگه سر کار همه از من کوچکتر هست واخر پیام نوشتن برم با تنهایی هام گم شم نگفتید الان چند سالتونه؟ از رحمت خداوند نا امید نشو انشالله خداوند یه شوهر خوب سر راحت قرار بده من تو یه خانواده نسبت فقیری ب دنیا اومدم خانواده ما هم تلاشی نکردن برا ازدواج دختر چون خواهر بزرگم ازدواج کرد و شوهرش معتاد شد چقدر زجر کشیدن ب همین خاطر براشون مهم نبود سن منو خواهرام رفت بالا وقتی خاستگاری اومد سری جواب مثبت دادم الان ۱۲ سال میگدره حسرت هر چی بگی تو دلمه( تو خونه پدر حسرت میخوردم که چرا فلانی لباس داره مسافرت میره من ندارم آرزو داشتم یکبار با پدرم برم خرید آرزوهامو ت درونم کشتم ب امید فرداها ) از همون روز اول که وارد خانه شوهر شدم عیر از فحش و حرفای ناسازگار چیزی ندیدم ن مسافرتی ن حتی بیرون برم برا خرید الان بی پولم تواین سن لباس دسته دوم خواهرامو میکنم پولی ندارم لباس برا بچهام بخرم در حسرت یه پارک رفتن ی مسافرت رفتم ای کاش زمان ب عقب برمیگشت و هیچوقت ازدواج نمیکردم حداقل الا سر کار بودم حداقل یه گوشی برا خودم میخریدم ی لباس نو تا بود خونه پدرم نداری فقر حسرت ادامه سختی اینجا من باید گم شم آدم ازدواج نکنه خیلی بهتره تا بره زجر کش بشه حداقل یه عصع داری ولی با شوهر کردن نمیدونی کدوم قسمتو عصه بخوری امیدی ب آینده روشن ندارم
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
با سلام وادب 🌹🌹
دختر گلم که گفتن کارهای مادربزرگ بر عهده ایشون و خواهرشونه و مادر از داداش کوچولوشون نگهداری میکنه و گفتن چند تا خاله و دایی دارند که بهشون میگید از شما طلبکار هستند
چرا مادرتون باید همه کارهای مادرشون رو انجام بدهند شاید مثل من بی سر و زبون هستن و یا موردی هست که شما خبر ندارید ؟؟
مادرتون باید خودش با خواهر و برادراش
راجع به نگهداری از مادرشون صحبت کنند و یا از خواهر و برادرها در برابر نگهداری از مادر اجرتی بگیرند
مورد بعدی که می خواهم بگویم اینکه شما یه لیوان اب بدید دست مادر بزرگتون ایشون یک بار بگویند الهی خیر ببینی یا بگویند دخترم دست به خاک بزنی طلا بشه یعنی می خواهم بگویم یکبار برات دعای خیر کنند این دعا برات تا اخر عمرت براتون خیر و برکت میاره می روی پیش مادربزرگ با جون و دل بهش خدمت کن برکتش رو در زندگیت خواهی دید ❤️
موفق باشید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
با سلام و ادب 🌹🌹
خانم 50 ساله که دو تا پسر 18و 28 ساله دارید
شاغل هستید
شوهرتون رو از لحاظ مالی ساپورت می کنید
ایشون دست بزن دارند و خیانت می کنند
از شما رابطه می خواهند شما همکاری نمی کنید و شوهرتون می گویند از شما راضی نیستن
عزیزم این کار شما بهش میگن عدم تمکین
زن از نظر قانون و شرع دو تا وظیفه در منزل داره یکی تمکین از شوهر و دیگری فرزند اوری هست .اگر این دو تا کار رو نتونه انجام بده شوهر میتونه ایشون رو طلاق بده و اینکه ایشون در این مورد میگن از شما راضی نیستن حرفشون حقه.😔
متاسفانه این همه سال شما برای زندگی زناشوییتون خیلی فداکاری کردید که نباید میکردید و به چشم شوهرتون فداکاریهاتون شده وظیفه😔😔متاسفانه شما براش مادری کردید نه همسری😔😔که این مورد هم اکیدا در اسلام نهی شده و برای ادامه زندگی و داشتن یک زندگی بهتر حتما به یک مشاور مجرب مراجعه کنید
در ضمن شما که خودت حقوق ودرامد داشتی چرا پای مرد بی مسیولیت ماندید😔😔
ایام به کام
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمرینات ...✅🌸
ماساژ دست
برای سلامتی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز روی ایوون آب پاشیدم و بوی خوش کاهگل همه جا پیچید، چیزی به اومدن بیب
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
بیبی زل زده بود به سقفو من میدونستم به آقام فکر میکنه ، به اینکه حتی تو این شرایط هم پیش ما نبود و فقط خدا میدونست کجاست...
صبح زودتر از همه بیدارشدم، اول رفتم بالای سر صفر و پتوش رو مرتب کردم، هوا روشن شده بود و تازه زخمای صورتش رو میدیدم، چشمام پر اشک شد، دلم براش میسوخت، همش 16 سالش بود و زندگیش رو گذاشته بود برای ما و همه تلاشش رو میکرد که جای آقام رو پر کنه..خیلی وقت بود که آقام بهمون سر نمیزد، تو روستا پشت سرش حرف زیاد بود اما بیبی همیشه ازش دفاع میکرد و به ماهم میگفت احترام آقاتون تو هر شرایطی واجبه. ما سه تا خواهر و برادر بودیم، گلبهار خواهر بزرگم، بیست سالش بود و ازدواج کرده بود و دوتا بچه داشت، شوهرش اهل شیروان بود و همونجا زندگی میکردن... صفر 16 سالش بود و عزیز دردونه و تک پسر خونمون بود و من آخرین دختر خونه، تازه وارد 12 سالگی شده بودم..
از بچه گی کنار بیبی همه هنرها رو یاد گرفته بودم و تنها آرزوم این بود که خوندن و نوشتن رو هم یاد بگیرم اما تو روستا مون مدرسه نداشتیم و آقام هم مخالف این چیزا بود، بیبی میگفت شبیه مادر خدابیامرزشم، که سر زا رفته بود.
هر وقت منو نگاه میکرد یاد مادرش میفتاد و یه لبخند قشنگ مینشست رو لبهاش.به یه هفته نرسید که صفر دوباره سرپا شد و برگشت سرکارش،
اما به جاش کسی رو گرفته بودن، همون روز برگشت خونه و لباساشو جمع کرد و بهم گفت به بیبی بگو میرم دنبال کار، شاید حالا حالا ها برنگردم، دلواپسم نشید هر وقت بتونم براتون پول میفرستم،یکم پول داشتم گذاشتم تو صندوق زیر لباسا، بعدم بدون اینکه نگام کنه رفت. تا دم در حیاط دنبالش رفتم و به در نرسیده بود صداش کردم، برگشت طرفم، گفتم داداش تورو خدا نرو، من جواب بیبی رو چی بدم، تو که میدونی جونش به تو بنده. هیچی نگفت ، فقط دست تکون داد و رفت، با صورت خیسم رفتنش رو نگاه کردم. صفر که رفت احساس بی کسیم پر رنگ تر از همیشه شد، از وقتی که عقلم رسید به جای آقام صفر کنارم بود، هروقت کاری داشتم اون کمکم میکرد و مثل پدر بود برام و حالا با دور شدنش خیلی حس بدی داشتم... تا غروب که بیبی بیاد، هزار بار حرفامو مرور کردم، نمیدونستم چه جوری بهش بگم که پس نیفته.
بیبی خسته از در اومد تو و رفت روی تشکچه کوچیکش نشست.. دست و پام میلرزید، تو دلم گفتم خدا بگم چیکارت نکنه صفر که تن منو اینجوری میلرزونی..بیبی نگاش افتاد به صورت من، میدونستم فوری از قیافم میفهمه حالمو.چشماشو ریز کرد و گفت چی شده گلناز ؟
زبونم نمیچرخید که حرف بزنم
دوباره گفت، صفر کجاست؟ چی شده مادر داری میترسونیم
نشستم کنارش دستشو گرفتم، گفتم بیبی هیچی نشده نگران نباش، دلمو زدم به دریا..
گفتم بیبی صفر صبح رفت سرکارش، ولی کارشو داده بودن به یکی دیگه، اومد خونه لباساشو جمع کردم و گفت میره دنبال کار بگرده،واسه دلخوشیش گفتم، گفت با یکی از دوستاش میره و زود خبر میفرسته برامون اشک گوشه چشم بیبی که سُر خورد و ریخت رو صورتش، قلبمو سوزوند، بیبی هنوز به نبودن گلبهار عادت نکرده بود و حالا عزیز دردونه ش رفته بود.بیبی رفت تو حیاط و وضو گرفت، سخت بود براش که هیچکسو نداشت که باهاش حرف بزنه و همیشه حرفاشو پای سجاده ش میزدروز بعد با بیبی رفتیم شهر، میخواست یه خبری از صفر بگیره، وقتی رسیدیم مستقیم رفتیم همونجایی که قبلا کار میکرد، بیبی از چند نفر سوال کرد ولی کسی چیزی نمیدونست، اما دست بردار نبود. رفت سراغ سرکارگرشون، منم همونجا منتظر بیبی وایستادم که کاش واینمیستادم
سرم رو برگردوندم و اون طرف خیابون کسی رو دیدم که هیچوقت دستامو نگرفته بود اما الان میدیدم دستای یه دختر بچه رو محکم گرفته...آقام بود که با یه زن و یه بچه داشت از جلوی چشمام رد میشد..
نمیتونستم نگامو ازشون بردارم، هر لحظه ممکن بود بیبی برسه و میدونستم اگه این صحنه رو ببینه دیگه هیچی ازش نمیمونه، اما نمیتونستم تکون بخورم، نگام رفت رو صورت اون زن، از بیبی خوشگلتر بود و خیلی هم جوون تر، حتما اون مثل بیبیِ من از صبح تا شب تو زمین اینو اون کار نمیکرد، حتما اون چشماش از دوخت و دوز زیر نور چراغ، کم سو نشده بود.صدای بیبی رو شنیدم. فوری برگشتم و رفتم طرفش، داشت زیر لبش از صفر گله میکرد،سعی کردم جلوی چشماش رو بگیرم، اما نشد، من با اون قد کوتاهم چه طوری میخواستم جلوی بیبی رو بگیرم... اون چیزی که نباید ببینه رو دید، دیدم لرزش لباش رو، دیدم دستای مشت شده ش رو، اما هنوز سرپا بود...دستشو گرفتم و گفتم بریم بیبی، تورو خدا بیا از اینجا بریم
دنبالم اومد اما نگاهش به پشتش بود، آقام رو خیلی دوست داشت، همیشه این سالها که هم واسه ما مادر بود و هم پدر میدونست اون مردِ زندگیش نمیشه اما بازم تو چشماش امید بود، همیشه فقط از خوبیهاش برامون تعریف میکرد، هیچ وقت اجازه نداد کسی جلوش به آقام بی احترامی کنه و حالا امروز چقدر خوب جواب محبتاشو گرفته بود...تا وقتی برسیم خونه یه کلمه هم حرف نزد، تو خونه هم رفت و یه گوشه نشست و هیچی نگفت
میترسیدم انقدر تو خودش بریزه زبونم لال دق کنه، اما جرات نداشتم حرف بزنم،آخر شب خودش بلند شد و رخت خوابامونو انداخت و گفت، بخواب مادر، من حالم خوبه
دم دمای صبح بود که از سرو صدا بیدار شدم، اتاق با نور ضعیف چراغ روشن شده بود و چیز زیادی دیده نمیشد...
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🔍 نکاتی در باب تقویت حافظه:
مواردی که در کتب مختلف به عنوان تقویت حافظه و مدیریت آن بیان شده است، در چند بخش خوراکی و رفتاری می آید:
- کسی که می خواهد قدرت حافظه اش زیاد شود، هر روز صبح ناشتا 7 مثقال (21 عدد) مویز میل کند. (رساله ذهبیّه)
- کسی که می خواهد فراموشی خود را کاهش داده و از قدرت حافظه خوبی برخوردار شود، باید هر روز سه قطعه زنجبیل پرورده در عسل (خوابانیده در عسل) و آغشته به خردل را همراه غذای روزانه خود میل کند. (رساله ذهبیّه)
- کسی که می خواهد به عقلش بیافزاید، هر روز قبل از خروج از خانه، صبح ناشتا سه عدد هلیله سیاه را با شکر طبرزد (سرخ) میل کند. (رساله ذهبیّه)
- در صورت غلبه مزاج گرم، به کاربردن کدوی فراوان در غذاها بصورت پخته یا آب پز مفید است. (موجب افزایش عقل است.)
- معجون تقویت حافظه: سُعد کوفی، اسطخودوس، زیره سیاه، کندر خوراکی (مساوی گرفته و پودر کرده، با 3-2 برابر وزنش عسل ممزوج کنند.): هر روز با صبحانه 1 قاشق چایخوری میل شود.
- ترکیب دیگر: هر روز صبح ناشتا 21 عدد مویز + 1 قاشق چایخوری سیاه دانه میل شود.
- همراه صبحانه: سیاه دانه یا قُسط با عسل.
- در صورت توان و تشخیص طبیب: زالودرمانی پشت گوش
- برای تخلیه مواد زائد موجود در مغز و سر: بخور با گیاهان مناسب (مثل پونه، آویشن، مرزنجوش و..) و انفیه (ایجاد عطسه)
نکته: اکثر ترکیبات حاوی مواد غذایی و دارویی گرم هستند و در افرادی که پایه مزاجی گرم یا سوء مزاج گرم در بعضی اندام ها دارند، می تواند مشکل ساز باشد. بنابراین مشاوره با کارشناسان برای استفاده از این ترکیبات ضروری است.
🔍 بادام:
یک غذای دوایی که دارای طبیعتی گرم و تر در درجه اوّل است و در مصرف درازمدّت آن، آسیبی به بدن نمی رسد و در عین حال، حافظ قوا و ارواح بدن است؛ بادام می باشد.
از مهمترین خواص بادام، حافظ جوهر دِماغ (مغز) بودن آن است. وقتی قوا یا جرم دماغ دچار کاستی می شود، به طور کامل قادر به انجام وظایفش نیست. به چنین حالتی که توانمندی های مغز کاهش می یابد، ضعف دماغ می گویند. از علائم ضعف دماغ می توان به موارد زیر اشاره کرد:
سردرد در اثر سببی ضعیف مانند ابخره متولّد از هضم غذا یا شنیدن صداها یا استشمام بوها، تکدّر حواس، ضعف در تفکّر، ضعف در تخیّل، متأذّی شدن دماغ از حرارت و برودت.
افرادی که به هر علّت اعم از سوء مزاج یا ضربه و سقطه یا تضیّق (تنگی) مجاری و عروق غذارسان مغز و.... به ضعف دماغ مبتلا می شوند، از مصرف بادام نتایج خوبی عایدشان می شود. برای این منظور باید هر شب هنگام خواب هفت عدد مغز بادام را مقشّر کرده (پوست گرفته) و با هموزنش نبات میل کنند. البته بهترین نفع از مصرف بادام نصیب بیمارانی می شود که در مغزشان، یبوستی واقع شده باشد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽