eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ وقتی بابام... درباره مهریه ازم پرسید... گفتم که میخوام سنت شکنی کنم... مهریه م کلت کمری آقامهدی و یه جلد قرآن کریم بود...!😕 از فردای اون روز سادگی زندگی بدون تشریفات... مهریه،جشن عقد و عروسیمون... شده بود زبونزد همه مردم و منبر علمای شهر...💍 چند ماه بعد ازدواجمون... بهم گفت: میخوام برم جنوب...😭 تو هم باهام میای...؟ منم واسه اینکه نزدیکش باشم... قبول کردم و باهاش رفتم... تنها چیزی که تو این چند سال زندگی مشترک آزارم میداد... دلتنگی بود...😭💔 . وقتی شبا با خستگی میومد خونه... از فرط خستگی خوابش میبرد...😴 میشِستم و نگاش ميكردم...👀 حتی وقتی تو خواب پهلو به پهلو میشد... ميرفتم سمت دیگه میشستم... تا بتونم سير تماشاش كنم...😍 زندگیمون همش دوری و اضطراب بود... وقتی شهید شد... گفتم دلم میخواد،تو مسیر تشییع تو آمبولانس کنارش باشم... ولی با سکوت دوست آقامهدی مواجه شدم... دلم هرّی ریخت...💔 پیش خودم گفتم... نکنه مهدی باکری هم... مثه علی و حمید باکری... جنازه ای نداره...؟!😭 آخرشم... حسرت دیدنش به دلم موند...😭💔 . دلتنگش که میشدم...💔 جلوی قاب عکسش می ایستادم و... باهاش درد دل میکردم... گاهی ساعتها مقابل عکسش اشک میریختم... تا کمی آروم شم...😭 اگه یه روزی زمان به عقب برگرده و... باز مهدی باکری ازم خواستگاری کنه... بازم حاضرم همون زندگی رو که باهاش تجربه کردم... بازم داشته باشم...❣ (همسر شهید،مهدی باکری) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
 ❤… …❤️ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ… نمازای دو نفره مون بود…💕 ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…💕 کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ… ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ… چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ… ﻛﻪ ﺩو نفر…💕 ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…💕
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو… خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…! میگن تو خونمون تقسیم کاره… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد… ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ… این در حالی بود… که قبل ازدواج…💕 ﺗﻮ خونه بهم میگفتن… ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ… میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم…😜 میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ… میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم…😁 ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ…🙃🙃 ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…💕 ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ… حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤ (خانم امیرانی، همسر )
یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: " دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم اونوقت برام بخونی فاطمه جان شهادتت مبارک!"😓❤️ بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم😅 دیدم ازحمید صدایی در نمیاد😢 نگاه کردم دیدم داره گریه میکنه😭 جا خوردم😳 گفتم: " تو خیلی بی انصافی!☹️ هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم،‼️‼️ حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟😔😢 سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی💔 من اصلا از جبهه برنمیگردم"😭 🕊🌷
‌❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️ ‌ ✂️ او رفت به نماز ایستاد و من هم پشت سرش نیت کردم. نماز طولانی شد. من خسته شدم خوابم گرفت. ‌😴 گفتم "تو هم با نماز شب خواندنت🤕. چقدر طولش می‌دهی؟ من که خوابم گرفت، مومن خدا."😞 گفت: "سعی کن خودت را عادت بدهی. مستحبات انسان را به خدا نزدیک‌تر می‌کند."😍❣ حمید سکوت‌های عجیبی داشت. شاید این سکوت‌ها مال تمام شیعه‌هاست.🌸👌 روایت _همسر _شهید صفحه ۱۸.
‍ همسرش می گفت: خیلی به حجاب اهمیت می داد...☺️ یک روز اومد به دیدنم...😊 یک قواره چادر مشکی برام آورده بود...😍 به گمانم؛🤔 شد بهترین هدیه ی عمرش...😌 خوب بلد بود چطور همسرش را عمری عاشق چادر کند...😇 🌹 🌺 🌹
🥀 ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ، من اصـــــلا ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ😣☹️ ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ می ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتے ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ می ﮔﺸﺖ، ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎﻡ🙄 ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ میزﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ می ﮔﺸﺖ. ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻦ "ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ"😅😉 ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮبے اﺯﻡ ﮔﺮﻓﺖ🙄🙈 ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ... ولے ﻣﻦ سی و سه ﺳﺎﻟﻪ ڪه ...💔
🌷 باکری ها سه تا برادر بودند که جنازه هیچ کدوم برنگشت علی باکری ساواک دستگیرش کرد تکه تکه اش کرد وهیچی از جنازه اش پیدا نشد حمید باکری هم وقتی شهید شد جنازه اش تو خیبر افتاده بود برادرش مهدی از کنارش رد شد هر چی بچه ها بهش گفتن جنازه برادرت حمید رو بردار قبول نکرد گفت تمام این جنازه ها حمید باکری هستن کدومو برگردونم اخرش جنازه داداشش حمید رو همون جا تو خیبر رها کرد خود مهدی باکری هم تو وصیت نامه اش نوشته بود خدایا از تو می خوام وقتی شهید شدم جسدم پیدا نشه تا یه وجب از خاک این دنیا رو اشغال نکنم تو عملیات بعدی افتاد تو دجله جنازه اش رو آب برد هیچ کدوم از برادران باکری پیکرشون برنگشت *🌷شهید باکری ها🌷* علی حمید ومهدی
📃 فـــرازی از ✍آشنايي ڪامل با ڪريم ڪه عزت‌بخش شما در اين دنيای سر تا پا گنـاه خواهد بود داشته و در آيات آن زياد بنمائيد 🍂در زندگيتان همواره آزاده باشيد و هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدائی است دل نبنديد و بدانيد ڪه دنيا و فانی است، فريب زرق و برق دنيا را نخوريد. 🍂برحذر باشيد از وسوسه های نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و در امان باشيد. : ۶۲/۱۲/۰۶ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین باری که حمید به خانه آمد 🌸🌹 از زبون همسر شهید🍃❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره شهید سردار سلیمانی از شهادت حمید باکری 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَ أنَّ إلِیک المَسافَة... آن ‌که به سوی تو سفر می‌‌کند، راهش چه نزدیک است! . . اگر كسی بار سنگین گناه روی دوش او نباشد! بخواهد به سمت_خدا سفر كند؛ راه دور نیست... . مسافت بسیار نزدیك است! یك_قدم فاصله است؛ . یك قدم بر خویشتن نِه! و آن دِگر در كوی دوست... . . باید از امیال و خواسته ها چشم پوشی کرد! باید روی هوای_نفس پا نهاد! وقتی روی هوا پا گذاشت؛ قدم دوّم را در دالان توحید می‌نهد... . . این فاصله را به خوبی طی کردند! با توسل و توکل و خودسازی نظر کردند وجه خدا را... 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید یعنی... جانت را... جان مملو از آرزوهای پرشور جوانیت را... قلب پر مهر مادرت نگاه منتظر همسرت آینده فرزندت را... در کف دست بگیری و فداکنی تا تلنگری باشی برای من قبرستان نشین داغ بی پسری 💔 بی پدری 💔 بی برادری 💔 بی همسری 💔 را... بر دل تاریخ بگذاری تا مرا از این منجلاب خودساخته ام بیرون بکشی... اخه کی گفته شهادت اتفاقیه؟! تا شهید نباشی، شهید نمی شوی وگرنه .... دعا و شفاعت یادت نره برادر... عبدی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🔴 .. شهدا گو و خوان نمی خواهند.. شهدا می خواهند.. آن چیزی که ما در کم داریمش.. 🔸ما گو و خوان های خوبی هستیم!! چطور؟؟؟!! 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 شهید «حسین‌پور»؛ چشم تیزبین جبهه مقاومت بود که آرزوی رجزخوانی در کوچه‌های مدینه را داشت اگر شهید «حسن باقری» را چشم تیزبین دفاع مقدس می‌نامیم، شهید «مرتضی حسین‌پور» را باید چشم تیزبین جبهه مقاومت اسلامی بنامیم. فرمانده‌ای که به «بطل‌الابطال» شهره بود و نام وی لرزه به تن تکفیری‌ها می‌انداخت. 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 کرامت شهید حسن طاهری در شب اول قبر همسایه قدیمی‌اش برادر شهید: یك شب در خانه هیأت داشتیم، عصر ِ همان روز پدرم بعد از کمی استراحت ناگهان از خواب بلند شد... گفت همین الان حسن اینجا بود! به او گفتم مراسم داریم، اینجا میمانی؟ حسن گفت نه! فلانی که از همسایگان قدیم‌مان بود امروز از دنیا رفته، او حقی به گردن من دارد و امشب که شب اول قبرش است باید پیش او باشم... به حسن گفتم: اون که از نظر اخلاقی و اعتقادی هم‌سنخ تو نبود! چه حقی به گردنت دارد؟ حسن گفت: روز تشیع جنازه‌ی من هوا گرم بود و این بنده خدا با شلنگ آب، مردم را سیراب می‌کرد... پدرم گفت: باید بروم ببینم این بنده‌خدا واقعا زنده است یا مرده؟! پدر رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: بله، وارد محله آن‌ها که شدم، حجله‌اش را دیدم که گفتند همین امروز تشیع شده است... 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا... شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج)... می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد.... بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب... دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد. گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه! گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ! گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟ گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده. روی آسـتین جاے یک پارگے بود. گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟ گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته. هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو مےگذارم رو این پارگےآروم میشم! (کاکاعلی) سمت: فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی(ﻋﺞ) 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊